جبرائیلی و دوستانش سال گذشته پرچم «رئیس جمهور جوان» را علم کردند. یعنی معتقد بودند شخص رئیس جمهور نیز همراه با دولت باید جوان باشد. از محسن رضایی هم شروع کردند و با دوستانش از موافقت «آقامحسن» با ایدهشان پست و توئیت منتشر کردند. چند مدت بعد بی تعارف سراغ کاندید اصلی داستان یعنی سعید جلیلی رفتند. اما جلیلی حدشان را به آنها یادآور شد و به آنها وقت نداد. حدشان یعنی چه؟ یعنی همین پادویی امروزشان برای رئیسی.
بعدها به جلیلی طعنه زد که سایتش را چک کرده و پر است از حرف های کلی و در نقد جلیلی گفت رئیس جمهور مثلا باید دقیق و با ذکر جزئیات بگوید چگونه میخواهد صنعت خودرو را از نقطه کنونی به نقطه هدف برساند.
حالا چندی از آن روزها گذشته و او و دوستانش پشت کاندیدی ایستاده اند که اولا یکی از پیرترین کاندیدهاست و دوما در یک مقایسه منصفانه اگر مهرعلیزاده را کنار بگذاریم، بی برنامه ترین کاندید انتخابات است و این شرایط با چند کلاس مشاوره ای و کپی کاری از همان سایت کلی نویس هم تغییر نمیکند. اما سوالم این است که چه شد آقای جبرائیلی که از ایده «رئیس جمهور جوان بابرنامه» به «رئیس جمهور پیرتر بی برنامه» رسیدید؟ از جایی گوشتان را پیچاندند؟ پیامی فرستادند؟ یا وعده ای برای تقسیم غنائم دادند؟ با خودتان صادق باشید برادر عزیز.
از طرف جوانکی جویای نام...
پ.ن: البته که ما برای آقای رئیسی بعنوان یک انسان پاکدست و متخصص در امور قضایی احترام قائلیم.
@mohsenshamsi
طی این چند روزه بارها شنیده ام که میگویند آقای جلیلی برنامه دارند اما آقای رئیسی قدرت اجرایی بالاتری دارند. اما این دو گزاره به این شکل قابل تفکیک از یکدیگر نیستند. شخصی که حداقل فهمی از مسائل نداشته باشد، اصولا نمیتواند قدرت اجرایی مؤثری اعمال کند. فرض کنید شخصی که درس نخوانده را مدیر یک مدرسه کنیم. بی تردید چنین فردی از تهیه یک برنامه کلاسی ساده نیز عاجز خواهد بود. احتمالا وقتی برای چنین شخصی هندسه را توضیح بدهند آنرا با نقاشی اشکال هندسی اشتباه بگیرد و یک تک زنگ برای آن در نظر بگیرد و در مقابل برای درس قرآن چند ساعت در هفته کنار بگذارد. برای چنین شخصی احتمالا درس زیست باید آسانتر از درس دین و زندگی باشد. بر همین اساس اگر شخصی از قوی ترین شخصیت مدیریتی برخوردار باشد، اما حداقل اطلاعی از وضعیت مسکن و ساز و کارهای آن نداشته باشد، وزارت خانه ها و حوزه هایی که در فرآیند ساخت مسکن درگیرند را نشناسد و با ساز و کارهای ساخت یا بازسازی مسکن آشنا نباشد، نمیتواند آن ساختار را بخوبی مدیریت کند.
🔸مزیت آقای رئیسی در قوه قضاییه نیز از همین موضوع نشأت میگیرد. آقای رئیسی بنا به تجربه چند دهه ای خود در قوه قضاییه از مشکلات ساختاری این قوه یک ذهنیت اولیه ای دارد که همین مزیت این توانایی را به ایشان میدهد که بتواند در کمترین زمان ممکن تصمیم صحیح را اتخاذ کند و با مطالعه دو صفحه از یک رخداد تا فیها خالدون آنرا دریابد. این مزیت به او این توانایی را میدهد که با مطالعه همان دو صفحه به این جمع بندی برسد که آیا ساختار قوه نیاز به اصلاح دارد یا اینکه باید اشخاص کارآمد را با ناکارآمدها جایگزین کند.
