eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
57 دنبال‌کننده
648 عکس
251 ویدیو
89 فایل
کانال محتوای تبلیغی گروه تبلیغی نورالزهرا «سلام الله علیها» تهران لطفاً در این دو کانال هم عضو شوید: محتوای تبلیغی مقاومت: https://eitaa.com/mohtvamoghavemat اعزام سخنران و مداح: https://eitaa.com/rozekhanegi_ir ارتباط با ما: @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز مولای من لطفی کن و دورم نینداز عمر مرا وقف اباصالح نوشتند در به درت بودم گل نرگس از آغاز @hosenih سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است دریای لطفت را نما ای یار ابراز ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز با یک دعایت می شود قفل دلم باز خالی است دستانم، چه سازم در قیامت بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز دارایی ام اشک است، شاید این عنایت سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز روضه بخوان از ماجرای داغ مادر از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز @hosenih در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟! در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر با بال زخمی بود تنها فکر پرواز شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خون محسن می‌چکد از آن درِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین) تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را می‌کشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم زینبی که سایه اش را چشم نا محرم ندید شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم شاعر:
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز مولای من لطفی کن و دورم نینداز عمر مرا وقف اباصالح نوشتند در به درت بودم گل نرگس از آغاز @hosenih سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است دریای لطفت را نما ای یار ابراز ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز با یک دعایت می شود قفل دلم باز خالی است دستانم، چه سازم در قیامت بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز دارایی ام اشک است، شاید این عنایت سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز روضه بخوان از ماجرای داغ مادر از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز @hosenih در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟! در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر با بال زخمی بود تنها فکر پرواز شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یار ما هر نیمه شب که بر سر سجاده است آنقدر آقاست یاد قوم نوکر زاده است گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست ما نمیخواهیم ورنه لطف او آماده است گریه هایم کم شده یعنی که بی برکت شدم بی حیایی من آخر کار دستم داده است به دل سنگی من این حرف ها سودی نکرد حل کار سنگ کی در طاقت سمباده است امر مولا روی چشم و نهی مولا روی چشم کار سختی نیست اصلا،عبد بودن ساده است در تمام سالها من فکر خود بودم ولی او دم خیمه به شوق دیدنم اِستاده است فاطمیه جمع را یک کربلا مهمان کنید قلب ما سینه زنان دربه بدر آن جاده است بوی دود از خانه مولا به عالم میرسد بوی دود از چادر آن بانوی آزاده است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یارب! کمکش کن نَکِشد کار به دیوار ای کاش نگیرد پرِ دلدار به دیوار مسمار، اگر داغ شد ای کاش خدایا_ بر او، نه ... اصابت کند این بار به دیوار در خورد به دیوار ... امان از ستم و جور نفرین به شرر، لعنتِ بسیار به دیوار یک ضربه به او خورد، جهان از نفس افتاد یک‌بار به در خورد، دگر بار به دیوار از داغِ پرستو، کمرِ عرش دوتا شد بگذاشته سر، حیدرکرار به دیوار از بازوی خونینِ شقایق، چه بگویم؟ مانده‌ست هنوز آن‌همه آثار به دیوار ... لطفش به همه شامل و عمری‌ست که بوده او با همه، همسایه‌ی دیوار به دیوار شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قرص است قلب مرتضی اما به زهرا یعنی که تکیه می‌دهد مولا به زهرا حتی خدا محوِ تجلی خانه‌ی اوست هرشب که جلوه می‌کند زهرا به زهرا جایی که ختم الانبیا خَم می‌کند پشت باید که ما سجده کنیم آنجا به زهرا تا قُرب راهی نیست وقتی فاطمه هست باید توسل‌ها کند بابا به زهرا هرکس به راهی رفت اما ما نرفتیم مارا که بخشیدند در دنیا به زهرا باور نخواهم کرد حتی لحظه‌ای ، حق ما را به دوزخ می‌برد؟ حاشا به زهرا رویش گرفت و خانه تاریک است افسوس این خانه روشن بود با مهتابِ زهرا ** وقتی که هیزم ریخت فهمیدند طفلان رحمی ندارند این حرامی‌ها به زهرا وقتی که آتش سرخ شد فهمید نامرد از میخِ در راهی نمانده تا به زهرا آنقدر بر شال علی چسبید خانوم یا به علی زد تازیانه یا به زهرا گاهی علی را می‌کشند و گاه او را اوباش می‌خندند در آنجا به زهرا حس کرد مولا درد را در استخوانش وقتی که زد قنفذ غَلافش را به زهرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خون محسن می‌چکد از آن درِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین) تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را می‌کشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم زینبی که سایه اش را چشم نا محرم ندید شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم شاعر:
