27.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ سکانس علمی مورد سوال پسر گلم علیرضا
@mohsenibidgoli
بررسی سکانس فیلم کینگزمن kingsman و اصل برنولی در فیزیک
🎬 مشاهده ویدئو در یوتیوب
🎬 مشاهده ویدئو در آپارات
لینک سایت و شبکه اجتماعی من:
ایتا | تلگرام | یوتیوب | آپارات | وبسایت
.
✅ اگر دانش آموز هستید لازم است بدانید:
🏷 هوش شما نه با نمرات امتحانات، بلکه با تمایلتان به یادگیری، توانایی شما در تفکر و حل مسائل تعیین می شود.
🏷 عدم اطمینان را بپذیرید. از پرسیدن سوال نترسید.
🏷 آنچه را که بیشتر از همه به آن علاقهمندید، سخت مطالعه کنید.
🏷 به اینکه دیگران در مورد شما چه فکری می کنند اهمیت ندهید. خودتان و برای خودتان فکر کنید.
🏷 مهارت های شما بسیار مهمتر از نمراتتان هستند.
🏷 گفتن "نمی دانم" و "من به کمک نیاز دارم" اشکالی ندارد. فروتنی برای رشد لازم است.
🏷 با فهمیدن یاد بگیرید نه با حفظ کردن.
🏷 بدانید که چگونه هر مسئلهای را که حل شده است حل کنید.
🏷 ندانستن چیز بدی نیست. اینطور در مدرسه به شما یاد می دهند. ندانستن فرصتی برای یادگیری چیزی است.
🏷 از طریق شک و تردید است که اکتشافات جدید حاصل می شود
🏷 اولین اصل این است که شما نباید خودتان را گول بزنید و راحت ترین فرد برای گول زدن خودتان باشید.
▪️پروفسور فاینمن
@mohsenibidgoli
✅طنز فلسفی
✅ ما و داستان تغییر
🔆 « هراکلیت » فیلسوف ما قبل سقراط و افلاطون می گفت : « در یک رود خانه دو بار نمی شود شنا کرد.»مقصود هراکلیت این بود که همه چیز در حرکت ودر گذر دایمی است، به طوری که اگر در یک رود خانه برای بار دوم پا گذاشتید، نه شما آدم قبلی هستید و نه رودخانه همان رود خانه قبلی است. چون این حرف می باید دوهزار و پانصد سال جلوتر از زمانی که گفته شده ؛ گفته می شد ،کمتر کسی چه موافق یا مخالف از آن سر درآورده است. چنان که یکی از فیلسوف های مخالف هراکلیت گفت: "در یک رود خانه حتی یک بار هم نمی توانید شنا کنید مگر آن که شنا کردن را بلد باشید."
🔆 همچنین یکی از شاگردان او که در کنار رودخانه زندگی می کرد، بعد از شنیدن این حرف دیگر در رودخانه استحمام نمی کرد . علت را از اوپرسیدندگفت: در یک رودخانه دو بار نمی شود حمام کرد.
🔆 گفته اند همسر این فیلسوف هم که خود را تحت تأثیر اندیشه شوهرش می دانست هر روز به او می گفت «تو کی هستی؟!!»
وگاهی برای توجیه تنبلی خود در پختن غذا،غذای مانده راجلوی هراکلیت می گذاشت و به او می گفت: هر وقت بخوریش تازه است ،مثل خودت و رودخانه ات!چنین برداشت های ناصوابی, موجب شد که او از شدّت غم به فیلسوف گریان مشهور شود.
و چنین است وقتی عوام با یک اندیشه متعالی مخالفند ممکن است صاحب اندیشه
کتک بخورد و اگرموافقند که در این صورت ممکن است آن را خراب وتحریف کنند ،
که البته فیلسوفان با نوع اولّش موافقند.
▪️یکی گفت : تغییر و تحوّل خوب است امّا تاحدّی که بتوانیم باآن منطبق شویم.
▪️یکی دیگر گفت : اگر همه چیز در جنب و جوش باشد پس به کجا تکیه بدهیم؟ نمی شود که...! قدری ثبات لازم است.
▪️شخص دیگری گفت : امروزه همه چیز قاطی شده است. مثلا شما شنا یاد می گیرید امّا دیگری به جای شما شنا می کند. چنان که از قدیم گفته اند: دیگران شنا یاد گرفتند و شنا هم کردند . ما باید شنا یاد بگیریم تا دیگران شنا بکنند!
🔆 همچنین گفته اند که در تاریخ آمده است، هراکلیت در زمان کودکی برای آب بازی به نهری می رفت و از میان باغِ شخصی می گذشت، و هر وقت صاحب باغ مچ هراکلیت را می گرفت ، هراکلیت می گفت : اون دفعه من نبودم. و همین طور آمده است که هراکلیت در رودخانه ای شنا می کرد. دید صاحب ملک می آید. فورا از آب بیرون آمد و لباس خود را جمع کرد و پا به فرار گذاشت. چون دید صاحب ملک رفت؛ دوباره برگشت و مشغول شنا شد. صاحب ملک بازگشت وبر سرش فریاد کشید، باز هم می خواهی بگویی من نبودم. این بود که هراکلیت هول شد و گفت: نه ، من اون بودم ، امّا این رود آن رود نیست.
🔆 و چنین شد عده ای که تغییر می کنند می گویند: ما تغییر نکردیم زمانه تغییر کرده است.در نتیجه به گفته یک فیلسوف هندی می رسیم که گفته است:
"اعتقاد به تغییر جهان و آن چه در آن است با قابلیّت ما به تغییر، رابطه مستقیم دارد."
▪️کتاب: مو ، لای درز فلسفه
@mohsenibidgoli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فناوری برای مشاهده ورید، از نور مادون قرمز نزدیک استفاده میکند که توسط خون جذب میشود، اما توسط بافت اطراف منعکس میشود، تا رگها را تا عمق ۱۵ میلیمتر پیدا کند و سپس نتایج را بر روی پوست نشان دهد.
This vein visualization technology uses near-infrared light, which is absorbed by blood but reflected by the surrounding tissue, to locate veins up to 15mm deep, and then projects the results back on the skin.
@mohsenibidgoli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ آینهای از جنس چوب
✅ یه سنسور تصویر کلی بیننده رو میگیره و هر قطعه چوبی جداگانه تنظیم میشه تا حرکات فردی که جلوی این آینه ایستاده منعکس بشه
@mohsenibidgoli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرینتر سه بعدی فولاد!
حتی قطعات فولادی حساس آئرواسپیس رو باهاش میشه پرینت کرد.
ده سال پیش این پرینتر، خواب و خیالی بیش نبود.
