#زبانحال_حضرت_موسی_ابن #جعفر(#علیه_السلام)
باب الحوائجی و گرفتار آمدیم
درمانِ دردهایی و بیمار آمدیم
ما سال هاست در به درِ مشهد و قمیم
با رزق و روزی تو چنین بار آمدیم
در ساحل نجاتِ تو پهلو گرفته ایم
آلوده آمدیم .... گنهکار آمدیم
دستانمان تهیست ؛ به بازار عشق تو
تنها به این خوشیم خریدار آمدیم
چیزی برای عرض ارادت نداشتیم
با یک کلاف بر سرِ بازار آمدیم
اینبار آمدیم کمی یارتان شویم
میثم شدیم و در طلبِ دار آمدیم
دیر آمدیم...قلب تو لبریزِ ماتم است
این روزها نصیبِ دلت غصه و غم است
یک عُمر در قفس نفست بند آمده
گر جان دهیم از غمِ تو باز هم کم است
"آه ای رها کننده ی گل از میان سنگ"*
این ناله های کیست که جانسوز و مبهم است؟!
*ترجمه فرازی از مناجات امام موسی کاظم سلام الله علیه در زندان
زندان به حال و روز تو خون گریه می کند
با تو صدای ضَجّه ی زنجیر همدم است
در زیرِ تازیانه فقط یادِ مادری
مانندِ فاطمه شده ای قامتت خم است
از سوزِ زهر تشنه شدی بی رمق شدی
حالا بساط روضه برایت فراهم است
"کرب و بلای تو شده قعرِ سیاه چال"
"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"
باران گرفته چشمِ تو با یاد روضه ها
آه ای غریب ... اشک به زخم تو مرهم است
#محمدصادق_ابراهیمی