🔘 کجای عالَم چنین آقایی پیدا میشود؟!
⚡️ حکایت طفلِ امام صادق علیهالسلام که از دستِ کنیزکی افتاد و از دنیا رفت...
راوی گوید:
روزی به خانه إمام صادق علیهالسلام وارد شدم و رنگ چهره حضرت را دگرگون دیدم؛ سبب تغییر حال حضرت را پرسیدم که آن إمام علیهالسلام فرمود:
من نهی کرده بودم که در خانه، کسی بالای پشتبام برود، امروز داخل خانه شدم؛ یکی از کنیزان که تربیت یکی از اولاد مرا به عهده داشت،دیدم که طفل مرا در بردارد و بالای نردبان است؛ چون نگاهش به من افتاد متحیر شد و لرزید و طفل از دست او بر زمین افتاد و از دنیا رفت.
➖ امام علیهالسلام به راوی فرمودند:
تغیر رنگ من بهخاطر غصهٔ از دست رفتن آن طفل نیست؛
و إنّما تَغيَّرَ لَونٖي لِمٰا أدخَلَتْ عَلَيها مِن الرُّعبِ.
🔻بلکه به سبب آن ترسی است که آن کنیزک از نگاه من پیدا کرده بود.
راوی گوید: این در حالی بود که إمام علیهالسلام به آن کنیز فرموده بود:
تو را در راه خدا آزاد کردم؛ باکی بر تو نیست؛ باکی بر تو نیست.
📚المناقب، ابنشهرآشوب،ج۱۱ ص۴۱۲
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
محافظ آقا(مقام معظم رهبری) تعریف میکرد:
در یکی از سفرهای مقام معظم رهبری به جنوب کشور و بازدید از مناطق جنگی ، بعد از ورود ماشین به جادهای خاکی حضرت آقا فرمودند : اگه امکان داره بگذارید کمی هم من رانندگی کنم. من هم از ماشین پیاده شدم و حضرت آقا پشت فرمان نشستند و شروع به رانندگی کردند!…
بعد از چند دقیقه ای به یک ایست بازرسی(دژبانی) رسیدیم و آقا توقف کردند تا زنجیر را بندازند،
سربازی که آنجا بود و ظاهرا تازه کار هم بود تا چشمش به آقا افتاد هل شد،آمد جلو و عرض ادب و احترامی خدمت آقا کرد و گفت اجازه بدهید هماهنگی کنم و رفت و به دژبان گفت:
قربان آدم خیلی مهمی تشریف آوردند!
دژبان گفت : کیه؟
سرباز دستپاچه گفت :
نمیدونم کیه؛ولی میدونم که خیلی خیلی مهمه !
دژبان گفت : اگه نمیشناسیش از کجا میدونی که خیلی مهمه ؟
سرباز گفت :
نمی دونم کیه ولی هر کی هست آیت الله خامنه ای رانندشه!
حضرت آقا از این خاطره به عنوان یکی از شیرینترین خاطراتشان یاد می کنند.
بر گرفته از خاطرات مقام معظم رهبرى
@TanzeMenbarr
◾️ وقتیکه خانهام را آتش زدند، به یاد اهل و عیال جدّ غریبم، حسین "علیهالسلام" افتادم...
در نَقلی آمده است:
فردای آن روزی که خانه امام صادق علیهالسلام را آتش زدند، چند نفر از شیعیان به محضر آن حضرت رفتند، دیدند، که إمام علیهالسلام محزون و گریان است.
➖ عرض کردند: آقاجان! چرا گریه میکنید؟ آیا از این که دشمن چنین گستاخی به شما کرده، گریه میکنید؟
با اینکه نخستین بار نیست که به شما خاندان چنین میکنند!
🔹إمام علیهالسلام فرمودند:
لَمّا أَخَذتِ الّنارُ مٰا فِي الدِّهلِیز نَظَرتُ إلىٰ نِسائي وَ بَناتي يَتَراكَضنَ فِي صَحنِ الدّار مِنْ حُجرةٍ إلىٰ حُجرٍة وَ مِن مَكانٍ إلى مَكانٍ هٰذا وَ أٰنا مَعَهنّ في الدّار
▪️گریهام برای این است که وقتی زبانههای آتش در دالان خانه، زبانه میکشید، زنان و دخترانم را دیدم که در صحن خانه از حجرهای به حجره دیگر و از جانبی به جانب دیگر میدویدند، تا آتش به آنها آسیب نرساند، با اینکه من در خانه همراه آنها بودم.
