eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
55 دنبال‌کننده
529 عکس
166 ویدیو
80 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
اول اندر کوی او جز نقش پای ما نبود آخر آنجا از هجوم خلق جای ما نبود وصال شیرازی
آن یار طلب کن که تو را باشد و بس معشوقه صد هزار کس را چه کنی ابو سعید ابو الخیر
این غصه است که خواهرتان را مریض کرد پیراهنت درید و خنجر خود را تمیز کرد علیه السلام
کاش شیخ عباس جایی در مفاتیح الجنان ذکر تسکین فراق کربلا را می نوشت
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه بخورد روزه خود را به گُمانش که شب است شاطر عباس صبوحی
به کفر گفت که دست حسن [علیه السلام] دوایی نیست درست گفت برادر، خود دوا حسن [علیه السلام] است علیه السلام
شباهت های ششگانه امام رضا علیه السلام و امام زمان علیه السلام: http://besuyezohur.ir/post/144
آتش اگر چه صبح عطش پا گرفته بود تازه غروب معرکه بالا گرفته بود خون خدا ز حنجر خورشید می چکید یا اشک چشم مادر خورشید می چکید پروردگار صبر شکوهی شکسته داشت حتی امید تکیه به کوهی شکسته داشت از سنگ کینه سینۀ آئینه چاک بود قرآن ورق ورق شده بر روی خاک بود وحشت ،صدای هلهله ،آتش و بوی خون اینجا دو روی سکه یکی بود روی خون بار گناه گردۀ شمشیر های کند زخم عمیق خوردۀ شمشیر های کند خوناب اشک دیده به لب های تشنه داد صورت به خاک و خون زد و گردن به دشنه داد صوم و صلاة و حج و جهادش تمام شد با سر به نی نشست که رکن قیام شد گرد و غبار و دود که کم کم فرو نشست روح الحجاب آمد و پای گلو نشست پرسید: ای هویت من گم شدی چرا؟ ، شدی چرا؟ تسبیح پاره پارۀ بر خاک ریخته رگ های خشک حنجرت از هم گسیخته این سینه شرحه شرحۀ داغ چه ضربه ای است! این زخم تیغ نیست بگو از چه حربه ای است! ای خاتم شکسته ام انگشترت چه شد؟ پیوست گوشواره خونین کوچه شد! یا ایها الامام کمک کن به خواهرت دستی بکش به روی دلم جان مادرت مَردم بیا و نور تجلا به من بده دستم بگیر و باز تسلا به من بده در این مجال اندک پیش از اسیریَم برخیز تا دوباره در آغوش گیریَم شمشیر و نیزه و سپرت را که برده است؟ دیر آمدم بگو که سرت را که برده است؟ ای غرق خون که مقتل اشکم مزار توست خاکستر تنور که چشم انتظار توست؟ با خون جبیره کن که سِرِشکم روان شده حی علی الصلاة عزیزم اذان شده حق نماز غیرت چشمت ادا شده روی عدو به اهل خیام تو وا شده برخیز و حال اهل حرم را نظاره کن ما جان به لب شدیم خودت فکر چاره کن اینها به روی دخترکان تیغ می کشند دارند مادران حرم جیغ می کشند خنجر شکسته ها و سپر های له شده از ترس سم اسب جگر های له شده ای خاطرات کودک بیچارۀ دلم شیرازه بند مصحف صد پارۀ دلم جان رقیه داغ مرا بیشتر نکن با ساربان و شمر مرا همسفر نکن بی تو خزانم و به شکوفه نمی رسم با من بیا و گر نه به کوفه نمی رسم
