فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°همیشه سنگر حسین نزدیک خط بود°
❗️تیزر جدید مستند آستین خالی
▫️آغاز اکران مردمی مستند "آستین خالی"
▪️پرترهای متفاوت از حاج حسین خرازی
▪️همراه با نمایش تصاویر دیده نشده
از لشکر ۱۴ امام حسین (ع)
💠 تولید حوزه هنری اصفهان
◻️جهت اطلاع از جزئیات و هماهنگی اکران مردمی و دانشگاهی با شماره زیر تماس بگیرید.
09306776198 - @Raminabooei
💢 در آستانه سالروز آزادسازی خرمشهر از تخفیف ویژه اکران بهره مند شوید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆داستان جدایی بحرین از ایران به روایت «سر دنیس رایت» سفیر بریتانیا در ایران
♦️تلاشهای محمدرضا پهلوی برای اجرای دستورات اربابش بریتانیا و جدایی بحرین از ایران
https://eitaa.com/mohtavaschoole
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی با ناوشکن دنا، تاریخ را به سبک ایرانی نوشتیم
https://eitaa.com/mohtavaschoole
🌹برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم، شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم؛ بی مقدمه گفت نمی شود، با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛ کمی نگاهش کردم، با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) میکنم."
هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟"به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه مرخصی سفید امضا، هر چه قدر دوست داری بنویس، اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟
فرماندهٔ گردان یازهرا، لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام
شهید محمد رضا تورجی زاده
ولادت: ۱۳۴۳ اصفهان
شهادت: ۱۳۶۶/۲/۵ بانه، عملیات کربلای۱۰
شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
https://eitaa.com/mohtavaschoole
⭕️شهید مطهری ره: " هنگامی که مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت کنند مثلاً با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد و نه زندان، و نه ضد آزادی و حیثیت انسانی است و نه ظلم و ضد حکم عقل به شمار میرود. برعکس، پوشیده بودن زن - در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است - موجب کرامت و احترام بیشتر او است، زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون میدارد .
شرافت زن اقتضاء میکند که هنگامی که از خانه بیرون میرود متین و سنگین و با وقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچگونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملاً مرد را به سوی خود دعوت نکند، زباندار #لباس نپوشد، زباندار #راه نرود، زباندار و معنیدار به #سخن خود آهنگ ندهد. چه آنکه گاهی اوقات #ژستها سخن میگویند، راه رفتن انسان سخن میگوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری میزند. "
📌مسأله حجاب،ج1، ص 101 و 102
https://eitaa.com/mohtavaschoole
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکجا که گیر کردید امام زمان عج را
به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم دهید
#شهید_عبدالحسین_برونسی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
https://eitaa.com/mohtavaschoole
42.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | از بیحجابی اجباری چه میخواهند؟
▪️بستهای طراحی شده که اگر تسلیم نقطه آغازینش شویم، اتفاقاتی مانند شکستن هیبت نظام خواهد افتاد. میگویند، بدون اینکه کسی وارد خیابان شود طرح صیانت را ملغی کردیم؛ با چند کمپین جزئی ورود خانمها را به ورزشگاه مجاز کردم؛ با صدهزار نفر حجاب اجباری را برداشتم؛ خوب با ۵۰۰ هزار نفر نظارت استصوابی رو برمیداریم. احتمالاً دو میلیون نفر بیاوریم طومار ولایت فقیه را میپیچیم. این بدان معنی است که داریم به دشمن این را یاد میدهیم که مسیر این است.
https://eitaa.com/mohtavaschoole
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبهه
🔻دانش آموزم پرسیده است:
🔹 هزینه کردن برای زیارت چه توجیهی دارد؟ چرا پول بدیم به عرب ها؟ چرا مدرسه نسازیم ثواب بیشتر ببریم؟ چرا وقتی فقیر داریم باید بریم مکه ؟
👤 استاد دکتر شهید مرتضی مطهری پاسخ میدهد...
