✅چگونه متواضع شویم؟
🏷● توضیح سرشت و کارکرد تواضع با همه سختیای که دارد، نسبتا آسان است. بخش دشوار آن کسب این فضیلت است. واقعا چه کنیم تا متواضع شویم؟ میگویند موشها از دست گربه شکارگر قهاری به تنگ آمده بودند. یک مجمع عمومی برگزار کردند تا راهکار مواجهه با حمله گربه را به دست بیاورند. موش جوانی که سرشار از غرور بود، گفت من راهحل قضیه را بلدم. گفتند بگو. گفت «زنگولهای تهیه میکنیم و به گردن گربه میبندیم. زان پس هر گاه گربه به ما نزدیک شود، صدای زنگولهاش ما را هوشیار میکند و میگریزیم.» همه حضار او را تشویق کردند. اما ناگهان سکوت سردی همه را فراگرفت و این پرسش زمزمهوار تکرار شد: «حالا چه کسی زنگوله را به گردن گربه خواهد بست؟»
🏷● مساله تواضع نیز کم از این نیست. البته ممکن است کسانی برای کسب تواضع پیشنهادهایی بدهند که برخی را بر میشمارم. یکی آنکه تمرین کنیم هنگام راه رفتن گردن خود را کج کنیم! دوم آنکه باز هنگام راه رفتن چشمان خود را به زمین بدوزیم و خیره نگاه نکنیم! سوم آنکه گامهای کوتاهی برداریم و آرام آرام راه برویم. این سه معمولا در افراد نشانه تواضع شمرده میشود. صدای آرام و فروخفته را اگر به آنها اضافه کنیم، نور علی نور میشود. کسان بسیاری را به دلیل همین ویژگیها متواضع تصور میکنیم. اما هریک از این کارها مشکلات خودش را دارد. اولی ممکن است باعث آرتروز گردن شود. دومی چشمانداز ما را محدود کند و سومی شاید به تحلیل یا آتروفی عضلات پاهای ما بینجامد.
🏷● من پیشنهادهای جذابتر و البته کمی سختتری دارم. پیشنهادهای من شامل این کارها میشود:
1️⃣ به نمایشگاههای کتاب برویم.
رفتن به نمایشگاههای کتاب و دیدن آثار تازه و نویسندگانی که حتی نامشان به گوشمان نخورده است، معمولا باد غرور ما را میخواباند و تازه متوجه میشویم که چه چیزهایی نمیدانیم و حجم جهل ما آشکارتر میشود. تفصیل این مطلب را پیشتر در یادداشت «مناسک نمایشگاه» آوردهام.
2️⃣ به کتابفروشیها، یا سایتهای فروش کتاب، سری بزنیم و کتابی بخریم.
دست گرفتن کتابهای تازه و به ویژه خواندنش، در درازمدت میتواند ما را متواضع کند. باز پیشتر این مطلب را در یادداشت «خرید کتاب و فرآیند دانشوری» بحث کردهام. البته گاه دیدن کتابها و از آن بدتر خواندشان مایه غرور میشود که خود بحث دیگری است.
3️⃣ به دل طبیعت بزنیم.
رفتن در دل کوه و دشت، جدای از لذت بصری و اهمیت بدنی که دارد، ما را متواضع میکند. طبیعت بیآنکه ما را تحقیر کند، عمیقا حقارت ما را نشان میدهد و بر ما آشکار میکند که چقدر ناتوان هستیم. این نکته را در یادداشت «این باد وحشی و شوخ» قبلا بازگو کردهام.
4️⃣ یک رشته تازه را دنبال کنیم و کمی بر دانش خود بیفزاییم.
مبتدی بودن لذت و اشتیاق خودش را دارد. شاید برای همین بود که ادموند هوسرل فیلسوف خودش را «مبتدی همیشگی» وصف میکرد.
5️⃣ با متخصصان رشتههای مختلف آشنا شویم تا بدانیم که چگونه در هر عرصهای غولهایی وجود دارند که حتی گاه به مخیلهمان گذر نمیکند.
6️⃣ از موزهها بازدید کنیم.
موزه فقط محل نگهداری اشیای قدیمی نیست، کلاس تواضع نیز به شمار میرود. کافی است یادداشت «فقط به درد موزه میخورد» را مرور کنید تا بدانید که چگونه به شکل غیر مستقیم موزهها چنین کارکردی دارند. پس سالی یکی دو بار به موزههای گوناگون برویم.
7️⃣ حتما آثار باستانی و تاریخی را ببینیم. کمتر چیزی مانند آثار تاریخی ضعف و عجز ما را نشان میدهد و آشکار میکند که در هیچ جا «نعره شیران» پایدار نیست. آثار باستانی به واقع داستان شکست خودکامگان و متکبران تاریخ را بازگو میکند؛ به گفته خیام «آن قصر که با چرخ همی زد پهلو/ بر درگه آن شهان نهادندی رو/دیدیدم که بر کنگرهاش فاختهای/ بنشسته همی گفت که: کوکو، کوکو؟»
8️⃣ خود را در معرض داوری صادقانه دیگران قرار دهیم. کمی تلخ است، اما عادت میکنیم و از آن خواهیم آموخت.
