eitaa logo
محتوای روضه و منبر
2.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنرانی شب نهم موضوع :جوانی و امتیازات حضرت علی اکبر در همة انقلاب ها و نهضت ها جوانان جایگاه ویژه ای دارند. بنا به فرمایش رهبر فرزانه: «جوان در هر جامعه و کشوری، محور حرکت است. اگر حرکت انقلابی و قیام سیاسی باشند، جوانان جلوتر از دیگران در صحنه اند. اگر حرکت سازندگی یا حرکت فرهنگی باشد، باز جوانان جلوتر از دیگرانند و دست آنها کارآمدتر از دست دیگران است. حتی در حرکت انبیای الهی هم، محور حرکت و مرکز تلاش و تحرک، جوانان بودند».[1] بی شک در انقلاب جهانی حضرت مهدی رحمه الله هم نقش جوانان بسیار پررنگ است و امام زمان رحمه الله هم جوانانی مانند علی اکبر علیه السلام می خواهد که باید خود را در دوران غیبت کبری آماده کنند. جوانان امروز باید به خصایص بلند و اوصاف شایستة حضرت علی اکبر علیه السلام مثل عفت و پاکدامنی، ایثار، ادب، وقار، سخاوت، شجاعت و اطاعت و تسلیم بودن در برابر فرمان امام خود آراسته شده و حمایت از دین را از آن سرور خوبان یاد گرفته و نسخه عملی زندگی خویش قرار دهند و با پناه آوردن به بارگاه ربانی او، از تمام ناپاکیها دست شسته و از دام رهبران شیطان صفت رهیده، به سوی خداوند عالم رفته و در دامان پروردگار مهرآفرین آرام گیرند. امام حسین علیه السلام فرمود: فانه ممسوس فی الله و مقتول فی سبیل ا...»؛[2] او (علی اکبر) غرق در ]عشق[ خداست و کشته راه خدا می باشد. زندگی حضرت علی اکبر علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام دوران جوانی و زندگانی کوتاه خود را در متن حوادثی سپری نمود که هر یک از آن حوادث به نوبه خود در تاریخ اسلام، ماندگار شدند. لذا دوران زندگی حضرت علی اکبر علیه السلام را از جنبه حوادث تاریخی می توان به سه دوره کلی تقسیم نمود. دوره اول مصادف با قیام و زندگی جد بزرگوارشان، حضرت علی علیه السلام است که شاهد شهادت جد بزرگوارشان بوده اند لذا اسرار ناگفته بسیاری را همراه خود مکتوم و به صورت مخفی نگه داشته است و از همان زمان با فتنه و حیله های شوم بنی امیه آشنا بوده و با شعار ضد دینی و ضد توحیدی قوم بنی امیه که از حلقوم شخصی همچون معاویه بلند بود، واقف بودند. چرا که نمی توان گفت که ایشان همچون سایر کودکان، فارغ از هرگونه همّ و غم بوده و در دنیای کودکانه خویش سیر می کرده است. و از طرفی ایشان بنابر بعضی شواهد تاریخی در نزد جد بزرگوارشان امام علی علیه السلام تعلیم قرآن و حدیث می دیده تا به مردم زمان خود منتقل نماید.[3] دوره دوم مصادف با جریانات سیاسی و حوادثی بود که عموی بزرگوارش امام حسن علیه السلام با آن دست به گریبان بودند. همیاری و همراهی او با عمویش امام مجتبی علیه السلام به حدی بوده که اگر جریانی مشابه قضیه کربلا برای امام حسن علیه السلام رخ می داد او همان جانفشانی و ایثاری که در کربلا نشان داد، برای عموی خود انجام می داد و خواسته های امام زمان خویش را اجابت می کرد. دوره سوم که دوران امامت امام حسین علیه السلام است که وی به عنوان وزیر و بازوی پدر انجام وظیفه می نمود تا جایی که برخی گمان می نمودند که امام و خلیفه بعد از امام حسین علیه السلام فرزند بزرگتر او یعنی علی اکبر علیه السلام است؛ به طوری که معاویه در بیانی او (علی اکبر علیه السلام ) را لایق حکومت و رهبر امت اسلامی می پنداشت.[4] امتیازات حضرت علی اکبر علیه السلام: 1. شهادت در رکاب امام زمان خود؛ یعنی حضرت سیدالشهداء در کربلا می باشد که جدای از امتیاز شهادت حضور در رکاب امام حسین علیه السلام سعادتی بس رفیع می باشد. 2. مقام عصمت یا تالی تلو عصمت؛ مقام عصمت از مقامات عالیة الهیه است که هر کس را لیاقت آن نیست. حضرت علی اکبر علیه السلام نیز دارای مقام عصمت بودند. برای تبیین این امتیاز می توان اشاره به کلام امام حسین علیه السلام نمود؛ زمانی که حضرت علی اکبر علیه السلام عازم میدان شد. آن بزرگوار در حق او چنین دعا فرمودند: «اللهم اشهد انه برز الیهم غلام اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسولک و کنّا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا الیه» بار الها گواه باش جوانی که در سیرت و صورت و گفتار؛ شبیه ترین فرد به پیغمبرت بود، به جنگ این مردم رفت. ما هر گاه به دیدن پیغمبرت مشتاق می شدیم به این جوان نگاه می کردیم.[5] کسی می تواند در اخلاق و رفتار مشابه نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم باشد که خواص باطنی آن حضرت را که منشأ بروز آن اخلاق و رفتار بس عظیم است را نیز داشته باشد. حضرت علی اکبر علیه السلام اگر نگوییم معصوم بوده بلکه تالی تلو و مشابه معصوم حتماً بوده است. https://chat.whatsapp.com/4UCAhfT4P32AlYV0jPsBa0 3. شجاعت و دلیری: در روز عاشورا وقتی که به دشمن حمله ور شد؛ سپاهیان دشمن به سویی فرار می نمودند به گونه ای که تصور می کردند حیدر کرار علی بن ابیطالب علیه السلام به جنگ آنان آمده است.[6] در تاریخ آمده است عمر سعد، شخصی به نام طارق (که مردی شجاع و دلیر بوده و یارای مق