https://eitaa.com/mohtavaschoole
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #مستند | #حوض_خون
ماجرای شیرین تألیف کتاب حوض خون
🔸از توقیف چاپ تا تقریظ رهبری
🎙به روایت فاطمهسادات میرعالی، پژوهشگر و نویسنده کتاب
کارگردانی و تدوین: زهرا صفری
تصویربردار:فاطمه بیگی، مهسا بهزادی
کاری از گروه خادمین روایت تبیین، دختران استان فارس
تهیه شده در مرکز رسانه نور ، ستاد مرکزی راهیان نور کشور
https://eitaa.com/mohtavaschoole
🔷 ایام اوج راهیان نور غرب و شمال غرب تصویب شد
یکصد و چهاردهمین جلسه شورای سیاستگذاری راهیان نور کشور صبح پنجشنبه با حضور سردار سرتیپ بسیجی «بهمن کارگر» رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و رئیس ستاد مرکزی راهیان نور کشور، «سعید عسگری» نماینده تام الاختیار رئیسجمهور در راهیان نور و اعضای شورای سیاستگذاری راهیان نور کشور، در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.
در این جلسه تصویب شد که ایام اوج راهیان نور امسال از اول تیر تا ۲۷ مرداد ماه باشد.
#راهیان_نور
https://eitaa.com/mohtavaschoole
سلام و احترام.🌱
ولادت حضرت معصومه(س) و
روز دختر را خدمت تک تک بزرگواران به ویژه بانوان محترم کانال تبریک عرض می کنیم:
به همین مناسبت مسابقه روز دختر برگزار میشود:
🌸🌱🌸🌱
لطفا از طریق لینک زیر وارد مسابقه بشید و به ۲تا سوال پاسخ بدید 👇
https://digiform.ir/w842840f8
مهلت پاسخ به سوالات تا یکشنبه ساعت ۲۲
همراه با جوایز نفیس به ۳نفر به قید قرعه🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری | #سالروز_شهادت
🔸️حی علی خیر العمل...تمام
"سکانسی از فیلم غریب"
انتشار به مناسبت شهادت شهید محمد بروجردی
#مسیح_کردستان
https://eitaa.com/mohtavaschoole
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️چقدر ما نیستیم...!
📍این کلیپ حال شمارا خوب میکند!
✔ شاید هر از گاهی باید این فیلم رو دید و بهش فکر کرد تا غبارروبی شویم!
https://eitaa.com/mohtavaschoole
برش هایی از کتاب پرواز بغداد بهشت مروری بر خاطرات سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
خاطرات همرزمان
بخش اول
"""آن بیستوسه نفر"""
دانشکدۀ فنی کرمان آن روزها محل اعزام نیروها به جبهه شده بود. از همۀ شهرستانهای استان کرمان بسیجیهای آمادۀ نبرد، در ساختمان دایره شکل دانشکدۀ فنی جمع شده بودند. روز اعزام رسیده بود و حاج قـاسم که جوانی جذاب بود و فرماندهی تیپ ثارالله را بهعهده داشت، دستور داده بود همۀ نیروها در زمین فوتبال جمع شوند. در دستههای پنجاهنفری روی زمین چمن نشستیم. حاج قاسم میان نیروها قدم میزد و یکبهیک آنها را برانداز میکرد. پشت سرش میثم افغانی راه میرفت. میثم قدی بلند و سینهای گشاده داشت. اگر یکقدم از قـاسم جلو میافتاد، همه فکر میکردند فرماندۀ اصلی اوست؛ بس که رشید و بالابلند بود.
حاج قاسم، میثم و چند پاسدار دیگر داشتند بهسمت ما میآمدند. دلم لرزید. او آمده بود نیروها را غربال کند. کوچکترها از غربال او فرومیافتادند. نیروهایی را که سن و سالی نداشتند از صف بیرون میکشید و میگفت:
«شما تشریف ببرید پادگان. انشاءالله اعزامهای بعدی از شما استفاده میشه!»