🔹حال آیا آقای رئیسی از چنین توانایی در دولت نیز برخوردار خواهد بود؟ بی هیچ تردیدی پاسخ منفی است. رئیسی کمترین اطلاعی از مسائل حوزه مسکن ندارد. هیچ ذهنیتی از ساز و کارهای مربوط به حوزه نفت یا بصورت کلی انرژی در کشور ندارد. از مباحث مربوط به معادن کشور بی اطلاع است. از ظرفیت های صادراتی کشور اطلاعی ندارد. از توانمندی های بومی کشور، از ظرفیت های بالقوه کشور یا قدرت مهندسی موجود یا مسائل حوزه آموزش و پرورش کشور به کلی هیچ ذهنیت منظمی ندارد.
اینجاست که تمرین 6 ساله سعید جلیلی در شورای عالی امنیت و سپس تمرین دولتداری و تهیه طرح و برنامه در موضوعات مختلف طی 8 سال گذشته در کارگروه های دولت سایه به او این امکان را میدهد تا بتواند یک مدیریت قوی در دولت نیز اعمال کند.
🔸بنابراین یک مدیریت قوی ارتباط مستقیمی با داشتن طرح و برنامه برای مسائل و موضوعات مختلف کشور دارد. چرا آقای رئیسی در قوه قضاییه عملکرد اجرایی موفقی دارد؟ چون اولا با ساختارها و ساز و کارهای قوه قضاییه آشناست و ثانیا برای اداره قوه قضاییه طرح و برنامه دارد، این اتفاقا همان علتی است که باعث ناکارآمدی او در قوه مجریه و در مقابل کارآمدی جلیلی در این قوه میشود. سعید جلیلی طی این سالها برای مثال با ساز و کارهای ساخت مسکن در کشور آشنا شده است، وزارتخانه ها و نهادهای درگیر در ساخت مسکن را میشناسد، با مراحل مختلف تکمیل یک پروژه مسکن آشناست و همین اندوخته به او توان مدیریت کلان و پاسخگو کردن سازمانهای متبوعش را میدهد. این همان امکانی است که به آقای رئیسی در قوه قضاییه این توانایی را میدهد که معاونانش را پاسخگو کرده و اصلاحات امور را مطالبه کند. برای مثال ایشان با شناختی که از ساختارها و ساز و کارهای قوه قضاییه دارد، میداند که در شرایط فعلی قوه قضاییه توانایی بررسی تعداد مشخصی از پرونده ها را دارد و همین شناخت باعث میشود آنرا از مسئولان تحت امرش مطالبه کند و در نتیجه مدیریت ایشان در قوه قضاییه را قابل قبول کند.
🔹اما آیا آقای رئیسی همین شناخت را از ساختارها و ساز و کارهای زیرمجموعه وزارت نفت، برای مثال پتروشیمی ها دارد؟ پاسخ منفی است. امضای رئیسی پای مصوبه گرانی بنزین یا دستبرد به صندوق توسعه ملی در حمایت از بورس در جلسات سران قوا نیز از همین عدم شناخت نشأت میگیرد. مزیت سعید جلیلی نسبت به ابراهیم رئیسی دقیقا در همین نقطه هویدا میشود. جلیلی 8 سال مسائل کشور را در قالب کارگروه های دولت سایه به بحث و بررسی کارشناسی گذاشته و برای رفع موانع و پیشرفت در هر حوزه از بخش مسکن گرفته تا تولید و اشتغال و نفت و معادن و آموزش و پرورش و سلامت و ترانزیت و صادرات به یک فهم عمیق دست یافته است.
