كويريم و بي تاب
کویریم و بی تاب باران زهرا
فقیریم و محتاج چشمان زهرا
بگویید ما را گدایان زهرا
بخوانید یکتا پرستان زهرا
مسلمان زهرا ، مسلمان زهرا” اگر مثل رودیم ، دریا شناسیم به مجنون بگویید لیلا شناسیم همه سرشناسیم اگر ناشناسیم على دوست هستیم و زهرا شناسیمبه حیدر رسیدیم از احسان زهرا” میان قنوتش دعا کرده زهرا على دوست ها را جدا کرده زهرا بدان یک به یک را صدا کرده زهرا نجف را سراسر بنا کرده زهرا
پس ایوان طلا هست ایوان زهرا” سبب می شود افتخار علی را زند پرچم اقتدار علی را که دنیا ببینند یار علی را بگرداند او ذوالفقار علی راعلی تکیه کرده به جولان زهرا” روا شد پس از فاطمه آرزوها شده بسته لبهاى آن یاوه گوها به کورى چشمان بى چشم و روها صدا زد پیمبر «فداها ابوها»
صدا زد که بابا به قربان زهرا” سلام ودرود خدا بر خدیجه کس بى کسى پیمبر خدیجه به دامانش آورده کوثر خدیجه همه ابتر و گشته مادر خدیجهشده خوش به لبهاى خندان زهرا” به ما داده ارث خروشانی اش را گرفتیم درس رجزخوانى اش را سپرده به ما موج طوفانی اش را ببینید ، قاسم سلیمانى اش را
که هستیم ما نسل سلمان زهرا” همین عشق را ادعا می کنیم اش فقیرانه ما التجا می کنیم اش همه جان خودرا فدا می کنیم اش چه خوب است مادر صدا می کنیم اشنخوردیم جز آب و جز نان زهرا” دعا میکنیم و اجابت گرفتیم در خانه او اقامت گرفتیم براى قیامت ضمانت گرفتیم حدیث کسا خواندو حاجت گرفتیم
به آمین و لطف فراوان زهرا” به جز مهر زهرا ثوابی نداریم به جز فاطمه ما جوابی نداریم شب اول قبر عذابی نداریم ز حشر و حساب اضطرابی نداریمقیامت بگیریم دامان زهرا
غم از ما گرفته اگر غم خریده بد و خوب را نیز ، درهم خریده همه هرچه هستیم باهم خریده برای حسین و محرم خریدهبه قربان فرزند عطشان زهرا” قسم بر حسین بدون سپاهش به لب تشنه گوشه قتلگاهش قسم به بنیَّ بنیَّ به آهش به خون گریه زینب بى پناهش `بمیریم از داغ طفلان زهرا” محمد جواد پرچمی #شعر_ولادت_ام_ابیها #شعر_ولادت_ام_الائمه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_زهرا #شعر_ولادت_صدیقه_طاهره لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
استجابت زیر دستِ دستهای فاطمست
بهترین کرسی عرش الله جای فاطمست
«لافتی الا علی» حمد و ثنای فاطمست
چونکه حیدر هم خودش اهل کسای فاطمست
مرتضی فرمانده کل قوای فاطمست
نور حق زهراست، زهرا هم تمامش حیدر است
پیشوای عرشیان است و امامش حیدر است
او یکی شد با علی یعنی که نامش حیدر است
روز محشر فاطمه ختم کلامش حیدر است
یک علی دارد خدا آن هم برای فاطمست
دردمند عشق استعلاج میخواهد چهکار؟
جز محبت عاشق محتاج میخواهد چهکار؟
فاطمه که هست حیدر تاج میخواهد چهکار؟
با وجود او نبی معراج میخواهد چهکار؟
«قاب قوسینِ» خدا دولتسرای فاطمست
نُه بهار زندگی را با رسالت طی نمود
نُه بهار دیگرش را با علی همراه بود
چون خدا پیغمبرانه واجب است او را ستود
باب رحمت را به روی خلق عالم میگشود
خلقتی هم شد اگر محض رضای فاطمست
کوثر اهل یقین اعجاز یزدان فاطمه
حمد و توحید و دخان و آل عمران فاطمه
مرسلات و عادیات و فجر و انسان فاطمه
محتوای تک تک آیات قرآن فاطمه
لام و میم و طا و ها اسرار «طا»ی فاطمست
بانوی لولاک شد بنیانگذار پنج تن
روی دوشش میکشد او کوله بار پنج تن