معجزهی علم
@mohsenibidgoli
📢 ماهوارههای پرنوری که امشب در آسمان ایران قابلمشاهدهاند. 🇮🇷
🗓 دوشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۲
🛰 بندرعباس / تلسکوپ فضایی هابل 🔭 (قدر ۱.۶+)
سهشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲ / ساعت ۴ صبح / ورود: ۰۴:۳۶:۱۴ (جنوبغربی) / اوج: ۰۴:۳۶:۴۴ (جنوبغربی، ارتفاع °۳۳)
🛰 زاهدان / ایستگاه فضایی بینالمللی (قدر ۲.۶-) 😍
دوشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۲ / ساعت ۱۷ بعدازظهر / ورود: ۱۷:۳۲:۳۷ (جنوب) / اوج: ۱۷:۳۵:۲۶ (جنوبشرقی، ارتفاع °۲۶)
@mohsenibidgoli
✅ تصویر روز ناسا
🗓 دوشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۲
عنوان: آندرومدا بر فراز آلپ
اعتبار تصویر و حق چاپ: زمیتری کانانوویچ
آیا تا به حال کهکشان آندرومدا را دیده اید؟ اگرچه M31 با چشم غیرمسلح به صورت یک حباب کمنور و مبهم به نظر میرسد، نوری که میبینید بیش از دو میلیون سال قدمت دارد و احتمالاً آن را قدیمیترین نوری میکند که مستقیماً میبینید. تصویر برجسته آندرومدا را درست قبل از اینکه در اوایل سال گذشته در پشت کوههای آلپ سوئیس قرار بگیرد، ثبت کرد. هر چقدر هم که دیدن این کهکشان مجاور کهکشان راه شیری با چشمان خود جالب باشد، نوردهی طولانی مدت دوربین می تواند بسیاری از جزئیات ضعیف و نفس گیر را نشان دهد. تصویر ترکیبی از تصاویر پیش زمینه و پس زمینه است که به طور متوالی با یک دوربین و از یک مکان گرفته شده است. داده های اخیر نشان می دهد که کهکشان راه شیری ما تا چند میلیارد سال دیگر با کهکشان آندرومدا برخورد کرده و با هم ادغام خواهد شد.
@mohsenibidgoli
✅ ماهوارههای پرنوری که امشب در آسمان ایران قابلمشاهدهاند. 🇮🇷
🗓 سهشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲
🛰 شیراز / ایستگاه فضایی بینالمللی (قدر ۳.۹-) 😱
سهشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲ / ساعت ۱۸ بعدازظهر / ورود: ۱۸:۱۹:۴۰ (جنوبغربی) / اوج: ۱۸:۲۳:۰۱ (جنوبشرقی، ارتفاع °۸۳)
🛰 تهران / ایستگاه فضایی بینالمللی (قدر ۲.۸-) 😍
سهشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲ / ساعت ۱۸ بعدازظهر / ورود: ۱۸:۲۱:۰۰ (جنوبغربی) / اوج: ۱۸:۲۳:۵۳ (جنوبشرقی، ارتفاع °۳۲)
🛰 اصفهان / ایستگاه فضایی بینالمللی (قدر ۳.۵-) 😱
سهشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲ / ساعت ۱۸ بعدازظهر / ورود: ۱۸:۲۰:۱۵ (جنوبغربی) / اوج: ۱۸:۲۳:۲۹ (جنوبشرقی، ارتفاع °۴۸)
🛰 اهواز / ایستگاه فضایی بینالمللی (قدر ۳.۲-) 😍
سهشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲ / ساعت ۱۸ بعدازظهر / ورود: ۱۸:۱۹:۳۶ (جنوبغربی) / اوج: ۱۸:۲۲:۴۶ (جنوبشرقی، ارتفاع °۴۰)
🛰 بندرعباس / ایستگاه فضایی بینالمللی (قدر ۲.۸-) 😍
سهشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲ / ساعت ۱۸ بعدازظهر / ورود: ۱۸:۱۹:۵۸ (جنوبغربی) / اوج: ۱۸:۲۳:۱۰ (شمالغربی، ارتفاع °۴۳)
🛰 همدان / ایستگاه فضایی بینالمللی (قدر ۲.۶-) 😍
سهشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲ / ساعت ۱۸ بعدازظهر / ورود: ۱۸:۲۰:۳۹ (جنوب) / اوج: ۱۸:۲۳:۳۱ (جنوبشرقی، ارتفاع °۲۶)
@mohsenibidgoli
♦️ در مسائل مربوط به فلسفه فیزیک و فلسفه علم، لازم است به فاصله ی قابل توجهی که میان دیدگاه های جدید و تعدیل یافته فلسفه علم با آن چه مردم و دانش آموزان در مورد علم، باور دارند، توجه کنیم. این شکاف، قابل توجه است و باید هر چه زودتر این گرند کانیون خطرناک را پر کرد!
تلقی بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان از علم و واقعگرایی علمی با آن چه در کتاب های فلسفه علم تحت عنوان واقعگرایی علمی مطرح می شود بسیار متفاوت است.
این باور رایج و عمومی که دانش آموزان و دانشجویان ما ( موارد خاص و استثنا در همه جا وجود دارد) درباره ی علم دارند در زبانِ فلسفه ی علم معاصر تحت عنوان (واقعگرایی خام) شناخته می شود که در حال حاضر تقریبا ( بلکه تحقیقا) هیچ فیلسوفی از آن حمایت نمی کند.
دیدگاه واقعگرایی خام درباره ی نظریه های علمی، مربوط به اوایل دوران علم مدرن بوده است که در سال های بعد، به مددِ تلاش های فیلسوفان و منتقدان با طرح مباحثی مانند تعین ناقص، کنار گذارده شده و به جای آن، دیدگاه های واقعگرایی علمی تعدیل یافته مطرح شده است.
اگر دغدغه ی ما، دانش آموزان و نسل بعدی مان هست، باید مخاطب خودمان را بشناسیم و مشکل او را بفهمیم و به زبان او، پاسخگو باشیم اما اگر دغدغه ما، انجام کارهای فلسفی در مرزهای دانش می باشد، طبیعتا ورود به بحثهای تاریخ گذشته، موجه نخواهد بود و هیچ مقاله ای از آن بیرون نخواهد آمد.
گویی سیستم آموزشی ما بلکه سیستم آموزشی حاکم بر جهان علم، تاکید دارد که دانش آموزان قرن بیست و یکمی را از نظر ساینس به تراز قرن 21 برساند اما دیدگاه فلسفی آنان نسبت به علم و ساینس را در همان حال و هوای قرن نوزدهم نگاه دارد.
اگر رهیافت های فلسفه ی فیزیک و فلسفه ی علم را به دانش آموزان نگوییم، بسیار طبیعی به نظر می رسد که تلقی آنان نسبت به علم و ساینس بسان تلقی دانشمندان قرن نوزدهم باشد.
@mohsenibidgoli
♦️ اگرچه الحاد نوین درصدد القای این مطلب است که علت اصلی گرایش جوانان به نئوآتئیسم، از جنس دلیل و مستندات و مدارک علمی و ساینتیفیک می باشد، اما بررسی غالب محتواهای مطرح شده توسط آتئیست ها نشان می دهد:
♦️ رازِ گرایش اکثریت بچه ها به الحاد، از جنس دلیل معرفتی و مستندات علمی و مانند آن نیست بلکه علت اصلی، جنبه های روان شناسانه و جامعه شناسانه است که در این امر دخالت حداکثری دارد.
♦️ فردی که به علتِ جنبه های احساسی و دلایل روان نژندی از یک چیزی بدش بیاید، معمولا رامِ دلیل و مستندات و منابع معرفت شناسانه نمیشود. چنین آدمی معمولا دنبال دلیل هایی است که او را تایید کند و حالش را خوب کند و به احساسِ بدی که نسبت به دینداران پیدا کرده است، مُهر تایید بزند.
♦️این افراد برای آرام کردن پالس های فطری و پالس های عقلانی خود، به کانال ها و گروه های نئوآتئیست ها سر می زنند تا با شنیدنِ حرف های آنان که سر و صورتِ علمی و ساینتیفیک دارد( و شوخی اش این است که دلایلشون خیلی هم علمی و قُرص و محکم است😆😜)، درون خود را آرام کنند.
