eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
58 دنبال‌کننده
646 عکس
251 ویدیو
89 فایل
کانال محتوای تبلیغی گروه تبلیغی نورالزهرا «سلام الله علیها» تهران لطفاً در این دو کانال هم عضو شوید: محتوای تبلیغی مقاومت: https://eitaa.com/mohtvamoghavemat اعزام سخنران و مداح: https://eitaa.com/rozekhanegi_ir ارتباط با ما: @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
باورش سخت است باورش سخت است یک زن را چهل نامرد مرد بر در خانه به جرم با علی بودن زدند باورش سخت است اما عاشقان باور کنید ناجوانمردنه زهرا را در آن برزن زدند مرتضی می دید زهرا را به کوچه عده ای با غلاف و تازیانه تا دم مردن زدند برگ های صفحه تاریخ هم شرمنده اند که در اینجا تازیانه بر تن یک زن زدند باغ وحی از آتش نمرودیان آتش گرفت باغبان می دید که آتش بر آن خرمن زدن یاس باغ مصطفی تاب فشار در نداشت بر تنش اما نشان با میخی از آهن زدند فاطمه در پشت در امداد از فضه گرفت وای من بر پهلوی بانوی آبستن زدند مجید رجبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حدیث سوختن در حدیث سوختن دل را بگو پر را نگو شعله ی در را بگو احوال مادر را نگو بی ادب ها پشت در فریاد مستی میزنند.. حرفهای تندشان در پیش کوثر را نگو گرمی آتش اذیت میکند حوریه را این وسط آن شعله ی خورده به معجر را نگو پای نامحرم‌ اگر بر چادر ناموس خورد گریه کن بر حالش اما حال شوهر را نگو میخ نامرد آنقدر کج رفت پهلو پاره شد لال باش ای طبع شرح سقط گوهر را نگو آبرو داری اگر افتاد زیر دست و پا شرح لبخند اراذل بین معبر را نگو راز دست بسته مولا قلاف قنفذ است دست شوهر را بگو و دست همسر را نگو کوچه زهرا در آخر کربلای زینب است پیش مادر روضه ی جانسوز دختر را نگو روضه گودال و خنجر را بگو سر را بگو روضه اوضاع زینب بین لشگر را نگو سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جام بلا یکجا تمامِ جام بلا را که سر کشید وقتِ هجوم ، یکتنه جورِ سپر کشید تقصیرِ جابه جاییِ چند استخوان اوست هفتاد و پنج روز نفس، مختصر کشید یک گوشه از مصیبت زهراست محسنش خجلت ز روی شوهر خود بیشتر کشید یک جا کنار محسن و یک گوشه با حسن هر چه کشید مادر ما با پسر کشید یک جا ز گوش پاره ی خود گوشواره را جای دگر ز سینه ی خود میخ در کشید زینب کنار بستر او غصه میخورد از بس که درد، از سر شب تا سحر کشید هنگام استجابت (عجل وفاتی) است از جسم زخم خورده ی او روح، پر کشید علیرضا وفایی خیال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مدد یا زهرا (س) سرم را اگر که به بالا گرفتم دمم را مدد را ز زهرا گرفتم در این سایهٔ چادرِ مادر خود به گردی ، مقامی ز بالا گرفتم کسا خواندم و گفتم اینی که هستم شرف را از این خاکِ پاها گرفتم شرابِ طهورست این عشق و یعنی که سبقت از امروز و فردا گرفتم به هر فاطمیه شدم معتقدتر از این غم تولی ، تبری گرفتم در آتش نبودم بسوزم ولیکن رسیدم از این خانه گرما گرفتم دلم گُر گرفت از درش تا به کوچه که این سوختن را ز مولا گرفتم نشستم به کوچه ببینم حسن را به دندانِ خود آستین را گرفتم هوایِ خوشم را در این گریه هایم به زهرا به زهرا به زهرا گرفتم حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دخت مصطفی دنیا اگر صفا داشت از دخت مصطفی داشت این زندگیِ کوتاه بسیار ماجرا داشت از غربتم همین بس ، در بین بی وفایان