@mohsenshamsi
تجربه مناظره اول:
هیچکس بالاتر از انتظارات ظاهر نشد. همه همان بودند که از آنها انتظار میرفت. اما چند نکته:
تا نیمه اول کار جلیلی از همه بهتر بود و فضا هم همین را نشان میداد، همتی نیز توانسته بود بخشی از سبد رأی اصلاح طلبان را احیا کند. از سوی دیگر در یک بخش از مناظره حمله بی ضابطه همتی و مهرعلیزاده به رئیسی و دفاع مظلومانه او از خود توانست بخشی از هوادارانش را که مردد شده بودند، مجددا تثبیت کند. اما بعد از وقت استراحت ورق برگشت و شکل مناظره بکلی تغییر کرد. بخشی از آن میتواند ناشی از سفارش احتمالی نهادهای خاص در بین دو نیمه و بخش دیگر مربوط به چیدمان نوع سوالات باشد. مشخصا سوالات مناظره را بگونه ای چیده بودند که خواه ناخواه به همین سمت هدایت میشد. همچنین چیدمان کاندیدا کاملا حساب شده و برای این صورت گرفته که اتفاق خاصی در مناظرات رخ ندهد. همان مقدار که زاکانی، همتی را خنثی میکند، به همین میزان نیز زاکانی و قاضی زاده بمنظور خنثی کردن جلیلی تأیید شده اند. در مجموع یک تحلیل کلی به ما میگوید اتفاق چشمگیری در آراء کاندیدا در این مناظره رخ نداد. نهایتا اندک درصدی از رئیسی به سمت جلیلی سرازیر شد که چندان قابل اعتنا نیست. بخشی از آرای خاموش اصلاح طلبان نیز به سمت عبدالناصر همتی سرازیر شد که تا این لحظه برای پیروزی کافی نیست. دور دومی شدن انتخابات را اما نمیتوان از هم اکنون پیش بینی کرد.
@mohsenshamsi
تا دیروز در حمایت از ایده تشکیل «دولت جوان انقلابی» قلم فرسایی میکردند، امروز میگویند برنامه مهم نیست، مهم کارنامه است. دولت جوان انقلابیتان قرار بود و است کارنامه اش را از کجا بیاورد؟ از تحصیل در دانشگاه تهران یا انتشار چند مقاله در تلگرام و اینستاگرام؟ اینها همین قدر بدبختند. پروژه که برسد آفتابشان از مغرب طلوع میکند.
@mohsenshamsi
#آدمهای_آویزان
آدمهای آویزان اینجوریاند. هویتی از خودشان ندارند. هرجور بزنی میرقصند. مثلا یادم هست همین دوستمان که خیلی هم صدایش بلند است چند ماه پیش از موعد انتخابات با دوستانشان به دیدار #آقا_محسن رفتند تا او را متقاعد کنند در جهت عمل به منویات #آقا از ایده #رئیس_جمهور_جوان و نه #دولت_جوان حمایت کند و بلافاصله بعد از جلسهشان تیتر زدند حمایت #آقا_محسن از ایده #رئیس_جمهور_جوان (بماند که آقا محسن هم سر کارشان گذاشت و به هیچ حسابشان کرد). سپس حجت عبدالملکی را واسطه کردند تا به دیدار جلیلی بروند، اما جلیلی به آنها وقت نداد و محلشان نگذاشت. میگویند جلیلی آدم شناس خوبی است. این را نه امروز که سالهاست از هر آنکه با او در ارتباط بوده و سرش به تنش میارزد شنیده ام.
اما از اینها که بگذریم معنای ایده #رئیس_جمهور_جوان شان این بود که رئیس جمهور نیازی به #کارنامه ندارد. چرا که رئیس جمهور جوان بطور طبیعی نمیتواند دارای کارنامه باشد. اما امروز که همه فهمیده اند پادشاهشان لخت است، در شرایطی که تئوریسین های جریان انقلاب را خانه نشین کرده اند، چند تاکتیسین استخدام کرده اند و ایده کاندید #با_کارنامه را علم میکنند. اینها را نزنید. اینها همین جوری آویزانند. همین جوری دارند بین این و آن دست به دست میشوند. همان که آن کشاورز گفت: خودشان میدانند و سفرهشان.
@mohsenshamsi
چرا جلیلی؟ آنها که با انقلاب اسلامی مخالفند که بحثشان جداست و البته محترمند. اما به آنها که انقلاب اسلامی را با همه ایده ها و آرمان هایش پذیرفته اند میگویم اگر میانگینی از نزدیکی کاندیدای حاضر به آن شعارها بگیریم جلیلی با اختلاف از بقیه جلوتر است.
