┅═✧❁🥀❁✧═┅
قصه ماه به سر رسید...
از قبل، هنوز و تـا همیشه
لا أجِدُ مَفَرّاً إلّا الحُسَین…
«من جزحسین”علیه السلام” راهِ گریزی نمیبینم.
اللّهمَاغفِرلی الذُنوبَالَّتی تُنِزِلُالبَلا…
و بلا...
یعنی دلتنگیات!
یعنی: فراق، از نقطه آرامش...
و قلب کسی که شیدای طُــو شد...
کجا آرام خواهد گرفت؟!
جز حریمی که قلب طُــو در خاکش مدفون است؟!
من هوایی طُــوام حُسین...
هرجا که هوای طُــو دارد...
نقطهی آرام من است!
┅═✧❁🥀❁✧═┅
┅═✧❁🥀❁✧═┅
▪️السلام على الامام العالم الغائب عن الأبصار والحاضر في الأمصار والغائب عن العيون والحاضر في الأفكار، بقيّة الأخيار، وارث ذي الفقار، الذي يظهر في بيت الله الحرام ذي الأستار، وينادي بشعار يا لثارات الحسين، أنا الطالب بالأوتار وأنا قاصم كلّ جبار
▪️سلام بر امام عالم و غائب از چشمان اما حاضر در شهرها؛ پنهان از دیده ها اما حاضر در افکار؛ باقی مانده برگزیدگان؛ وارث ذوالفقار؛ آن که در خانه خدا ظهور نماید و شعار یالثارات الحسین داده و ندا دهد منم طالب خون های به زمین مانده و درهم شکننده ستمگران
📓النجم الثاقب ج۲ ص۵۲۶
🏴السلام علی من یخطب جدّه الإمام الحسین علیه السلام بهذا النّداء:
«فَلَئِن أخَّرَتنِي الدُّهُور و عَاقَني عَن نَصركَ المَقدُور و لَم أكُن لِمَن حَارَبكَ مُحَارباً و لِمَن نَصَبَ لَكَ العَدَاوَةَ مُنَاصِباً فَلَأندُبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً و لَأبكِيَنَّ عَلَيك بَدلَ الدُّمُوعِ دَما»
🏴أعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین علیه السلام، و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الإمام المهدی من آل محمد عليهم السلام
┅═✧❁🥀❁✧═┅
🥀🍂
🍂
🖋شب دهم محرم الحرام
📜حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام.
◾️ *شب فراق* ◾️
✨«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»
{اى صاحب نفس مطمئنّه، به سوی پروردگارت در حالی که از او خشنودی و او هم از تو خشنود است، باز گرد؛ در زمره بندگان من داخل شو، و در بهشت من در آی}
(سوره مبارکه فجر آیات ۲۷ تا ۳۰)
ا┅═✧❁ ⚜️ ❁✧═┅ا
🏴قالَ الرّاوی :
وَ قالَ الْحُسَیْنُ ع : ایتُونی بِثِوْبٍ لا یُرْغَبُ فیهِ اءجْعَلُهُ تَحْتَ ثیابی ، لِئَلا اءُجَرَّدَ مِنْهُ(. فَاءتِی بِتُبّانٍ،عَلَیْهِ الذِّلَّهُ(. فَاءَخَذَ ثْوبا خَلِقا، فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تُحْتَ ثِیابِهِ، فَلَمّا قُتِلَ ع جَرَّدُوهُ مِنْهُ علیه السلام . ثُمَّ اسْتَدعی ع بِسَراویلَ مِنْ حَبَرَهٍ، فَفَرَزَها وَ لَبَسَها، وَ اِنَّما فَرَزَها لِئَلا یَسْلُبَها، فَلَما قُتِلَ سَلَبَها بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ – لعنه الله – وَ تَرَکَ الْحُسَیْنَ ع مُجَرَّدا، فَکانَتْ یَدا بَحْرٍ بَعْدَ ذلِکَ تَیْبَسانِ فِی الصَّیْفِ کَاءَنَهُما عُودانِ یابِسانِ وَ تَتَرَطّبانِ فِی الشِّتاءِ فَتَنْضَحانِ قَیْحا وَ دَما الی اءَنْ اءَهْلَکَهُ اللّهُ تعالی . قالَ: وَ لَمّا اءُثْخِنَ الْحُسَیْنُ ع بِالْجِراحِ، وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ، طَعَنَهُ صالِحُ بْنُ وَهَبِ الْمُزَنی عَلی خاصِرَتِهِ طَعْنَهً، فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ الَی الاءرْضِ عَلی خَدِّهِ الاءیْمَنِ. ثُمَّ قامَ صلوات الله علیه .
وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ مِنْ بابِ الْفُسْطاطِ وَ هِی تُنادی : وا اءَخاهُ، وا سَیّداهُ، وا اءَهْلَ بَیْتاهُ، لَیْتَ السَّماءَ اُطْبِقَتْ عَلَی الارْضِ، وَ لَیْتَ الجِبالَ تَدَکْدَکَتْ عَلَی السَّهْلِ. قالَ: وَصاحَ شِمْرُ بِاءَصْحابِهِ: ما تَنْتَظِرونَ بِالرَّجُلِ. قالَ: فَحَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جانِبٍ.
عَنِ الصّادِقِ ع قالَ:
لَمّا کانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَیْنِ ع ما کانَ، ضَجَّتِ الْمَلائِکَهُ إِلَی اللّهِ بِالْبُکاءِ وَ قالُوا:
یا رَبَّ هذَا الْحُسَیْنُ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ بِنْتِ نَبِیِّکَ قالَ: *فَأَقامَ اللّهُ ظِلَّ الْقائِمِ ع وَ قالَ: بِهذا اءَنْتَقِمُ لِهذا*
ا┅═✧❁ ⚜️ ❁✧═┅ا
شب فراق بود....زینب پروانه وار به دور حسین می چرخید...
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است...
صبح فردا بدنش....
مکن ای صبح طلوع........
و صبح شد...ظهر شد و علی اکبر و عباس را از حسین گرفت...و ماند حسین و زینبی که خود را آماده میکرد برای ساعاتی بعد....
در صحرا مینگریست و گریست پدر بندگی...
اصحاب و بنی هاشم هرکدام گوشه ای از صحرا را در آغوش گرفته بودند و مانده بود قتلگاه....
و خون می گرید امام زمان برای لحظه ای که امام حسین کمر شکسته از علقمه به سمت خیام می آمد و می فرمود:
خواهرم برو و به زنان بگو لباس مهیا کنند و آماده ی اسیری شوند....
پس ذوالجناح آماده در کنار خیمه ها ایستاده بود و گویی او نیز اشک می ریخت از چنین وداع سوزناکی...
➖علیکن منی السلام......
و با این جمله چند بار دل نساء خون گشت تا آنکه شنیدند از زبان امامشان...
پس هشتاد زن و دختر به دور امام حلقه زده و ضجه و شیون می کردند....
دختران به دور پدر می چرخیدند:
➖ پدر جان ما را در اینجا به که می سپاری؟...
➖شما محفوظ در پناه خدایید...صبوری کنید تا اجرتان ضایع نگردد...
🍂
🥀🍂
۱
🥀🍂
🍂
امام خواست تا نساء به خیام برگردند که دگر محرمی برای آنان نماده است...
و زینب...یگانه خاتون کربلا...زنان را به خیمه برد پس به سرعت بازگشت...
➖مهلا مهلا یابن زهرا!...حسین جانم! برادرم!...
در آغوش کشیده شد جبل صبر...گریه از سر گرفته شد چشم چشم را نمی دید...
◾️کجا میخوای بری؟...چرا منو نمیبری... حسین... این دم آخری چقدر شبیه مادری
و چه گذشت بر امامی که غیرت بود...پدر بود...برادر بود....
جنگ را باید به جان می خرید و از خیام حفاظت میکرد...اما چگونه؟!....
می تاخت ذوالجناح تا وسط میدان پس سریع به خیمه باز میگشت...این تلاطم قلب مولا بود که یک چشم به خیام داشت و چشم دیگری میدان...
صدای بازگشت حسین آرامش دل نساء بود...
سایه مولا بالای سرشان بود هنوز....
اما....وای از آن ساعتی که سکوت طولانی شد و تنها صدای شمشیر بود که به گوش می رسید...
اما ناگاه صدای پای ذوالجناح آمد...سراسیمه از خیام خارج شدند...شاید که برای وداع دیگری آمدند...
آمده بود آری...اما بی سوار...خونین و تیر خورده و سر خم کرده از خجالت....
دختران و زنان لطمه زنان خود را به سمت اسب کشاندند...
و آه از زینب و وای از زینب.....
دوید و لحظه ای را مکث نکرد...عبا به زیر پا می رفت و او زهرایی میشد برای علی در کوچه های مدینه....به زمین میخورد و عباسی میشد برای حسین....
فریاد حسینا به سر میداد و خواهر میشد برای حسین......
پس رسید بالای تل...
خنجر و سینه....
انگشتر و غارت...
سر و نیزه...
و زینب و.............
عمه جان از بالای تل رکوع کنان خود را به حسین می رسانند...
چقدر سجده ی خواهر بر تربتِ گلوی برادر دیدنی است...
دنیا چنین نماز جماعتی به خود ندیده
لب های خواهری بر رگ های برادری...