فَتَذكّرتُ رَوعَةَ عَيالِ جَدِّيَ الحُسينِ يَومَ عاشُوراء لمّا هَجَمَ القومُ عَلَيهنَّ وَ مُناديهم يُنادي أحرِقُوا بُيوتَ الظّالِمين.
▪️با آن صحنه، به یاد وحشت و خوف اهل و عیال جدّم حسین علیهالسلام در غروب روز عاشورا افتادهام، آن هنگام که دشمن به آنها هجوم آورد، و منادیِدشمن فریاد میزد: خیمههای ظالمان را بسوزانید...
📚مأساةالحسین،علیهالسلام، ص۱۶۰
✍درِ آتشگرفته را میدید، به لبش بود آه و واویلا
گریه می کرد و صحنه را میدید، آتشِ خیمههای عاشورا
گریه میکرد و صحنه را میدید، گیسوانی که آخرش میسوخت
وسط شعلههای نامردی، عمّهای را که معجرش میسوخت...
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
ebook7472[www.takbook.com].pdf
2.98M
🔖 کتاب آینده در قلمرو اسلام
🔻 این کتابی است که ساواک برای جلوگیری از انتشار آن که نخستین اثر آیتالله #خامنهای بود تلاش فراوان کرد
🔸 در میانهی دههی 40 علاقهی آیتالله خامنهای به #سید_قطب موجب شد کار ترجمهی کتاب «المستقبل لهذا الدین» را شروع کنند. جالب اینکه «بیشتر آن ترجمهها در داخل سلولهای زندان صورت گرفت.» این کتاب پس از ترجمه، با عنوان «آینده در قلمرو اسلام» در اختیار چاپخانهی خراسان قرار گرفت تا منتشر شود. اما روند چاپ، با موانعی مواجه گشت؛ ساواک بلافاصله از ماجرای چاپ کتاب مطلع شد و طی یک شبیخون به چاپخانهی خراسان، بسیاری از نسخ کتاب «آینده در قلمرو اسلام» را جمعآوری کرد.
🔸«ادارهی اطلاعات» در تیرماه 1345 طی دستوری به «سرپرستی شهربانیهای خراسان» ابلاغ کرد: هر چه زودتر، نسخههای توزیع شدهی «آینده در قلمرو اسلام» را جمعآوری کنند. در این ابلاغیه، با قید «محرمانه» آمده بود:
🔻دربارهی کتاب آینده در قلمرو اسلام
بهموجب اعلام وزارت فرهنگ و هنر، چون کتاب مزبور بهقلم آقای سیدعلی خامنهای، بدون تحصیل مجوز قانونی در چاپخانهی خراسان (مشهد) بهچاپ رسیده و حاوی مطالب برخلاف مصلحت میباشد، خواهشمند است دستور فرمایید مأمورین مربوطه با تحقیق و تجسس در مغازههای کتابفروشی، کیوسکهای مطبوعاتی، بساط روزنامه و کتابفروشان دورهگرد، فعلا از توزیع کتاب مزبور جلوگیری بهعمل آورده.
🔖 عضو شوید 🔖
👓 روزی که راننده، شیخ عباس قمی را وسط بیابان پیاده کرد!
راننده به صندلى ما که در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من( امام خمینی) چون سید بودم حرفى نزد. ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمى(ره ) و گفت : اگر مىدانستم، تو را اصلاً سوار نمىکردم...
خورشید خود را بالاى سر ماشین کشیده بود و باران گرما بر سرمان مىریخت. بیابان سوزان و بىانتها در چشمهایمان رنگ مىباخت و به کبودى مىگرایید، از دور هم چیزى دیده نمىشد،
ناگاه ماشین ما که از مشهد عازم تهران بود از حرکت ایستاد، راننده که مردى بلند و سیاهچرده بود با عجله پایین آمد و بعد از آنکه ماشین را براندازى کرد خیلى زود عصبانى و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت:
بله پنچر شد. و آنگاه به صندلى ما که در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من چون سید بودم حرفى نزد. ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمى(ره ) و گفت:
اگر مىدانستم، تو را اصلاً سوار نمىکردم، از نحسى قدم تو بود که ماشین، ما را در این وسط بیابان خشک و برهوت معطل گذاشت، یااللّه برو پایین و دیگر هم حق ندارى سوار این ماشین بشوى.
