هدایت شده از ناگفته های زندگی همسران
اعلام معجزه ای عجیب در نزدیکی قبر مطهر حضرت ابوالفضل
خواندن توضیحات شیخ عباس 74 ساله، که 36 سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده است، در مورد راز جریان آب در اطراف قبر علمدار کربلا خالی از لطف نیست.
وی گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از 400 سال قبل که آب لولهکشی نبود این آب مرتب میجوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج میشد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم میآمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده میکردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود.
اما یک فرد از خدا بیخبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، میخواهم آزمایش کنم این آب از کجا میآید و بعد آن دو چشم را کور کرد و هر چه تلاش کردند، آن دو چشمه احیا نشد.
اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشمهای کور شده را شفا میداد.از 50 سال قبل تا کنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد میشود.
وی ادامه داد: شما به خوبی میدانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده میشود، اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب میماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.
وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحبالزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب میاید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بستهاند.
این آب چند ویژگی دارد. اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است.
ویژگی دوم آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(ع) است آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمیکند./باشگاه خبرنگاران جوان
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
هدایت شده از ناگفته های زندگی همسران
✨﷽✨
⚜حکایتهای پندآموز⚜
« کریم تهی دست»
✍درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد .کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است ! چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت .خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد ! روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . .
📚 حکایتهای معنوی
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
هدایت شده از ناگفته های زندگی همسران
«طبقات مردم نزد شیطان»
✨🍂شیطان به حضرت یحیی گفت: می خواهم تو را نصیحت کنم.
✨🍂حضرت یحیی فرمود: من میل به نصیحت تو ندارم؛ ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند.
💠شیطان گفت: مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند:
1- عده ای مانند شما معصومند، از آنها مأیوسم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند.✨
2- دسته ای هم برعکس، در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم.✨
3- دسته ای هم هستند که از دست آنها رنج می برم؛ زیرا فریب می خورند؛ ولی سپس از کرده خود پشیمان می شوند و استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند. دفعه دیگر نزدیک است که موفق شویم؛ اما آنها به یاد خدا می افتند. و از چنگال ما فرار می کنند. ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم.
📗کشکول ممتاز، ص 442
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
هدایت شده از ناگفته های زندگی همسران
#داستانک
🌺 شبی که مرحوم کاشف الغطاء پسرش را سعادتمند کرد
🍃 یکی از سیرههای آیت الله العظمی شیخ جعفر کاشف الغطاء (ره) این بود ه که دیگران و از جمله اعضاء خانواده را برای نماز شب بیدار میکرد.
🍃 فرزند ایشان (شیخ حسن) میگوید: در یکی از شبها که ایشان برای تهجّد و نماز شب برخاسته بود، فرزند جوانش را از خواب بیدار کرد و فرمود: بلند شو تا به حرم مطهّر برویم و در آنجا نماز بخوانیم.
🍃 فرزند جوان که بیدار شدن از خواب در آن ساعتِ شب برایش سخت بود، گفت: من فعلاً آماده نیستم، شما منتظر من نشوید؛ بعداً مشرّف میشوم.
🍃 پدر فرمود: نه، من این جا ایستادهام؛ آماده شو که با هم برویم. آقا زاده، به ناچار از جا برخاست و بعد از وضو گرفتن، با هم راه افتادند.
🍃 هنگامی که کنار درب صحنِ مطهّر رسیدند، در آنجا مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده است. آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود: این شخص در این وقتِ شب برای چه این جا نشسته است؟
فرزند گفت: برای گدایی و تکدی از مردم.