تنها گذاشت من‌ را آنکه به من وفا داشت دستان بی حیا زد آئینه ی حیا را رو میگرفت از کور آنقدر که حیا داشت هم در شکست قلبش ، هم کوچه سینه اش سوخت از ضرب سر شنیدم ، دیوار ناله ها داشت وقتی که همسرم را با تازیانه میزد میمردم از خجالت با دستِ بسته، جا داشت نَقلِ شکستنش شد نُقل محافل شهر این ماجرای کوچه خیلی سروصدا داشت یادش به خیر روزی که جمع ، جمع ما بود من هستم آن کسی که در خانه اش کسا داشت آن یارِ دستِ تنها ، دستش شکست اما فهمید اهل دنیا یک دست هم صدا داشت زخم زبان مردم یک درد بی دوا شد اى کاش زخم سینه حداقل دوا داشت از زندگیش زهرا هرگز نگشت دلسیر مسمار همسرم را به این فراق واداشت هر طور بود آمد زهرا میان مسجد با پهلوى شکسته دلشوره ی مرا داشت گاهی پی عیادت ، همسایه ای می آمد زهرا که بود، خانه ، خیلی برو بیا داشت هی گریه پشت گریه هی ناله پشت ناله کافر نبیند ای کاش دردی که مجتبی داشت در کوچه احترام توحید را شکستند از بسکه در جمالش او جلوه ی خدا داشت در روز های آخر بی وقفه بود مضطر دلشوره ی حسین و صحرای کربلا داشت گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نگار علی همه جا یارِ با وفا بودی یاور و یار مرتضی بودی یک جهان شامل دعایت بود هر زمان دست بر دعا بودی مهربان همسر و نگار علی همه جا طاقت و قرار علی با تو دنیای من چه زیبا بود فاطمه ، ای گل بهار علی خنده های تو جان پناهم بود در همه حال تکیه گاهم بود سایه ی مادری تو زهرا بر سرِ شیرِ لافتی هم بود عالمه ، فاضله ، خودِ کوثر نورت از آفتاب ، روشن تر همه ی زندگی من بودی بعد تو آب می شود حیدر من هنوز ازدحام یادم هست ناله ات را مدام یادم هست غیرتی که به خرج میدادی در ره این امام یادم هست روزمان را سیاه کرد آن غم خانه را غرق آه کرد آن غم حق بده بعد تو بمیرم من که مرا بی پناه کرد آن غم کاش زخمی دگر نمک نخورَد آه بر گوش نُه فلک نخورَد فاطمه جان خودت دعا کن تا هیچ مردی زنش کتک نخورَد چقَدَر بی امان ، تو را زده اند فاطمه ، این و آن تو را زده اند با که باید بگویم این غم را... آه ، نامحرمان تو را زده اند سخت بر ما گذشت زهرا جان سخت ، اما گذشت زهرا جان جان حیدر بمان و بهتر شو خوب و بدها گذشت زهرا جان دست بالا ببر دعایی کن خانه را غرق ربنایی کن تا بمانی و زود خوب شوی فاطمه جان خدا خدایی کن زینبت بی قرار و بی تاب است حسن از غصه ی تو بی خواب است خودت از جا بلند شو زهرا پسرت تشنه ی کمی آب است پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
واویلا تویی که یاور و منّای احمدی سلمان چرا به گریه فتادی، مردّدی سلمان بیا به داخل خانه، خوش آمدی سلمان چه خوب شد که سری هم به ما زدی سلمان درست آمده ای! خانه ی علی اینجاست درست آمده ای! این گرفته رو زهراست عزای صاحب عزا را کسی نمی خواهد بیا که خاطر ما را کسی نمی خواهد علی ولی خدا را کسی نمی خواهد مریض هست و شفا را کسی نمی خواهد درون سینه شان ارزنی ارادت نیست خداوکیل، کسی نیتش عیادت نیست مگو که چشمِ من ِزار، خون گرفته چرا مگو که خانه ام این بار، خون گرفته چرا مگو که این در و دیوار، خون گرفته چرا مگو که بستر بیمار، خون گرفته چرا سئوال کن که چه دیدند فضه و اسماء سئوال کن ولی از من نه... از خود زهرا به قدر غایت یک مرد، پای من جنگید زمین نخورد و به پای ولای من جنگید ز ذوالفقار، فراتر برای من جنگید چو صبر دست مرا بست، جای من جنگید نداشت دشمن حیدر، تصور زهرا ببین پناه گرفتم به چادر زهرا دعای فاطمه ام را گذاشتم مسکوت گمان کنم که هوایی شده رود لاهوت وصیتی شده دیشب، که مانده ام مبهوت بیا بگو که بسازم چگونه یک تابوت بیا که راز دلم را به چاه می گویم ببین چگونه شده رو به قبله بانویم رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