با حسینش میشود سرمایه دار پنج تن
شد شکوه اوتجلی وقار پنج تن
هل أتی شد هل أتی چون هل أتای فاطمست
یاعلی و یاعلی ذکر لب صدیقه است
«مادر بابا» فقط این منصب صدیقه است
فضه سازی از علوم مکتب صدیقه است
کل هستی ریزه خوار زینب صدیقه است
زینبی که جلوه هایش رونمای فاطمست
بانوی احساس با دستاس دستش پینه بست
روی دامانش چه با وسواس شبنم مینشست
تا قیام قائم و روز قیامت از الست
أشهدُ أنَّ علیّاً حُجَةُ اللّٰهی که هست
بی گمان مدیون آن صوت رسای فاطمست
بر رکاب حق نشسته این نگین خوش تراش
کرده ام با نان او یک عمر امرار معاش
ما برای نوکری هستیم در آماده باش
جانِ جبرائیل و جِن ها جملگی یک جا فداش
جان فدای هرکسی که جان فدای فاطمست
دخترانش مرجع تقلیدهای هاجرند
تک تک اولاد زهرا جلوهی پیغمبرند
خانه های بچه هایش کعبه های دیگرند
کعبه هایی که خداوندانه عشق مادرند
قبلهء عالم علی موسی الرضای فاطمست
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا
#عماد_بهرامی
@hadithashk
#حضرت_زهرا_س_مدح
اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمیخواهم
و گر جان و سرم بخشند بی زهرا نمیخواهم
اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید
شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمیخواهم
اگر آب بقا ریزند، بی حیدر نمینوشم
و گر چشم ترم بخشند بی زهرا نمیخواهم
اگر سلمان شوم بی مهر زهرا نامسلمانم
خلوص بوذرم بخشند بی زهرا نمیخواهم
اگر چون نخل خشکی باشم و از روضهی رضوان
همه برگ و برم بخشند بی زهرا نمیخواهم
اگر با آن همه فیض مِنی در ماه ذیحجّه
وقوف مشعرم بخشند بی زهرا نمیخواهم
اگر با دست جبریل امین پروانهی جنّت
به صبح محشرم بخشند بی زهرا نمیخواهم
اگر از کلّ سادات ملک بر قلّهی گردون
مقام برترم بخشند بی زهرا نمیخواهم
اگر بر مسند شاهی به بام عرش بنشینم
هزاران کشورم بخشند بی زهرا نمیخواهم
اگر از کثرت اشگ سحر در خلوت شبها
دو دریا گوهرم بخشند بی زهرا نمیخواهم
اگر دائم بمیرم وز نفسهای مسیحایی
روان بر پیکرم بخشند بی زهرا نمیخواهم
اگر با جام خضر از چشمهی آب بقا، هر دم
حیات دیگرم بخشند بی زهرا نمیخواهم
کیام من «میثمم» عمری گدای کوی زهرایم
و گر صد افسرم بخشند بی زهرا نمیخواهم
شاعر: استاد #غلامرضا_سازگار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الا انسیهالحورا! الا خیرالنسا! زهرا
بخوانم با کدامین یا چه بنویسم تو را؟ زهرا!
نه تنها حمد و توحیدی و والعصری و والشمسی
تویی تو کوثر و تطهیر و فجر و انما، زهرا!
تویی که چادرت چون سایهای روی سر دنیاست
-چرا پوشیده میگویم؟- تویی نور خدا! زهرا
خوشا بر تو! محمد از نگاهت وام میگیرد
علی با دیدنت آرام میگیرد،خوشا زهرا!
ندادی تن به پیراهن؛ خوشا انسان جدا از خویش
نبستی دل به این دنیا! خوشا اینسان رها زهرا
چه میشد لایق "الجار ثم الدار" تو باشیم
که ما بسیار محتاجیم "الغوث" تو را زهرا
نیاوردیم ما هیزم، نخندیدیم بر اشکت
دعایی کن برای ما! الا روح دعا زهرا
روایت هست از در، از دری که بسته بود اما
همین که باز شد، عرش خدا گفتند: یا زهرا
نبوده روضههایی بازتر از آن درِ بسته
نبوده کربلایی مثل داغ کوچهها زهرا
علی میگفت: حالا که جهان قهر است با حیدر
تو هم کمصحبتی با من! چرا زهرا؟ چرا زهرا؟
...