9️⃣ ماراتن بدویم. این پیشنهاد هال هگدون، مربی و نویسنده کتابهای متعدد درباره دو ماراتن است. من خودم هنوز امتحان نکردهام و نمیدانم که دقیقا چه اثری دارد. امیدوارم در اولین فرصت انجامش بدهم و گزارشش را نیز ثبت کنم.
🏷● این کارها در مجموع شخصیت فعلی ما را در هم میشکند، جهل و ضعف و حقارت ما را آشکار میسازد و شخصیت متواضع و هوشیاری به ما میدهد. تواضع، منش است، جلوهای از شخصیت است و عادت است. و اینها در طول زمان و به تدریج آموخته میشود.
حسن اسلامی اردکانی
@mohsenibidgoli
✅ علم وسط وان حموم
➕معروف است که یکی از بزرگترین کشفیات ارشمیدس در حمام صورت گرفت و وی شوقزده، از حمام بیرون زد و فریاد کشید «یافتم، یافتم».روزی که ارشمیدس به حمام رفت، لابد چرک بود. اما به جای اینکه کیسه بکشد شروع به بازی و غوطهخوردن در آب کرد. پایین میرفت و بالا میآمد، باز پایین میرفت و بالا میآمد، خیلی آرام، یک بار دیگر که پایین رفت یکهو از آب بیرون جست. فریاد کشید: یافتم، یافتم...
➕ کسانی که حمام نرفتهاند نمیدانند که فریاد در حمام چه انعکاس پرابهت و چندبارهای دارد. پژواک صدا در خود صدا میپیچد و باز ارشمیدس انگار که «مویش» را میکشند از ته دل فریاد میزد: یافتم، یافتم...
➕ اولین گمان این بود که ارشمیدس سنگ پا پیدا کرده است، اما تا آن روز کسی برای سنگ پا اینطور نعره نکشیده بود. آنهایی که به ارشمیدس نزدیکتر بودند بیاختیار ذهنشان به ثروت و جواهری رفت که ارشمیدس از روی خوششانسی و اتفاق آن را پیدا کرده است که فریاد در فریاد ارشمیدس انداختند: مال ماست، مال ماست...
➕ اما ارشمیدس بیاعتنا به همهچیز و همهکس و حتی لباسهایش، از سر شوق، لخت مادرزاد از حمام بیرون زد.صاحب حمام فقط یک فریاد کوتاه داشت: پس پول حمام چی؟بعد یکهو مثل تیر از ذهنش گذشت که ارشمیدس چیز باارزشی یافته و فریادزنان به دنبالش افتاد: مال من است، مال من است!
➕ حمامی پس از اینکه دویست، سیصد متر به دنبال ارشمیدس دوید، دیگر کاملاً باورش شد که ارشمیدس چیز باارزشی پیدا کرده و حالا فریاد میزد: دزد، دزد، بگیریدش...وقتی ارشمیدس از کنار بازار شهر گذشت جمعیتی که از پیاش میدوید به هجده نفر رسید، در حالی که ارشمیدس همچنان فریاد میزد: یافتم، یافتم...
➕ شمعفروشان و نعلبندان و خلاصه کاسبکارها از کسانی که به دنبال ارشمیدس بودند میپرسیدند: «مگر چه شده است؟» و آنها جواب میدادند: «یافتش، یافتش» و همینطور از پی ارشمیدس میدویدند.پیرزنی گفت: چه بیحیاست این مرد!لاتی به محض اینکه ارشمیدس را آنطور لخت مادرزاد دید گفت: این چیچی پیدا کرده که باید حتماً لخت باشه تا نشون بده؟!
➕ در سرکوی سگبازها، آنجا که «کلبی»ها جمع میشدند، بالاخره جلوی ارشمیدس را گرفتند. لنگی به دور تنش پیچیدند، پیرمردی نفسنفسزنان از راه رسید: من هفته قبل در حمام انگشتر طلایم را گم کردم، زنم شاهد است!حمامی هم رسید: منطقاً آنچه در حمام است، مال حمامی است.
➕ یکی از سوفسطائیان خواست با این نظر مخالفت کند که مأمور دولت آمد: حرف بیحرف! این چیزها مال دولت است.مرد میانسالی از جمعیت گفت: قربان هنوز معلوم نیست چیچی هست.مأمور خود را از تک و تا نینداخت: پس زودتر معلوم کنید تا بفهمیم صاحب چه چیزی هستیم!
➕ اما ارشمیدس که غافل از دور و برش بود همینطور داد و فریاد میکرد: یافتم، یافتم، یافتم...جمعیت که هر دم بیشتر میشد و کلافه بود دستهجمعی فریاد زدند: آخه بگو چی یافتی؟ارشمیدس با همان شور و حرارت فریاد کرد: هر جسمی که در آب فرورود به اندازه وزن مایع همحجمش سبک میشود.