فرمانـدۀ تیپ نزدیک و نزدیکتر میشد و بر شدّت اضطـرابم افزوده میشد. زور بود که از صف بیرونم کند و حسرت شرکت در عملیات را بر دلم بگذارد. در آن لحظه چقدر از حاج قاسم متنفّر بودم! این کیست که بهجای من تصمیم میگیرد که بجنگم یا نجنگم؟ اصلاً اگر من مال جنگ نیستم، پس چرا روز اول گذاشتند به پادگان قدس بروم و آنجا یک ماه آموزش نظامی ببینم. اگر بنا نبود اعزام بشوم، پس یونس زنگیآبادی، مسئول آموزش نظامی، به چه حقی ساعت 03:00 بامداد سوت میزد و مجبورمان میکرد ظرف چهار دقیقه با سلاح و تجهیزات در زمین یخزده پـادگان قـدس حاضر باشیم؟ اگر من بچّـهام و به درد جبهه نمیخورم، پس چرا آقای شیخ بهایی آنهمه باز و بسته کردن انواع سلاحها را یادمان داده است. چرا آقای مهرابی ساعت 13:00، در بیابانهای کنار میدان تیر، آنطرف کوههای صاحبالزمان، ما را مجبور میکرد یک پوکۀ گمشده را در میان آن بیابان وسیع پیدا کنیم.
دلم میخواست حاج قاسم میفهمید من فقط کمی قدم کوتاه است؛ وگرنه شانزده سال کم سنی نیست! دلم میخواست جرأت داشتم بایستم جلویش و بگویم:
«آقای محترم شما اصلاً میدونید من دو ماه جبهه دارم؟ میدونید من به فاصلۀ صدا رسی از عراقیا نگهبانی دادهام و حتی بغلدستیام توی جبهه ترکشخورده؟! اما جرأت نداشتم.»
حاج قاسم لباسی به تن داشت که من آن را دوست داشتم. اصلاً قیافهاش مهربان بود. برخلاف همۀ فرمانـدهان نظامی، او با تواضع نگاه میکرد و با مهربانی و تحکم! درعینحال، به اعتراض اخراجیها توجهی نمیکرد.
حاج قاسم نزدیک من رسیده بود و من نزدیک پرتگاهی انگار. با خودم فکر میکردم کاش ریش داشتم. به کناردستیام که هم ریش داشت و هم سبیل، غبطه میخوردم. لعنت بر نوجوانی! که یقه مرا در آن هیریبیری گرفته بود. هیچ مویی روی صورتم نبود. از خط سبزی هم که در پشت لبهایم گلانداخته بود، در آن بگیروببند، کاری ساخته نبود. باید صورت لعنتیام را بهسمتی دیگر میچرخاندم که حاج قاسم نبیندش؛ اما قدّم چه؟ یک سر و گردن از دیگران کوتاهتر بودم؛ درست مثل دندانه شکسته شانهای میان صفی از دندانههای سالم. باید برای آن دندانه شکسته فکری میکردم.
سخت بود؛ اما روی زانوهایم کمی بند شدم؛ نه آنقدر که حاج قاسم فکر کند ایستادهام و نه آنقدر که ببیند نشستهام. حالتی میان نشسته و ایستاده بود؛ نیمخیز. از کولهپشتیام هم برای رسیدن به مطلوب که فریب حاج قاسم بود، کمک گرفتم. باید آن را هم سمتی میگذاشتم که محل عبور فرمانـده بود و گردنم را بهسمت مخالف میچرخاندم. کلاه آهنی هم بیتأثیر نبود. کلاه آهنی بزرگ و کوچک ندارد. این امتیاز بزرگی بود که من در آن لحظه داشتم. با اجرای این نقشه، هم مشکل قدم و هم مشکل بیریشیام حل شد. مانده بود دقّت حاج قاسم؛ که دقّت نکرد. رفت و نام من در لیست نهایی اعزام ماند؛ فهرستی که به افراد اجازه میداد در ایستگاه راهآهن پا روی پلههای قطار بگذارند و باافتخار سوار شوند.
وقتی (در عملیات الیبیتالمقدّس) به اسارت نیروهای عراقی درآمدیم و ما را به بازداشتگاه اسرا بردند، در آنجا با فردی ایرانی بهنام «صالح» آشنا شدم که بهظاهر در خدمت نیروهای عراقی بود ولی در باطن به نیروهای ایرانی کمک میکرد.
ادامه دارد...
