جام شهادت
محسن همیشه میگفت:
«غرق دنیا شده را ، جام شهادت ندهند.»
محسن چیزی زیباتر از دنیا را دید. شهادت، خدا و زیبایی را دیده بود که حاضر شد دنیا را رها کند و برود.
به نقل از : همسر شهید حججی
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」
شریک جرم
روز یکشنبه ۱۵ مرداد ۹۶ هواپیماهای آمریکایی یکی از مقرهای گردان حشدالشعبی در منطقه عمومی تنف، در محدوده جمونه را بمباران میکند و در این حمله ۳۰ نفر از گردان سیدالشهدای حشدالشعبی شهید می شوند. در این حمله مقر پشتیبانی نیز از بین می رود.
بلافاصله بعد از این حمله، در سحر روز دوشنبه نیروهای داعشی به مقری که شهید حججی هم در آنجا حضور داشت حمله کرده و درگیری سنگینی اتفاق می افتد. در آخر یک عامل انتحاری وارد مقر می شود و تعداد زیادی را شهید می کند؛ شهید حججی هم در این عملیات انتحاری مجروح و پهلو و دست راستش ترکش میخورد. نهایتا در محاصره ای که از سه طرف صورت گرفته بود، شهید حججی اسیر میشود.
چون داعشیها قصد عبور از این منطقه را داشتند، در مقر حشدالشعبی نماندند. لذا شهید حججی را اسیر کردند و به مقرهای خودشان میبرند و پس از انتشار عکس های او، با مظلومیت تمام او را به شهادت رساندند.
به نقل از : سرهنگ سیفالله رشیدزاده (فرمانده لشکر ۸ نجف اشرف نجفآباد)
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」
روز واقعه
حسین قمی (شهید مرتضی حسین پور) فرمانده عملیات بود و محسن حججی از نیروهای زرهی حسین. چند باری اطلاع میدهند که قرار است حملهای بشود. حدود ۵ صبح یک ماشین انتحاری وارد پایگاه میشود و خودش را منفجر میکند. در همان انفجار اول شهید حججی مجروح میشود. حسین با توجه به سابقه فرماندهیاش و تجربهای که داشت، همه را از چادر خارج میکند. بچهها فکر میکنند که محسن حججی شهید شده است.
چادرها آتش گرفته بود. حسین به اندازه دو خاکریز نیروهایش را عقب میآورد. در این منطقه ۱۳۰ نیروی مجاهد عراقی بودند که حدود ۸۷ نفر را حسین زنده نجات میدهد.
در واقع ۵۰ ماشین مجهز به سلاح کالیبر ۲۳ ، کالیبر ۱۴، مجهز به توپ، سلاح اس پی جی، ۵۰ سلاح سنگین با انواع و اقسام نارنجک و دوشکا و تیربار ، کلاش و ۲۰۰ نیروی پیاده داعشی با دو ماشین انتحاری به این پایگاه حمله کرده بودند.
کالیبر ۲۳ در شعاع ۲۵۰۰ متر منفجر میشود. چون ضد هوایی است در آن شرایط حسین صاف و راست قامت ایستاده و با کلاشش طوری قدم میزند که انگار در تهران قدم میزند. تیرها از بغل سر حسین رد میشود و او فرماندهی میکند.
بعد از مدتی درگیری ماشین انتحاری دوم وارد میشود. با انفجار دوم محسن حججی به هوش میآید و از آن حالت بیهوشی که نیروها فکر کرده بودند شهید شده بیرون میآید. بالاخره محسن را اسیر میکنند.
نزدیک ۴ ساعت درگیری ادامه داشت. یک نارنجکی پرت میشود و ترکش کوچکی به حسین میخورد و او مجروح میشود.هیچ وسیله امدادی نبوده که به داد حسین برسند، خونریزی شدیدی پیدا میکند اما حسین در همان شرایط خونریزی هم فرماندهی میکرد. حسین چند باری از حال میرود و باز به هوش میآید . لحظات آخر که به هوش میآید همه مستأصل هستند که حسین چه کار کنیم؟ حسین می گوید: «صبح شده و آفتاب زده است. اینها میروند. نگران نباشید.» و واقعا خیلی زود داعشیها از منطقه خارج شدند. از همان مجروحیت و خونریزی حسین هم به شهادت رسید
اگر حسین نبود قاطعانه میگویم تمام ۱۳۰ نفر شهید میشدند و ۱۳ ایرانی دیگر را سر میبریدند.
به نقل از : محمد اسلامی
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」
اولین خبر
سه شنبه بود که همان عکس معروف اسارت محسن را در تلگرام دیدم. من تلگرام محسن را روی گوشی خودم نصب کرده بودم، یک دفعه دیدم دریکی از گروههایی که با دوستانش داشت، عکسی را فرستادند و گفتند برای آزادی این اسیر دعا کنید. من عکس را باز کردم و دیدم این اسیر محسن من است.
انتظار اسارتش را نداشتم بهخاطر همین شوکه شدم؛ اما چون محسن از من خواسته بود کمک کنم در مسیر شهادت باشد، آرزو کردم که به هدفش برسد . من میدانستم که محسن اول و آخر شهید میشود، چون مسیرش شهادت بود و با تمام وجود شهادت را میخواست.
به نقل از : همسر شهید حججی
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」
پرواز
ساعت سه بامداد چهارشنبه...