🍃 آقا شیخ جعفر فرمود: به نظر شما چقدر مردم به او پول میدهند؟
فرزند مبلغ ناچیزی را گفت (مثلاً یک درهم)
🍃 مرحوم کاشف الغطاء فرمود: فرزندم! خوب فکر کن و ببین این آدم برای به دست آوردن مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا (که آن را هم شاید به دست بیاورد)، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشته و آمده در این گوشه نشسته و دست تذلّل به سوی مردم دراز کرده! آیا تو، به اندازهای که این شخص به بندگان خدا اعتماد دارد، به وعدههای خدا درباره شبخیزان و متهجّدان اعتماد نداری!؟ که [در قرآن] فرموده است: فَلاَ تَعْلَمُ نفسٌ ما أخفی لهم من قرَّة أعیُنٍ؛ هیچ کس نمیداند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده است. سوره سجده/ آیه 17
🍃 گفتهاند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدرِ زندهدل خود چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر از شرف و سعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد.
📚 شب مردان خدا
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
هدایت شده از ناگفته های زندگی همسران
✅قبرحضرت ادم()وحضرت نوح کجاست⁉️
🔆امام صادق(ع) فرمود: «خدای تعالى به نوح(ع) در حالى که او در کشتى قرار داشت وحى کرد که یک هفته پیرامون کعبه طواف کند و او چنین کرد، سپس وارد آب شد در حالى که آب تا زانوهایش را فرا گرفته بود، آنگاه تابوتى را از آب بیرون آورد که در آن استخوانهاى آدم(ع) بود و تابوت را به داخل کشتى منتقل ساخت و بارها به دور کعبه طواف نمود، آنگاه به باب کوفه و وسط مسجد آن رسید و گروهی که با نوح در کشتى بودند پراکنده شدند، سپس تابوت را در محلّى به نام "غَرى" دفن نمود»
✅روایت شده است: «جنازه حضرت آدم در کوه ابو قبیس که در مکّه است مدفون شد آنگاه حضرت نوح(ع) بعد از طوفان استخوانهاى آدم(ع) را در تابوتى ریخته آن تابوت را در پشت کوفه دفن کرد، قبر آدم و نوح(ع) در "غرى" (یعنى نجف اشرف) میباشد و تابوت امیر المؤمنین على(ع) بالاى تابوت آنها در یک مکان قرار دارد»
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
هدایت شده از ناگفته های زندگی همسران
🔴عاقبت توهین به تربیت امام حسین علیه السلام!
✳️موسی به عبدالعزیز می گفت: مشهورترین و داناترین پزشک شهر بغداد در زمان حکومت هارون الرشید دکتری مسیحی به نام "یوحنا"بود،
🍃 او پزشک مخصوص هارون بود و هرگاه خلیفه بیمار می شد، او درمان می کرد.
✳️روزی یوحنا به نزد من آمد و گفت: تو را به حق پیامبرت و دینت قسم می دهم، بگو این کیست که قبرش در کربلا قرار دارد و مردم به زیارتش می روند؟
💠گفتم: او نوه پیامبر ما، امام حسین علیه السلام است. اما تو به من بگو چرا این سؤال را کردی و منظورت چه بود؟
🔆طبیب مسیحی گفت: مدتی قبل، شاپور خادم خلیفه مرا به نزد خود طلبید. چون به نزدش رفتم مرا برداشت و به خانه موسی بن عیسی که از خویشان خلیفه بود، برد.
🔴او حاکم شهری بود و به دستور خلیفه به بغداد آمد. او را دیدم که بیهوش بر رختخوابش افتاده است.
☑️در پیش او طشتی بود که تمام احشاء و امعاء و محتویات شکمش در آن ریخته بود.
🔻شاپور از خدمتکار موسی پرسید: چگونه این بلا بر سرش آمد؟
🔹خدمتکار جواب داد: یک ساعت قبل، امیر در نهایت سلامتی و خوشی بود و با ندیمان و دوستان خود صحبت می کرد. شخصی از بنی هاشم نیز در مجلس حاضر بود.
♦️او گفت: من بیماری شدیدی داشتم و هر کار کردم، بیماری ام بهبود نیافت. تا اینکه شخصی به من گفت: اگر از تربت امام حسین استفاده کنی شفا می یابی. من نیز چنین کردم و عافیت یافتم.