♦️ بهترین کمکی که به چنین افرادی می توان ارائه کرد، رهاسازی او از احساسات بد و مخرب است نه ارائه ی دلیل علمی و معرفتی.
♦️ هر مقدار دلیل معرفتی و عقلانی برای چنین کسانی خرج شود، دردِ او را دوا نمی کند زیرا ریشه ی بیماری او چیز دیگری است.
♦️ طبیب حاذق آن فردی است که ریشه ی بیماری بیمارش را بیابد و سپس برای او نسخه بنویسد.
♦️ریشه های بیماری آتئیست ها متفاوت است، بنابراین عاقلانه نیست برای همه یک نسخه را تجویز کنیم.
@mohsenibidgoli
♦️یک آتئیستِ مُبلغِ علمگرایی برای بچه های ما، این جوری حرف می زند:
( علم ثابت کرده است که جهان از هیچ پدید آمده است پس خدایی وجود ندارد😳😳😳)
♦️ فقط آن کسانی که علم را به خوبی می شناسند، می توانند دریابند که در همین یک جمله، چه مقدار فریب نهفته است:
♦️ اگر آتئیست مروج علم ( و در اصل سوء استفاده کننده ی از اسم و رسم علم) می خواست منصفانه در مورد همین نظریه هیچ صحبت کند، باید چنین می گفت که:👇🏻
1️⃣ اگر حرف اینشتین نادرست از کار درآید و مکانیک کوانتومی یک دانش کاملی باشد.
2️⃣ اگر اصل عدم قطعیت یک فرض ساده کننده نباشد بلکه فکت باشد
3️⃣ اگر در بین این همه تعبیرهای مختلفی که از اصل عدم قطعیت شده است، تعبیر کپنهاگی را بپذیریم و بقیه ی تعبیرهای موجبیتی را کنار بگذاریم
4️⃣ اگر میدان های کوانتومی را صرفا یک ابزار ریاضی برای تبیین مشاهدات فیزیکی ندانیم بلکه آن ها را موجودات واقعی فیزیکی بدانیم😳😳😊😆
5️⃣ اگر نبودن و فقدان یک تئوری برای گرانش کوانتومی را هم نادیده بگیریم.( و بگوییم بعدا انشالله پیدا خواهد شد و همین چیزی که ما می گوییم ازش درمی آید😍😜)
6️⃣ اگر برای حالت پایه ای میدان کوانتومی که در فرمالیسم کوانتومی دارای بی نهایت انرژی هست، یک خط مبنا انتخاب کنیم و آن را حالت صفرِ انرژی و یا همان هیچ بنامیم. ( کجای این چیز، هیچ است؟ واقعا چرا این اسم بی مسما را برای این شئ ریاضیاتی انتخاب کرده اند؟)
7️⃣ اگر افت و خیزهای کوانتومی را یک امر واقعی بدانیم و منشأ آن را با این که می توانیم به صورت دیگری تبیین کنیم، به اصل عدم قطعیت با تعبیر کپنهاگی ربط بدهیم.
😁 آن گاه می توانیم یک مدلی در کنار ده ها مدل دیگر برای ایجاد کیهان ارائه بدهیم که بر اساس آن، جهان را محصول همین افت و خیزهای کوانتومی در آن میدان کوانتومی بدانیم البته باز
8️⃣ اگر این افت و خیزها در واقع، تحت حکومت شانس رخنه پوش عمل کند و بپذیریم که هیچ عامل فراطبیعی در این افت و خیزها ( اگر واقعا موجود باشند) دخالت نمی کند
😁 در این صورت می توانیم چنین مدلی را ارائه بدهیم و یک آلترناتیوی در کنار ده ها آلترناتیو دیگر قرار دهیم.
9️⃣ در انتها چون راهی برای تایید تجربی این ایده وجود ندارد، آن را باید جزء ایده های فلسفی که از کاراکترهای علمی ساخته شده و توسط کسانی که فلسفه نخوانده اند ساخته شده است قرار دهیم و نقادی آن را بر عهده ی متخصصانِ متافیزیک قرار دهیم.
♦️ به نظر می رسد آنانی که باورهای مهم خود را با شنیدنِ چنین چیزهایی عوض می کنند، یا اصلا ارزشی برای باورهای مهم و اثرگذار خود قائل نیستند و یا واقعا باورشان شده است که علم می تواند هر مسئله ای را حل کند.
♦️ بهترین راه برای تقویت افراد جامعه در برابر فریبکاری های آتئیست ها، این است که اسکلت علم و نظریه های علمی را به آنان از نزدیک نشان دهیم.
@mohsenibidgoli
✅ آرتور ادینگتون فیزیکدان و کیهان شناس بزرگ قرن بیستم، در یک موردی یک مثالی زده است، من می خواهم همان مثال را برای طرد یک (پیش زمینه ی فکری غلط) استفاده کنم🌷
♦️ادینگتون می گوید: فرض کنید که دانشمندی در حال بررسی حیات در اقیانوس معینی است. او تور ماهیگیری ( با ابعاد شبکه ای دو اینچی) را به آب می اندازد و ...به روش معمول ساینتیست ها، آن چه یافته است را سیستم سازی می کند سپس او به دو تعمیم زیر دست پیدا می کند:
1️⃣ هیچ موجود دریایی کمتر از دو اینچ طول ندارد.
2️⃣ تمام موجودات دریایی آبشش دارند.
⭕️ این دو تعمیم همگی در یافته های او صادقند و ...صادق باقی خواهند ماند. ( به نقل از کتاب فلسفه ریاضی معاصر نوشته ی کولی ون)
♦️ بعد از چند سالی که این دانشمند، تحقیقاتش را تکرار کند، هر چه به وی بگوییم: دوست عزیز! درست است که تو با این تور هزاران موجود بزرگتر از دو اینچ یافته ای، اما چرا ادعا می کنی که هیچ موجود ریزتر از دو اینچ در این اقیانوس وجود ندارد؟!
♦️ جوابش این است: چون من هر چه این تور را به دریا افکنده ام، چیز دیگری در آن ندیده ام.
♦️ تا زمانی که او این پیشفرض غلط و نابخردانه را داشته باشد که توری که برای این کار طراحی کرده است، تور کاملی است و تا زمانی که باورش این باشد که تور او حرف آخر است، طبیعی است که اینگونه قضاوت کند.
♦️ تنها راه برای بازگشایی افق فکری او، این است که دستش را بگیریم و توری که ساخته است را به وی نشان دهیم تا ببیند که تور او با شبکه های دو اینچی ساخته شده است و اگر فرضا ماهی یک اینچی هم توی این اقیانوس باشد، این تور نمی تواند آن را شکار کند. اشکالِ تورِ خودت را به کلِ اقیانوس سرایت نده!
♦️ هنگامی که به تاریخ علم می نگریم، حال و روز ساینتیست های ماهیگیر در اقیانوس پیچیده ی جهان را بدین صورت برای مان گزارش می کنند که دانشمندی مثل نیوتن یک تور ساخت و توانست بسیاری چیزها را شکار کند تا کم کم مردم باورشان شد که با همین تور همه ی چیزها شکارشدنی است.
