راوی میگه
تا ابن ملجم لعنت الله علیه
با شمشیر زهر آلودش
ضربه زد به سر مولا،
امام حسن و سیدالشهدا
دوان دوان خودشونو رسوندن
بالاسرِ مولا
مولا بیهوش شد:)))))
با این حصیری که بود،
امیرالمومنین رو آوردن تا نزدیکای خونه
یهو مولا بهوش اومد،
گفت حسنم!💔
تا خونه چقدر دیگه راه مونده؟!
امام حسن گفت نزدیکیم
چیزی نمونده
امام حسن چه چیزا که ندیده :)))
تا امام حسن اینو گفت
مولا گفت منو بزارید زمین :)
پرسیدن چرا بابا؟!
گفت نمیخوام دخترام اینطور ببینن منو💔
نمیخوام زینبم اینجوری باباشو ببینه...😭
آخ مولا...
نبودی کربلا... :)))))))))
نبودی خرابه شام...😭💔
خون به دل زینبت کردن...😭
مولا دید ابن ملجم رو دارن میبرن
از ترس به خودش میلرزید...
یهو مولا دست امام حسن و گرفت...
گفت حسنم!
برو ابن ملجم رو دریاب!😭💔
بیچاره ترسیده داره میلرزه به خودش
به فکر قاتلت هم بودی آقا :))))
بابا:)))))
میدونی اومدم چی بگم؟!
به فکر قاتلت هم بودی!
به قاتلت هم نگاه کردی!
وقتی دیدی ترسیده به دادش رسیدی :)))
اومدم بگم مولا ، منم ترسیدم...
از دنیای بی تو میترسم...😭
از زندگی بدون حسین میترسم:)💔😭
اومدم بگم آقا...!
به دادم برس... :)
من به همه گفتم مولام علیِ...
بابام علیِ...
نکنه روتو ازم برگردونی آقا :)
نکنه دیگه محلم مزاری آقا 😭😭😭💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب قدر
شب حضور رسمی عالم در محضر ولی خداست ...
دوستان عزیز یکی از استادام حالشون خیلی خوب نیست اگه امکان داره برای سلامتی شون یه حمد و شفاء بخونید 🙏🏼
[ ان وعد الله حق ]
نزدیک ترین است ،
آنی که خدا وعده اش را داده
#القدس_لنا
#روز_قدس