⚡️موسی به مرد هاشمی گفت: آیا از آن تربت هنوز چیزی نزد تو باقی مانده است؟
مرد هاشمی گفت: آری. پس از آن کسی را فرستاد تا آن تربت را آورد.
🔥موسی (از روی تمسخر و بی احترامی) تربت را گرفت و روی آن نشست،مدتی نگذشت که ناگهان موسی فریاد کشید: سوختم! سوختم! طشت بیاورید!
⚡️ ما برایش طشت آوردیم. او به قدری استفراغ کرد که تمام احشای بدنش بیرون ریخت پس از آن ندیمان به خانه هایشان باز گشتند و مجلس شادی مبدل به عزا شد.
🍀طبیب مسیحی ادامه داد: شاپور به من گفت، بیا او را معاینه کن، شاید بتوانی درمانش کنی، من چراغی طلبیدم و با دقت به محتویات طشت نگاه کردم.
‼️ دیدم جگر و دل و تمام احشای امیر در طشت افتاده است. با تعجب گفتم: هیچ کس نمی تواند او را معالجه کند مگر حضرت عیسی مسیح که مرده را زنده می کرد.
🚫سرانجام به هنگام سحر، امیر به جهنم واصل شد.
🔆یوحنا با اینکه مسیحی بود، مدتها به کربلا می رفت و قبر حضرت سیدالشهداء علیه السلام را زیارت می کرد. بعد از مدتی، از عقیده خود برگشت و مسلمانی نیکوکار و پرهیزکار گردید.
📕گناهان کبیره ج2ص 533
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
هدایت شده از ناگفته های زندگی همسران
🌱🌹
#عارفی را پرسیدند :
زندگی به جبر است یا به اختیار ؟
پاسخ داد :
امروز را به اختیار است...
تا چه بکارم ...
اما فردا جبر است...
چرا که به اجبار باید درو کنم هر آنچه را که دیروز به اختیار کاشته ام .
حباب ها همیشه قربانی هوای درون خودشان هستند.
افکار امروز
نقش مهمی در فردای تو دارد
تکرار اشتباه دیگر اشتباه نیست
انتخاب است..
💠 @resale_hamrah
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
👌بی نظیره حتما بخونید
در زمانهاي بسيار قديم وقتي هنوز پاي بشر به زمين نرسيده بود، فضيلت ها و تباهي ها دور هم جمع شده بودند، آنها از بي كاري خسته و كسل شده بودند.
ناگهان ذكاوت ايستاد و گفت بياييد يك بازي بكنيم مثل قايم باشك.
همگي از اين پيشنهاد شاد شدند و ديوانگي فورا فرياد زد، من چشم مي گذارم و از آنجايي كه کسي نمي خواست دنبال ديوانگي برود همه قبول كردند او چشم بگذارد.
ديوانگي جلوي درختي رفت و چشم هايش را بست و شروع كرد به شمردن .. يك .. دو .. سه .. همه رفتند تا جايي پنهان شوند.
لطافت خود را به شاخ ماه آويزان كرد، خيانت داخل انبوهي از زباله پنهان شد، اصالت در ميان ابرها مخفي شد، هوس به مركز زمين رفت، دروغ گفت زير سنگ پنهان مي شوم اما به ته دريا رفت، طمع داخل كيسه اي كه خودش دوخته بود مخفي شد و ديوانگي مشغول شمردن بود هفتاد و نه ... هشتاد ... و همه پنهان شدند به جز عشق كه همواره مردد بود نمي توانست تصميم بگيريد و جاي تعجب نيست چون همه مي دانيم پنهان كردن عشق مشكل است، در همين حال ديوانگي به پايان شمارش مي رسيد نود و پنج ... نود و شش. هنگامي كه ديوانگي به صد رسيد عشق پريد و بين يك بوته گل رز پنهان شد.