چند سال بعد، اینشتین به این نتیجه رسید که تور نیوتن، ابعاد شبکه هایش بزرگ است و خیلی چیزها را نمی توان با آن شکار کرد. او توری دیگر را ساخت و چیزهایی را در این اقیانوس کشف کرد که به مخیله ی نیوتن هم نرسیده بود که چنین چیزهایی هم در این اقیانوس موجود باشد.
♦️ یکی از اعضای کانال تلگرامی ام، پرسیده بودند که چرا علم و ساینس، جن و روح و خدا و ... را تایید نمی کند؟
♦️ اگر منظور از تایید، افتادن به تورِ علم باشد، بلی! اصلا آن خدایی که به تور علم بیفتد، خدای ادیان ابراهیمی نیست زیرا شبکه های تور علم برای صید چیزهایی طراحی شده است که صفات مخلوقات را داشته باشند و حال آن که: کل ما تصور فی الاوهام فهو بخلافه و لیس برب
♦️ آیا مقصر را باید ماهی یک اینچی که به تورِ ماهیگیر ادینگتونی نمی افتد، بدانیم یا مقصر را باید خودِ تور بگیریم. خوب! تو اگر تورهایت را یک اینچی می ساختی، این موجودات ریز را هم می دیدی.
♦️ وقتی پیشفرض خودمان را این نکته بگیریم که ( فیزیک نیوتنی کامل است و حرف آخر) و یا ( مکانیک کوانتومی کامل است حرف آخر) و ... ( روش های ساینتیفیک،کامل است و حرف آخر است) نتیجه اش همین می شود که مثل ماهیگیر ادینگتونی قضاوت کنیم.
♦️ روش ساینتیفیک چیزی جز یک تور ماهیگیری ادینگتونی با انواع و اقسام محدودیت ها نیست.
♦️ این مثال ادینگتون را هزاربار نزد خود به صورت منصفانه مرور کنید. ارزشش را دارد. واقعا ارزشش را دارد.
♦️ علم و ساینس، چیزی نیست جز توری برای شکار پدیده ها و واقعیت هایی که می تواند به این تور بیفتد. این تور، حتی همه ی موجودات فیزیکی را هم نمی تواند شکار کند و باید منتظر بمانیم تا (نمی دانم چند سال دیگر) دانشمندی پیدا شود و مشکلات آن را ترمیم کند و با درنظر گرفتن تعارضات موجود میان نسبیت و فیزیک کوانتومی شبکه های تور را جوری عوض کند که بشود با آن، چیزهای فیزیکی بیشتری را صید کرد. بیش از حد درباره ی این تور، اغراق گویی شده است و من چنین فکر میکنم که مقصر اصلی این اغراقگویی ها، دانشمندان قرن نوزدهمی باشند!!
♦️ تا زمانی که دانشمند ادینگتونی ( کامل بودن تور ماهیگیری دو اینجی اش) و فرد علمگرا و پوزیتیویست زده، پیشفرض غلط و نابخردانه ی ( کامل بودن روش علمی) را باور داشته باشند، این دو نفر را نمی توان قانع کرد.
♦️ اما اگر برویم و ببینیم علت موفقیت محدود علم در کشف واقعیت های فیزیکی چیست، به یک معیار برتری می رسیم که به کمک آن، می توان هم به خداباوری رسید و هم به دین ایمان آورد.
@mohsenibidgoli
✅ مهم ترین ویژگی آدم خوب
● در پژوهشی در دانشگاه آرکانزاس دو پژوهشگر به نام های ویلموت و اونز به دنبال این بودند تا بدانند مهمترین ویژگی آدم های خوب nice person چیست؟کدام خصلت در اینگونه افراد آنها را محبوب و دوست داشتنی میکند؟
● این پژوهشگران برای یافتن پاسخ خود حجم عظیمی از داده ها که در حوزه «شخصیت» وجود داشت را بررسی کردندو نتیجه آنالیز سه هزارونهصد پژوهش انجام شده که جمعا روی ۱.۹ میلیون انسان انجام شده بود نشان داد که از بین همه صفات شخصیتی، توافق پذیری یا agreeableness از همه مهمتر است.
● توافق پذیری یکی از پنچ فاکتور شخصیت است که با
۱. نوع دوستی
۲. صداقت در روابط خود
۳. اعتماد پذیری
۴. همراهی موقع تعارض
۵. دلرحمی شناخته میشود.
●اینگونه افراد درجه همدلی بسیار بالایی دارند. آنها بسیار خوش مشرب، خوش حس، مهربان و یکرنگ هستند. قابل اعتماد بودن را میتوان از وجودشان حس کرد. آنها کمتر به دید منفی یا قضاوتی به آدم ها نگاه میکنند. اینگونه افراد سازگاری بالایی دارند واهل مجادله نیستند. در تعارضات فردی به دنبال انتقام و ادب کردن دیگران نیستند.
● بیشتر به دنبال راه حل هستند تا بدون دلخوری ماجرا تمام شود. خیلی متواضع هستند و کمتر منم منم میکنند. اهل خودستایی و خودشیفتگی نیستند.
@mohsenibidgoli
✅ بِهگُزینها و خرسندها
🏷● اگر شما کسی هستید که فقط بهترینها را جستجو میکند و فقط آنها را میپذیرد، "بهگزین" نامیده میشوید. تصور کنید برای خرید یک پیراهن به چند بوتیک رفتهاید و بعد از صرف یک ساعت یا بیشتر، پیراهنی که دوست دارید را انتخاب کردهاید. رنگ بلوز جذاب است، اندازه آن کاملا برای بدن شما مناسب است و جنس نخ آن هم خوب است. قیمت بلوز ۸۹ دلار است. همه چیز عالی است و فروشنده منتظر است تا پول بلوز را پرداخت کنید و آن را بخرید، ولی ناگهان به یاد بوتیکی میافتید که در پایین خیابان است و شنیدهاید که قیمتهایش ارزان است. شما بلوز را بهجای خود برمیگردانید و سپس برای بررسی بوتیک پایین خیابان، آنجا را ترک میکنید.
🏷● افراد بهگزین باید مطمئن شوند که هر خرید یا تصمیمی که میگیرند، بهترین خرید و تصمیم بوده است. بااینحال چگونه میتوان فهمید که گزینهای که انسان انتخاب میکند واقعا بهترین گزینه ممکن بوده است؟ تنها راهی که برای دانستن این موضوع وجود دارد، بررسی تمام گزینههای جایگزین است. یک فرد بهگزین نمیتواند مطمئن شود که بهترین بلوز را پیدا کرده، مگر اینکه تمام بلوزها را دید زده باشد. همچنین او نمیتواند بفهمد چیزی که مدنظرش بوده را با بهترین قیمت خریده، مگر اینکه تمام قیمتها را بررسی کرده باشد. هرچه تعداد گزینهها افزایش مییابد، افراد بهگزین برای برگزیدن یکی از گزینهها محتاطتر و ترسوتر میشوند.
🏷●نقطه مقابل بهگزین، "خرسند" است. خرسندی به این معنا است که انسان به چیزی که "به اندازه کافی خوب" است راضی شود و درباره اینکه ممکن است چیز بهتری وجود داشته باشد نگرانیای به خود راه ندهد. البته فرد خرسند هم دارای معیارها و استانداردهایی است. او تا جایی میگردد و جستجو میکند که چیزی که استانداردهای مدنظرش را دارد پیدا کند و در آن نقطه متوقف میشود. بهمحض اینکه بلوزی که ازنظر او دارای استانداردهای کیفیت، قیمت و جنس مناسب است را در اولین فروشگاه می¬بیند، آن را میخرد و این پایان قصه است. او درباره وجود بلوزهای بهتر یا ارزانتر در مغازه مجاور، نگرانیای به خود راه نمیدهد.