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
#سالروز_آزادسازی_خرمشهر
https://eitaa.com/mohtavaschoole
برش هایی از 📚کتاب پرواز بغداد - بهشت؛ مروری بر خاطرات سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی
خاطرات همرزمان
"""آن بیست و سه نفر"""
ادامه خاطره قبل
💎💎👇👇
خیلی زود عملیات تشکیل پرونده شروع شد. اسرا یکییکی از زندان خارج میشدند. سؤالهای بازجو همان سؤالهای بصره بود، بهعلاوه یک سؤال مهم و حیاتی:
«ارتشی هستید یا بسیجی یا پاسدار؟»
راهنمایی صالح آنجا به کمک اسرایی آمد که پاسدار بودند. همه شدند ارتشی یا بسیجی. نوبت بازجویی من رسید. برخلاف دیگران که در همان محوطه زندان بازجویی میشدند، گروهبان عراقی مرا ازآنجا خارج کرد. نمیدانستم مرا به کجا میبرند و چه نقشهای برایم دارند. همهچیز و همهجا مخـوف و وهمنـاک بود. به یکی از اتاقهای انتهای راهرو منتقل شدم. سربازی وسط اتاق ایستاده بود. مردی کوتاهقد که بعدها فهمیدم اسمش فؤاد است، روی لبۀ تخت نشسته بود. داشت با دکمههای ضبطصوت کتابی جلد چرمیاش ورمیرفت. صدابَر (میکروفن) ضبطصوت را وصل کرد و بعد برای اولین بار جدّی به من نگاه کرد و پرسید:
«اسمت چیه؟»
- احمد.
«اهل کدوم استانی؟»
- کرمان.
«آقای احمد، شما چند سالته؟»
- هفده سال.
از روی تخت خم شد بهسمت من. سرهایمان به هم نزدیک شد. بوی تند اُدکلنش پیچید توی بینیام.
گفت:
«ببین، من کار ندارم واقعاً چند سالته؟ من میخوام صدات رو ضبط کنم این تو.»
اشاره کرد به ضبطصوت کتابیاش و ادامه داد:
«وقتی ازت میپرسم چند سالته، میگی سیزده سال. وقتی هم ازت میپرسم چرا اومدی جبهه، میگی بهزور فرستادنم. فهمیدی؟ خلاص!»
دلم هُری ریخت پائین. ماجرای روز اعزام آمد جلوی چشمم و صدای حاج قـاسم، وقتیکه داشت کوچکترها را از صف بیرون میکشید، پیچید توی گوشم:
«عراقیا بچّـههای کم سن و سال رو، وقتی اسیر میشن، مجبور میکنن بگن ماها رو بهزور فرستادن جبهه.»
دلم را قُرص کردم. از خداونـد و حضرت زهراسلاماللهعلیها کمک خواستم و با قاطعیت در جواب فؤاد گفتم:
«ولی من هفده سالَمِه. کسی هم من رو بهزور نفرستاده جبهه!»
فؤاد گُرگرفت انگار. بلند شد ایستاد؛ اما لحن دلسوزانهای در پیش گرفت.
گفت:
«این حرفا رو خمینی تو کلهات کرده یا خامنهای یا رفسنجانی؟ ببین بچّـه! دوست ندارم تو کتک بخوری. من خودم ایرانیام. اگه به حرفم گوش ندی، آن اسماعیل (اشاره کرد به گروهبان گنده عراقی) رحم نداره. میزنه لِهِت میکنه!»
کابل قطوری توی دست اسماعیل بود و داشت ما را نگاه میکرد. وقتی فهمیدم فؤاد ایرانی است نفرتم از او بیشتر شد.
گفتم:
«آقا، چرا باید دروغ بگم؟»
فؤاد گفت:
«برای اینکه من بهت میگم! میگم بگو سیزده سالمه، مثل بچّـۀ آدم بگو سیزده سالمه. میگم بگو بهزور آوردنم جبهـه، مثل بچّـۀ آدم بگو بهزور آوردنم جبهـه. خلاص!»
ترجیح دادم سکوت کنم. فؤاد سکوتم را نشانۀ رضایت تلقی کرد و امیدوار شد. صدابَر (میکروفن) را برداشت.
گفتم:
«من نمیگم سیزده سالمه. هفده سالمه!»
... فؤاد دستش را گرفت زیر چانهام و سرم را بالا آورد. بعد برگشت بهسمت اسماعیل، به او اشارهای کرد و ناگهان ضربه محکمی میان شانههایم نشست و پشتبند آن بارانی از کابل روی بدن و سروصورتم فرود آمد.