ديوانگي فرياد زد دارم ميام. و اولين كسي را كه پيدا كرد تنبلي بود زيرا تنبلي، تنبلي اش آمده بود جايي پنهان شود و بعد لطافت را يافت كه به شاخ ماه آويزان بود، دروغ ته درياچه، هوس در مركز زمين، يكي يكي همه را پيدا كرد به جز عشق و از يافتن عشق نا اميد شده بود. حسادت در گوش هايش زمزمه كرد تو فقط بايد عشق را پيدا كني و او در پشت بوته گل رز پنهان شده است.
ديوانگي شاخه چنگك مانندي از درخت چيد و با شدت و هيجان زياد آن را در بوته گل رز فرو كرد و دوباره و دوباره تا با صداي ناله اي دست كشيد عشق از پشت بوته بيرون آمد درحالي که با دستهايش صورتش را پوشانده بود و از ميان انگشتانش قطرات خون بيرون مي زد شاخه به چشمانعشق فرو رفته بودند و او نمي توانست جايي را ببيند او كور شده بود!ديوانگي گفت من چه كردم؟ من چه كردم؟ چگونه مي توانم تو را درمان كنم؟ عشق پاسخ داد تو نمي تواني مرا درمان كني اما اگر مي خواهي كمكم كني مي تواني راهنماي من شوي.
و اينگونه است كه از آنروز به بعد عشق كور است و ديوانگي همواره همراه اوست! و از همانروز تا هميشه عشق و ديوانگي به همراه يکديگر به احساس تمام آدم هاي عاشق سرک مي کشند ...
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از احـٰادیث چهـٰارده¹⁴ معصوم
💢↶ درس اخلاق جلسـه ㉒ ↷💢
▫️پا جای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله
بگذارید ▫️
✸ سلمان فارسی خیلی عجیب مرید
پیغمبر صلی الله علیه و آله بود
یک روز حاج میرزا علی هستهای رحمة الله
روی منبر این آیه را معنا میکردند که:
«یٰا اَیُهَا الذینَ آمَنوُا لاتَتَّبَعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ»
ای کسانی که ایمان آوردهاید
پا جای شیطان نگذارید
و به مناسب این آیه
این داستان را نقل کردند که:
✸ یک روزی اهل مدینه دیدند که پیامبر
خدا صلی الله علیه و آله در مدینه نیستند
دلواپس شدند که آقا کجاست هر چه گشتند
حضرت را پیدا نکردند
یک نفر که جای پا را بلد بود
ردّ جای پای پیامبر صلی الله علیه را گرفت
متوجه شدند حضرت به بیرون مدینه رفتهاند
رفتند و پیغمبر را پیدا کردند
دیدند که سلمان فارسی هم کنار پیامبر است
پرسیدند: سلمان تو کجا بودی؟
ما جای پای تو را ندیدیم؟
✸ سلمان فارسی گفت: من جای پا برای
خودم اختیار نکردم هر جا که پیغمبر پا
میگذاشت من هم همانجا پایم را میگذاشتم
حاج میزا علی هستهای رحمة الله علیه
میگفت: سلمان پایش را جای پای پیغمبر
میگذاشت، خدا کند که ما هم پایمان را
جای پای پیغمبر بگذاریم نه جای پای شیطان
✸ ایشان به مناسبت آیه
«یٰااَیُهَا الَذینَ آمَنوا لٰاتَتَّبَعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ»
این مطلب را گفتند
«خُطوة» یعنی گام یعنی قدم
یک قدم که برمیداری عرب به آن
یک قدم میگویند خطوة
یعنی پایتان را جای پای شیطان نگذارید
سلمان پایش را کجا گذاشت؟
جای پای پیامبر صلی الله علیه و آله
✸ سلمان شخصیتی بود خیلی هم او را
زدند که دست از علی علیهالسلام بردارد
کسانی که مخالف اهل بیت بودند سلمان را