یا زهرا(س) یا که دنیا بود ناپیدا اگر زهرا نداشت یا جهنم بود این دنیا اگر زهرا نداشت جای دیگر را برای زندگی می‌خواستیم آسمانِ ما زمینِ ما اگر زهرا نداشت خُرد می‌گشتیم زیر آسیای دشمنان زیر دستاس‌اش دو دنیا را اگر زهرا نداشت در وصیتهای مفقودالاثرها خوانده‌ام تلخ می‌شد سرنوشتِ ما اگر زهرا نداشت گفت لَوْلا فاطمه .... یعنی که در کارِ خدا آفرینش بود بی معنا اگر زهرا نداشت فاطمه گفت و کنار او ضمیری چند گفت : وای از اهل کِسا آنجا اگر زهرا نداشت* پنچ نوبت فاطمه رو بر خودش می‌ایستاد بود بی جلوه خدا زهرا اگر زهرا نداشت از علی خواهش نکرد و از علی چیزی نخواست عشق بود و عشق و بس اما ، اگر ، زهرا نداشت فاطمه یک نیمه بود و با علی تکمیل شد مرتضی یک نیمه بود اینجا اگر زهرا نداشت هیچ فتحی را نمی‌دید آذرخشِ ذوالفقار در رجزهایش علی تنها اگر زهرا نداشت در میان رزم‌ها پشتش به زهرا گرم بود داشت بر پشتش زره مولا اگر زهرا نداشت کار دنیا را ببین کارش بدستِ فاطمه است وای بر دنیا و مافیها اگر زهرا نداشت کار دنیا را ببین زانو بغل کرده علی بی پیمبر می‌شکست آقا اگر زهرا نداشت دستِ مولا بسته و بر گردنش شمشیر بود یک علی و آنهمه حاشا اگر زهرا نداشت حرص‌ها خالی شد و پهلوی مادر را شکست بچه‌ها می‌سوختند آنجا اگر زهرا نداشت دختران را زیر بالِ خویش زینب جمع کرد وامصیب شامِ عاشورا اگر زینب نداشت... *هُمْ فَاطِمَةُ وَ اَبُوهَا.... حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
داغ تو داغ تو را بهانه گرفتم گریستم از قبر تو نشانه گرفتم گریستم یک گوشه از محلّه‌ی غم آشنای تو با یادت آشیانه گرفتم گریستم ازکوچه‌های شهر گذشتم یکی یکی وقتی سراغ خانه گرفتم گریستم لازم نشد سوال کنم رفته‌ای کجا از ردّ تازیانه گرفتم – گریستم نامحرمان زدند تو را من هم از غمت یک روضه محرمانه گرفتم گریستم `از درد شانه، شانه نشد موی دخترت” در دست خود که شانه گرفتم گریستم   مضمون تو عنایت محض است بی‌گمان تا حسّ شاعرانه گرفتم گریستم  محمد حسن بیات‌ لو لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
وای مادر خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چه‌شد گُر گرفت وقتی که آتش، در نفهمیدم چه‌شد تا اراذل ریختند از کوچه باهم رویِ در خاکِ عالم بر سرم، مادر نفهمیدم چه‌شد تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چه‌شد تا که چشمم تار شد، دیگر نفهمیدم چه‌شد چشمهایم واشد اما هیچکس خانه نبود ردِ خونی بود ، نیلوفر نفهمیدم چه‌شد می‌رسید از سمت مسجد نعره محکمتر بزن... هرچه شد در کوچه شد ، بهتر نفهمیدم چه‌شد روضه از در خواندم اما مجتبی از کوچه خواند: بعد از آن سیلیِ دردآور نفهمیدم چه‌شد دختر این خانه بودن کارِ من را سخت کرد عاقبت بی‌کس شدم، آخر نفهمیدم چه‌شد خوب شد خوردم زمین و چشمهایم تار شد شمر وقتی رفت با خنجر، نفهمیدم چه‌شد گرچه فهمیدم چه آمد بر سرِ هر پاره‌اش آخرش انگشت و انگشتر نفهمیدم چه‌شد حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