ابله با یک لشکر را داشت) را به میدان فرستاد که علی اکبر علیه السلام با رشادت وی را هلاک کرد. بعد عمر سعد دستور حمله از چهار طرف را صادر کرد.[7] که منجر به شهادت علی اکبر علیه السلام شد. 4. مقام علی اکبر علیه السلام در زیارت عاشورا: در زیارت عاشورا عرض می کنیم: «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین» سلام دادن به حضرت علی اکبر علیه السلام بعد از سلام دادن بر امام حسین علیه السلام می باشد، سایر اولاد و اصحاب بعد از حضرت علی اکبر علیه السلام قرار گرفته اند. این خود حاکی از مقام بزرگ آن حضرت است. ممکن است کسی بگوید مراد از علی بن الحسین علیه السلام امام سجاد علیه السلام است نه علی اکبر علیه السلام. در جواب از این احتمال باید گفت، زبان زیارت، بیان گرامی داشت و تجلیل از شهداء کربلا و فداکاریهای آنان است همانطور که لعن و نفرین نیز بر کسانی است که امام حسین علیه السلام و اولاد و اصحاب آن حضرت را که حاضر در کربلا بوده اند به شهادت رسانیده اند و بنا به قول علامه میرزا ابوالفضل تهرانی؛ مراد از علی بن الحسین علیه السلام در زیارت عاشورا حضرت علی اکبر علیه السلام است چون این زیارت اختصاص به شهدای کربلا دارد و احتمال اینکه مراد امام سجاد علیه السلام باشد بغایت بعید است».[8] 4. تجلیل حضرت ولی عصر رحمه الله از علی اکبر علیه السلام: امام زمان رحمه الله در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به علی اکبر علیه السلام می فرماید: «السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل من سلالة ابراهیم خلیل؛ سلام بر تو ای علی اکبر اول فدایی از بهترین نسل دودمان ابراهیم خلیل». در ادامه حضرت مهدی رحمه الله می فرماید: «اشهد انک اولی بالله و برسوله؛ شهادت می دهم که تو از هر کس اولی تر به خدا و رسولش هستی». حضرت صاحب العصر رحمه الله، علی اکبر را در این زیارت نامه به امتیازاتی مخصوص از سایر شهدای کربلا جدا نموده است: الف) سلام و صلوات بر علی اکبر را بعد از جد مظلوم خود، قرار داده است. ب) علی اکبر علیه السلام را از هر کس به خدا و رسولش نزدیک تر معرفی نموده است. ج) حضرت از خداوند درخواست می نماید که همواره توفیق زیارت حضرت علی اکبر علیه السلام را داشته باشد. د) حضرت از خداوند مسألت می نماید که در روز واپسین همنشین علی اکبر علیه السلام باشد. و) شدت لعن و نفرین آن حضرت به قاتلان علی اکبر علیه السلام حاکی از شدت غضب آن حضرت نسبت به جفاپیشگان است.[9] پس جوانان امروز هم با الگوگیری از علی اکبر علیه السلام و توجه به معنویات و با دوری از گناهان و بدی ها می توانند امام زمان خود را یاری کرده و برای زمینه سازی ظهور حضرت مهدی علیه السلام تلاش مضاعف نمایند تا همانگونه که حضرت علی اکبر علیه السلام مورد رضایت امام زمان خود بود و به او مباهات می کرد، طوری عمل نماییم تا حضرت مهدی علیه السلام از اعمال و رفتار ما راضی باشد، و انشاء الله از جمله یاران جوان، کوشا و پویای حضرتش باشیم. پی نوشت [1] . کودک، نوجوان و جوان از دیدگاه مقام معظم رهبری، ج2، ص234. [2] . معالی السبطین، ملامحمد مهدی مازندرانی، ص254، چاپ خطی ـ افست تبریز. [3] . حدائق الوردیه، حسام الدین المحلّی، طبع قدیم، دمشق عنبر هاتف، ج1، ص117. [4] . مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص80، مؤسسه اسماعیلیان. [5] . لهوف، سید بن طاووس، ص113، کتابفروشی جهان، چ1، 1364، هـ ش [6] . ثمرات الاعواد، الهاشمی النجفی، مکتبة الحیدریة. ص233، 1378 هـ ش [7] . منتهی الامال، حاج شیخ عباس قمی، ج1، ص443. مطبوعاتی حسینی، 1372 هـ ش [8] . شفاء الصدور فی زیارة العاشورا، چ3، انتشارات سیدالشهدا، ج2، ص345. [9] . خورشید جوانان، سیدمحمد حسینی، ص65، چ2، انتشارات سماء، 1381.