گره بسیار و ره دشوار؛ باکی و هلاکی نیست
که هم مشکل گشا زهراست و هم رهنما زهرا
نه... تشبیه رسایی نیست'؛ ما و خاک پای او
کجا ما بی سر و پایان سر در گم کجا زهرا؟
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا
#رضا_یزدانی
@hadithashk
5 شعر ولادت صدیقه کبری سلام الله علیها:
#ولادت_صدیقه_کبری سلام الله علیها
#ولادت
#ولادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#ولادت_حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها
بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی
ابن الرضای دوم ما أیها النقی
با حبّ تو عبادت ما عین بندگی ست
هادی آل فاطمه یا أیها النقی
دارم ولی شناسی خود را ز نور تو
مولای من ولی خدا أیها النقی
با آن نقاوت نقوی یک نگاه کن
پاکیزه کن وجود مرا أیها النقی
با صد امید همچو گدایان سامرا
پر می کشیم سوی شما أیها النقی
بخشنده تر ز حاتم طائی تویی تویی
مسکین ترم ز هرچه گدا أیها النقی
من هرچه خواستم تو عنایت نموده ای
یک حاجتم نگشته روا أیها النقی
گردد جوانی ام همه ترویج مکتبت
جانم شود فدای تو یا أیها النقی
باید برای غربت تو بی امان گریست
با ناله هاي حضرت صاحب زمان گریست
شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود
دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود
آن ناخن شکسته و آن کاروان سرا
توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود
بارانی ست از غم تو چشم سامرا
با دیدن تو اشک ملک بی اراده بود
وقتی که آسمان ز غمت سینه چاک شد
دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود
زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد
دیگر نفس ... نفس ... به شماره فتاده بود
شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت
هر چند دل ، شکسته از آن بزم باده بود
آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان
از آن سه ساله که پدر از دست داده بود
جانش رسید بر لبش از ضربه های چوب
وقتی کنار طشت طلا ایستاده بود
آرام قلب خسته اش از دست رفته بود
چشم به خون نشسته اش از دست رفته بود
AUD-20220204-WA0013.mp3
3.06M
السَّلاَمُ عَلَيْك ایها الهادی النقی🏴
♦️روضه و مرثیه 🏴
#امام_هادی سلام الله علیه
#استاد_میرزا_محمدی
🔸موضوع مصیبت 👇
امام هادی علیه السلام و مجلس شراب
✍گریز به مصیبت امام سجاد علیه السلام و امام حسین علیه السلام
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
🚩 کانال روضه و مرثیه 👇
🌴🌴روضه های جانسوز علما👇😭
╭┅─────────┅╮
▶️ @rovzeha ◀️
╰┅─────────┅╯
من آن صیدم كه بین دام این بیگانه افتادم
من آن شمعم كه در این بزم بى پروانه افتادم
من آن مرغ گرفتارم بیا مادر تماشا كن
به كنج این قفس پربسته و بى دانه افتادم
دلِ شب از پی مركب پیاده میدویدم من
به یاد عمّه ى جان داده در ویرانه افتادم
مرا بزم شراب آورده اى؟ شرمى كُن از زهرا
به یادِ عمّه ها در مجلس بیگانه افتادم
چو دیدم این همه زیور به روى تاج و تخت تو
به یاد گوش مجروح گلِ دُردانه افتادم
به من در حالت مستی جسارت میكنى یادِ
لب بى آب و چوبِ زاده ى مرجانه افتادم
اِمامه از سرم انداختى مویم پریشان شد
بیاد گیسوان درهم و بى شانه افتادم
🔸شاعر:
#سعید_خرازی
اشعار ۱۳ رجب سیزده رجب
ولادت امیر المومنین علیه السلام
ولادت امام علی علیه السلام
#ولادت
#ولادت_امیر_المومنین علیه السلام
#ولادت_امام_علی علیه السلام
#امیر_المومنین علیه السلام
#سیزده_رجب
زبانی که بر ذکر وا میشود ستایشگرِ مرتضی میشود
اگر بنده بیگانه شد با همه به عشق علی آشنا میشود
دل افتاد اگر بر کمند علی ز زنجیر ذلّت رها میشود
حیات علی خاطرات صفاست که گاهی مسرّت فزا میشود
ز لوح لطایف حدیثی شنو چو گویم گل عشق وا میشود
ندانم کی افتاده این اتفاق که یادآور مامضی میشود
و اشاره کند به ماجرای همراهی حضرت با آن دو ملعون. که قدشان بلندتر از حضرت بوده و در مسیر و ...