من و این نَفسِ گرفتار، الهی العفو تویی و این دل بیمار، الهی العفو عوضم کن، عوضم کن، عوضم کن این‌بار خسته‌ام زین‌همه تکرار، الهی العفو روبروی حرم و چشم به گنبد دارم سرم و شانه‌ی دیوار، الهی العفو نکند بگذرد این ماه و نبخشی ما را بُگذر ای حضرت غفار، الهی العفو دلِ ما را بتکان تاکه بریزد جز تو... آه از غلفت غم‌بار، الهی العفو چند شب مانده از این سُفره، الهی اِرحَم چند شب مانده به دیدار، الهی العفو نکند آدمِ قبل از رمضان باز شوم باز نااهل و گنهکار، الهی العفو نگذاری بروم، رو بزنم بر غیرت آه از خاری اصرار الهی العفو ** به همان حامی تنهای علی در کوچه به همان مادر تبدار، الهی العفو به همان دست که از شال علی کنده نشد_ مگر از ضربه‌ی بسیار، الهی العفو به همان چادر خاکیِ در آتش مانده_ در میان در و دیوار، الهی العفو به نفَس‌های حسن، آهِ حسن، دادِ حسن -آی لعنت به تو مسمار - الهی العفو ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من و این نَفسِ گرفتار، الهی العفو تویی و این دل بیمار، الهی العفو عوضم کن، عوضم کن، عوضم کن این‌بار خسته‌ام زین‌همه تکرار، الهی العفو روبروی حرم و چشم به گنبد دارم سرم و شانه‌ی دیوار، الهی العفو نکند بگذرد این ماه و نبخشی ما را بُگذر ای حضرت غفار، الهی العفو دلِ ما را بتکان تاکه بریزد جز تو... آه از غلفت غم‌بار، الهی العفو چند شب مانده از این سُفره، الهی اِرحَم چند شب مانده به دیدار، الهی العفو نکند آدمِ قبل از رمضان باز شوم باز نااهل و گنهکار، الهی العفو نگذاری بروم، رو بزنم بر غیرت آه از خاری اصرار الهی العفو ** به همان حامی تنهای علی در کوچه به همان مادر تبدار، الهی العفو به همان دست که از شال علی کنده نشد_ مگر از ضربه‌ی بسیار، الهی العفو به همان چادر خاکیِ در آتش مانده_ در میان در و دیوار، الهی العفو به نفَس‌های حسن، آهِ حسن، دادِ حسن -آی لعنت به تو مسمار - الهی العفو ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
ای روزگار! چند صباحی به کام باش بر زخم ما به جای نمک التیام باش جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر روح الامین! مراقب دارالسّلام باش فریادِ بی طهارتِ نامحترم خموش پشت دَر است طاهره با احترام باش این هیزم از کدام جهنم رسیده است؟! ای در مسوز مثل دلم، با دوام باش اینجا "خلیله" در وسط شعله مانده است یا نار! بهر فاطمه "برداً سلام" باش ای آهنی که کوره‌ی هیزم چشیده‌ای دور از محلِ بوسه‌ی خیرالانام باش حالا که داستان فدک ناتمام ماند ای شعر پس تو هم غزلی ناتمام باش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
نگاه مادری حتی به هیزم می‌کند زهرا و آتش را پر از گل‌های گندم می‌کند زهرا مراقب بود در آتش نسوزد چادرش، شاید_ که زینب را در این چادر تجسم می‌کند زهرا به گوش‌ات خورده آیا آب آتش را بسوزاند؟! میان موجی از آتش تلاطم می‌کند زهرا دلیل زندگی را در تماشای علی می‌دید علی را در شلوغی ناگهان گم می‌کند زهرا علی را با چه حالی از میان کوچه‌ها بردند که با خاک عبای او تیمم می‌کند زهرا صدای پای رفتن از در و دیوار می‌آید علی تابوت می‌سازد، تبسم می‌کند زهرا نمی‌گنجد درون خاک، اقیانوس بی‌پایان مزارش را نهان در قلب مردم می‌کند زهرا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
سجاده‌ام معطر، از بوی ربنا بود آنچه شنیده می‌شد، از من فقط "خدا" بود یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود دیشب برای مردم، تا صبح گریه کردم ای کاش یک نفر هم، یک دم به فکر ما بود طفلان من به جایِ مردم گرسنه بودند افطار خانه‌ی ما در سفره‌ی شما بود امروز را نبینید این بی حیا لگد زد دیروز پشت این دَر، جمعیت گدا بود من هیچ شکوه‌ای از بیگانگان ندارم آن‌که به حال و روزم خندید آشنا بود من درد مرتضی را با جان خود خریدم در راه عشق باید آماده‌ی بلا بود دستم شکست اما من درد حس نکردم اسم علی دوا بود، ذکر علی شِفا بود رفتم برای مردم حجت تمام کردم: او را که می کشیدید او حجت خدا بود ای کاش می‌شکستند این دست دیگرم را اما به جای این دست، آن دست بسته وا بود با کفش‌های خاکی، در خانه‌ام قدم زد آن خانه‌ای که فرشش، بال فرشته‌ها بود ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد وقتی سرم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟! تازه میان کوچه قلبم به درد آمد حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود * * تا قبر بردنم را، همسایه هم نفهمید از بسکه مُردن من، چون شمع بی‌صدا بود از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم تابوت من سبک‌تر حتی ز بوریا بود ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل‌ها با ما شکسته دل‌ها، دنیا که بی وفا بود... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e