✨اَشهَدُ اَنْ لاَ اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَریکَ لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ حسین بن علی قتلوه عطشانا
✨السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
ا┅═✧❁ ⚜️ ❁✧═┅ا
مولای من یا صاحب الزمان...یا غیرت الله...
شب عاشوراست و دست گدایی ما...
چه میتوان گفت از داغی که بر سینه ی جد غریبتان نشست...و چه گذشت بر مولا آن زمان که زیر دست آن ملعون نگاهش به زینبی بود که نظاره گر بود....
و آه از خونی که از چشمان مبارکتان میجوشد از اسارت عمه جانتان...
🍂
🥀🍂
۲
🌹 تسلیتگفتن در روز عاشورا 🌹
▪️ از امام باقر(علیه السلام) پرسیده شد که در روز عاشورا، چگونه به همدیگر تسلیت بگوییم؟
حضرت فرمودند: «بگوئید:
“أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ(ع)”»
▪️ «خداوند اجر ما را به سبب مصیبتی که از حسین به ما رسیده زیاد گرداند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که در کنار ولی دم او، امام مهدی از خاندان محمد(ع)، خونخواهی او برمی خیزند.»
📚 مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ص ۷۷۲.
┅═✧❁🥀❁✧═┅
✨ وَالشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَمُولِغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِكَ
قابِضٌ عَلى شَيْبَتِكَ بِيَدِهِ، ذابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ، قَدْ سَكَنَتْ حَواسُّكَ
وَخَفِيَتْ أَنْفاسُكَ، وَرُفِعَ عَلَى الْقَناةِ رَأْسُكَ
در حالى كه شمر (لعنة اللَّه عليه) بر روى سينه ات نشسته بود و شمشيرش را بر گودى زير گلوى تو فرو برده
و محاسنت را به دست گرفته بود، سرت را با شمشير تيز خود مى بريد؛ در آن حالت حواسّت از حركت ايستاد
و نفس هايت پنهان شد، و سرت بر بالاى نيزه بلند شد
📓فرازی از زیارت ناحیه مقدسه
•●🥀•●🥀•●
🥀 و اما.....خواهری و برادری...
نمیتوان این دو عهد را از هم جدا نمود...
آن زمان که زینب بالای تل جان خود را در گودال میدید...وفای عهد مینمود و آن زمان که حسین در گودال٫ از زیر پلک هایش جان خود را بالای تل میدید نیز...
و عهدی وفا شد بی بدیل با حضرت رب و بسته شد عهدی جدید بر زینب آن زمان که بانویی قد خمیده و مو سپید کرده پا بر گودال نهاد و بوسه زد بر رگ بریده ی برادر...
و صدای برادر بود در وداع آخر که نوازش میشد بر این تن خسته:
زینبم! از این پس پیامبر کربلا تو هستی...و سپردم سجادم و دخترانم و مخدرات را به تو...
•●🥀•●🥀•●
🥀امان از آن لحظه که صدایی جز برخورد شمشير ها به گوش نمیرسید...
و آه از زینب و وای از زینب.....
دوید و لحظه ای را مکث نکرد...عبا به زیر پا می رفت و او زهرایی میشد برای علی در کوچه های مدینه....به زمین میخورد و عباسی میشد برای حسین....
فریاد حسینا به سر میداد و خواهر میشد برای حسین......
پس رسید بالای تل...
خنجر و سینه....
انگشتر و غارت...
سر و نیزه...
و زینب و.............
🥀عمه جان از بالای تل رکوع کنان خود را به حسین می رسانند...
چقدر سجده ی خواهر بر تربتِ گلوی برادر دیدنی است...
دنیا چنین نماز جماعتی به خود ندیده
لب های خواهری بر رگ های برادری...
✨اَشهَدُ اَنْ لاَ اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَریکَ لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ حسین بن علی قتلوه عطشانا
🥀و چه گذشت بر مولا آن زمان که زیر دست آن ملعون نگاهش به زینبی بود که نظاره گر بود....
گویا هنوز باور زينب نمی شود بر سینه امام بماند بقیه اش...
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام بماند بقیه اش...
راحت که شد از حسین همین که خیالشان شد نوبت خیام بماند بقیه اش...
•●🥀•●🥀•●
▪️وَيلَكَ يا عُمَرُ! أَ يُقتَلُ أَبُوعَبدِاللهِ وَ أَنتَ تَنظُرُ إِلَيهِ؟!
واي بر تو اي عمر! آيا ابي عبدالله (علیه السلام) را مي كشند و تو نظاره مي كني»؟!
⚜ این کلام حضرت خانم، بیانگر اوج عظمت و جلال آن مخدره، و همچنین در مقابل، اوج حقارت مخاطبِ اوست.
