#خاطره_انتخاباتی
دیروز قرار بود که فقط بریم ستاد و برگردیم
اما توفیق اجباری حاصل شد و رفتیم مسئول مربوطه رو برای کارها پیدا کنم تریبون آزاد گذاشتن و موندهگار شدیم🥴
جدا از اینکه شور انتخاباتی میدادیم دست زدن و این حرف ها😂🤦♂
حلقات کوچکی ایجاد میشد که مثلاً یه نفر از جمعیت میگفت نه بابا این همه سال رای دادیم چی شد
دیگه خلاصه که ما به یاری اش شتافتیم که یادش بیاد چی شد😅
این بنده خدا اولش میگفت داغی جوونی نمیفهمید بذارید بعدا میفهمید سرتون کلاه گذاشتن و..
کلی با هم گپ زدیم و وسطش دوباره رفتیم سر کار اصلی و تشویق و توجه به صحبت های تریبون( از صحبتهای تریبون نباید غافل شد😌✌️)
دیگه نزدیک های آخرهاش بود دوباره اون بنده خدا رو دیدیم
انقد ما گپ زدنمون و تریبون آزاد قوی بود
خیلی متنبه شده بود میگفت حتما رای میدم و اصلا چشم دشمن به اینه که من چقدر پشتیبان کشورم هستم😅☺️
یادش اومد که هیچ یه سوپر انقلابی تحویل جامعه اسلام و مسلمین دادیم🤓🚶🏻♂
@mohtad_ir
#خاطره_انتخاباتی
جاتون خالی امشب دوباره توفیق اجباری سر از تریبون آزاد دراوردیم😂
فضا خیلی بین صحبت های تریبون آزاد زیادی داشت از سمت دو طرف گرم میشد که مناظرات شروع شد🔥
بعد تریبون همزمان با مناظرات کاندیداها خودمون مناظره تشکیل دادیم و با پزشکیان اینا گپ زدیم 👨⚕
و مثل دو تا فرد کاملا معمولی صحبت کردیم یکم تکه انداختیم و خندیدیم آخرش بهم گفتن دهه هشتادی ها زبونشون یکم درازه😂🤦🏻♂
البته در حقم جفا نشه من زبون دراز نبودما فقط روی مبانی ام تاکید داشتم اون ها هم همین طور و این وسط اشتباهات هر دو طرف رو صادقانه پذیرفتم☺️
تعصب فقط روی اصول داشته باشین که اون هم از روی نرمش و محبت باشه نه جنگ و دشمنی🙃
حقیقتا من امشب از صحبت با همچین افرادی لذت بردم و درس یاد گرفتم✌️
تفاوت دیدگاه باعث دوقطبی و تفرقهمون نشه!!🙂
@mohtad_ir
#خاطره_انتخاباتی
دیشب با قصد رفتیم برای تریبون آزاد که چون نیتمون خالص نبود به آخر هاش رسیدیم 😶
امشب اون روی برادر اصلاح طلبمون زد بالا (شب قبلش قبول نداشتن اصلاح طلب اند😂)
البته دیشب هم تفکر.... یه سری افرادشون رو شد
و یه چشمه هایی از عدم یا سست بودن اعتقادشون نسبت به نظام، اسلام، ولایت فقیه، شهدا و.. رو آخرهای بحث نشون داد🚶🏻♂
ما با هم مثل دیشب بحث کردیم گفتیم لبخند زدیم و خندیدم اما به عینه اعتقاد و منششون رو از نزدیک درک کردیم
دو نفر از دوستان دانش آموز که واجد شرایط رای دادن نبودند رو همراه خودم برده بودم😅
یه بنده خدایی بهم گفتش که اشتباه کردیم اومدیم اینجا و وقتمون رو تلف کردیم و..🙁
اما من اعتقادم اینه که به جای سخنرانی ، دوست متربی خواهر برادر و.. رو که میخوای مبحث براش جا بندازی
ببرش پیش مخالف اعتقادت
با مخالف دیدگاهت حرف بزن تبیین کن جواب بده
آخرش متربی و.. رو بکش کنار و مغالطه های اون رو براش جا بنداز و توضیحات تکمیلی رو انجام بده🖖
این تاثیرش خیلی بیشتر از اونه که بشینی یه گوشه براش از تفکر مخالف حرف بزنی و تبیین کنی!🙃
#خاطره_انتخاباتی
یه سری تو بحث های انتخاباتی حاشیه ی تریبون آزاد یه بنده خدایی بهم گفت جوون هامون رو کشتن و از این حرفا،
صحنه غریب گیر اوردن آرمان و روح الله برام مجسم شد💔
بهش گفتم اولا که جنگ داخلی بود ریخته بودن بیرون که براندازی کنند و حمله کردن با کوکتل مولوتوف و.. توقع داشتین بچه ها وایستن بهشون لبخند بزنن
دوماً سند داری برا حرفت با مستند بهم ثابت کن کشته ها رو
سوما آرمان و روح الله بچه این خاک نیستن فقط دلتون برا اونا میسوزه تازه اینا فقط دفاع میکردن
چهارما همین خیابان حدود صد متر پایین تر یه افسر پلیس رو بی هوا کشتنش یادتون رفته
حرفی برای گفتن نداشت
این همون بنده خدایی بود که خیلی از مبانی و اصول رو یادش اوردیم
مشخص بود وسطه که با تبلیغات و دروغ و راست در هم شنیدن مایل شده بود به اون وری ها