🏷● هیچکس بهطور مطلق بهگزین نیست. نکته کلیدی اینجاست که افراد بهگزین "آرزو میکنند" به این هدف دست یابند. بنابراین وقت و تلاش زیادی را صرف جستوجو، خواندن برچسبها، بررسی گزارشهای نظرسنجی و آشنایی با محصولات جدید میکنند. بدترین چیزی که برای این نوع افراد رخ میدهد این است که آنها پس از انتخابکردن، با فکرکردن درباره گزینههایی که زمان کافی برای بررسی و تحقیق آنها نداشتهاند خود را آزار میدهند. دست آخر هم احتمالا احساس رضایت کمتری نسبت به افراد خرسند در مورد انتخاب خود دارند. هنگامیکه واقعیت، افراد بهگزین را ناگزیر به سازش و تسلیم میسازد، یعنی آنها ناچار میشوند به جستجوی خود پایان دهند و تصمیمی بگیرند، بیم و دغدغه بر آنها مسلط میشود.
🏷● تفاوت بین این دو دسته این است که افراد خرسند به انتخابهای "صرفا عالی" راضی میشوند و منتظر انتخابهای "کاملا عالی" نمیمانند.هربرت سیمون، اقتصاددان و روانشناس برنده نوبل میگویده هنگامیکه کسب اطلاعات درباره همه گزینهها مستلزم صرف هزینه (در زمان، پول و اضطراب) باشد، قناعت درواقع خود نوعی استراتژی بهگزینی است. بهبیاندیگر، اگر تمام شرایط را درنظر بگیریم بهترین کاری که مردم میتوانند انجام دهند این است که خرسند باشند.
▪️تناقض انتخاب؛ چرا بیشتر کمتر است؟ ترجمه کیوان شعبانیمقدم- سیدسجاد حسینی
✅ آیا جملات انگیزشی، ما را به موفقیت میرساند؟
🏷● فرقی نمیکند در کتابفروشیها دنبالش باشید، سرچ در گوگل یا قسمت جستجوی شبکههای اجتماعی... کافی است عبارت "جملات انگیزشی" را سرچ کنید؛ تعداد بیشماری جملهی انگیزشی پیدا میکنید که ظاهرا چراغ راهنمایی برای تمام مردم جهان، در هر موقعیت، میزان هوش، درک، توانایی و سن و سالی برای رسیدن به قلههای موفقیت است.اگر بیشتر جستجو کنید، میتوانید سمینارهایی بیابید که فردی در مقام گوینده، چنان شما را با افق روشنی مواجه میکند که گویی در یکقدمی موفقیت هستید. اما سوال اساسی اینجاست؛ آیا جملههای انگیزشی واقعاً در ما انگیزه ایجاد میکند؟
🏷● بگذارید جواب آخر را همین اول بدهیم؛ خیر!اکثر مردم عادی جهان، دوست دارند این جملات را بخوانند و در خود احساس خوبی ایجاد کنند، اما غافل از این هستند که شاید این احساس خوب، باعث بیاعتناشدن بیشتر آنها نسبت به مشکلات واقعی زندگی و اطرافشان میشود؛ چراکه در ذهن آنها سرابی از خوشبختی و موفقیت ترسیم شده است و آنها را از حقایق تلخ مشکلات پیرامونشان دور کرده است. تحقیقات علمی روانشناسان نیز همین موضوع را تایید میکند که خواندن جملات انگیزشی، همان حسی را در انسان ایجاد میکند که به نتیجه رسیدن آن کار در واقعیت ایجاد میکند. بهعبارت دیگر، حس خوب خواندن این جملات با حس به نتیجه رسیدن در واقعیت برابری میکند. این واقعا یک فاجعه است؛ چراکه فرد از خود رضایتی کاذبی خواهد داشت و کمتر به انجامدادن کارهایش تمایل دارد. از طرفی فرد با خواندن این جملات، آنچنان حس خوبی از خود و مفیدبودن پیدا میکند که دیگر نیازی به کوشش بیشتر در خود احساس نمیکند.
🏷● هر انسانی در حد تواناییهایش دارای هنر، دانش و خلاقیتی است که میتواند بسته به میزان این داشتهها به اهداف خود برسد. شاید بگویید اهداف بلندپروازانهتر چه؟ بر هیچکس پوشیده نیست که جرقهی ایجاد اهداف بلندپروازانه، بهخاطر داشتن انگیزه یا انگیزههایی در ذهن فرد ایجاد میشود و همان انگیزهها کافی است تا انسان را برای رسیدن به اهدافش ترغیب کند. از طرفی ایجاد انگیزههای کاذب ممکن است باعث ایجاد طمع و یا ترس در وجود فرد شود و او را ناخواسته از اهدافش دور کند. پس اگر در خود تواناییهای فوقالعادهای میبینید که برای رسیدن به آرزوهایتان کافی است، پس دست به طناب پوسیدهی جملات انگیزشی نگیرید.
🏷● آیا تمام جملات انگیزشی پوچ هستند؟
جواب این سوال نیز خیر است. چراکه برخی از این جملات از بزرگان، فلاسفه و دانشمندان هستند و سالها تجربه و دانش در پس آن نهفته است. اما مشکل جای دیگری است. بدانید افرادی که یک جملهی انگیزشی زیبا را میبینند و آنرا بر روی تصویری زیبا از افق دریا قرار میدهند و آنرا در صفحهی خود منتشر میکنند، تنها همان جمله را خواندهاند. آنها هرگز دهها یا صدها جملهی قبل و بعد آن در کتاب منبع را نخواندهاند و درک درستی از منظور نویسندهی آن جمله ندارند.
🏷● چه چیزی باید الهامبخش ما باشد؟
همچنان که داشتن تصورات مثبت کاذب مانند ادعاهای موجود در کتاب و مستند راز، ما را به موفقیت و خوشبختی نمیرساند، شنیدن و خواندن جملات انگیزشی نیز نباید الهامبخش ما برای رسیدن به اهدافمان باشد.
● اینکه برخی افراد اعتقاد دارند با گفتن و تکرارکردن جملات مثبت انگیزشی میتوانند فرد خوبی باشند، اشتباهی بزرگ مرتکب میشوند.●
🏷● چه چیزی ما را به موفقیت میرساند؟
وقتی شما زندگی خود را دوست داشته باشید، قطعا برای آن برنامهریزی خواهید کرد و این خود در شما ایجاد انگیزهای میکند که برای رسیدن به اهدافتان، هر هزینهای را پرداخت کنید. فکر کردن به مسیر رسیدن به آن اهداف در شما ایدههایی ایجاد میکند که بهترین ابزار برای محقق شدن آرزوها است. پس تواناییهای ذهنی و دانش خود را دستکم نگیرید، با بزرگترهای با تجربهتر مشورت کنید و با کمک آنها برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید.
🏷● نکتهی جالبی که وجود دارد این است که آیا تمام نویسندگان جملات انگیزشی خود افرادی موفق بودهاند؟ اگر این جملهها موثر و کارآمد بود، قطعا موفقترین و خوشبختترین افراد در جهان نویسندگان بودهاند.
✅ آموزشعالی با صندلیهای خالى!!
