📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت دوم- بخش 4
- حرف اضافه نباشه امیر خان توی کار اوستا کار دخالت نکن!
چشم بفرمایید کارتون رو انجام بدید؛ جنابِ اوستاکار!! بابک مدتی با پیچهای جلو و قطعات پشت چرخ ور رفت و آنها را شل .کرد
- خُب... فکر کنم کار من تمومه... حالا باید بریم یه دمگاوي نو بخریم! هنوز حرف بابک تمام نشده بود که چرخ وانت از جا درآمد و چون روی سرازیری بودند، راه
افتاد توی خیابان بابک فریاد کشید
بگیرش !امیر چرخ بگیر!!
امیر خواست بدود و چرخ را بگیرد؛ اما پایش گرفت به کیف ابزار و محکم به زمین خورد و با
تمام هيكل با چرخ برخورد کرد.
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این مداحی ها حماسی هستن
ویژه جبهه مقاومته
مناسب کاروان خودرویی و موتوری
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت سوم- بخش 1
چرخ هم که با برخورد امیر سرعت بیشتری گرفته ،بود پرید وسط خیابان و مثل برق رفت سمت چهار راه شلوغ
بابک که با چشمهای گشاد این صحنه را می نگریست، نالید: گور بابای دم گاوی این دفعه دیگه خودِ گاومون زایید امیر
امیر کوبید توی سر خودش و دوید دنبال چرخ و فریاد زد:
- جون مادرت وایسا!! جون مادرت نروووو!!
اما همه ی ما میدانیم که چرخ ها پدر و مادر ندارند!! به همین علت هم جناب چرخ حرف امیر را تحویل نگرفت و در حالی که هر لحظه سرعتش بیشتر میشد، تصمیم گرفت برود و صاف بخورد به پلیس بیچاره ی وسط چهارراه امیر از ترس این که فاجعه ای رخ بدهد شروع به داد و فریاد کرد تا توجّه پلیس را جلب کند و او را از خطر آگاه سازد. خوشبختانه پلیس صدای امیر را شنید و چرخ وحشی را دید...
#داستان_ادامه_داره