➕ مردم گفتند: چی، چی گفتی؟ارشمیدس که از دقت و توجه مردم نسبت به مسائل علمی شوقزده شده بود شمرده گفت: دقت کنید، هر جسمی که در آب فرورود به اندازه وزن مایع همحجمش سبک میشود.همگی با هم گفتند: «این مردک خر چه میگوید، دیوانه است» و از دورش پراکنده شدند و ارشمیدس از دور صدای مردی را شنید که میگفت «هر جسمی که در آب فرورود به اندازه ارشمیدس دیوانه نمیشود» و صدای خنده مردم بلند شد.
➕ فردای آن روز به سردر حمام یک تابلوی کوچک نصب شد که روی آن با خط خوش یونانی نوشته شده بود: برای حفظ شئونات اسلامی واخلاقی از پذیرش دانشمندان و فلاسفه معذوریم.
برگرفته از: کتاب مو، لای درز فلسفه-اردل.
@mohsenibidgoli
✅ فیلم سینمایی Mine داستان سربازی است که حین بازگشت از مأموریت در بیابانی برهوت، یکی از پاهایش روی مین می رود اما او بلافاصله متوجه می شود و پای خود را از روی مین برنمی دارد، به همین دلیل مین عمل نمی کند. بنا به دلایلی خودش نمی تواند مین را خنثی کند پس مجبور می شود چندین روز در انتظار نیروی کمکی باقی بماند.
➕ اگر پا را بلند کند بلافاصله مین منفجر می شود و مرگ او حتمی خواهد بود. در عین حال خستگی بیش از حد، گرمای روز، سرمای شب، بی خوابی و ایستادنِ مدام، تشنگی و گرسنگی او را از پا درآورده است.
در این حال و روز؛ او به حالتی نیمه هوشیار فرو می رود و مدام خاطرات گذشته اش را مرور می کند.
➕ در طی مرور این خاطرات؛ بیننده متوجه می شود که قبل از این اتفاق، این سرباز بارها و بارها بر روی مین های دیگری رفته و آنها را منهدم کرده است.
مینِ رابطه عاطفی با همسرش،
مینِ دعوا و نزاع با دوستان و همکارانش،
مینِ درگیری در کافه با غریبه ها و ... تا می رسد به اولین مین.
➕ او بخاطر می آورد که چه کسی اولین مین را برای او کاشته است و او پایش را روی آن گذاشته و همه چیز نابود شده است. مینی که پدرش برای او کاشته است. پدری خشن، مست و بی مسئولیت که او و مادرش را دلیل بدبختی زندگی می دانسته و همیشه با رفتاری پرخاشگرانه آنها را آزار میداده است.
در طول همه اتفاقات و حوادث گذشته، زمانی که پایش روی مین می رفته بلافاصله انفجار رخ می داده و همه چیز نابود می شده است.
➕ اما این مین در این بیابان او را وادار می کند تا کاری را انجام دهد که قبل از این انجام نمی داده است،
《 مکث کردن》
او چندین روز مکث می کند تا نیروهای کمکی برسند و مین را خنثی کنند. مکثی طاقت فرسا و بسیار دشوار.
مین در بیابان؛ استعاره ای است از مین هایی که او در روابط عاطفی، خانوادگی، اجتماعی و شغلی خودش منهدم کرده است.
➕ این مکثِ چندین روزه در آن بیابان به او می آموزد که اگر فوراً و با عجله به آن حوادث و اتفاقات؛ واکنشی که پدرش به او آموخته است را نشان نمی داد، زندگی بهتری را تجربه می کرد. فیلم به ما می آموزد که این مکث آگاهانه، چیزی است که ما در این زیستن شتابزده، به شدت به آن نیاز داریم.
واکنش های تند و سریع و اتوماتیک به شرایط و اتفاقات؛ واکنشی ناآگاهانه از سوی فعالیت تله ها، عقده ها و سایه های شخصیتی است.
➕ ما به رویدادهای امروزِ زندگیمان همان واکنشی را نشان میدهیم که در گذشته داشته ایم.ما به ناشناخته های امروز بر اساس شناخته های دیروز عکس العمل نشان می دهیم.مکث کردن در هنگام کنش ها و واکنش ها می تواند افقی از انتخاب های جدید را به روی ما بگشاید.
➕ مکث کردن را امتحان کنیم و در هنگامه یکی از رفتارها یا واکنش هایمان، اندکی مکث کنیم و از خودمان بپرسیم:
آیا این یک مین است؟
آیا این مینی از گذشته است؟
آیا این من هستم که واکنش نشان میدهم یا گذشته من است که دارد فرمان می دهد؟
آیا انتخاب دیگری دارم یا این تنها انتخاب است؟
@mohsenibidgoli
✅ یکی از قشنگ ترین مطالبی که خوندم در مورد ویژگی های افراد High- value یا اصیل بود، که یه سری خصوصیات مشترک و جالبی دارند.