🔆 ایران ٥ برابر کشورهای پیشرفته دانشگاه دارد. ایران ٢٦٤٠ دانشگاه دارد در حالی که چین ٢٤٨١ و هند ١٦٢٠ دانشگاه دایر کرده است!مدرک گرایی ایرانیها، وضع دردناکی برای اقتصاد ایران رقم زده است. حالا کشور ما بیشتر از هند و چین یکمیلیارد و چند صدمیلیون نفری دانشگاه و مراکز آموزش عالی دارد. بنا به آخرین گزارش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، در ایران ٢٦٤٠ دانشگاه وجود دارد که از این میان سهم وزارت علوم از جمعیت دانشجویی ٦٨ درصد و سهم دانشگاه آزاد ٣٢ درصد است.
🔆 این درحالی است که براساس اعلام موسسه اسپانیایی CISC چین تنها ٢٤٨١ و هند ١٦٢٠ دانشگاه دایر کرده است. این تعداد دانشگاه، حدود ۵هزارمیلیارد تومان از بودجه کل کشور را میبلعد و نزدیک به ٥٠ درصد از جمعیت بیکار کشور را تولید میکند. اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود و نکته دیگر اینجاست که درنهایت بدنه اداری ایران نخبگان را به حاشیه میراند و متوسطها و فارغ التحصیلان رشتههای غیرمرتبط را به خود جذب میکند.
🔆 بنا به اعلام مهدی سیدی رئیس سابق کارگروه نخبگان شورایعالی انقلاب فرهنگی درسال ٢٠١٥ حدود ١١٣٠٠ دانشجوی نخبه از ایران مهاجرت کردهاند که این تعداد حاکی از رشد ١٦درصدی مهاجرت نخبگان از کشور نسبت به سال ٢٠١٤ است و پدیده مدرک گرایی در بین مدیران و معضل دکتری یک شبه امکان رقابت سالم در بدنه اداری ایران را محدود و محدودتر کرده است. بیشتر از ٨٠ درصد وزرای انگلیس لیسانسيهاند و در ایران بیشتر مدیران ما مدرک دکتری دارند. خروجی بدنه اداری انگلیس این است که آنها بهعنوان یک اقتصاد بزرگ جهان مطرح شوند و ایران بهعنوان یک اقتصاد بحران زده!
🔆 البته چه کسی میپذیرد که در شهر کوچکی مثل قم یا سمنان بیشتر از ٦ دانشگاه دولتی با ردیف بودجهای وجود داشته باشد و در سیستان و بلوچستان بچهها در کپر درس بخوانند و گونی برنج را بهعنوان کیف مدرسه به دست بگیرند؟ کدام عقل اقتصادی میپذیرد که تایپیست یک اداره مدرک لیسانس بگیرد و به پست کارشناسی برسد اما نه کارشناس توانایی باشد و نه دیگر مثل گذشته کار تایپ انجام دهد؟
🔆 در ایران کارخانه مدرک چاپ کنی به راه افتاده است و صرف بودجههای کلان آموزشی، ارزش افزوده اقتصادی به دنبال ندارد. درواقع پرسشی که مطرح میشود این است که خروجی آن همه مدیر دکتر در ایران چیست؟ یا آمدهایم برای ورود به مجلس شرط گرفتن مدرک فوقلیسانس را لحاظ کردهایم که این مسأله نیز از همان نگاه مدرکگراییمان ناشی میشود. در ایران بیشمار دکتر داریم که حتی به یک زبان بینالمللی اشراف ندارند و نمیتوانند منابع اصلی علم را مطالعه کنند. کجای دنیا به کسی دکترا میدهند که قادر به مطالعه منابع اصلی و کتب مراجع رشته خود نیست؟
📝مریم شکرانی
✅ رابطه هاي ما و خشم
➕ ما به دنيا نيامده ايم كه با ادمها در رابطه هايمان بجنگيم !
●ما به دنيا امده ايم كه ادمها را با تمام نقصهايشان بپذيريم!
●دنيا محل جنگ نيست محل پذيرش است !
پذيرش تفاوت ها و نقص ها !
● و گاهي اين پذيرش انقدر سخت ميشود كه بسياري از ادمها ترجيح ميدهند بجنگند تا مجبور به تحمل پذيرش نشوند .
➕ به هر حال در بسياري از ما ، خشمگين بودن راحت ترين راه حل است چون در خشم خيلي لازم نيست چيزي را بپذيريم و در حمله كردن خيلي لازم نيست منطقي به نظر برسيم !تكرار ميكنم چون در خشم خيلي لازم نيست چيزي را بپذيريم و لازم نيست منطقي به نظر برسيم!در خشم حواس خودمان و ادم رو به رويمان را پرت ميكنيم . او با خشم و حمله ي ما عقب ميكشد و ما دور ميشويم از خودمان و نقطه ضعفي كه آن ادم فشار داده است.
➕ خشم كه هميشه فرياد و فحش نيست! خشم ميتواند نامرئي وارد شود.اينكه در دام ثابت كردني دائم گير ميكنيم و قرار است حرف ما درست باشد و ديگران كمتر بفهمند.
● اينكه قرار است ديگران هميشه مقصر داستان باشند و ما مسئوليتي داريم كه به آنها ثابت كنيم اشتباه ميكنند!
●اينكه حتما ديگران متوجه شوند كه چقدر ما بهتر و تواناتر و بزرگتريم !! ثابت كردن ها ، رابطه ها را ارام ارام از بين خواهد برد . اينها جنگهايي نامرئي هستند كه پايه هاي رابطه هاي ما را سست خواهند كرد .
● پذيرش انچه كه اتفاق افتاده و انچه كه در جريان است ما را به خودمان و نقطه ضعف هاي دروني مان نزديك تر ميكند و اين نزديكي در نهايت قلب ما را براي پذيرش نقص هاي ديگران بزرگتر خواهد كرد .
➕خشمگين بودن هميشه راحت ترين راه بوده و خواهد بود . اين يك تكامل ژنتيكي ست در ما انسانها .اما آنهايي كه راحت ترين راهها را نرفتند ما را با مسيرهاي ديگري اشنا كردند . با مسيرهايي كه بخش ديگري از انسان بودن را به ما نشان داد !
➕آنها به ما نشان دادند كه ما به دنيا نيامده ايم كه بجنگيم ، بلكه به دنيا امده ايم كه تمام تفاوتها را در اغوش بگيريم و بپذيريم .
✅ به تاولهای کف پا حقیقت را بگوییم؟
🏷● میگویند از برتراند راسل فیلسوف و منطقدان بریتانیایی پرسیدند: چرا یک آدم متعصب میترسد که نسبت به اعتقاداتش شک کند و به راهش ادامه میدهد؟
🏷● راسل گفت: چون همیشه با خودش فکر میکند چطور به تاولهای کف پایم بگویم که تمام مسیری که آمدهام اشتباه بوده است؟
🏷● یکبار دیگر بخوانید:« چطور به تاولهای کف پایم بگویم که تمام مسیری که آمدهام اشتباه بوده است؟»
🏷● این یکی از تلخترین و صریحترین جملاتی است که در چند ماه گذشته ذهنم را درگیر کرده است. اینکه چقدر در زندگی فردی و اجتماعی از شرم تاولهای پاهایمان ترسیدهایم بپذیریم که راهی که آمدهایم اشتباه بوده است.