▪️ حضرت خانم رو به آن ملعونین در سپاه عمر بن سعد لعنة الله علیهم اجمعین فریاد زدند: وَيحَكُم أَما فِيكُم مُسلِمٌ! فلم يجبها أحد!
⚜ علیا مخدره با بکار بردن این عبارت، صراحتاً بیان میکنند که من، شما را اصلا در جرگه ی اسلام نمیدانم، چرا که اگر کسی از شما مسلمان بود چنین جنایتی را مرتکب نمیشد.
⚜ حضرت علیا مخدره زینب کبری سلام الله علیها در گودی قتلگاه با بیان عباراتی، عظمتِ این مصیبت را افشا میکنند. حضرت خاتون با صراحت بیان میکنند:
▪️اَليَومُ ماتَ مُحَمّدٌ المُصطَفي اَليَومُ ماتَ عَلِيٌّ المُرتَضی علیه السلام اَليَومُ ماتَت فاطِمَةُ الزَّهراء...
بدانید که با کشته شدن اباعبدلله علیه السلام، پیامبر و امیرالمومنین و فاطمه زهرا علیهم السلام را کشته شدند.
⚜ در اینجا حضرت خانم اینگونه با افشاگری و رسواگریِ آن ملاعین، فریاد ندبه و عزا سر میدهند که "الیوم مات محمد المصطفی..."،
و این روز را با روز رحلت پیامبر اکرم و روز شهادت امیر المومنین علیه السلام و فاطمه الزهرا سلام الله علیها مقایسه میکنند.
منبع:
📓رياحين الشريعه ج ۳ ص ۱۰۱
📓المنتخب ص ۳۲۷
📓معالي السبطين ج ۲ ص ۲۹
┅═✧❁🥀❁✧═┅
┅═✧❁🥀❁✧═┅
✨اللّهُمَّ العَن صَنَمَی قُرَیش ... بِعَدَدِ کُلِّ ....دَمٍ أراقُوهُ
➖خدايا لعنت كن آن دو بت قریش (اولی و دومی ملعون را) ....به تعداد خون هايي که به ناحق ريختند.
⚜ریشه وقایع عاشورا در سقیفه
✨أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ،أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ،
➖سلام بر آن آغشته به خون، سلام بر آن خون هاى جارى، سلام بر آن کسى که خونش به ظلم ریخته شد.
📓فرازی از زیارت ناحیه ی مقدسه
┅═✧❁🥀❁✧═┅
┅═✧❁🥀❁✧═┅
🏴السلام علی من یخطب جدّه الإمام الحسین علیه السلام بهذا النّداء:
«فَلَئِن أخَّرَتنِي الدُّهُور و عَاقَني عَن نَصركَ المَقدُور و لَم أكُن لِمَن حَارَبكَ مُحَارباً و لِمَن نَصَبَ لَكَ العَدَاوَةَ مُنَاصِباً فَلَأندُبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً و لَأبكِيَنَّ عَلَيك بَدلَ الدُّمُوعِ دَما»
🏴أعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین علیه السلام، و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الإمام المهدی من آل محمد عليهم السلام
┅═✧❁🥀❁✧═┅
┅═✧❁🥀❁✧═┅
✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
✨حم عسق
(سوره مبارکه شوری، آیات ۱ و ۲)
🥀 این سّر عشق است.
مرحوم عماد الکتاب که شاید تصورهمه بر این باشد که او تنها یک خطاط بوده است، شعری مفصل در بیان حم عسق دارد که می گوید «سین حرفی است که سه نقطه دارد و در مرتبه ظهور به شین تبدیل می شود و عسق اشاره به عشق دارد» :
✨ كذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
اين گونه خداى نيرومند حكيم به سوى تو و به سوى كسانى كه پيش از تو بودند وحى مى كند.
(سوره مبارکه شورى، آیه ۳)
✨ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست و او بلندمرتبه بزرگ است.
(سوره مبارکه شورى، آیه ۴)
⚜ عشق مقدس ترین کلام عالم است.
چنانچه راوی می گوید: وقتی امیر عالم(علیه السلام) به زمین کربلا می رسند ، دیدم که مولا اطراف مکانی طواف کرده، زمزمه هایی می کنند و اشک می ریزند ، جلو آمدم و عرض كردم :
بابی انت و امی یا امیر المومنین، چه می فرمايید؟ اشاره کردند به مکانی که دانستم قتلگاه حسین (علیه السلام) است؛
⚜ هاهنا مَصَارِعُ عُشَّاقٍ
_ اینجا مكان کشته شدن و ریخته شدن خون عشاق است.
┅═✧❁🥀❁✧═┅