➕ ۱) تمرکزشون روی یه نفره
همونقدر که به کار و اهدافشون متعهدن توی زندگی عاشقانه هم تمرکزشون روی یه نفره و بشدت متعهدن، وقتشون رو با تیک زدن و پریدن با این و اون هدر نمیدن
➕ ۲)قدردانن
با بقیه جوری رفتار نمیکنن که انگار کاری که براشون انجام دادن وظیفه بوده، بشدت تشکر میکنن و بین آدما براساس موقعیت اجتماعی یا شغلشون تفاوتی نمیذارن
➕۳) تا جای ممکن به رشد بقیه کمک میکنن
برخلاف اونایی که دنبال تخریب و حسادت به موفقیت بقیهن، افراد High value
به رشد دیگران کمک هم میکنند و با موفقیت اونها خوشحال میشن
➕ ۴) باهرکسی مثل خودش رفتار نمی کنن
واقعیت اینه شخصیت و اصالت اونها اجازه نمیده برای تلافی دست به هر رفتاری بزنن
➕ ۵) صداقت عجیبی دارن
نقش بازی نمیکنن و خود واقعیشون هستن
حتی قسمت هایی که نقاط ضعف اونها حساب میشه رو پذیرفتن
➕ ۶) همونقدر که حد و مرزهایی که دارن برای خودشون مهمه، به حد و مرزهای بقیه احترام میذارن
اهل اصرار بی جا نیستن
➕ ۷) موفقیت، ثروت، شغل؟ نه هیچکدوم
اونها ادمارو براساس رفتار و اخلاقشون میسنجن
▪️ خلاصه که؛ اصالت داشتن توی رفتار و شخصیت آدماست، نه مدرک تحصیلی و ماشین و شغل اونها.
@mohsenibidgoli
✅ تئوری فیل سفید
● سناریو عدم خروج از معاملهای باوجود ضرردهبودن آن
➕ در زمانهای گذشته چند نسل نادر از فیلها زندگی میکردند که سفیدرنگ بودند. فیلهای سفید ارزش زیادی داشتند و بهعنوان هدیههای دیپلماتیک گرانبها بین کشورها رد و بدل میشدند و پادشاهان در سفرهایی که داشتند این فیل را بهعنوان هدیه به پادشاه کشور میزبان میدادند.
➕ هزینه نگهداری و تغذیه این فیلها بسیار زیاد بوده است، زیرا نوع خاصی از گیاهان را مصرف میکردند، در ساعات خاصی شستوشو داده میشدند، محل نگهداری آنها ویژگیهای خاصی داشت و … حتی گاهی بخشی از دربار را برای نگهداری این فیلها بهکار میگرفتند.
➕ مشکل زمانی بهوجود میآمد که کشور به دلایلی مثل قحطی، سیل، جنگ و … دچار کمبود منابع میشد. با وجود گرسنگی مردم و دربار، دیگر دلیل منطقی وجود نداشت که پادشاهان بخواهند از فیلها نگهداری کنند ولی بهدلیل اینکه در گذشته هزینههای زیادی را صرف این فیلها کرده بودند ترجیح میدادند بازهم هزینه کنند تا دستآوردهای قبلی آنها از بین نرود و گاهی حتی زندهماندن این فیل را به زندهماندن مردم ترجیح میدادند.
➕ درواقع اصطلاح فیل سفید به داراییهایی از زندگی و سازمان ما گفته میشود که امروزه کاربرد و فایدهای برای ما ندارند و هزینهی نگهداری آنها بیشتر از سود آنهاست ولی ما باز هم اصرار به نگهداری این داراییها داریم.
➕ اثر فیل سفید در زندگی شخصی
گاهی در زندگی شخصی رابطهای را فقط بهدلیل هزینههایی (احساسی، زمان و …) که برای ما داشته است ادامه میدهیم و چون انرژی و زمان و محبت زیادی را صرف آن فرد یا آن گروه کردهایم با علم به اینکه آن رابطه برای ما سودی ندارد باز هم به آن ادامه میدهیم.
➕ اثر فیل سفید در زندگی کاری
شما هفتسال در رشته مهندسی درس خواندهاید و بعد از اتمام فارغالتحصیلی کاری به شما پیشنهاد میشود که ابدا مرتبط با رشته شما نیست ولی شما به آن علاقه دارید و از نظر مالی و پتانسیل رشد نیز شغل بسیار خوبی است، اما بهدلیل اینکه اگر آن را قبول کنید تصور میکنید که هفتسال عمر خود را هدر دادهاید، پس این فرصت گرانبها را از دست خواهید داد و شما مجبور خواهید شد بقیه عمر خود را صرف نگهداری فیل سفید زندگی خود کنید.
➕ اثر فیل سفید در سیاسیون
در اقتصاد سیاسی، فیل سفید به پروژههای سرمایهگذاریای گفته میشود که با هزینهی بسیار زیاد بهدست میآیند ولی سود خاصی ندارند. این پروژهها توسط سیاسیون بهعنوان وسیلهای برای مریدپروری استفاده میشود. این سیاستمداران هزینههای زیادی برای این گروه خاص انجام میدهند که دستآورد آنچنانی ندارند.