من اصلا خواب به چشمم نمیآمد، بعد از اینکه عکس اسارتش را دیده بودم مدام فکر میکردم که الان محسن در چه حالی است، یک دفعه دیدم در گروه های تلگرامی زدند که شهید بیسر، شهادتت مبارک... دیدم این شهید بیسر، محسن من است. افتخار کردم که محسن شهید شده. گفتم خدایا شکرت که محسن به آرزویش رسید.
به نقل از : همسر شهید حججی
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」
نشان عشق(شهید حججی)
بعد از شهادت محسن با خودم فکرکردم که چقدر شوهر من پیش اهل بیت عزیز بود که از هرکدام یک نشانه گرفت و شهید شد. دیدم دشمن برای امام علی(ع) خنجر کشید، برای همسر من هم خنجر کشید، سر شوهر من را مثل امام حسین(ع) از تن جدا کردند، محسن مثل علی اکبر جوان بود، مثل حضرت زینب(س) اسارت کشید... دیدم ارادت شوهر من به اهل بیت آنقدر زیاد بود که از هرکدام یک نشانه گرفت و شهید شد.
به نقل از : همسر شهید حججی
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」
صلابت (شهید حججی)
شما عکس اسارت محسن را نگاه کنید، انگار نه انگار که شوهر من تیر خورده و اسیر دست داعشی هاست، عکس طوری است که انگار محسن، آن نیروی داعشی را اسیر گرفته . به چشمهای شوهر من نگاه کنید، اصلا ترس در این چشمها نیست، همهاش شجاعت است، دلیری است، محسن توی این عکس مثل کوه است، با صلابت است.
بعد از اینکه تصاویر اسارت محسن پخش شد، به همه مردم حس غرور دست داده بود؛ بخاطر این صلابتی که دیده بودند ، حس غرور داشتند و به ما تبریک میگفتند.
به نقل از : همسر شهید حججے
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」
بابای با غیرت(شهید حججی)
فکر می کنم علی با همین دو تا عکس اسارت و شهادت پدرش میفهمد که پدرش چقدر شجاع بوده، چقدر مرد بوده، چقدر با غیرت و با ایمان بوده. اگر فرزندم علی آن جوری که دوست دارم، تربیت شود و بزرگ شود، قطعا به این عکس ها افتخار میکند و قطعاً همین مسیر را انتخاب میکند و انشالله مثل پدرش شهادت نصیب او هم میشود.
به نقل از : همسر شهید حججی
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」
♦️چه ویژگی بارزی در شهید حججی وجود داشت که ایشان را از بقیه متمایز میکرد؟
محمد صافی : محسن دست به انجام کاری نمیزد مگر آنکه به آن ایمان داشت ، خیلی از ما در بحثهای گوناگون با خیل جمعیت و بدون انجام تحقیقات راجع به موضوعات مختلف همراه میشویم اما ، او ابتدا تحقیق میکرد و با افزایش توان اعتقادی خود وارد حیطهای میشد .
محسن هر مسئلهای را ابتدا از نگاه معنوی و دینی برسی میکرد، به قدری ولایتمدار بود که حتی به گوش دادن تمام سخنان مخالفان نیز میپرداخت و راجع به موضوعاتی که مخالفان مطرح کرده بودند تحقیق میکرد ، پاسخش را به دست میآورد تا این بحث برایش به طور کامل جا بیفتد. او مانند ناخدای کشتی بود که نه تنها خود را به مقصد میرساند که برای راهنمایی دیگران و نمایش مسیر حقیقی حق و ولایت تلاش و مجاهدت بسیار میکرد .
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」
اشک هدف دار(شهید حججی)
از کسانی که به مجالس محسن میآیند و گریه میکنند ، خواهش میکنم اشکتان هدف دار باشد. برای حضرت زینب(س) اشک بریزید، برای امام حسین(ع) اشک بریزید تا دل شهید من هم راضی بشود .
به نقل از : همسر شهید حججی
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」
♦️دلیل این آرامش و رهایی از تمام قید و بندهای دنیوی که در چهره این شهید در هنگام اسارات دیده میشود چیست؟
محمد صافی: محسن همیشه با بینش و نگرش کافی در هر عرصه و مسیری وارد میشد و در نتیجه همیشه خیلی مصمم بود، برای بحث اعزام به سوریه و مدافع حرم شدنش خیلی تلاش کرد .
دلیل اصلی آن آرامشی که در چهرهاش نمایان است، این است که ایمان کامل به راهی که انتخاب کرده بود ، داشت و یک درصد هم نسبت به این مسیر شک و شبههای در دل نداشت ، محسن مطمئن بود که پا در مسیری گذاشته که در نهایت ، عاقبت بخیری را برایش به همراه دارد .
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」
دلیل این آرامش و رهایی از تمام قید و بندهای دنیوی که در چهره این شهید در هنگام اسارات دیده میشود چیست ؟
محمد صافی : محسن همیشه با بینش و نگرش کافی در هر عرصه و مسیری وارد میشد و در نتیجه همیشه خیلی مصمم بود، برای بحث اعزام به سوریه و مدافع حرم شدنش خیلی تلاش کرد .
دلیل اصلی آن آرامشی که در چهرهاش نمایان است ، این است که ایمان کامل به راهی که انتخاب کرده بود ، داشت و یک درصد هم نسبت به این مسیر شک و شبههای در دل نداشت ، محسن مطمئن بود که پا در مسیری گذاشته که در
نهایت ، عاقبت بخیری را برایش به همراه دارد .
#زندگینامہ
「@mohsenhojaji14」