مجلس امشب روضه علی اکبر سلام الله علیه تا میدان فرستادن شهادت خوانی فردا پیش از ظهر https://chat.whatsapp.com/4UCAhfT4P32AlYV0jPsBa0
يكي از مصائب سخت سيد الشهداء در روز عاشورا شهادت فرزند بزرگوارش حضرت علي اكبر بود جواني كه از نظر خلقت و اخلاق نيكو و فصاحت كلام چون جدش رسول خدا و از حيث شجاعت همچون علي مرتضي بود. روز عاشورا وقتي اصحاب بشهادت رسيدندو نوبت به بني هاشم رسيد ، نقل كردند اولين نفر از بني هاشم حضرت علي اكبر آمد نزد پدر بزرگوار اجازه ميدان گرفت همينكه علي به سمت ميدان روانه شد امام يك نگاه مايوسانه به جوانش كرد و گريه كرد محاسن شريف خود را بجانب آسمان بلند : خدايا تو شاهد باش شبيه ترين جوانانم به پيغمبررا به جنگ اين قوم فرستادم. روضه : ز رفتن تو رود جانم از بدن بيرون دوباره زنده شوم به نزدم آيي چون غم فراق تو در قلب من نميگنجد چه انتظار شكيبايي از دل پر خون علي اكبر وارد ميدان شد آنقدر شجاعانه مي‌جنگيد كه ضجه‌ي لشكر را بلند كرد به روايتي 120نفر را به خاك مذلت كشاند آمد خدمت امام عرض كرد بابا تشنگي مرا كشت آيا ممكن است شربت آبي به من دهي آقا گريه كرد و فرمود فرزندم جنگ كن ساعتي ديگر از دست جدت رسول خدا سيراب خواهي شد بنقلي هم فرمود پسرم زبانت را در كام من بگذار ( شايد خواست بفرمايد پدرت از تو تشنه تر است) علي اكبر دوباره به ميدان برگشت وبسياري از دشمن را كشت تا آنكه مُرَّة بْنِ مُنْقِذ نيزه‌اي بر آن جناب زد وآقا را از پا در آورد بروايتي هم ديگران آمدند با شمشيرهاي خود به آن حضرت زدند ديگر علي اكبر از پا در آمده بود دست خود را به گردن اسب انداخته بود اسب او را به ميان لشكر دشمن برگرداند هر كس از جانبي ضربتي زد تا بدن علي پاره پاره شد صدا زد يا ابتاه عليك مني السلام هذا جدي رسول الله يقرئك السلام ويقول عجل القدوم الينا(يعني پدر جان سلام بر تو باد اين جدم رسول خدا است به شما سلام مير ساند ومي گويد هر چه زودتر به نزد ما بيا) امام با عجله آمدند علي اكبر را به آن حال ديد گريه بسياري كرد صورت به صورت علي اكبر گذاشت : قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى الرَّحْمَنِ وَ عَلَى رَسُولِهِ ... عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَا زبوستان ولايت گلي زدستم رفت خدا به داد دلم رس علي زدستم رفت خدا بسوز دلم ، واقفي که جانم رفت زجان عزيزترم اکبر جوانم رفت بميدان چون که ميرفت آن جوان آهسته آهسته زجسم شه برون ميرفت جان آهسته آهسته چنان هجران او بر قلب شاهنشه گران آمد که پشت شاه خم شد چون کمان آهسته آهسته حسين آن شمع خلوتگاه اسرار خداوندي تبسم بر لب و اشکش روان آهسته آهسته https://chat.whatsapp.com/4UCAhfT4P32AlYV0jPsBa0
علی اکبر نخستین نفر از بنی هاشم بود که به میدان جنگ رفت، او 19 سال یا 18 سال یا 25 یا 27 سال داشت، نزد پدر آمد و اجازه طلبید، امام حسین علیه السلام به او اجازه داد سپس نگاه مایوسانه به اکبرش کرد و دو انگشت اشاره را به طرف آسمان بلند کرده و گفت: اَللَّهمَّ کُن اَنتَ الشَّهیُد عَلَیهِمِ، فَقَد بَرزَ اِلَیهم غُلامٌ اَشبَهُ النّاس خَلقاَ وَ خُلقاً وَ مَنطِقاً بِرَسولِکَ وَ کُنّا اِذا اَشتَقنا اِلی نَبِیّکَ نَظَرنا اِلَیه.(1) خدایا خودت بر این قوم ، شاهد باش، که به سوی آنها جوانی رفت که از نظر جمال و کمال و سخن گفتن، شبیه ترین مردم به روس تو است و ما هر گاه مشتاق دیدار پیامبر تو بودیم به چ هره علی اکبر می نگریستیم. علی اکبر به میدان آمد و با دشمن می جنگید و چنین رجز می خواند: اَنَا عَلِیّ بنِ الحُسِینِ بنِ عَلِی***نَحنُ وَ بَیتِ اللهِ اَولی بِالنّبِیِ تَاللهِ لایَحکُمُ فِینا ابنُ الدَّعِیِ * اَضرِبُ بِالسَّیفِ اُحامِی عَن اَبِی ضَربَ غُلامٍ هاشِمیٍّ عَلَوِیٍّ من علی پسر حسینم، سوگند به کعبه ما نزدیکتر و شایسته تر به مقام پیامبر صلی الله علیه و آله هستیم سوگند به خدا نباید پسر زنازاده (ابن زیاد) بر ما حکومت کند با شمشیر شما را می کوبم همچون کوبیدن جوانی هاشمی و علوی و از حریم پدرم حمایت می نمایم. ضربات خورد کننده ای بر دشمن وارد ساخت و 120 نفر از سواران دشمن را کشت تشنگی بر آن حضرت چیره شد، نزد پدر برگشت و عرض کرد: یا اَبَه ! اَلعَطَشُ قَتَلَنِی وَ ثِقلُ الحَدِیِد اَجهَدَنِی پدر جان ! شهادت تشنگی مرا کشته و سنگینی اسلحه مرا به زحمت انداخته امام حسین علیه السلام گریه کرد و فرمود: محبوب دلم صبر کن بزودی رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنه نخواهی شد. امام زبان جوانش را در دهان مبارک گذاشت و مکید و انگشتر خود را به او داد و فرمود: آن را در دهان خود بگذار و به سوی دشمن برگرد. علی اکبر در حالی که دست از جان شسته و دل به خدا بسته به سوی میدان رفت و از هر سو بر دشمن حمله کرد و از چپ و راست بر آنها یورش برد و جماعتی را کشت در این هنگام تیری به گلویش رسید که گلویش را پاره کرد آنن حضرت در خون خود می غلطید همچنان تحمل می کرد تا اینکه روحش به گلوگاه نزدیک شد صدا بلند کرد: یا اَبَتاهُ عَلَیکَ مِنِّی السَّلامُ هذا جَدِّی رَسُولُ اللهِ یَقرَئُکَ السَّلامُ وَ یَقُولُ عَجِّلِ القُدُومَ اِلَینا ای پدر ! سلام بر تو باد هم اکنون این جد من رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو سلام می رساند و می فرماید: به سوی ما شتاب کن. قَد سَقانیِ بِکاسِهِ الاَوفی شَربَهً لا ظَمَاً بَعدَها اَبَداً مرا از جام خود سیراب کرد کرد که هرگز بعد از آن تشنه نخواهم شد.