➕ اثر فیل سفید در معاملات مارکت
شما پس از اندکی تحقیق مقداری از ارزی را تهیه میکنید به امید آنکه با هولدینگ و نگهداری آن ارز در طی چند هفته تا چند ماه آینده رشد کند و شما سود خوبی نصیبتان شود امّا پس از گذشت چند هفته قیمت آن ارز شروع به پایینآمدن میکند و شما با این توجیه که آینده دارد و باید صبر کرد هنوز آن ارز را نگه خواهید داشت و در عین حال که سرمایه شما رو به کاهش است به امید آینده آن را نمیفروشید. پس از گذشت چند ماه شما ارزهای دیگر با پتانسیل رشد بسیار بیشتری را خواهید دید اما بهدلیل هزینه و زمانی که برای ارز قبلی خود صرف کردهاید تمایلی به خروج از آن و فروش آن با ضرر ندارید و چندین ماه دیگر با نگهداری آن خود را دچار ضرر مالی و سرزنش ورود به این ارز میکنید و این ارز دقیقا همانفیل سفید مالی شماست که باید زودتر آن را کُشت.
➕ در واقع پشت سناریو فیل سفید علت خودسرزنشی پنهان شده است: اگر از کار یا چیزی که روی آن زمان و انرژی زیادی گذاشتهایم خارج شویم یعنی این را قبول کردهایم که مدتها عمر خود را تلف کردهایم و سختی قبول عدم کفایت تصمیمگیری مانع تغییر وضعیت میگردد و این نقطه دقیقا همان فیل سفید است.
➕ فیلهای سفید منابعی هستند که بهعلت هزینههای غیرقابل بازگشتی که در مورد آنها انجام شده، با وجود مولدنبودن و مفیدنبودن، نمیتوانیم "از لحاظ احساسی" بهسادگی آنها را از مجموعهی منابع و داراییهای خود حذف کنیم و هزینههای آتی آنها را هم میپذیریم. کلمه کلیدی درباره فیل های سفید "حیف" است و فکر کانونی، "امید واهی" به آینده فیل. با بازکردن این دو بند از پای فیل، او را از خود برانیم. بعد از راندن فیل سفید نیز هرگز حسرتش را نخوریم. بهزودی درخواهیم یافت چه بار بزرگی از روی فکر، روح، زندگی یا کار و کسبمان برداشته شده است و چه انرژی بزرگی آزاد شده که میتوانیم به امور مهمتر زندگیمان اختصاص دهیم. شناسایی فیلهای سفید و اخراج آنها از زندگی، باید روندی مستمر در زندگیمان باشد و الّا زیر بار انواع فیلهای سفید، کمرمان خواهد شکست.
@mohsenibidgoli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ چرا اطراف شاتل های فضایی برف یا یخ تولید میشه ؟
👌برای دیدن فیلم کامل به یوتیوب من مراجعه کنید
https://www.youtube.com/@mohsenibidgoli
@mohsenibidgoli
✅ بروید و اختلاف نظر پیدا کنید
➕اندی گروو مرد! مدیر عامل معروف اینتل!
«کلیتون کریستنسن» استاد معروف دانشگاه هاروارد برای یادمان شب هفت مدیرعامل فقید «اینتل» مرحوم «اندی گروو» (که استاد استنفورد هم بود) یادداشت کوتاهی نوشته است:
➕ «گروو» با اینکه سال ها موفقیت های خیره کننده در «اینتل» بدست آورده بود اما هیچ وقت باور نداشت که «او و مدیرانش جواب را می دانند». او همیشه به دنبال راه حل های بهتر و نظرات متفاوت بود و بحث کردن و اختلاف نظر درباره همه چیز را تشویق می کرد.
➕ نقل است که هر وقت همه مدیران درباره ی یک موضوع اتفاق نظر داشتند، به آن ها می گفت که بروید و اختلاف نظر پیدا کنید!"go and develop disagreement"
➕ خدایش بیامرزد!خدا هر چه انسان چیز فهم است را بیامرزد. در همین سرزمین عزیزمان مدیرعامل سالیان اینتل که نه، شش ماه مدیر عامل یک شرکت دو نفره هم باشی خدا را بنده نیستی و فکر می کنی که همه جواب ها را می دانی!
▪️دکتر مجتبی لشکربلوکی
@mohsenibidgoli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ اگر دچار خطر برق گرفتگی فشار قوی شدید چه کاری انجام دهید؟
@mohsenibidgoli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ باشگاه علوم در اتحادیه دانش آموزی آران وبیدگل
@mohsenibidgoli
✅ بدترین انتخاب!
۱- منوچهر احترامی قصه ای نوشته بود راجع به قورباغه های برکه ای که برای دفع مارها (که آرامش را از زندگی آنها ربوده بودند) دعوتنامه ای برای لک لک ها می فرستند. لک لک ها که بعنوان منجی قورباغه ها به برکه می آیند مدتی بعد که تعداد مارها کم می شود گرسنه می مانند و تصمیم به تست کردن خوراک قورباغه می گیرند. از بد روزگار این خوراک به مذاق شان خوشتر از خوراک مار می آید و قورباغه خوار می شوند! این چنین می شود که مارها دوباره شانس بقا می یابند و تکثیر می گردند و حالا قورباغه ها می مانند و دو صیاد: هم مارهای سابق، هم لک لک های لاحق ! دیگر هیچکس منجی نیست. تنها دژخیم دارند این قورباغه های قربانی!