متن شعر امام زمان(ع) -(ما فراموش کرده ایم آقا) ۲۲۰ ۲ ما فراموش کرده ایم آقا کار دنیا بدون تو لنگ است بی حضور تو تا صف محشر جلوی پای این جهان سنگ است ما فراموش کرده ایم آقا با تو دنیا بهار می گردد با تو بر روی موج خوشبختی همه دنیا سوار می گردد ما فراموش کرده ایم آقا که تویی رهنمای این مردم بی تو در فتنه های رنگارنگ می شود اعتقاد و ایمان ، گم ما فراموش کرده ایم آقا کعبه یعنی امام یعنی تو آیه آیه تمام قرآن را شرح و تفسیر و روح و معنی تو ما فراموش کرده ایم آقا دردها از تو نسخه می گیرد بی تو ای صاحب زمانه ی ما روح و جان زمانه می میرد ما فراموش کرده ایم آقا با تو پا تا به سر همه دردیم بی تو در کوچه های گمراهی با تو ختم بخیر می گردیم ما فراموش کرده ایم آقا تو بهار علی و زهرایی رگ رگت خون مرتضا دارد تو سحرگاه شام دلهایی ما فراموش کرده ایم آقا کن حلال این همه فراموشی آخرین ماه فاطمه برگرد کن پر از نور ، قلب خاموشی ما فراموش کرده ایم اما تو فراموشمان نخواهی کرد می کشد انتظارت این عالم ای سفر کرده از سفر برگرد شعرِ بی شعرِ بی است یا اباصالح ای بهار حسین می رسد آن زمان که می خوانی روضه ای بر سر مزار حسین بی گمان در کنار شش گوشه از تن و آفتاب می خوانی با دوچشم ترت برای همه روضه های رباب می خوانی پرده ی خیمه را کناری زد دید قرص قمر به دست حسین ناگهان دید دست و پا می زد روی دست حسین هست حسین کاش دیگر نبیند این مادر روی غرق به خون اصغر را یا نبیند به روی سرنیزه غنچه ی ناشکفته پرپر را یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۲ نوشته شده توسط ابوالفضل عابدی پور شاعر: ناصر شهریاری
شُهرتِ ماست، مُحِبّانِ اباعبدالله ریزه خواریم، سَرِ خوانِ اباعبدالله نظرِ فاطمه از روزِ اَزَل بر ما بود نامِ ما بوده به دیوانِ اباعبدالله اَشکِ ما از کَرمِ زینبِ او تأمین است تا که هَستیم پریشانِ اباعبدالله "یاعَلی" گفتم و دیدم که علی گفت؛ "حُسین" پدرش رفته به قُربانِ اباعبدالله قَلمِ عَفو کِشیدند به پَرونده ی ما تا نِشَستیم به اِیوانِ اباعبدالله دینِ ما را نَبی آوَرد و حُسین اِبقاء کرد زیر دِینیم و مسلمانِ اباعبدالله مَرگ حَقّ است، ولی در دلِ میدان خوب است کاش باشَم زِ شهیدانِ اباعبدالله مادرم لُقمه ی نانی که سَرِ سُفره گذاشت همه خوردیم به اِحسانِ اباعبدالله جُرعه آبِ خُنَکی خوردم و گُفتَم با اَشک به فَدای لَبِ عَطشانِ اباعبدالله رَفته بودم سَرِ بازار لِباسی بِخَرَم یادَم آمَد تَنِ عُریانِ اباعبدالله عِلَّتِ سوختنِ چوب دَر آتش این است؛ چوبها خورده به دَندانِ اباعبدالله آه از شامِ غریبان، که به صَحرا اُفتاد شُعله بَر دامَنِ طِفلانِ اباعبدالله 🔸شاعر:
هدایت شده از محمد
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها دختری شاداب بودم رنج و غم آموختم آنچه می بایست با این سن کم آموختم با همین دستان بسته باز شد مشت یزید فتح کردن را اسارت آمدم آموختم گم شدم «یا نور» گفتم نیمه شب زهرا رسید این هم از مُستَوحِشینَ فی الظُلَم آموختم پیکرم افتاد، «بابا جان» نیفتاد از لبم فاطمی سینه زدن پای علم آموختم می گرفتم چادر خود را به دندان مثل مشک استقامت را ز سردار حرم آموختم ریگ ها و خار ها آموزگار من شدند هروله با پای پر زخم و وَرَم آموختم گوشوارم را خودم دادم به دختر های شان من ز خاتم بخشی شاهم کرم آموختم من فقط تا ده بلد بودم که بشمارم ولی تا هزار و نهصد و پنجاه هم آموختم @poem_ahl
شعر مناجات با علیه السلام در حرم علیه السلام از حریم این امام مهربان السلام ای حضرت صاحب زمان ای جهان در سایه بیداری ات عهد می بندم برای یاری ات .