#رشتو 1
اگر عدالت، آزادی و استقلال را به عنوان آرمانهای محوری انقلاب بپذیریم جدای از شوهای تهوع آور مناظرات جلیلی با اختلاف از بقیه جلوتر است. آنها که عدالت را بدون اعتقاد به آزادی حرف مفت میدانند درست میگویند اما مسئله مهمی در اینجا هست که آزادی در طول عدالت است یا در عرض آن؟
#رشتو 2
جلیلی در بستری رشد کرده که آزادی را در طول عدالت فهم میکند. یعنی معتقد است اگر حکومتی بتواند ابتدائا عدالت را در جامعه جاری کند، مناسبات جامعه تغییر میکند و آزادی حقیقی امکان اجتماعی شدن پیدا میکند. در فضای پیشاعدالت، آزادی نوعی اعتراض میآفریند که باب گفتگو را میبندد.
#رشتو 3
از همین روست که جلیلی در کنش های فردیش با مخالفان با تساهل برخورد میکند اما در قالب حاکمیت در برخورد با مسئله آزادی ساکت است. اما آیا برای اثبات این مدعا نشانه ای هست؟ بله... جلیلی عدالت را مقدم بر امنیت و پیشران آن میداند.
#رشتو 4
این یک نگاه مترقی است و با نگاه واپسگرایانه اصولگرایان تفاوت عمیق دارد. عدالت پیشران امنیت است، چون میتواند امکان آزادی آحاد جامعه را بدون استفاده از زور فراهم کند. توفیق حاکمیت در برقراری عدالت به او اعتماد به نفس میدهد و امکان گفتگو با جامعه را برای او فراهم میکند.
#رشتو 5
@mohsenshamsi
راه و مرام سعید جلیلی سالها همین بوده. او ساده زیست است، به مردم نگاه از بالا به پایین ندارد و هرجا بوده و هست همان جا را مرکز عالم فرض کرده و به وظیفه اش عمل میکند. اما بحث مهم تر درباره این تصویر آن است که این منظره یک تصویر پوپولیستی معطوف به دوران انتخابات نیست. جلیلی هشت سال است که در دولت سایه همین مسیر را در پیش گرفته. او تقریبا در تمامی جلساتش این را میگوید و اعتقاد دارد که بدون شنیدن نظرات یک صنف یا قشر نمیتوان مسائل آن را حل کرد. او به میدان نمیرود تا مسائل این کشاورز یا آن ماهی گیر را بصورت موردی حل کند که در حد بضاعتش این کار را هم کرده، اما مهم تر از آن نگاه کلان سعید جلیلی است که بخشی از آن از دل همین مصاحبت ها بیرون آمده. جلیلی مشکلات صنوف مختلف را میشنود اما الزاما راه حل های آنها را نمیپذیرد. در میدان مسائل را بررسی میکند و سپس با یک شناخت اولیه، رویکردش را به آن مسئله تنظیم و در نهایت مبنای تدوین طرح ها و برنامه هایش میکند. درواقع اینطور نبوده که کارگروه های دولت سایه برنامه ای به او تحویل بدهند و او صرفا زیر آنرا امضا کند. تا آنجا که من خبر دارم جلیلی با بررسی های اولیه که از نقطه نظرات عوامل مستقیم درگیر در امور مختلف از فعالان هر حوزه گرفته تا کارشناسان آن بخش بدست آورده، رویکرد مواجهه با مسائل آن حوزه را مشخص میکند و برحسب همان رویکرد برای زیرمجموعه اش کارویژه تعریف میکند. این رویکرد را میتوان در یکایک حوزه های بررسی شده در دولت سایه مشاهده کرد. اگر سعید جلیلی برای حوزه سلامت کارویژه ای آماده کرده برای مثال ابتدا به سراغ شرکت های داروسازی یا سایر حوزه های سلامت رفته و حرفهای آنها را شنیده و پس از آن همانها یا نمایندگانشان را به جلسات دولت سایه دعوت کرده و در نهایت بر همین اساس رویکردهای کارگروه بخش سلامت را ابلاغ کرده. همین چرخه در سایر حوزه ها همچون بررسی مسائل شیلات یا کشاورزی و صنعت نیز تکرار شده. اگر جلیلی برای شیلات برنامه ای نوشته، ابتدا به کنگان رفته و مسائل آنرا از نزدیک مشاهده کرده، سپس به تهران بازگشته و نمایندگان صیادان و کارشناسان حوزه شیلات را به کارگروه شیلات دولت سایه دعوت کرده و نقطه نظرات آنها را شنیده و در پایان رویکردهای عدالت خواهانه در حوزه شیلات را جمع بندی و برای تدوین طرح و برنامه این حوزه در اختیار کارگروه مربوطه قرار داده. در بخش کشاورزی به آبدان و فتح المبین رفته و مسائل گوجه کاران آبدانی را از نزدیک دیده و سپس نمایندگان آنها و کارشناسان حوزه کشاورزی را به جلسات دولت سایه فراخوانده و از جمع بندی همان جلسات رویکردهای کارگروه بخش کشاورزی دولت سایه را برای تدوین برنامه ابلاغ کرده.
