ای درّ عقیقم! شدهای پا به رکابم
تا گم نشوی سخت گرفتار تو هستم
#بداهه
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
رفتی و دیگر برایم چشم، بارانی مکن
بعد از این، این خانه را هرگز چراغانی مکن
مجلس "ختم محبت!!" خنده و شادیش چیست؟!
ریسه ها را باز کن تو! نورافشانی مکن
قایق بختم در امواج جفایت غرق شد
لااقل بر این جسد؛ امواج، طوفانی مکن
کار خود را کردی آخر! شیشۀ قلبم شکست
شادباشت باد!! اظهار پشیمانی مکن!
دیگر از آه و خطا و از پشیمانی نگو
نازها کم کن دگر! گیسوپریشانی مکن
سنگدل تر هم ز تو سنگی مگر در شهر هست؟!
سنگدل! دیگر تو صحبت های انسانی مکن
تا مگر وجدان بی احساس خود ساکن کنی
روح و احساس مرا چون بره قربانی مکن
گریه و چشم تر و دامان خیست چاره نیست!
رفتی و دیگر برایم چشم، بارانی مکن
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
#شکست
@MohsenAlikhanySher
تا تو رفتی دل من ابری و بارانی شد
ساحل غمزدهام یکسره طوفانی شد
مثل یک چلچله که سقف سرش ریخته است
دل بیچاره من بی سر و سامانی شد
تا که مردم به سرانگشتْ ملامت نکنند
گریهام در غم تو گریهی پنهانی شد
قصه برعکس شد اینک تو زلیخا شدی و
یوسف این بار ز هجران تو زندانی شد
واژهها آینه حال خرابم شدهاند
واژه در واژه غمم بغض و پریشانی شد
بس که ویران شده حالم تو ببین حتی هم
آخرین قافیه ام واژه ویرانی شد
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
هم دلبر و هم همسر و هم جان منی
هم بر شب تار، ماه تابان منی
بی روی تو یک نفَس نمیخواهم ماند
جانانی و جانانی و جانان منی
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
@MohsenAlikhanySher
از سر شب که از این کوچه گذر داشتهای
با خودت چند سبد عطر مگر داشتهای؟
سینه آغشته به بوی تن تو گشت ولی
نکند با دل من قصد دگر داشتهای؟
من از آن ناز تو احساس خطر دارم و تو
تا به حال از کسی احساس خطر داشتهای؟!
و چه احساس قشنگی است؛ برایت مردن
تو از این حس دل انگیز خبر داشتهای؟
رفتی و بوی تنت ماند در این کوچه ولی
بیخبر بودم و تو قصد سفر داشتهای...
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
@MohsenAlikhanySher
در انتظار نگاهت شبیه محتضرم!
ببین که فکر و خیالت چه کرده جان به سرم!
نه اینکه حوصلهام را دوباره گم کردم!
شکسته شیشه عمرم؛ شکسته بال و پرم
اگر تو ناله جانسوز من نمیشنوی
بیا به ساحل دریای چشمهای ترم
تو رفتهای و مرا نیز با خودت بردی
به انتهای خیال و نرفتهای ز سرم
اگر چه از تو خبر هیچ نیست اما باز
نگاه من به در است و هنوز در اگرم...
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
@MohsenAlikhanySher
تا تو رفتی دل من ابری و بارانی شد
ساحل غمزدهام یکسره طوفانی شد
مثل یک چلچله که سقف سرش ریخته است
دل بیچاره من بی سر و سامانی شد
تا که مردم به سرانگشتْ ملامت نکنند
گریهام در غم تو گریهی پنهانی شد
قصه برعکس شد اینک تو زلیخا شدی و
یوسف این بار ز هجران تو زندانی شد
واژهها آینه حال خرابم شدهاند
واژه در واژه غمم بغض و پریشانی شد
بس که ویران شده حالم تو ببین حتی هم
آخرین قافیه ام واژه ویرانی شد
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
@MohsenAlikhanySher
رفتی و دیگر برایم چشم، بارانی مکن
بعد از این، این خانه را هرگز چراغانی مکن
مجلس "ختم محبت!!" خنده و شادیش چیست؟!