۲- ابولقاسم پاینده هم قصه ای نوشته بود با نام "ماموران دفع ملخ" و باز همین حکایت روایت شده بود. روستایی گرفتار حمله ملخ می شود و کشتزارهایش ویران می گردند. ملخ ها دو سه روزی می مانند و کشت و زرع را می بلعند و می روند. چند ماه بعد سر و کله هفت مامور دولت پیدا می شود که آمده اند برای دفع ملخ! ماموران دولت به جای دو سه روزی که ملخ ها مقیم روستا شده بودند ماهها در روستا ماندند که اگر ملخ ها برگشتند آنها را با سبوس سم زده قلع و قمع نمایند. سر و کله هیچ ملخی دیگر پیدا نمی شود اما ماموران مسلح دولت به اندازه چندین هجوم ملخ روستائیان را تاراج می کنند! این بار روستائیان بیچاره برخلاف قورباغه های آن برکه دعوتنامه ای هم برای این دژخیمان ارسال نکرده بودند!
اصطلاح "دفع افسد به فاسد" را همه مان شنیده ایم ، حکیمی گفته است انتخاب بین خیر و شر هنر نیست چرا که هر حیوانی آنچه برای زندگیش خیر است انتخاب می کند و آنچه برای زندگیش شر است دفع می کند. سپس این حکیم می افزاید هنر این است که بین دو شر آن را برگزینی که فساد کمتری دارد ( همان دفع افسد به فاسد) و بین دو خیر آن را برگزینی که صالح تر است (همان انتخاب اصلح!) اما برخی از ما معکوس قاعده دفع افسد به فاسد عمل می کنیم ، برای دفع مارها از لک لک ها کمک می طلبیم و برای دفع ملخ ها از ماموران دفع ملخ دعوت می کنیم. اینجاست که درد را با دردی سنگین تر یا ماندگارتر علاج می کنیم!
نمونه های این انتخاب ها در زندگی ما کم نیستند:
● درمان اضطراب با الکل، درمان افسردگی با کوکائین، درمان روزمرگی و تکرار با حشیش، درمان دیر راه افتادن با رانندگی بی احتیاط و پرسرعت، انتقام گرفتن از پدر و مادر با خودزنی، لج بازی با همسر از طریق خیانت و بالاخره به قول کارل مارکس فرار از بی روحی جهان به افیون توده ها!
اگر قرار باشد نگاهی مقطعی
(Cross-Sectional)
به مسائل و فرایند حل مساله داشته باشیم بارها پیش می آید که افسد را جایگزین فاسد کنیم. برای دفع افسد به فاسد و نیز برای انتخاب اصلح باید نگاهی طولی (Longitudinal) به زندگی ، مساله ها و حل مساله داشته باشیم، علاوه بر این باید بتوانیم تکانه های مغز غریزی مان را که تنها به لذت فوری و دفع آنی تنش می اندیشد مهار کنیم و استراتژیک بیاندیشیم (چیزی که موضوع یادداشت دو هفته پیش بود: شطرنج تجویز می شود!).
نگاه طولی به زندگی زمانی به دست می آید که تاریخ بخوانیم:
● تاریخ تکامل موجودات، تاریخ تکامل انسان، تاریخ معاصر جهان، تاریخ معاصر ایران و تاریخ زندگی های انسان های پشیمان (أنفس لوّامة) و انسان های شادمان (أنفس راضیةً مرضیّةً) نه آن گونه که قصه های زیبای خفته و سیندرلا می گویند بلکه آن گونه که قصه های مبتنی بر اسناد و مدارک رویت می کنند.
دکتر محمدرضا سرگلزایی
@mohsenibidgoli
✅ تا حالا فقط دو ایرانی تبار به فضا رفتهاند و هردو زن بودهاند.
● تا حالا فقط دو ایرانی جایزه صلح نوبل گرفتهاند و هردو زن بودهاند.
● تا حالا فقط یک ایرانی جایزه نوبل ریاضیات، فیلدز، گرفته اون هم یک زن بوده.
@mohsenibidgoli
✅ هيچ ناهار رایگاني وجود ندارد!
▪️میلتون فریدمن برنده جایزه نوبل مي گفت: «چیزی به عنوان ناهار رایگان وجود ندارد.» تصور کنید پیتزافروشی همسايه در موقع ناهار پيتزا و نوشابه را صفر تومان می فروشد. خیلی خوب است نه؟ ولی این ناهار رایگان نیست! چرا؟ دلیلش این است که ممكن است این پیتزا و نوشابه هزينه پولي نداشته باشد، اما درواقع هر موقعيتي كه شما را وادار می کند که يك انتخاب را انجام دهيد نتيجه اش يك هزينه فرصت است یعنی انتخاب شما در خوردن پیتزا در همسایگی تان به این معنی است که در حال از دست دادن فرصت ناهار خوردن در جاهای دیگر هستيد.