بنابراین حضور جلیلی در چنین صحنه هایی علاوه بر همدلی و همدردی با مردم که بخشی از وظایف حاکمان است، بخشی از ساز و کاری است که منتهی به تدوین یک برنامه اجرایی میشود.
@mohsenshamsi
علی... ما فردا یا که پس فردا را شاید نبینیم. اما تو شاهدی که ما برای آمدن فرزندت اگر دست و پا نزدیم اما در خلوتمان گریستیم. گریستیم و گریستیم و گریستیم. علی تو شاهد باش که هرچند رفتیم و آنکه و آنچه را که باید ندیدیم، اما برای آمدن او کوشیدیم. تو شاهد باش که هرچند از آرزوهایمان گذشتیم اما برای تحقق رویاهای فرزندانمان تلاش کردیم. تلاش کردیم ایرانی آباد و آزاد برای همه مردم ایران بسازیم. تلاش کردیم از حقوق تک تک مردم ایران دفاع کنیم و در برابر ظلم ظالمان و فساد فاسدان سکوت نکنیم. علی تو شاهد باش که ما نترسیدیم. نترسیدیم به چیزی متهم شویم که نیستیم. نترسیدیم و پای حقی ایستادیم. پای حقی ایستادیم که در قبال تحققش سهمی نمیخواستیم. تو شاهد باش که ما برای رضای خدای تو و برای رضای بنده خدای تو ایستادیم. شهادت بده که میتوانستیم زندگی آرامی داشته باشیم، اما اشک مردمان سیستان و کوله بران کردستان و کارگران خوزستان نگذاشت که آرام بمانیم. تو شاهد باش که ما در امتداد عدالتی که از تو آموخته بودیم بدنبال پوسترهای رنگ و لعاب دار این و آن راه نیفتادیم. آنها صبح بنرهایشان را علم کردند و ما شب ها به کپرهای مردم در سیستان و بلوچستان سرکشی کردیم. میتوانستیم اندوخته ای چنان برای خود ذخیره کنیم که ثروت و قدرت و منزلتمان را برای یک عمر تضمین کرده باشیم، اما دستان پینه بسته ای، دستان بچه ای، دستان فرو رفته ای در سطل زباله ای را دیدیم و از درد به خود پیچیدیم. از درد نمردیم، اما دق کردیم. و سرانجام به راهی رسیدیم. به آبی به امیدی به سایه ای رسیدیم. نیز به چاهی رسیدیم. تنها شدیم، اما رها نکردیم. با چاه درددل کردیم، اما راه تو و راه پیامبران قبل و امامان بعد از تو را رها نکردیم و به کمتر از گسترانیدن آرمان عدالت تو بر زمین راضی نشدیم. میتوانستیم امیدمان را وانهیم و به یک زندگی بی دغدغه و آرام روی آوریم، اما نخواستیم. ما نگران بودیم، نگران انقلابی بودیم که برایش خون دل ها خورده بودیم. معترض بودیم اما امیدوار بودیم. ما میخواستیم امیدی باشیم برای مردمانی که به امید تحقق آرمان تو جانشان را، فرزندانشان را فدا کرده بودند، در خونشان غلتیده بودند اما ایستاده بودند. اوفتادیم اما برخاستیم، خسته شدیم و تشنه شدیم اما برخاستیم. ضمانتمان کن بجای مرگ در بسترمان، بجای مردنمان، در راه تحقق آرمان عدالتت شهید شویم.
@mohsenshamsi