خیلی اذیت کردند حتی حسادت میکردند
به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم میگفتند: این سلمان فارس است
چرا شما او را بر ما مزیت میدهید؟
✸ آنها تعصب عربی داشتند به همین
خاطر با سلمان مخالف بودند
پیامبر صلی الله علیه و آله ناراحت شدند
یک روز فرمودند چرا میگوئید
سلمان فارسی؟
« لاتَقولُ سَلمان فارسیٖ
بَلْ قولُوا سَلمانَ مُحَمَّدیٖ»
به سلمان، سلمان فارسی نگوئید
سلمان محمدی بگوئید
✸ سلمان فارسی عمر طولانی هم کرد
قبرش هم خیلی نورانی است
انشاءالله به کربلا مشرف شدید
سر قبر سلمان هم بروید زیارت کنید
✍ منبع:
📗کتاب بدیعالحکمة حکمت۲۲
از مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
☑️ ⇦ کــانال احـادیـث
چـهــارده مـعـصــوم علیـهالسـلام
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @ahadis14masuom
💢↶ سجــده شــکر
سجده شکر برابر است با
تمام گنجهای دنیا و آخرت
پس با دقت آن را بخوانید
⬅️ فضیلت سجده شکر
بسیاری از ما نه فضیلت این سجده را
میدانیم و نه کیفیت قرائت آن را
هرگاه بندهای نماز خود را خوانده
سپس سجده شکر را به جای آورد
خداوند حجاب میان بنده خود
و فرشتگانشرا کنار میزند
و به ملائکه میفرماید:
ای فرشتگان من به بندهام نگاه کنید
فریضه مرا انجام داده و عهدم را تمام کرده
و پس از آن در جهت پاداش تمام نعمتهایم
سجده شکر به جای آورد
ای ملائکهام پاداش این بندهام چیست؟
پس ملائکه میگویند:
خداوندا «رحمتت»
خداوند دوباره از ملائکه میپرسد:
ای ملائکهام پاداش این بندهام چیست؟
پس ملائکه میگویند:
خداوندا «جنّت و بهشتت»
خداوند دوباره از ملائکه میپرسد:
ای ملائکهام پاداش این بندهام چیست؟
پس ملائکه میگویند:
خداوندا «رفع هرگونه همّ و غم از او»
خداوند دوباره از ملائکه میپرسد:
ای ملائکهام پاداش این بندهام چیست؟
پس ملائکه میگویند:
خداوندا ما علمی جز آنچه به ما آموختی
نداریم
⬅️ پس آنگاه خداوند میفرماید:
پاداش این بندهام این است
همانگونه که او از من تشکر کرد
من نیز از او تشکر میکنم
و با فضلم به سوی او خواهم رفت
و رحمتم را به او نشان میدهم
پس چقدر خوب است که ما هم هر روز
به خصوص بعد از هر نماز «سجده شکر»
را به جای آوریم
⬅️ بهتر است که فرد با طهارت و به
سوی قبله سجده شکر را به جای آورد
و هر کسی که نعمتی بر او نازل شده
و یا بلائی از او دفع گردیده
زیباست که سجده شکر بر درگاه خداوند
به جای آورد
خواه این فرد با وضو باشد یا نباشد
و خواه به سوی قبله بوده باشد و یا خیر
سجده شکر را پس از هر نماز به جای آورید
↫◄ به این شکل
بعد از نماز سجده کنید سپس
◽️سه مرتبه بگوئید
〖شُکْراً للهِ〗
◽️چهار مرتبه بگوئید
〖حَمْداً للهِ〗
◽️سه مرتبه بگوئید
〖عَفواً للهِ〗
عددها اهمیت دارد
باشد که این فرصت طلائی را از دست ندهید
این متن با ارزش را برای تمام دوستانت
بفرست که هرگاه سجده شکری بجای آوردند
تو نیز در اجر و ثواب آنان سهیم خواهی بود
حتی بعد از مرگ نیز این ثواب نصیب تو
عباس:
✳️ شصتونه بار دیگر میآیم...