🏷● کمتر کسی این جسارت را دارد که حقیقت را بدون خشم، خودآزاری و ناامیدی بپذیرد و باقی راه را اشتباه نرود.بیشتر ما ترجیح میدهیم در حالیکه روح و جسممان خونچکان است کماکان به راه اشتباه برویم و تقلا کنیم از آن لذت ببریم چون نمیخواهیم شرمسار تاولهای پاهایمان باشیم.
❤️ سلام به آنها که با تاولهای کف پایشان صادق هستند!
@mohsenibidgoli
محمد محسنی بیدگلی
✅ آرتور ادینگتون فیزیکدان و کیهان شناس بزرگ قرن بیستم، در یک موردی یک مثالی زده است، من می خواهم هما
♦️مسئله ی تعارض علم و دین را در طی چند متن کوتاه می خواهیم بررسی کنیم.
♦️ پرسش مهم: آیا تعارضی بین علم و دین وجود دارد؟ در مواقع مواجهه با تعارضات، حق را به کدام طرف بدهیم؟
♦️این پرسش، یک پرسش کوتاه است اما جوابش، کوتاه نیست.
♦️ قدم به قدم به پیش می رویم، تا نهایتا بتوانیم به یک پاسخ خوب برسیم
♦️ قبل از ورود به اصل بحث، می خواهم نکته ای را درباره ی انواع و اقسام تعارضات شرح بدهم تا مخاطبان ارجمند چنین گمان نکنند که تعارض، فقط در خصوص دین و علم رخ می دهد.
⭕️ تعارض، یک امر خیلی عادی و نرمال و متداول است که در بین دو منبع می تواند رخ دهد:
1️⃣ تعارض نظریه علمی با نظریه های علمی دیگر.
2️⃣ تعارض نظریه علمی با احکام ریاضیات.
3️⃣ تعارض دو برداشت متفاوت از یک نظریه علمی.
4️⃣ تعارض دو برداشت متفاوت از یک قضیه ی ریاضیاتی.
5️⃣ تعارض برداشت شخصی از دین با نظریه علمی
6️⃣ تعارض برداشت موجه از دین با برداشت شخصی از نظریه علمی.
7️⃣ تعارض برداشت موجه از دین با برداشت موجه از نظریه علمی.
♦️ تعارض ها در صورتی که به خوبی مدیریت شوند، موجبات پیشرفت را فراهم می آورند؛ اما باید بدانیم که در هنگام تعارض، نباید عجولانه قضاوت کنیم و به نفع یکی و به ضرر دیگری حکم صادر کنیم.
♦️ مغالطه ای که غالبا توسط افراد ضددین به کار می رود این است که صرف وجود تعارض بین علم و دین را برای محکوم کردن دین کافی می دانند زیرا یک پیشفرض در پسِ ذهن آنان وجود دارد که در هر صورت، حق را باید به علم داد.
♦️ حتی خودِ علم هم اینگونه به خودش حق نمی دهد که این علمگرایان افراطی به او حق می دهند. علم بسیار موجود متواضعی است.
♦️ در پست های بعدی بحث خودم را از تعارض علم با علم آغاز خواهم کرد و نحوه ی حل تعارض را در این زمینه که حساسیتی روی آن نیست، نشان خواهم داد. آن گاه به تدریج به بحث اصلی مان خواهم پرداخت.
@mohsenibidgoli
♦️ چرا آتئیسم با روح کلی حاکم بر علم و ساینس سازگاری ندارد؟
♦️ آتئیست ها تنها منبع معرفتی را ساینس می دانند.
♦️ روح کلی حاکم بر ساینس این است که: در هیچ موردی نمیتوانم به نحو قطعی نظر بدهم و همواره جایی را برای تردید باقی می گذارم.
♦️ تفاوت آتئیست با آگنوستیک همین است که آتئیست به نحو قطعی ادعایش را مطرح می کند ولی آگنوستیک ها خود را مردد می بینند.
♦️ ادعاهای تند و قطعی آتئیست های علمگرا برای افرادی که ویژگی غیرقطعی بودنِ علم را می شناسند و ادعای علمی بودن را از این آتئیست ها می شنوند، بسیار شگفت انگیز است
♦️منصفانه بخواهیم بگوییم: آتئیسم یک فرقه ی دگم شبه مذهبی است که برعلیه مذهب های دیگر اظهارنظرهای دگماتیک و انحصارگرایانه را با سوء استفاده از برچسب های علمی، مطرح می کند، اما آگنوستیک فردی است که نمیداند برای دستیابی به باورهای فراطبیعی از چه راهی باید برود. بین این دو آدم، تفاوتِ فراوانی وجود دارد.
♦️ آتئیسم ولو فریاد می زند که دین باید محو شود، ولی خودش شاخصه های ادیان و فرقه ها را دارد.
♦️ یک آتئیست در صورتی که ساینس را مبنای جدی برای خودش انتخاب کند و سپس به ( مجموعه ی اظهارنظرهای تندو تیز و دگم خودش) بیاندیشد، خود را با یک دوراهی مواجه خواهد دید: یا باید ساینس را جدی نگیرد، یا باید از آتئیسم به آگنوستیسیزم تغییر مسیر بدهد.
♦️ از این منظر می بینیم آتئیست ها نه خود را پایبند استدلال های فلسفی محض معرفی می کنند و نه اهمیتی برای استدلال های عقلی قائل می شوند و هنگامی که به آنان می گوییم این دگم بودن شما، با روح علم و ساینس سازگار نیست، جواب هایی می دهند که از پیروان فرقه های دگم و غیرعقلانی و تعصباتی می شنویم.
@mohsenibidgoli
⭕️به مثال زیر دقت فرمایید:
♦️ یک دستگاه فوق پیشرفته از محصولات یک شرکت مهم خارجی به دست ما افتاده است. آن را به متخصصان خودمان می دهیم تا با مهندسی معکوس، آن را بفهمند.
♦️ از آنجا که دستگاه فوق، بنا به فرض، فوق العاده پیچیده است، مهندسان اظهارنظرهای خود را به صورت غیرقطعی ( توجه کنید) اعلام می کنند زیرا هنوز از تمامی زوایای این سیستم پیچیده آگاه نشده اند. جمله ی مهم این است که : اظهارنظرهای غیرقطعی از این افراد در این مورد، پذیرفتنی است.
♦️ اما حال فرض کنید توانسته باشید با شرکت مهم خارجی فوق الذکر و شخصی که سازنده ی همین دستگاه پیچیده است، مرتبط شوید. اگر از او اظهارنظر غیرقطعی بشنوید، برای شما پذیرفتنی نخواهد بود. انتظار معقول و موجه ما این است که آن را به نحو قطعی بیان کند نه با شک و شاید و اگر و مگر زیرا او خودش آن را ساخته است. او که دیگر نباید غیرقطعی نظر بدهد
♦️ سازنده اگر اظهارنظر غیرقطعی بکند، مذموم و ناپسند است اما غیرسازنده ها اگر به نحو غیرقطعی اظهارنظر کنند، کاملا موجه و پسندیده است.
@mohsenibidgoli
♦️ عقب نشینی های دو گروهی که هیچکدام (خدای موصوف در ادیان ابراهیمی) را نفهمیدند، و درباره ی (خدای موهوم) با هم در نبردند:
♦️گروه اول: دانشمندان خداباوری که در دوره های پیشین، هر جایی که نمی توانستند با استفاده از تئوری های آن روز، پدیده ای را تبیین کنند، (خدایی در عرض عوامل طبیعی) تصور می کردند و از نقش او به نفع تئوری های علمی خود بهره برداری می کردند.