پس از شکنجه شدن توسط این دو نفر، درنهایت قبول کردم که بهجای هفدهساله بگویم پانزده سال دارم و آن دو نفر هم که دیدند باوجود اینهمه شکنجه باز کاری نمیشود کرد، قبول کردند.
سرانجام فؤاد دکمۀ ضبط را فشار داد و پس از مقدمهای کوتاه از من پرسید:
«بچّـه جان، خودتون رو معرّفی کنید و بگید چند سالتونه؟»
خودم را معرّفی کردم و گفتم پانزدهسالهام. فؤاد پرسید:
«چطور شد که شما به جبهه اومدید؟»
او انتظار داشت بگویم مرا بهزور به جبهه آوردهاند؛ اما گفتم:
«جبهه به نیرو نیاز داشت. اعلام کردن هرکی میتونه بیاد. من هم اومدم.»
فؤاد جواب هیچیک از سؤالهایش را آنطور که میخواست نگرفته بود. از طرفی حوصله نداشت بازی را از اول شروع کند. ناگزیر ضبطصوت را خاموش کرد، چند فحش دیگر نثارم کرد و از اسماعیل خواست مرا به زندان برگرداند.
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
#سالروز_آزادسازی_خرمشهر
https://eitaa.com/mohtavaschoole
برش هایی از 📚کتاب پرواز بغداد - بهشت؛ مروری بر خاطرات سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی
استوار چون کوه
آزادسازی خونینشهر که نقطۀ عطف جنگ و نماد پیروزی ما در تاریخ قلمداد میشود؛ قبل از پیروزی، صدام و حامیان غربی و عربیاش با تمام توان، مصمّم به باقی ماندن در شهر و جلوگیری از پیروزی عملیات الیبیتالمقدّس بودند. ولی باایمان، استقامت و روحیۀ شهادتطلبی رزمندگان دلاور، وعدۀ الهی «إِن تَنصُروا الله یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدَامَکُم » تحقق یافت و بزرگترین جشن و شادی مردم ایران (بعد از بیستودوم بهمنماه 1357) شکل گرفت.
در مرحلۀ اول عملیات، دلیرمردان تیپ ثارالله علیرغم پیشروی اولیه موفق به تثبیت موقعیت خود نشدند و ناچار به بازگشت شدند.
درحالیکه پیکر تعدادی از شهدای عزیز بین دو خاکریز مانده بود؛ و چون منطقه در تیررس و آتش بیوقفۀ دشمن بود، انتقال اجساد مطهر غیرممکن مینمود و این مسأله هم مزید بر علّت شده بود که تأثیر منفی بر روحیۀ تعدادی از رزمندگان بگذارد و آنان را نسبت به پیروزی مردّد سازد!
یک روز که با موتور در خط مقدم در تردد بودم، خودروی روبازِ فرماندۀ شجاع؛ حاج قاسم را دیدم که شخصاً برای تقویت روحیۀ بچّهها و شناسایی منطقه برای مرحلۀ دوم عملیات آمده بود. بعثیها از ترس آغاز مرحلۀ بعدی عملیات الیبیتالمقدّس، بهشدّت منطقه را زیر آتش توپ و خمپاره قرار داده بودند که ناگهان یکی از خمپارهها کنار خودروی حاج قاسم خورد و گردوغبار و دود غلیظی، ایشان و رانندهاش را دربر گرفت.
لحظاتی چند نفس در سینه حبس شد که گویا فرمانـده هم به خیل شهداء پیوست! ثانیهها بهکندی گذشت تا اینکه خودرو و دو سرنشین آن نمایان و معلوم شد. به لطف الهی به خیر گذشته بود. البته حاج قاسم بینصیب نمانده بود و چند ترکش به بدن و بهخصوص پایش اصابت کرده بود؛ اما انگارنهانگار که اتفاقی افتاده، خودرو به راه خود ادامه داد. ما هم با موتور در جادۀ مارپیچ بهدنبالشان رفتیم تا به چادرهای اورژانس صحرایی رسیدیم. سردار با زحمت از خودرو پیاده شد، چند سوراخ بر لباس رزم او، نشانگر تعداد ترکشها بود. بنده و دوستم رفتیم که زیر بازویش را بگیریم تا احساس درد کمتری بکند؛ اما در آن حال که بالطبع، رنجوری و ضعف بر بدن مستولی است، اجازه نداد به او کمک کنیم و اشاره کرد که با پای خود میرود تا در روحیـۀ رزمندگان، اندک بازتاب منفی نداشته باشد!