(2) در روایت دیگر آمده: وقتی که ضربات علی اکبر دشمن را تار و مار کرد مره بن منقذ عبدی گفت: گناه عرب بر گردن من باشد که اگر این جوان با این وصف بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننهم، مره بن منقذ با نیزه خود در کمین آنحضرت قرار گرفت و او که گرماگرم جنگ بود مره چنان نیزه بر او زد که آن بزرگوار به زمین افتاد دشمنان گرد آن حضرت را گرفتند فَقَطَّعُوهُ بِاَسیافِهِم: با شمشیرهای خود، بدن او را پاره پاره کردند. بابا بیا که تیغ جفا ساخت کار من*برگی نچیده گشت خزان نوبهار من قاتل تنم ز خنجر کین پاره پاره کرد***رحمی نکرد بر مژه اشکبار من تا بر تنم بود رمقی بر سرم بیا * بنگر به وقت مرگ بر احوال زار من بابا زپا فتادم و جانم به لب رسید * دست اجل گرفت ز کف اختیار من بابا به همرهان و رفیقان من بگو*** شبهای جمعه پا نکشند از مزار من در روایت دیگر آمده: هنگامی که مره بن منقذ بر سر مقدس آن حضرت ضربه زد آن حضرت نتوانست بر مرکب بنشیند خم شد و سرش را روی یال اسب نهاد اسب او وحشت زده به سوی لشگر دشمن روانه شد. فَقَطَّعُوهُ بِسُیُوفِهِم اِرباً اِرباً. دشمنان با شمشیرهای خود بدن نازنینش را پاره پاره کردند. آنگاه وقتی که روحش به گلوگاه رسید صدا زد: یا اَبَتاهُ هذا جَدِّی رَسُولُ اللهِ قَد سَقانِی بِکَاسِهِ الاَوفی… و سپس صدائی از گلویش برخاست و جان سپرد.(3) امام حسین علیه السلام با شتاب به بالین جوانش آمد و ایستاد و فرمود: قَتَلَ اللهُ قَوماً قَتَلوُکَ، یا بُنَیَّ ما اَجر اَهُم عَلَی الرَّحمانِ وَ اِنتَهاکِ حُرمَهِ الرَّسُولِ. خداوند آن قوم را بکشد که تو را کشتند ای پسرم چه بسیار این مردم بر خدا و دریدن حرمت رسول خدا گستاخ و بی باک گشته اند؟ اشک از دیگان امام سرازیر شد سپس فرمود: عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا. بعد از تو خاک بر سر دنیا در این حالت زینب سلام الله علیها از خیمه بیرون دویده فریاد می زد: ای برادرم، وای فرزند برادرم، با شتاب آمد و خود را به روی پیکر به خون طپیده آن جوان افکند. حسین علیه سلام سر خواهر را بلند کرد و او را به خیمه بازگردانید.(4)
عُمرهُ *وَ کَذا تَکوُنُ کَواکِبَ الاَسحارِ عَجِلَ الخُسوُفُ اِلَیهِ قَبلَ اَوانِهِ *فَغَشاهُ قَبلَ مَظَنَّهِ الاَبدارِ فَاِذا نَطَقت ُفَاَنتَ اَوَّلَ مَنطِقی * وَ اِذا سَکَتتُ فَاَنتَ فِی مِضمار ای ستاره من چقدر عمرت کوتاه بود، آری عمر ستارگان سحر کوتاه است. پیکر مه سیمای علی اکبر، قبل از وقتش به سوی او شتافت و پیش از آنکه آن ماه، بدر درخشان شود، پنهانی او را فرا گرفت. اگر سخن بگویم نخست سخن تو بر زبانم جاری است، و اگر سکوت کنم یاد تو از قلبم بیرون نمی رود. چه زود بود ای پسر که همچو کوکب سحر*غروب کردی از نظر اجل بشد دچار تو اگر کنم تکلمی کلام اولم توئی *سکوت اگر کنم دمی، دلست داغدار تو چسان به خیمه رو کنم، چه ناله و فغان کنم*چه چشم خونفشان کنم، ز روی گلعذار تو سکینه من از عطش ، فتاد و نموده غش *چسان به او بگویمش، که شد خزان بهار تو رسم است هر که داغ جوان دید دوستان*رافت برند حالت آن داغدیده را یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا***وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را آن دیگری بر او بچشاند گلاب و شهد***تا تقویت کند دل محنت کشیده را یک جمع دعوتش به گل و بوستان کنند***تا بر کنندش از دل، خار خلیده را القصه هر کسی به طریقی ز روی مهر***تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را آیا که داد تسلیت خاطر حسین؟***چون دید نعش اکبر در خون طپیده را 1- و در بعضی از عبارات در آغاز این فراز آمده: اَلّلهُمَّ اشهَد عَلی هولاءِ … 2- اعیان الشیعه ج1ص607-مقتل الحسین مقرم ص 312-منتهی الآمال ج1 ص272-مثیر الاحزان ابن نما ص 69 3- کبریت الاحمر ط اسلامیه ص185 4- ترجمه ارشاد مفید ج2 ص110-مثیرالاحزان ابن نما ص69 5- کبریت الاحمر ط اسلامیه ص185 6- ترجمه ارشاد مفید ج2 ص110-مثیرالاحزان ابن نما ص69 7- نفس المهموم ص62-محدث قمی می گوید: اما اینکه مادر علی اکبر در کربلا بود یا نبود، چیزی در این باره نیافتم (همان مدرک ص 165) 8- ترجمه مقتل ابی مخنف ص129 9- تاریخ طبری ج6 ص256-ترجمه مقتل ابی مخنف ص129 10- معالی السبطین ج1ص422 (این مطلب بنابر قولی است که لیلا در کربلا بوده است ولی ثابت نیست) 11- الوقایع و الحوادث ج3ص131 12- مقتل الحسین مقرم ص315