▪️شما ممکن است چند ساعت از شب را صرف تلگرام کردن و پیغام گذاشتن براي دوستانتان كنيد و هیچ پولی بابت این کار ندهيد. به این ترتیب ممکن است فکر كنيد كه تلگرام رایگان است، اما واقعیت این است که این کار هم هزینه اي دارد. به این فکر کنید که با وقت گذاشتن پای تلگرام چه فرصتي را از دست مي دهيد؟
▪️مفهوم بنیادی و مهم به نام هزینه فرصت:
● هزینه فرصت بدين معناست که هرگاه ما تصمیم به استفاده از یک منبع میگیریم، در واقع ما از فرصت استفاده کردن از آن منبع در جایی دیگر و به شکلی دیگر، چشم پوشی کردهایم.
● فرض کنید شما تصمیم میگیرید برای ادامه تحصیل دهید و کارشناسی ارشد بگیرید. فرضا هزینههای شما اعم از هزینه رفتوآمد و خرید کتابها و… معادل با 2 میلیون تومان باشد. آیا هزینه رفتن شما به دانشگاه همین مقدار خواهد بود؟ مسلماً اینطور نیست. شما همچنین باید هزینه فرصتِ هایی که از دست می دهید را نیز محاسبه کنید. اگر شما همین زمان را کار می کردید میتوانستید درآمدی معادل با 3 میلیون تومان داشته باشید. پس هزینه واقعیِ تحصیل شما می شود: هزینه های مستقیم و آشکار + هزینه فرصت از دست دادن یک کار با درآمد 3 میلیونی.
● اهمیت استراتژیک هزینه های فرصت ضمنی و فرار هستند!خواست هاي نامحدود در مواجهه با منابع محدود، ما را در وضعیتي قرار مي دهد كه بايد مدام انتخاب کنیم.در سطح ملی نیز هزینه فرصت منابعی كه در بخش بهداشت و درمان صرف مي شود فرصت از دست رفته براي هزینه کرد پول در آموزش و پرورش است.
● در نظر بگیرید که صاحب یک رستوران میباشد. این شخص مسلط به کار با رایانه بوده و در صورتی که به عنوان یک برنامهنویس فعالیت کند، میتواند به ازای هر ساعت کار درآمدی معادل با ۵۰۰۰ تومان کسب نماید. حال اگر این شخص به جای کار کردن به عنوان یک برنامهنویس، در رستورانش مشغول به کار شود، حسابدار این رستوران این ۵۰۰۰ تومان در ساعت را به عنوان هزینه تهیه غذا در نظر نخواهد گرفت.
در واقع اینجا، هزینه از دست دادن ۵۰۰۰ تومان در ساعت در عوض یک ساعت کار کردن در رستوران، یک هزینه ضمنی میباشد. در واقع اگر شخص در رستوران کار کند، هیچ ۵۰۰۰ تومانی را پرداخت نخواهد کرد. اما یک تحلیل گر دقیق این ۵۰۰۰ تومان که از آن صرف نظر شده است را هم جزء هزینهها در نظر میگیرد، چرا که این ۵۰۰۰ تومان در ساعت هم بر روی تصمیمگیری شخص در مورد فعالیت رستورانش تأثیرگذار خواهد بود. برای مثال اگر این میزان دستمزد، از ۵۰۰۰ تومان به ۱۵۰۰۰ تومان در ساعت افزایش پیدا کند، ممکن است شخص به این نتیجه برسد که رستوران خود را تعطیل کرده و به عنوان یک برنامهنویس تمام وقت شروع به فعالیت کند.
▪️ نکته راهبردی:
هر زمان که منبعی (R) را به چیزی (A) تخصیص می دهید، هزینه فرصت آن را حساب کنید. زمان، پول، خانه، مغازه، برند، اعتبار، تجهیزات، اطلاعات و ارتباطات منابع شما هستند. برای هر کاری که آن ها را به کار می گیرید از خود بپرسید که من به جز این کار چه استفاده های دیگری از آن می توانم بکنم؟ بالاترین بازده بین کارهای مختلف می شود هزینه فرصت شما. حالا باز هم منطقی است که آن منبع (R) را به فعالیت (A) تخصیص دهید. آنگاه خواهید دید که چقدر راحت از زمان مان را هدر می دادیم، بی مورد از اعتبارمان خرج می کردیم، بی منطق از مغازه مان استفاده می کردیم.
■دکتر مجتبی لشکربلوکی
@mohsenibidgoli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ تبلیغات هوشمندانه آیفون
▪️اپل در این تبلیغ نقاط قوت محصول خود را با نقاط ضعف محصولات رقبایش مقایسه می کند.
@mohsenibidgoli
41.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قسمت اول
✅ چرا وقتی شاتل های فضایی شروع به کار میکنند اطراف شعله های خروجی بلور یخ تولید میشه ؟
✅ آشنایی با فرایند آدیاباتیک در فیزیک
@mohsenibidgoli
41.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قسمت دوم
✅ چرا وقتی شاتل های فضایی شروع به کار میکنند اطراف شعله های خروجی بلور یخ تولید میشه ؟
✅ آشنایی با فرایند آدیاباتیک در فیزیک
@mohsenibidgoli
✅ آیا در علمگرا شدنِ نسل جدید، ما مقصر نیستیم؟
✅از هفت سالگی تا بزرگسالی، بچه هامان را با حساب و ریاضی آشنا می کنیم، بدون این که معرفتشناسی معقولی از ریاضیات و حساب در اختیار آنان قرار دهیم.