فرماندۀ قهرمان و شیرِ دلاورِ جنگ، بهتجربه میدانست هنوز در آغاز راه دشوار فتح خرمشهر هستیم و رزمندگان باید در چند مرحله روزها و شبها، عملیات نفسگیر را پشت سر بگذارند تا فتح و ظفر را در آغوش کشند و دل حضرت امام خمینی قدسسره و مردم شریف ایران را شاد کنند و مطمئن باشند که فرماندۀ محبوبشان در کنار و بلکه پیشگام آنها در جایجای صحنۀ نبرد است.
این دومین باری بود که از نزدیک، شاهد زخمی شدن حاج قاسم عزیز بودم. اولین بار شهریور سال 1360 و قبل از عملیات «ثامنالائمه» (شکست حصر آبادان) بود که ایشان مربّی آموزش رزمی بود و تیر به دستش اصابت کرد؛ اما آه و نالهای از او شنیده نشد!
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
#سالروز_آزادسازی_خرمشهر
https://eitaa.com/mohtavaschoole
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتشار به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر
شهید سلیمانی از شهید حسن باقری می گوید:
"حسن شاه کلید فتح خرمشهر بود"
#سالروز_آزادسازی_خرمشهر
https://eitaa.com/mohtavaschoole
📩 فتح خرمشهر کار بزرگ و کمنظیری بود/ نقشهها و طرحهای عملیات بیت المقدس باید در دانشگاههای جنگ تدریس بشود/ اگر شما نمایندگان مجلس فرصت نمایندگی پیدا میکنید به خاطر آن شهادتهاست
💠 امام خامنه ای در دیدار نمایندگان مجلس:
✏️حماسهی عظیم #فتح_خرمشهر، حقاً و انصافاً کار بزرگ کمنظیری بود.
فتح خرمشهر یک حادثهی معجزهآسا بود. بعد از فتح خرمشهر، بعضی از رؤسای جمهور و واسطهها میآمدند؛ آقای سکوتوره که شخصیت جاافتادهی مهمی بود در آفریقا، آمد، به من گفت که امروز وضع شما با دیروز فرق میکند به خاطر فتح خرمشهر.
✏️ عظمت فتح خرمشهر چشمها را به خود جلب میکند اما من میخواهم بگویم از فتح خرمشهر یا مهمتر یا لااقل به همان اندازه مهم، جریانات این عملیات بیتالمقدس است، این عملیاتی که منتهی شد به فتح خرمشهر، این عملیات، آن فداکاریها، آن ابتکارها، آن نقشهها و طرحهای جنگی که به نظر بنده باید در دانشگاههای جنگ تدریس بشود.
✏️ اگر شما نمایندگان مجلس فرصت پیدا میکنید که در شهر خودتان تبلیغات انتخاباتی بکنید با خیال راحت بروید بین مردم حرف بزنید، بعد مردم با خیال راحت بروند پای صندوق اسم شما را بیندازند در صندوق، بعد بیایید در مجلس، بخاطر آن فداکاریهاست، بخاطر آن شهادتهاست، بخاطر آن از خودگذشتگیهای به معنای واقعی کلمه است.
۱۴۰۲/۰۳/۰۳
https://eitaa.com/mohtavaschoole
🌴رهاوردهای امنیتی فتح خرمشهر
🔹فتح خرمشهر نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی است.
پس از عزل بنی صدر، عملیات های متعددی مانند ثامن الائمه و طریق القدس انجام گرفت. عملیات بیت المقدس نقطه عزیمت این عملیات ها بود. این عملیات رهاوردهای امیتی ملی و بین المللی داشت:
۱. احساس امنیت
پس از سقوط خرمشهر احساس ناامنی برای کل خوزستان و دیگر استان ها سایه افکنده بود. فتح خرمشهر احساس امنیت را به مردم ایران هدیه کرد.