و در نقل دیگر آمده: امام خون پاک اکبر را می گرفت و به طرف آسمان می ریخت و از آن هیچ قطره ای به زمین نمی ریخت و فرمود: یَعِزُّ عَلی جَدِّکَ وَ اَبیکَ اَن تَدعُوُهُم فَلا یُجِیبونَکَ وَ تَستَغِیثُ بِهِم فَلا یُغِیثُونکَ. بر جد و پدر تو سخت است که آنها را صدا بزنی و به تو پاسخ ندهند و از آنها دادرسی کنی، ولی به داد تو نرسند. امام صورت اشک آلود خود را روی چهره خون آلود علی اکبرش گذاشت، و به قدری بلند گریه کرد که تا آن روز کسی این گونه صدای گریه بلند را از او نشنیده و سپس صدائی از گلویش برخاست و جان سپرد.(5) امام حسین علیه السلام با شتاب به بالین جوانش آمد و ایستاد و فرمود: قَتَلَ اللهُ قَوماً قَتَلوُکَ، یا بُنَیَّ ما اَجر اَهُم عَلَی الرَّحمانِ وَ اِنتَهاکِ حُرمَهِ الرَّسُولِ. خداوند آن قوم را بکشد که تو را کشتند ای پسرم چه بسیار این مردم بر خدا و دریدن حرمت رسول خدا گستاخ و بی باک گشته اند؟ اشک از دیگان امام سرازیر شد سپس فرمود: عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا. بعد از تو خاک بر سر دنیا در این حالت زینب سلام الله علیها از خیمه بیرون دویده فریاد می زد: ای برادرم، وای فرزند برادرم، با شتاب آمد و خود را به روی پیکر به خون طپیده آن جوان افکند. حسین علیه سلام سر خواهر را بلند کرد و او را به خیمه بازگردانید.(6) و در نقل دیگر آمده: امام خون پاک اکبر را می گرفت و به طرف آسمان می ریخت و از آن هیچ قطره ای به زمین نمی ریخت و فرمود: یَعِزُّ عَلی جَدِّکَ وَ اَبیکَ اَن تَدعُوُهُم فَلا یُجِیبونَکَ وَ تَستَغِیثُ بِهِم فَلا یُغِیثُونکَ. بر جد و پدر تو سخت است که آنها را صدا بزنی و به تو پاسخ ندهند و از آنها دادرسی کنی، ولی به داد تو نرسند. امام صورت اشک آلود خود را روی چهره خون آلود علی اکبرش گذاشت، و به قدری بلند گریه کرد که تا آن روز کسی این گونه صدای گریه بلند را از او نشنیده بود.(7) هر که دلش داغ مهر یار ندارد * او خبر از قلب داغدار ندارد گریه کنم زار زار ناله کنم های های * داغ دلم یا علی شمار ندارد شهره عشق است اگر چه شمع شب افروز *شمع چون من چشم اشکبار ندارد ناله نمی کردم اختیارم اگر بود*لیک دلم تاب اختیار ندارد نیست گلی در چمن خزان زده چون تو *چون تو گلی باغ روزگار ندارد. سپس امام، پیکر خون آلود اکبرش را در آغوش گرفت و فرمود: یا بُنَّیَ لَقَد اِستَرَحتَ مِن هَمِّ الدُّنیا وَ غَمِّها و بَقِیَ اَبُوکَ فَریداً وَحِیداً پسرم، از غم و اندوه دنیا راحت شدی ولی پدرت غریب و تنها باقی ماند.(8) آنگاه امام حسین علیه السلام جوانان بنی هاشم را صدا زد و فرمود: تَعالَو اِحمَلُوا اَخاکُم جوانان بنی هاشم! بیائید و برادرتان را به سوی خیمه ها ببرید. جوانان بنی هاشم بیائید* علی را بر در خیمه رسانید. خدا داند حسین طاقت ندارد***علی را بر در خیمه رساند بگوئید مادرش لیلا بیاید ***تماشای علی اکبر نماید. جوانان آمدندو جنازه علی اکبر را برداشته تا جلو خیمه که پیش روی آن جنگ می کردند بر زمین نهادند. حمید بن مسلم نقل می کند زنی از خیمه های حسین علیه السلام بیرون آمد صدا می زد: وای بچه ام، وای کشته ام، وای از کمی یاور، وای از غریبی… امام حسین علیه السلام به سرعت نزد او رفت و او را به خیمه اش بازگردانید، پرسیدم: این زن چه کسی بود؟ گفتند: این زن زینب سلام الله علیها دختر امیرمومنان علی علیه السلام بود، امام حسین علیه السلام از گریه او به گریه افتاد و فرمود: اِنّا لِلهِ وَ اِّنا اِلَیهِ راجِعُون. (9) بعضی نقل کرده اند: حضرت لیلا مادر علی اکبر نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت: سَیِّدی اِبنِی اِبنِی آقای من، پسرم، پسرم را می خواهم امام به او فرمود: به خیمه برگرد و دعا کن.(10) در روایت دیگر آمده: پس از شهادت علی اکبر علیه السلام خواهرش سکینه نزد پدر آمد و گفت: پدرم! چرا آنقدر غمگین هستی، برادرم چه شد؟ امام فرمود: دشمنان او را کشتند. فَنادَت وا اَخاه! وا مُهجَهَ قَلباهُ!… سکینه فریاد زد: ای وای برادرم، آه میوه دلم، برادرم را کشتند، مرا بی برادر کردند. امام به او فرمود: دخترم سکینه، خدا را در نظر بگیر، صبر و تحمل کن. سکینه گفت: یا اَبَتاهُ ! کَیفَ تَصبِر مَن قُتِلَ اَخُوها وَ شُرِدَ اَبُوها ای بابا چگونه صبر کند آنکس که برادرش کشته شده و پدرش غریب و تنها مانده است؟ امام فرمود : اِنّا لِلهِ وَ اِّنا اِلَیهِ راجِعُون. (11) به گزارش شفقنا کتاب سوگنامه در نقل دیگر آورده است: بانوان حرم که حضرت زینب سلام الله علیها جلودار آنها بود، به استقبال جنازه علی اکبر علیه السلام شتافتند، زینب سلام الله علیها وقتی که به جنازه رسید، آن را در بغل گرفت و با شور و هیجان عجیب، و قلب پردرد و با جان دل صدا می زد: علی جان! علی جان!(12) ابوالحسن تهامی از زبان امام حسین علیه السلام خطاب به علی اکبر می گوید: یا کَوکَباً ما کانَ اَقصَرُ
