| #دلنوشته♥️ |
فضای مجازے را دوست ندارم !
-آمده بودیم بجنگیم
پاتک خوردیم!
-آمده بودیم مفید باشیم
دچارِ سرگردانی شدیم
-آمده بودیم خوبی ها را جار بزنیم
اسیرِ بدی هایش شدیم
-آمده بودیم برای مهدے(عج) یارگیری کنیم!
واردِ ارتش شیطان شدیم!
-آمده بودیم ندانسته ها را یاد بگیریم !
داریم فراموش می کنیم همان دانسته ها را!
-آمده بودیم ، که بگوییم : آری ،ما هم هستیم!
درگیرِ دیده شدن شدیم و نیت ها ،یادمان رفت.
-آمده بودیم و آمده بودیم،
خوب آمدیم ... بـد نرویم!
#اغثنی_یامولای_یاصاحبالزمان🌱
#تک_تک_اعمالم_رانذرظهورت_میکنم.
🌺دلنوشته ای از یک مادر
🔹دخترک ساعت هفت باید توی کوچه باشد آقای سرویس مرد محترم و قابل اعتمادی هست دل نگران نیستم صدقه را که گذاشتم آیت الکرسی و چها قل و بوسه آخر را باعشق نثارش میکنم. از آیفون مدام چک می کنم که رفتنش را ببینم... صبحانه همسر را توی سفره میچینم چای تازه دم و نان و پنیر. قابلمه ناهار و یادداشتی کوچک را کنار ظرف ناهار ش می گذارم او را هم راهی میکنم و میرم دنبال روز جدید.... امید دارم که ناهاری که خواهم پخت را با دخترم می خوریم و شب همسرم با نان تازه و یک پاکت شیر به خانه برمی گردد.... امیددارم که بوسه آخر، آخرین بوسه نخواهد بود ان شاء الله و شب قرار است باز صدایشان گوش خانه ام را کر کند..
بی اختیار زمین را سجده میکنم برای اطمیناننننن ازینکه دخترم بی هیچ دلهره ای به مدرسه می رود قرار نیست صدای توپ و انفجاری در آنسوی شهر دلم را بلرزاند. همسرم هرچند سخت لقمه نانی در می آورد و بدون بیم جانش شب به خانه ام بر می گردد می شود بی دغدغه یک بسته ریحان و سوسن خرید بی ترس از چکمه های سربازی غریبه و نگاه شومش...
🔸من این امنیت را هروز نمی بینم
هروز قدر نمی دانم که چه نعمتی است بی دلهره منتظر ماندن برای دیدن عزیزانم..
⚡️خدایا چه گنجهایی دارم و کور شده ام..
اگر تمام نفسهایم شکر یک لحظه امنیتم باشد باز کم است همینکه بی دغدغه خانه ام را مرتب می کنم و گلدانهایم را آب می دهم و میدانم قرار نیست موشکی سقف بالای سرم را نشانه بگیرد برای یک عمر سر به سجده گذاشتن کافی است.... دوستت دارم رب زیبای من🌸🌸
#دلنوشته
#مادرانه