۲. اقتدار امنیتی
فتح خرمشهر افزون بر امنیت، اقتدار امنیتی نیروهای مسلح را نشان داد. این فتح فکر تهدیدب کردن ایران اسلامی را از سایر متجاوزین گرفت. در فتح خرمشهر اقتدار نیروهای مسلح در دو بعد مادی و معنوی نمود داشت. در بعد مادی نیروها با ابتکارات عملی، خلاقیت ها و انضباط سازمانی دژهای مستحکم دفاعی خرمشهر را در هم ریختند. در بعد معنوی هم اتکال به خدا، توسل به اهل بیت و باور به امدادهای غیبی در لحظه لحظه عملیات مشهود بود.
۳. درونی سازی امنیت
فتح خرمشهر این باور را در مردم و نیروهای مسلح و مردم ایجاد کرد که می توان بدون استمداد از دیگر کشورها امنیت را با اتکاء به نیروهای مردم تأمین کرد و وابستگی به بیرون نداشت.
#عملیات_بیت_المقدس
#فتح_خرمشهر
#امنیت
✍ #موسی_سلیمانی
https://eitaa.com/mohtavaschoole
✅ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
موضوع: «#دزفول_نماد_مقاومت»
روز پنجشنبه، ١۴٠٢/٠٣/٠۴
✍️ مناسبت روز: #چهارم_خرداد، سالروز مقاومت مردم قهرمان دزفول در برابر حملات وحشیانه بعثیهای عراق در زمان دفاع مقدس است که موجب شد این تاریخ به نام «#روز_ملی_مقاومت_و_پایداری» در تقویم رسمی کشور ثبت و «#دزفول» به عنوان «#پایتخت_مقاومت_ایران» نامگذاری شود؛ لذا ضمن گرامیداشت این روز بزرگ و با سلام و صلوات به روح پرفتوح شهدای این شهر قهرمانپرور، سخن امروز را آغاز مینمائیم؛
♦️ مردم سلحشور دزفول در مدت هشت سال دفاع مقدس با وجود اصابت موشکهای بیشمار بر پیکره شهرشان، نه تنها آن را ترک نکردند، بلکه هر روز، بخشهای تخریب شده را مجدداً بازسازی میکردند تا جایی که اراده رژیم بعثی عراق، برای خالی کردن این شهر مهم، و ویران کردن آن، به یکی از آرزوهای دست نیافتنی مبدل شد؛
♦️مردم شهیدپرور دزفول در تمامی دوران جنگ تحمیلی، نه تنها فرار نکردند و در برابر حملههای وحشیانه و موج تبلیغی و تهدیدات گسترده رژیم بعث عراق و بلندگوهای شبانهروزی منافقین و حامیان آنان ایستادگی نمودند، بلکه هر هفته نماز وحدت آفرين جمعه این شهر را به امامت حضرت آیتالله قاضی (ره) باشکوهتر از گذشته برگزار نمودند؛
♦️برای درک شجاعت مردم دزفول، همین بس که بدانیم در دوران دفاع مقدس، علاوه بر هزاران خمپاره، بیش از ۱۷۶ موشک زمین به زمین، ۲ هزار و ۵۰۰ گلوله توپ و ۳۳۱ راکت هواپیما به این شهر اصابت کرد و بیش از ۱۹ هزار واحد مسکونی و تجاری تخریب شد؛
♦️همچنین دشمن بعثی عراق، ۲ لشکر از ۶ لشکر اصلی خود را، مأمور فتح دزفول کرده بود تا بتواند با استفاده از موقعیت استراتژیک این شهر، خوزستان را دور زده و درنهایت این استان سوق الجیشی و نفتخیز ایران را به تصرف خود درآورد؛ لذا اگر مقاومت قهرمانانه مردم غیور دزفول نبود، چهبسا خوزستان سقوط کرده و جنگ تحمیلی، سرانجام دیگری پیدا میکرد؛
♦️اما مردم دلیر دزفول با تقدیم ۲ هزار و ۶۱۰ شهید به اسلام و انقلاب، همچون کوهی استوار و سرافراز ایستادند و به نماد مقاومت و پایداری ایران اسلامی تبدیل شدند؛
♦️بر همین اساس هيأت دولت وقت، به پاس مقاومت عزتمندانه مردم این شهر پهلوانپرور، دزفول را به عنوان «پایتخت مقاومت ایران اسلامی» معرفی نمودند؛
♦️حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی نیز در پنجم اردیبهشت سال ١٣۶٢ در پیامی به مردم شریف دزفول فرمودند: «شما دزفولیها امتحان خود را دادید و از این امتحان خوب بیرون آمدید، شما دِین خود را به اسلام و انقلاب ادا کردید...»