✅ از کودکی تا بزرگسالی، در ذهنش و در جانش این جور القاء می کنیم که : ببین! علم چه قدر پیشرفت کرده است و ببین، علم چه قدر حرف های مستحکم دارد.
✅ بچههای ما از نوزادی تا دوران پیری، هر چه در رسانه ها می بینند، عظمت سازی برای ساینتیست هایی مثل اینشتین بوده و هست، به طوری که ضرب المثل شان (اینشتین) شده است.
✅ کار ما به جایی رسیده است که وقتی به ما گفته می شود که ( فلان چیز، علمی است و دانشمندان آن را اثبات کرده اند) دیگر آسوده خاطر می شویم از درستی آن!
✅ کار ما را به جایی رسانده اند که حتی وقتی می خواهیم برای دیگران از دین و خدا هم صحبت کنیم، بخش هایی از علم را ضمیمه می کنیم که ببینید: علم هم ثابت کرده است که....
✅ آیا در چنین فضایی، چه توقعی از نسل آینده باید داشته باشیم؟
✅ مقاله ی زیر تا حدودی می تواند عمق فاجعه را نشان دهد. این مقاله، نشان میدهد که این گرفتاری، اختصاصی به فقط ایرانِ ما ندارد. 👇🏻
✅ چه باید کرد؟
✅ آیا نباید برای نسل آینده مان، فکری برداریم؟
✅ اگر وضعیت کنونی علم و نظریه پردازی های رهاشده از عقلانیت و تجربه را در نظر بگیریم و آن را برونیابی کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که اوضاعِ آینده ی معرفت شناسی نسلِ ناآگاه و مقهور شده در برابر ساینتیست ها بدتر از شرایط کنونی خواهد گردید.
✅ اگر به نحو بنیادی تدبیری نیندیشیم، نسل آینده را متدین به دین جدیدی به نام ساینتیسم و علمگرایی خواهیم یافت.
@mohsenibidgoli
✅ بررسی سکانس علمی سریال kingsman و اصل برنولی در فیزیک
@mohsenibidgoli
36.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ قسمت اول
✅ بررسی سکانس علمی اصل برنولی در
سریال kingsman
@mohsenibidgoli
35.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ قسمت دوم
✅ بررسی سکانس علمی اصل برنولی در
سریال kingsman
@mohsenibidgoli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ساخت یک روز خاطره انگیز در مدرسه
#nigel_stanford
@mohsenibidgoli
27.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ سکانس علمی مورد سوال پسر گلم علیرضا
@mohsenibidgoli
✅ تفاوت های آموزش و توسعه در امریکا، ژاپن و ایران!
➕ اپیزود اول: محمدرضا سرکار آرانی استاد دانشگاه ناگویای ژاپن معتقد است که در حوزه آموزش و پرورش؛ امریکایی ها به چرایی و تاکید بر " من" رسیده اند. ژاپنی ها به چگونگی و تاکید بر " ما". ایرانی هم سرگرم چیستی و عوارض" من" هستند.
➕ اپیزود دوم: محسن رنانی اقتصاددان توسعه معتقد است که توسعه؛ بسط سلسله مراتبی رفاه، رضایت و معنا است. امریکا در مرحله رفاه مانده، ژاپن همزمان به رفاه و رضایت رسیده و ایران در جستجوی معنا درجا زده است!اکنون اگر این دو روایت را صائب بدانیم می توان این پرسش را مطرح کرد که چرا ایران در توسعه و آموزش در جهان امروز با فاصله زیاد پشت سر کشورهای دیگر قرار می گیرد؟
➕ شاعرانگی به جای خردورزی:
ادبیات و شعر میراث جاودان و ارزشمند ایرانیان است. گنجینه ای که از قرن ها پیش در ذهن و زبان ما جای گرفته و بنیاد تخیل ما را شکل داده است. در نگاهی ناقدانه اما باید پذیرفت که ما کمتر در تاریخ خود با توازن میان دو گانه؛ شاعرانگی- خردورزی مواجه بوده ایم. عقل در معنای محاسبه گر و علم در معنای مدرن آن مفقود بزرگ جامعه ما بوده و همین امر بر کندی فرآیند توسعه( نه رشد) موثر بوده است. به نظر می رسد تا زمانی که علم مدرن نتواند به بخش مهمی از فرهنگ عمومی مردم تبدیل شده و به جایگاه شعر و ادبیات در اذهان ایرانیان نزدیک شود کمیت توسعه در کشور ما همچنان لنگ خواهد زد.
➕ سرکار آرانی معتقد است که آموزش و پرورش ما بیشتر به دنبال چیستی پدیده ها و متکی بر " من" هایی است که هنوز خودمحور و غیر مدرن باقی مانده اند. یعنی ما در این عرصه نه به " ما" ی جمعی ژاپن رسیده ایم و نه از فردیت" من" غربی برخوردار شده ایم. روشن است که این تفاوت در نحوه آموزش پیوند وثیقی با توسعه نیافتگی ما دارد.
▪️مهران صولتی
@mohsenibidgoli