مرحوم شیخ عباس بدون اینکه کوچکترین اعتراضى کند و حرفى بزند، بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد. هم
من هم بلند شدم که با شیخ عباس پیاده شوم اما او مانع شد، ولى من با اصرار پیاده شدم که او را تنها نگذارم اما او قبول نمىکرد که با او باشم، هرچه من پافشارى مىکردم، او نهى مىکرد،
دست آخر گفت: فلانى، راضى نیستم تو ، هم مثل من اینجا بمانى. وقتى این حرف را از او شنیدم دیدم که اگر بمانم بیشتر او را ناراحت مىکنم تا خوشحال کرده باشم، برخلاف میلم از او خداحافظى کرده سوار ماشین شدم ...
بعد از مدتى که او را دیدم جریان آن روز را از او پرسیدم، گفت: وقتى شما رفتید خیلى براى ماشین معطل شدم، براى هر ماشینى دست بلند مىکردم نگه نمىداشت،
تا اینکه یک ماشین کامیونى که بارش آجر بود برایم نگه داشت.
وقتى سوار شدم، راننده آدم خوب و خونگرمى بود، و بهگرمى پذیرایم شد و تحویلم گرفت،
خیلى زود با هم گرم شدیم قدرى که با هم صحبت کردیم متوجه شدم که او ارمنی است و مسیرش همدان است، از دست قضا من هم مىخواستم به همدان بروم، چون مدتها بود که دنبال یک سرى مطالب مىگشتم و در جایى نیافته بودم فقط مىدانستم که در کتابخانه مرحوم آخوند همدانى در همدان مىتوانم آنها را بهدست آورم، به این خاطر مىخواستم به همدان بروم.
راننده با آنکه ارمنى بود آدم خوب و اهل حالى بود، من هم از فرصت استفاده کردم و احادیثى که از حفظ داشتم درباره احکام نورانى اسلام، حقانیت دین مبین اسلام و مذهب تشیع و... برایش گفتم.
وقتى او را مشتاق و علاقهمند دیدم، بیشتر برایش خواندم، سعى مىکردم مطالب و احادیثى بگویم که ضمیر و وجدان زنده و بیدار او را بیشتر زنده و شاداب کنم.
تا این که به نزدیکهاى همدان رسیدیم، نگاهم که به صورت راننده افتاد دیدم قطرات اشک از چشمانش سرازیر است و گریه مىکند، حال او را که دیدم دیگر حرفى نزدم، سکوتى عمیق مدتى بر ما حکمفرما شد هنوز چند لحظهاى نگذشته بود که او آن سکوت سنگین را شکست و با همان چشم اشکآلود گفت:
فلانى، اینطور که تو مىگویى و من از حرفهایت برداشت کردم، پس اسلام دین حق و جاودانى است و من تا به حال در اشتباه بودم. شاهد باش، من همین الآن پیش تو مسلمان مىشوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیلهایى را که از من حرفشنوى دارند مسلمان مىکنم.
بعد هم شهدتین را گفت
بله، خدا را بنگرید که چه مىکند، ماشین پنچر مىشود، راننده پیادهاش مىکند، کامیونى مىرسد که مسیرش همان جایى است که او مىخواهد برود و از همه مهمتر آن ثواب را خداوند نصیبش مىکند که از آن زمان به بعد از نسل و ذرّیّه آن مرد هرکس به دنیا بیاید مسلمان است و ثواب و حسنهاش براى مرحوم حاج شیخ عباس قمى(ره ) مىباشد.
این روح بلند و مطیع این بزرگان است که آنها را اینچنین مطیع در برابر قضای الهی نموده است که تمام وجودشان را در راه خدا فدا کردهاند و اینگونه است که خدا اینچنین به آنها عنایت میکند، شاید هرکدام از ما انسانهای کوتاهبین بودیم، همان موقع عصبانی شده و کلی با راننده ماشین دعوا میکردیم که تقصیر ما چیست؟!