♦️ همچنین حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی) نیز در اسفند ماه سال ١٣٧۵ در جمع مردم غیور این شهر فرمودند: «مردم دزفول یکی از بهترین امتحانهای دوران انقلاب و جنگ تحمیلی را در تاریخ به یادگار گذاشتند و قهرمانی ماندگاری را (از خود) به ثبت رساندند و این اثر شگفتآور، نتیجه رسوخ و نفوذ ایمان انقلابی تا اعماق روح و جان این مردم است...»
✍️ در پایان سخن امروز، در برابر شجاعت، استقامت و پایداری مردم ایثارگر، شهیدپرور و قهرمان دزفول، سر تعظیم فرود آورده و علاوه بر تبریک و گرامیداشت «روز دزفول» به عنوان نماد مقاومت و پایداری، بهترین پاداشها در دنیا و آخرت را برای آنان، از خداوند متعال مسئلت مینمائیم؛ چنانچه امام صادق(ع) فرمودند: «هرگاه مؤمنان به بلایی و مشکلی گرفتار شوند و در این راه استقامت و پایداری نمایند، پاداشی همچون پاداش هزار شهید به آنها داده میشود» (اصولکافی، ج٢، ص٩٢)
https://eitaa.com/mohtavaschoole
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 *سخنرانی جالب خالق تابلو "به خرمشهر خوش آمدید جمعیت ۳۶ میلیون"*
شهید بهروز مرادی از میدان جنگ برگشت یک سخنرانی کرد که به یادگار ماند و وقتی برگشت با اصابت ترکشی به سرش به شهادت رسید
عکاس، خطاط و نقاشی که در وسط جنگ هم میگفت صدام دشمن ما نیست و جراحت با گلوله و حتی شیمیایی درمان دارد اما به فکر ارزش حجاب باشید که بی حجابی درد بزرگتر است
https://eitaa.com/mohtavaschoole
مقاله جدید سیانان
والدین! فرزندان خود را از شبکههای اجتماعی دور کنید.
آنچه تاکنون میدانیم این است که شبکههای اجتماعی به اضطراب و افسردگی دامن میزنند، خواب ما را بدتر میکنند، به قلدری آنلاین کمک میکنند و باعث میشوند دختران بهویژه نسبت به خود و بدنشان احساس بدی داشته باشند.
بسیاری از افرادی که این فناوری را طراحی میکنند، فرزندان خود را از آن دور نگه میدارند. فرزندان خود را به مدارسی که داشتن گوشی در آنها ممنوع است میفرستند. یک شکاف ایجاد شده است.
ثروتمندان و تحصیلکردهها گوشی را از مدارس بیرون میکشند، در حالیکه نوجوانان فقیرتر به طور متوسط بیش از هشت ساعت در روز از گوشی برای سرگرمی استفاده میکنند. چند ساعت بیشتر از همسالان مرفهتر خود.
https://eitaa.com/mohtavaschoole
با سلام و وقت بخیر🌷
💐بحمدالله امروز کارگاه اموزشی ارتباط موثر با نوجوان توسط دکتر شیوندی و با حضور بزرگواران، در دانشگاه جامع انقلاب اسلامی برگزار شد.
جای عزیزانی که تشریف نیاوردند، خالی بود..
قطعا مشکل و یا کاری داشتند ولی متاسفانه مطالب خیلی خوبی رو از دست دادند..
💐قبل از شروع کارگاه دکتر شیوندی هم، چند نفر از خواهرانی که دوره رو گذرونده بودن، ارائه دادن و تجربه خوبی براشون رقم خورد...
💐ضمنا هدایای برندگان مسابقه روز دختر، از طرف بنیاد راویان انقلاب اسلامی به قید قرعه به ۳ نفر از شرکت کنندگان تقدیم شد👌
https://eitaa.com/mohtavaschoole