🔻 مرحوم آیت الله حائری عاشق #امام_رضا علیه السلام بود. گاهی ایشان برای رفتن به مشهد، بلیت اتوبوس گیرش نمیآمد و این پیرمرد روی پیت حلبی مینشستند و به مشهد میرفتند. مدتی هم که در مشهد بود در حرم میماند. در طول عمرش هفتاد بار به مشهد رفته بود. در آخرین بار که ایشان به مشهد رفته بودند میگفتند که امام رضا (ع) فرموده که تو دیگر نیا، نوبت ماست. ایشان میگفت که من فهمیدم این آخرین باری است که به زیارت میروم.
🔸 مرحوم آیت الله مرعشی نجفی با آیت الله حائری قراری گذاشته بودند که هر کدام که از دنیا بروند به یکدیگر خبری بدهند. آیت الله حائری زودتر از دنیا رفتند. آیت الله نجفی در حالتی ایشان را دید و ایشان گفتند که وقتی من از دنیا رفتم، دو ملک برای #سؤال_قبر آمدند که من خیلی ترسیدم که در عمرم اینقدر نترسیده بودم. یک دفعه یک صدای دلنوازی از پشت گفت که نترس. با نزدیکتر شدن این صدا، این دو ملک رفتند. وقتی چهره را دیدم پرسیدم شما چه کسی هستید؟ گفت: یک بار از آن هفتاد بار به ملاقات تو آمدم، شصت و نه بار دیگر به ملاقات تو میآیم. این کمکیها برای کسی است که اعمالی انجام داده و یک جایی کم آورده است.
👤 #استاد_مسعود_عالی
📝 #پیادهشده_سخنرانی
#⃣ #معاد #اهل_بیت
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از احـٰادیث چهـٰارده¹⁴ معصوم
💢↶ #دانستنـیهایمــرگ ⓳ ↷💢
《محشور شدن گنهکاران》
امام سجاد علیهالسلام فرمودند:
مردم در زمان ما شش گروهند:
《شیر، گرگ، روباه》
《سگ، خوک و گوسفند》
اما «شیر» حاکمان و پادشاهانی هستند
که دوست دارند بر هر کسی مسلط باشند
و ظلم کنند ولی احدی در برابر فسادشان
ایستادگی نکند
و اما «گرگ» تجار و کسبهای هستند که
در وقت خریدن جنس آن را مذمت میکنند
تا ارزانتر بخرند، ولی برای فروش
آن را میستایند تا گرانتر بفروشند
اما «روباه» کسانی هستند که
دین را وسیلهای برای دنیاشان قرار دادهاند
و آنچه را به زبان میآورند در دل قبول ندارند
اما «خوکها» مردانی که شبیه زن هستند
که رفتار زنانه دارند و همچنین کسانی که
ذلیل و اسیر شهوتند و به هر عمل زشتی
که دعوت میشوند پاسخ مثبت میدهند
اما «سگ» انسان بد زبان و فحاش است
به طوری که مردم از ترس زبانش او را
احترام میکنند، در واقع کسی که
جلوی زبانش را نمیگیرد
و حرفهای زشت از دهانش بیرون میآید
و مردم از ترس اینکه مبادا به آنها فحش دهد
یا بد زبانی کند او را احترام میکنند
و یا اینکه در منزل همیشه سر و صدا میکند
و سر زن و بچههایش داد و فریاد میکشد
این شخص گر چه در ظاهر شکل آدم است
ولی در باطن سگ است و خوی و خصلت
آن را دارد و در روز قیامت به صورت سگ
وارد صف محشر میشود
اما «گوسفند» شخص با ایمانی است که
مانند گوسفند افراد شرور موی او را میبرند
گوشت او را میخورند و استخوانش را
میشکنند
↲خصال شیخ صدوق، ابواب ششگانه
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
☑️ ⇦ کــانال احـادیـث
چـهــارده مـعـصــوم علیـهالسـلام
کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
➯ @ahadis14masuom