♦️ عملکرد این افراد باعث شد تا مفاهیم جدیدی وارد زبان فلسفه و الهیات و علم شود.
♦️ مفهوم رخنه و شکاف به آن مواردی گفته می شود که تئوری های روز نمیتوانستند، آن را تبیین کنند و آن (خدای تصور شده ای) که این شکاف و رخنه را می پوشانید تا هیچ جایی خالی نماند و همه چیز کامل و خوب به نظر برسد و در نتیجه مردم و شنوندگان عامی، قانع شوند، را خدای رخنه پوش یا خدای حفره ها و چنین الهیاتی را الهیات شکاف می نامند.
♦️ این عملکرد نادرست دانشمندانِ خداباور عصرهای پیشین، باعث بروز مشکل بزرگی شد.
♦️ همزمان با پیشرفتِ علم، و کامل تر شدنِ تئوری ها، آن حفره ها و شکاف هایی که قبلا دانشمندان پیشین آن ها را سهم خدای رخنه پوششان کرده بودند، از دست آن رخنه پوشِ کهن گرفته می شد و این روندِ بازپس گیری رخنه ها، به همین نحو ادامه یافت تا جایی که خداستیزان، این ایده را برای مردم عامی مطرح کردند که اگر چند قدم دیگر، علم به پیش برود، دیگر همه ی حفره ها را خودِ علم پر خواهد کرد و دیگر نیازی به آن خدای رخنه پوش این خداباوران نداریم
♦️ گروه دوم: دانشمندان خداناباور، تصورشان این بوده و هست که اگر همه ی حفره ها را پر کنیم، توانسته ایم ایده ی (خدا) را کاملا محو کنیم.
♦️ گاهی عده ای از دوستان نادان سنگی را در درون چاهی می افکنند، که باید هزاران عاقل جمع شوند و تلاش کنند تا آن را از این چاه بیرون آورند. اینک باید الهیدانان مسلمان و مسیحی، مکررا در مقالات تخصصی به این گروه دوم متذکر شوند که: آن چیزی که شما می خواهید انکارش کنید، را ما خودمان قبلا منکرش بوده ایم و اعتقاد به او را شرک می دانیم و باورمان این است که چنان خدایی اصلا وجود ندارد اما آن خدای موهوم چه ربطی به خدای ادیان دارد.
♦️هدفِ این مقال، نشان دادنِ تباین خدای ادیان با خدای رخنه ها نیست بلکه می خواهد نشان دهد که آیا گروه دوم، توانسته اند هدفِ خودشان را به چنگ آورند و جهان را بدون بهره گیری از رخنه پوش ها پر کنند؟
♦️ اینجاست که داستان، خیلی زیبا می شود. کافی است، کتاب هایی که افرادی مثل هاوکینگ و کراوس نوشته اند، را ورق بزنید تا این موضوع جالب را از نزدیک خودتان لمس کنید. اگر از این زاویه به این کتاب ها نگاه کنید، شگفت زده می شوید.
♦️ رخنه ها از آن دوران قدیم، نه تنها کم تر نشده اند بلکه بیش تر و پیچیده تر شده اند و از آنجا که ادعای دانشمندان عزیز این است که تئوری های ما کامل است، رخنه پوش های جدیدی نیز استخدام شده اند
♦️ اما بنا به جو حاکم بر علم، این رخنه پوش جدید نباید اسمِ آن رخنه پوش کهن را داشته باشد. اسم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
♦️در دوران جدید، رخنه پوش هایی به خدمت گرفته شده اند که قدرت آفرینندگی شان و پیچیدگی خروجی های آنان، واقعا برتر از خدایان اساطیری یونان باستان است، اما اسم هاشان حساسیت زا نیست
♦️ اگر آن رخنه پوش قدیمی، یکی بود، در دوران جدید، فیزیک مدرن برای حل مشکلات رخنه ها، تعداد بیشماری رخنه پوش ابداع کرده است.
♦️ رخنه پوش هایی مانند انواع و اقسام میدان های کوانتومی، اپراتورهای خلق وفنا، و از همه مهم تر شانس رخنه پوش.
♦️ اسم گذاری این رخنه پوش آخری هم هوشمندانه صورت گرفته است. به نظر می رسد ایشان را هم اسم با شانس عرفی که مردم عامی می شناسندش درآورده اند تا نیازی به واکاوی این رخنه پوش عجیب که خیلی کارها ازش می آید، نباشد. هاوکینگ در کتابش می نویسد این شانس غیر از شانس عرفی است و مفهوم پیچیده و عمیقی دارد البته ایشون توضیحی در مورد آن مفهوم عمیق ارائه نمی دهند
♦️من در این متن، کاری به این رخنه پوش های جدید هم ندارم، بلکه می خواهم نشان دهم که هر دو گروه، در حال عقب نشینی هستند و این عقب نشینی ها جالب توجه است.
♦️ عقب نشینی گروه اول که آشکار است اما عقب نشینی گروه دوم را چگونه می توان دید؟ ظاهرِ امور که نشانی از عقب نشینی ندارد؟
♦️ برای این که بتوانیم عقب نشینی گروه دوم را ببینیم، باید به مبنای فکری خداناباوران نظر افکنیم.
♦️ابتدا ایده ی آنان، ماتریالیسم و ماده گرایی بود، اما خودِ علم، این ایده را به عقب راند و لذا ایده ی فیزیکالیسم مطرح شد. فیزیکالیسم وسیع تر از ماتریالیسم است زیرا مفاهیم بسیار پیچیدهتری از فیزیکی بودن مثل رابطه موج ذره یا نیروهای غیرمادهای که توسط ذرات تولید میشوند را هم دربرمی گیرد.( ادامه 👇)
( ادامه ی پست قبل)
♦️ فیزیکالیست ها چه می گویند؟ از نظر آنان، نکته ی مهم این است که فیزیک بتواند تبیین کند و اگر فیزیک نتواند تبیین کند، آن را نمی پذیریم.
♦️ اما کمی دقیق تر ببینیم این فیزیک، چه جور چیزی است؟ دانش فیزیک جدید به قدری دستش باز است که خدا می داند.
♦️در فیزیک جدید هر فرضی ولو کاملا غیرمعقول می تواند راه یابد. در فیزیک جدید، انواع و اقسام رخنه پوش هایی که ماتریالیسم های قدیمی روی آن حساس نباشند می تواند به خدمت گرفته شود و تبیین هایی پر از ایده های رها از نگاشت و ... ارائه گردد و بسان دوران قدیم، مردم عامی از شنیدنِ این ایده ها خیال شان راحت شود
♦️ اگر حساسیتی روی اسم رخنه پوش ها نداشته باشیم، به این نتیجه می رسیم که مطالعه ی فیزیک جهان، برغم همه ی تغییر و تبدیل هایی که در نظریه ها برای شان رخ داده است، در یک چیز مشترک هستند. همه ی آن ها در حال آشکارسازی شکاف ها هستند. شکاف ها وجود دارند.
♦️ از منظر دین اسلام، چنین نیست که فقط یک یا دو یا ده یا صد شکاف موجود باشد و بقیه را به نحو طبیعی بتوان پر کرد. همه ی جهان، شکاف است.
♦️ شاید با عقب نشینی های بعدی فیزیکدانان، شکاف بودنِ کل جهان هم به تدریج آشکار شود.