عمر بود و بوبکر و مولا علی که گاه این تقارن به جا میشود
علی در وسط، آن دو همراهِ وی گل اندر میان با صفا میشود
علی قامتی داشت کوته ولی بلندی به همّت سزا میشود
عمر گفت با خنده؛ یا مرتضی ببین خلق خیره به ما میشود
لناییم و تو نونِ ما بین ما که کوتاه نونِ لنا میشود
علی با تبسّم بدادش جواب سخن یَابن خطاب ادا میشود
یکی گفتی و حال بشنو یکی زبان در دهان گه بلا میشود
سه حرف لناییم گر ما سه تن لنا لیک بی نون فنا میشود
اگر من نباشم شما نیستید که بی نون لنا شکل لا میشود
و حرکت دستِ جوانک و آن حالت صدا و یک حس نرمِ خوبی که در دل می پرورد از پاسخى كه حضرت ميدهد، هرچند که قبل تر ماجرا را شنیده باشی. و جوان مدح و شعر را ادامه میدهد:
علی نون نور است و قاف قلم به نور و قلم حق بقا میشود
علی بای بسم الله مصحف است کز او کاخ ایمان بنا میشود
علی گر به موسی نگاهی کند به دستش عصا اژدها میشود
علی قهرمان حسین پرور است کز او شور نهضت بپا میشود
قد کوتهش را مَبین، قدر بین قد چرخ پیشش دو تا میشود
و برساند به کربلا و دلت آشوب...
علی قامتش را به عباس داد که قدقامتِ کربلا میشود...
دلا؛ بـايد به هـر دم يا علی گفت ........... نه هر دم، بل دمـادم، يا علی گفت
يقين سری ست در دل های مردم ....... به هر شادی، به هر غم، يا علی گفت
دمـی كـه روح بـر آدم دميـدنـد ................ ز جـا بـرخـاسـت آدم، يا علی گفت
تـن مـرده چگونـه زنـده ميشد ........... يقين، عيسی بـن مريم، يا علی گفت
عصـا در دسـت موسی اژدهـا شد .............. كليـم آنجا مُسَلَّم، يا علی گفت
محمـد در شب معراج بـرخواست ............. به قصد قرب اعظـم، يا علی گفت
به فرق اش كِی اثر ميكرد شمشير؟! .......... گمـانم ابن ملجم، يا علی گفت
در غديــر خم كه نام بركه ايست .... داد احمد را خدا فرمان ايست
همرهان راخواند احمد با شــعف …....... رفتگان بـازآمدند ازهــر طرف
از جهــــاز اشــــتـــران كــاروان ......... منبری بر ساختندش در ميــان
گــــرد آن پـيــغمبر والا تبــــار …........ اجتماعی شد فزون از صد هزار
ابـــتدا احمد بـه مـنبر پـا نــهاد ......... پس علی را در كنارش جای داد
دست او بگرفت و كـــرد او رابــلند ....... بـر سـر دسـتش نــبي ارجـمند
گفت: هركس را كه من هستم ولی .... هست بعد از من ولی ش اين علی
پـــيروی از جـــانشيـن من كـنيد ....... قلب خويش از نور او روشن كنيد
گفت: يا رب؛ دوستانش دوست دار ... دشمنانش را همی دشمن شمار
بـــارالها؛ يـــار او را يـــار بــــاش ...... هر كه خواهدخواری ش گو خوار باش
چون به پايان گفته احمــد رسيـد ...... ايـن خـطاب از جـانب ايزد رسيد
دينتــان كامل شد و نعمت تمام .... شد خدا راضی از اين دين و امام*