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا ونبینا ابی القاسم مصطفی محمدوعلی آله طیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین ولعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین. قال الله تبارک و تعالی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ» (توبه: 119) شب عاشورای حسینی است شب وقوع مصیبت عظمی شهادت حضرت اباعبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ فرزندان، اصحاب و یاران باوفای ایشان است ابتدائاً به پیشگاه مقدس ولی‌الله الأعظم امام زمان ارواحنا فدا که مرحوم علامة امینی شب و روز عاشورا صدقه می‌دادند برا سلامت امام زمان می‌فرمودند: ایشون خیلی امروز و فردا امشب و فردا گریان‌اند باید برا سلامتیشون صدقه و دعا کرد به پیشگاه مقدس ایشون این مصیبت عظمی را تسلیت عرض می‌کنیم و در این شب عاشورا شبی که امام حسین برای دعا، نماز، استغفار فرصت گرفت در میان همة دعاهایی که میشه کرد و دعاها همش مهمه برای ظهور اون آقا و برای تعجیل در فرجشون دعا می‌کنیم و از خدا می‌خواهیم به آبروی امام حسین این روزها این عزیزانی که در یمن مورد همجة آل‌سعود قرار دارند خانواده‌هایی که گاهی ده نفر یازده نفر در اونجا به شهادت می‌رسند و همچنین مظلومان فلسطین که تحت سیطرة آل یهود قرار دارند خداوند آل سعود آل یهود این دو در واقع در یک مسیر دارند حرکت می‌کنند بقیه هم از اذناب اینها هستند سلفی‌ها، تکفیری‌ها، همشون را نابود بگرداند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. خطبه امام حسین(ع) در شب عاشورا اباعبدالله ـ علیه السلام ـ امشب خطبه‌ای خواندند که در این خطبه پنج نعمت را یادآور شدند و خدا را بر این پنج نعمت شکر کردند و بعد آیاتی از قرآن را که یکی دو تا از این آیات را امشب خیلی تکرار کردند در حالی که قدم می‌زدند دور خیمه‌ها با صدای بلند این دو تا آیه را که حالا عرض خواهم کرد می‌خواندند اما اون پنج نعمت و اون حمد و ثنایی که اباعبدالله امشب همة ارباب مقاتل همة تاریخ‌نویس‌ها شیعه و سنی مثل طبری، مثل کامل که اینها مال اهل‌سنت است منابع شیعه مثل لهوف و دیگران آوردند خیلی عجیب است آقایان، خواهران، یک وقت یک نعمتی به انسان میرسه و شکر می‌کنه خب این طبیعی است یکی خدا فرزند بهش میده میگه الحمدلله یک وقتی خدا به انسان خانه‌ای میده الحمدلله این خانه جور شد یا غذایی میل می‌کنه آبی می‌نوشه یه حاجتی داره برآورده میشه شکر در هنگام رویکرد نعمت طبیعی است اما یه وقتی یکی مریض بشه داغ ببینه محاصره بشه به یه قطره آب نیازمند باشه یه شرایط سخت و بحرانی باشه علی‌الظاهر نعمت مادی در کار نیست اینجا شکر کردن اینجا الحمدلله گفتن خیلی هنر میخواد خیلی زمینة سازندگی میخواد ابی‌عبدالله خطبه‌ای که امشب خوانده شما خودتون فکر کنید تو چه شرایطی است یک قطره آب تو خیمه‌ها نیست سی هزار دشمن و گرگ این لشکر را محاصره کرده شهادت فردا قطعی است زن و بچه میان بیابان اسیر دشمن‌اند در این حال فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم اذنی علی الله أحسن الثنا و أحمد... خدایا شکر می‌کنم تو را حمد می‌کنم تو را ثناء می‌گویم تو را اونم بهترین ثنا این خیلی حرف بزرگی است این شرایط ویژه با این سختی نه گله‌ای نه شکوه‌ای نه مثلاً اشاره به حوادثی که اتفاق می‌افته آدم فکر می‌کنه سر یک سفرة گستردة نعمت مثلاً به ظاهر نشسته نه با این شرایط و این خیلی نکتة مهمی است خدا به حضرت داوود فرمود به بنده‌هام بگو خودتم همینطور اذکُرنی فی اَیّام سَرایِکَ حَتّی اَستَجیبَ لَکَ فِی اَیّامِ ضَرایِکَ؛ توی سرا و ضرا یعنی خوشی و ناخوشی منو بخون نه فقط تو ناخوشی‌ها بیای سراغ خدا قرآن میگه بعضی‌ها می‌آیند سراغ خدا «فَذُو دُعَاء عَرِيضٍ»؛ (فصلت: 51) خوب هم دعا می‌کنند اما وقتی گرفتار میشن وقتی مشکلات پیدا می‌کنند اینها حریص‌اند اینها دینداریشون فصلی است اینها دینداریشون مزاجی دینداری مزاجی به درد نمیخوره دینداری فصلی مفید نیست قرآن می‌فرماید:‌ «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا»؛ (معارج: 19) بعضی‌ها خیلی حریص‌اند «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا»؛ (معارج: 20) تو گرفتاری‌ها جزع می‌کنند تو گرفتاری شکر نمی‌کنند «وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا»؛ (معارج: 21) تو اوضاع خوب هم که اصلاً یادشون میره خدا را این نکتة دقیقی است https://chat.whatsapp.com/4UCAhfT4P32AlYV0jPsBa0 خدا رحمت کنه مرحوم آیت‌الله العظمی گلپایگانی(ره) یکی از دوستان می‌فرمود: ایشون تب شدیدی داشتند من رفتم عیادتشون دیدم مرتب میگن الْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ‏؛ گفتم حضرت آقا تب هم الحمدلله داره تب نشان‌دهندة بالأخره یک ناملایماتی تو بدن یک بیماری است یه نشانه‌ است تب هم بله این تب یا تنبیه یا ترفیع یا ما یه خطایی کردیم خدا میخواد کفارة گناهمون