ریسه ها را باز کن تو! نورافشانی مکن
قایق بختم در امواج جفایت غرق شد
لااقل بر این جسد؛ امواج، طوفانی مکن
کار خود را کردی آخر! شیشۀ قلبم شکست
شادباشت باد!! اظهار پشیمانی مکن!
دیگر از آه و خطا و از پشیمانی نگو
نازها کم کن دگر! گیسوپریشانی مکن
سنگدل تر هم ز تو سنگی مگر در شهر هست؟!
سنگدل! دیگر تو صحبت های انسانی مکن
تا مگر وجدان بی احساس خود ساکن کنی
روح و احساس مرا چون بره قربانی مکن
گریه و چشم تر و دامان خیست چاره نیست!
رفتی و دیگر برایم چشم، بارانی مکن
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
#شکست
@MohsenAlikhanySher
در انتظار نگاهت شبیه محتضرم!
ببین که فکر و خیالت چه کرده جان به سرم!
نه اینکه حوصلهام را دوباره گم کردم!
شکسته شیشه عمرم؛ شکسته بال و پرم
اگر تو ناله جانسوز من نمیشنوی
بیا به ساحل دریای چشمهای ترم
تو رفتهای و مرا نیز با خودت بردی
به انتهای خیال و نرفتهای ز سرم
اگر چه از تو خبر هیچ نیست اما باز
نگاه من به در است و هنوز در اگرم...
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
@MohsenAlikhanySher
تا تو رفتی دل من ابری و بارانی شد
ساحل غمزدهام یکسره طوفانی شد
مثل یک چلچله که سقف سرش ریخته است
دل بیچاره من بی سر و سامانی شد
تا که مردم به سرانگشتْ ملامت نکنند
گریهام در غم تو گریهی پنهانی شد
قصه برعکس شد اینک تو زلیخا شدی و
یوسف این بار ز هجران تو زندانی شد
واژهها آینه حال خرابم شدهاند
واژه در واژه غمم بغض و پریشانی شد
بس که ویران شده حالم تو ببین حتی هم
آخرین قافیه ام واژه ویرانی شد
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
@MohsenAlikhanySher
رفتی و دیگر برایم چشم، بارانی مکن
بعد از این، این خانه را هرگز چراغانی مکن
مجلس "ختم محبت!!" خنده و شادیش چیست؟!
ریسه ها را باز کن تو! نورافشانی مکن
قایق بختم در امواج جفایت غرق شد
لااقل بر این جسد؛ امواج، طوفانی مکن
کار خود را کردی آخر! شیشۀ قلبم شکست
شادباشت باد!! اظهار پشیمانی مکن!
دیگر از آه و خطا و از پشیمانی نگو
نازها کم کن دگر! گیسوپریشانی مکن
سنگدل تر هم ز تو سنگی مگر در شهر هست؟!
سنگدل! دیگر تو صحبت های انسانی مکن
تا مگر وجدان بی احساس خود ساکن کنی
روح و احساس مرا چون بره قربانی مکن
گریه و چشم تر و دامان خیست چاره نیست!
رفتی و دیگر برایم چشم، بارانی مکن
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
#شکست
@MohsenAlikhanySher
از سر شب که از این کوچه گذر داشتهای
با خودت چند سبد عطر مگر داشتهای؟
سینه آغشته به بوی تن تو گشت ولی
نکند با دل من قصد دگر داشتهای؟
من از آن ناز تو احساس خطر دارم و تو
تا به حال از کسی احساس خطر داشتهای؟!
و چه احساس قشنگی است؛ برایت مردن
تو از این حس دل انگیز خبر داشتهای؟
رفتی و بوی تنت ماند در این کوچه ولی
بیخبر بودم و تو قصد سفر داشتهای...
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
@MohsenAlikhanySher