「مُھْجِہ」
تو را میبوسم از همین دور! تو را میشنوم از همین دور! تو را نفس میکِشم از همین دور! تو را زندگی میک
.•🌸⃟✨•.
من هنوزم گاهی یواشکی
خواب تو را میبینم؛
یواشکی نگاهت میکنم،
صدایت میکنم؛
بین خودمان باشد
اما من هنوز تو را
یواشکی دوست دارم...!♥️🙂
• مُھْجِہ •
「مُھْجِہ」
انا مبعرفش أواسى حد انا بعرف أحضن أحضنك؟ من بلدنیستم کسیرو دلداری بدم؛ ولی بغل کردن رو بلدم بغل
.•🌸⃟✨•.
در شہر ما رسم است
هر کس را کہ قھر است
محکم ببۅسند و
در آغوشش بگیرند...♥️🌱
• مُھْجِہ •
「مُھْجِہ」
انا مبعرفش أواسى حد انا بعرف أحضن أحضنك؟ من بلدنیستم کسیرو دلداری بدم؛ ولی بغل کردن رو بلدم بغل
.•🌸⃟✨•.
مثل یڪ شعر
مرا تنگ در آغوش بگیر
که هوای غزلم
سخت شبیہ تن توست!!♥️🙂
• مُھْجِہ •
「مُھْجِہ」
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق با جھان بیگانگی عشق یعنی لحظه لحظه انتظار عشق یعنی هرچه بینی، عکس یار!♥️
.•🌸⃟✨•.
یا أحلى نوبات جنوني!
ای شیرین ترین دیوانگۍام...♥️🍃
• مُھْجِہ •
「مُھْجِہ」
وسیعترین شکلِ تنھایی دور ماندن از کسی است کہ دوستش داری؛ حالا هی جہانت را با غریبهها شلوغ کن...💭
در شہر شلوغ ما تماشا داࢪد تنھایی دستہ جمعی آدمها...🍃 • مُھْجِہ •
「مُھْجِہ」
بی تو بودن دلگیرترین صفحھ از دفتر عشق است!💔🌱(: • مُھْجِہ •
بیتو آوارم و
بر خویش فرو ریختہ ام
ای همه سقف و ستون و
همه آبادی من🙂🍃
• مُھْجِہ •