قرار بده یا یک رفعت و درجة میخواد بخاطر این به ما بده لذا در هر دو صورت این شکر داره تنبیه باشه شکر داره ترفیع هم باشه شکر داره اینکه تو روایات ما رو این نکته خیلی تأکید شده است که شما مواظب باشید نگاهتون به بلاها به آزمون‌ها یه وقت نگاه منفی نباشه روایت داریم اِنَّ البَلاءَ لِلظّالِمِ اَدَبٌ وَ لِلمُؤمِنِ اِمتحانٌ وَ لِلانبیاءِ دَرَجَة وَ لِلاولیاءِ کرامَة؛ بلا برا ظالم ادب است ظالم در اینجا به معنای حاکم ستمگر نیست یعنی گنه‌کار این یک ادبی است برمی‌گرده گاهی ممکنه این بیماری فرزندش این داغ این مصیبت این حادثه او را منجر به توبه کنه بله وَ لِلمُؤمِنِ اِمتحانٌ وَ لِلانبیاءِ دَرَجَة وَ لِلاولیاءِ کرامَة؛‌ برا مؤمن درجه است رتبة او را بالا می‌بره برای انبیاء کرامت برای اولیاء کرامت است فرق می‌کنه بالأخره برا بعضی‌ها آزمون می‌گیرند که ببیند جبران شده یا نه این خطای قبلیش درس نخوندن قبلیش آزمون بعضی‌ها برای تشخیص جبران گذشته است بعضی‌ها را نه آزمون می‌گیرند به یک رشتة تخصصی راهشون بدن این بره تو یک رتبة بالاتر تحصیل کنه این آزمون برای امتحان از این نیست که جبران کرده گذشته را یا نه می‌خواهند به آینده به المپیات به تخصص راهش بدن آزمون‌ها با هم تو دنیا هم آزمون‌ها با هم فرق می‌کنند یکسان نیست بعد از آنکه ابی‌عبدالله این شکر در واقع عالی را به جا آوردند گفتند خدایا من تو را بر پنج نعمت امشب شکر می‌کنم اللهم انی أحمدک انواع نعمت نعمت دو جور است نعمت‌های ظاهری نعمت‌های باطنی نعمت‌های مادی داریم نعمت‌های معنوی نعمت‌های معنوی شما اگر یک نگاهی به قرآن بیاندازید یه نگاهی به روایات دعای عرفه اکثراً تو دعاها آیات قرآن یکی از شکرهای بزرگ بر نعمت‌های معنوی است خدا هم که منت میذاره گاهی تو قرآن نعمت‌های معنوی است می‌فرماید: «الرَّحْمَنُ (1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ (2) خَلَقَ الْإِنسَانَ (3) عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»؛ ببین از کجا شروع کرده بله بعدا هم «الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ» میگه اما شروعش «عَلَّمَ الْقُرْآنَ»؛ قرآن را ذکر می‌کنه تازه قبل از «خَلَقَ الْإِنسَانَ»؛ قرآن با اینکه آموزش قرآن قبل از خلقت انسان امکان نداره باید انسانی باشه که قرآن یاد بگیره ولی از نظر رتبه «الرَّحْمَنُ (1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ»؛ بعد «خَلَقَ الْإِنسَانَ»؛ حالا این انسان غذا میخوره آب میخوره خواب داره ولی «عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»؛ نعمت بیان ببینید تأکید روی نعمت‌ها به چگونه است این 31 مرتبه که تو قرآن «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ»؛ (رحمن: 13) هست شروع نعمت‌های سورة الرحمن با نعمت قرآن و خلقت و بیان است یاد بگیریم نحوة شکر را آمده بود خدمت امام هادی ابوهاشم گله کنه از وضع اقتصادی بدی که داشت از زندان آزاد شده بود فقر برش عارض شده بود اومده بود گله کنه تا نشست امام البته هنوز چیزیم به زبان نیورده بود فقط نشست بگه امام دیگه امام از نیت‌های ما هم با خبر است فرمودند: ابوهاشم یه چیزی امام فرمود که دیگه اون گله نکرد یک: نعمت سلامتی فرمود: سه تا نعمت خدا بهت داده شکر اینارو به جا آوردی یکی نعمت سلامت خب حالا همة ثروت‌های عالم برا تو باشه شما را با یک عرض می‌کنم که با یک دستگاهی نگه دارند نتونی غذا بخوری نتونی ارزشی نداره انسان سالم باشه با یک تیکه نان هم سیر میشه چقدر آدم الان ما داریم که عرض می‌کنم مشکل بیماری دارند وضع خوبی هم داره ممکنه اما نمیتونه استفاده کنه فرمود: سلامت بالاترین نعمت است شما سلامت را شکرش اول به جا آوردی اگه سلامتی نداشته باشی حرم میتونی بیای نماز میتونی بخونی دوم ایمان خوب امام فرمودند: ایمان خوب بود حالا کافر باشی آدم داریم تو این دنیا بت می‌پرسته حیوان می‌پرسته این خوب خدای واحد می‌پرستی خدای قادر «هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ»؛ (حشر: 17) و سوم صفت قناعت حرص در وجودت نیست خدا را شکر کن حرص خودش یک درد است حرص خودش یک بیماری این سه تا نعمت سلامت و ایمان و قناعت و اول شکر کردی که حالا اومدی براش برا بقیه گله کنی دیگه هیچی نگفت البته آقام پولم بهش داد صد دینار بهش داد ولی تذکر داد که انسان نباید تو زندگی اهل شکوه باشه نباید اهل گله باشه پیغمبر گرامی اسلام عبور می‌کردند از یک جایی حالا قبل از اینکه این فرمایش اباعبدالله را بگم این حدیث یادم افتاد دیدند یک گروهی نشستند خب این آدم‌های مؤمنی بودند متدینی بودند حضرت فرمود: من أنتم؛ شما کی هستید؟ گفتند ما مؤمنیم به ما میگن مؤمن آقایون می‌دانید حدیث قدسی داریم خدا فرمود: مؤمن اسم منه این اسم را رو آدم‌هایی گذاشتم که به من ایمان دارند از بس این اسم اسم قشنگی است چون صفت خداست آخر سورة حشر نگاه کنید «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَب
َّارُ الْمُتَکبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِکونَ»؛ هفده تا صفت خدا آخر سورة حشر آمده که خواندن سورة حشر هر شب توصیه شده امام به فرزندشون آسید احمد آقا می‌نویسند هر شب حشر را بخوان و بخواب اگر هر شبم همشو نتونستی پنج تا آیة آخر سورة حشر را حتماً بخوان این پنج تا آیه خیلی مهم است یکیش همینه دیگه «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِکونَ»؛‌ (حشر: 23) هفده تا صفت خدا اونجا اومده یکیش مؤمن است فرمود: سمیت المومن بإسمی؛ من مؤمن به اسم خودم گذاشتم چون دوستش دارم مؤمن حضرت فرمود: شما کی هستید؟ گفتند ما مؤمنیم فرمود که مَا عَلَامَةُ إِیمَانِکُمْ؛ علامت ایمانتون چیه؟ یکی میگه من پایه یکم میگه بشین پشت کامیون بشین پشت اتوبوس یک کسی میگه من عرض می‌کنم مهندسم میگن یه نقشه بده برا این ساختمان من پزشکم طبابت کن در تشخیص یک بیماری من سخنرانم بسم الله این بلندگو این تریبون شما صحبت کنید ادعا اثبات میخواد شما که میگید علامات مومن ما مؤمنیم علامت ایمانتون چیه؟ گفتند: یا رسول الله ما سه تا علامت داریم سه تا نشانه داریم یک: «وَ نَصْبِرُ عَلَى الْبَلَاءِ»؛ در بلاء و مصیبت‌هایی که تو زندگی پیش میاد صبوریم شکوه نمی‌کنیم فریاد نمی‌زنیم گله نمی‌کنیم دو: شکر تو زندگی ماست «نَشْکُرُ عَلَى نعمائه الرَّخَاءِ»؛ خدا را بر نعمت‌هایی که به ما داده مادی معنوی شکر می‌کنیم سپاسگزاریم امام صادق فرمود: همین قدر که انسان «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ (فاتحه: 2) بگه بعد از غذا بعد از هر نعمتی گاهی ائمة ما سوار مرکب بودند پیغمبر یک وقت سوار مرکب بود پنج مرتبه پیاده شده سجدة شکر کرد سجدة شکر بهترین نوع شکر هست حتی تو بعضی روایت دیدم اگر سوار مرکبی بودید نتوانستید پیاده بشید یه وقتی آدم مثلاً تو هواپیماست تو ماشین حالا مرکب‌های سابق امکان پیاده شدنش راحت‌تر فرمود: یاد یک نعمتی افتادی یا نه زنگ زدند آقا فرزند به دنیا اومد مریض خوب شد یا نه یادی یه نعمتی یک مریضی دیدید یاد سلامتی خودتون کردید روایت دارد اگر مرکبی سوار بودید یاد یک نعمتی افتادید جبهتک؛ یعنی پیشانیتو بذار به کف دستت همین قدر شکر کن شکرلله شکرلله شکرلله روایت دارد نگذارید خب حالا میریم خانه رو مهر سجده می‌کنیم نه فرمود: بلافاصله پیشانیتو بذار روی کف دستت شکر کن شکر اینقد اسلام خب قرآن می‌فرماید: اصلاً شیطان همة تلاشش اینه شاکرین را این صفت ازشون بگیره چون صفت شکر اگر از انسان گرفته شد اونوقت نفوذ میشه برا شیطان شکوه میاد گله میاد حس تقدیر از بین میره عبادت از بین میره لذت عبادت از بین میره حضرت فرمود: علامت مؤمن بودن شما چیه؟ گفتند: آقا سه چیز صبر و یکی هم شکر سوم راضی بودن به قضای الهی بالأخره تو زندگی انسان یه اتفاقاتی میاد حالا قضای الهی که میگم امشب نمیخوام اینو باز کنم چون بحث پیچیده‌ای است معنای قضای الهی رضایت الهی نیست همة حوادثی که تو عالم پیش میاد معناش این نیست که حالا خدا قرار تو منی هفت هزار نفر کشته شدند اینا خدا قضائش بر این بود که این اتفاق بیفته نه بی‌توجهی بی‌دقتی اینها بحث‌های دیگری است اتفاقاتی که می‌افته منشأشو ما کار نداریم چون یزید هم امام حسین را کشت گفت قضای الهی است و خدا خواسته نه تفکر جبر غلط است نه اتفاقاتی که می‌افته مقصر کیه باید قیامت جواب بده کوتاهی بوده باید جواب بده ولی بحث اینه بعد از اتفاق افتادن به هر دلیلی ظالم این کار کرده کوتاهی بوده به هر دلیلی در واقع رضایت به وقایع معناش محاکمه نکردن سران وقایع نیست پیگیری نکردن نیست شکایت نکردن نیست آقا زدن جوان انسان کشتن باید بری دادگاه شکایت کنی قصاص کنی کار طبیعی‌اتو انجام بده ولی این بچه که دیگه زنده نمیشه رضایت به قضای الهی یعنی اینکه انسان اینها را گردن خدا نیندازه نخواد خدای ناکرده محاکمه بکشه دین و دیانت را گفتند صدیق بالاتر از مؤمن یا رسول الله ما سه تا ویژگی داریم صبر و شکر و رضا فرمود: پس چرا می‌گوئید ما مؤمنیم نه شما بالاترید شما صدیق هستید صدیق از مؤمن بالاتر است چون قرآن چهار گروه ویژه شمرده انبیاء صدیقین شهدا صالحین فرمود: أنتم الصدیقون؛ شما صدیقید نه فرمود کادوا أن تکونوا من الأنبیاء؛ شما به پیغمبران نزدیک هستید این گروهی که این ویژگی‌های سه گانه را داشتند که صبر و شکر و خیلی مهم این سه تا یک مثلث ترقی است بیش از آن چیزی که نیاز دارید نسازید و نخرید بعد یک تذکری حضرت به اینها داد فرمود: اگر این ادعایی که میگید درسته پس مواظب باشید بیش از اونیکه نیاز دارید نسازید چند تا ساختمان چند تا خونه چقد بیشتر از اون نخرید هی زیادی زمین بندازید خانه بندازید متن روایت حالا من ترجمه‌اشو عرض می‌کنم فلا... چیزی که نمی‌توانید بیشتر از این ما افرادی داریم گاهی دهها دستگ