👓 مرحوم #آیت_الله_علوی_گرگانی فرمودند:
من سالهای طولانی شب های جمعه (سالهای ۵۱ به بعد) به جهت تبلیغ از قم به تهران می رفتم؛ در مسیری که به طرف مکان بر گزاری جلسه بود، افرادی بسیاری از کسبه بودند، هر هفته به آنان سلام گرمی می کردم.
یک روز شخصی به نام آقای #نجات_زهاویدان پیش من آمد و گفت: “من از جمله کسبه ای بوده ام که هر هفته بر من سلام می کردید، اما من مسلمان نبوده ام بلکه اعتقاد به آیین یهودیت داشته ام اما بواسطه ی این حسن بر خورد شما و هم چنین حقانیت دین اسلام ، می خواهم بدست شما مسلمان شوم.
این شخص مسلمان شد و نامش را به محمد علی احمدی تغییر داد و از آن جا که اولاد نداشت تمام اموالش را هم به بنده بخشید. و بعد از یکی دو ماه که مسلمان شد ، از دنیا رفت.
من هم منزل این شخص را صندوق قرض_الحسنه وحدت فاطمیه قرار دادم که تاکنون پابرجاست.
#منتظر_حقیقی
@mohsenieh75
در اواخر دهه هفتاد گاهی استادمان به طور غیرمنتظره درس کفایه را تعطیل میفرمود ماموریت اطلاعرسانی به دوستان همکلاسی بر عهده بنده قرار میگرفت. آن روزها هنوزقیمت موبایل به سطح وسع مالی ما نرسیده بود. باید با تلفن ثابت به منزل یکایک همکلاسیها زنگ میزدم.
یکی از همکلاسیهایمان طلبه خوشخو و کم سخنی بود به نام علوی. اغلب اوقات وقتی به منزلشان زنگ میزدم پدرش گوشی را برمیداشت. من هم خیلی کوتاه و بی مقدمه میگفتم لطفا به پسرتان اطلاع دهید که درس در فلان روز تعطیل یا در فلان روز برقرار است یا....
به تدریج متوجه شدم که این همکلاسیمان فرزند آیت الله العظمی علوی گرگانی است! وقتی فهمیدم آن صدای فروتن و بی آلایشی که تلفن منزل را خودش پاسخ میدهد آیت الله علوی است، به فررندشان گفتم: کاش خودتان تلفن را جواب دهید تا برداشتن گوشی منزل بر عهده ایشان نیفتد آخر من چطور میتوانم ماموریت اطلاع دادن به همکلاسی ام را بر عهده مقام مرجعیت بگذارم؟!
ولی او توضیح داد که هرچه فرزندان و آشنایان به پدر میگویند، ایشان این کارها را ترک نمیکنند. تلفنهای دفتر را هم گاه خودشان جواب میدهند...
آری ایشان در کمال سادگی و فروتنی زیستند و به تعینات غیرضروری متعین نشدند.
#منتظر_حقیقی
@mohsenieh75