و حاضر به پیاده شدن نبودیم، غافل از آنکه این مشیت الهی است که میخواهد به این وسیله انسانی را بهدست ما به دین حق دعوت کند، این ثواب بزرگ را در برابر صبر و شکیبایی که بهخاطر خدا و دین او تحمل کردهایم عنایت فرموده است و در آن شرایط بد جامعه که افکار عمومی بر علیه روحانیت است، بهخاطر خدا و حفظ دین، تمام مشکلات و سختیها را به جان می خرند.
💬 شیخ علی پناه اشتهاردی به نقل از امام خمینی
🔖 عضو شوید 🔖
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
┈•꧁༼﷽༽꧂•┈
🔘احترام خواجه نصیر به امام موسی کاظم(ع)
گویند: هنگام وفات خواجه نصیر، به او گفتند: اجازه بده جنازه تو را به نجف اشرف ببریم و آنجا دفن کنیم، در پاسخ گفت: من از امام موسی کاظم(ع) خجالت می کشم که وصیت کنم جنازه ام را از کاظمین بیرون برند.
.┅┅──.─────.✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟✿
⬅️ ادب خواجه از زبان علامه حسن زاده آملی
🔘علامه حسن زاده آملی نقل میکند. بنده حدود سی سال پیش صحبتی با یک ریاضیدان داشتم تا این که کلام کشید به این شکل هندسی قطاع من از او، به خاطر غرض الهی که در نظرم داشتم ، سؤال کردم : عزیز من ! از این شکل چند حکم هندسی می توان استفاده کرد ؟
گفت: شاید هفت تا ده تا حکم.
گفتم: مثلاً بیست تا چطور ؟
گفت: شاید. ممکن است.
گفتم: دویست تا چطور؟ به من نگاه می کرد که آیا دویست حکم هندسی می توان از آن استنباط کرد و توقف کرد
گفتم : دویست هزار چطور ؟ خیال می کرد که من سر مطایبه و شوخی دارم و به مجاز حرف می زنم. بعد به او گفتم: آقا! این خواجه نصیرالدین طوسی کتابی دارد به نام کشف القناع عن اسرار شکل القَطاع.
و جناب خواجه از این شکل، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار حکم هندسی استنباط کرده ؛ یعنی قریب نیم میلیون.
بعد به او گفتم: این خواجه نصیر طوسی که راجع به یک شکل هندسی، یک کتاب نوشته و قریب پانصد هزار حکم از آن استنباط کرده، شما آن کتاب و خود خواجه را می شناسی؟
گفت: نخیر.
بعد راجع شخصیت خواجه صحبت کردیم و به او گفتیم: این خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشانه به جوار الهی ارتحال میکند، وصییت کرد: مرا از کنار امام هفتم، باب الحوائج الی الله، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عیبه به خاک بسپارند و روی قبر در پیشگاه امام هفتم؛ مثلاً نوشته نشود، آیت الله، علامه، این امام است، حجت الله. قرآن ناطق و امام ملک و ملکوت است. روی قبر من بنویسید:
🔸«وَ کَلبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیهِ بِالوَصِید»
و این عالمی است صاحب این همه کتاب در حکمت، فلسفه، عرفان، ریاضیات، فقه و اصول، علوم غریبه، معماری و مهندسی و بناکننده رصدخانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی و بالاخره خواجه نصیر الدین طوسی و استاد بشر و استاد کلّ فی الکل. اما در پیشگاه امام هفتم وصیت میکند این طور روی قبرش بنویسند.
📚 (منبع: سیره امامان در آثار علامه حسن زاده آملی)
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
معیشت طلاب، امری که مشکلات بسیار بسیار زیادی را برای این قشر مظلوم و انقلابی و مردمی و همیشه در صحنه و خط مقدم اسلام و انقلاب به وجود آورده و زندگی نوع طلاب را دچار مشکلات طاقت فرسا و غیر قابل تحمل کرده است.
https://farsnews.ir/my/c/197275
این پیام رو در گروهها و کانال های طلبگی ارسال کنید
کلا یک ساعت و نیم دیگه از این پویش مونده
بسته محتوایی «پیشوای صادق» ویژه ی شخصیت امام صادق (ع) :
📚کتاب
📝منبر مکتوب
🛣اینفوگرافیک
📣منبر صوتی
🖼پوستر نمایشگاهی
📀نرم افزار
🔹و...
👈جهت مشاهده و دریافت محتوا به آدرس زیر مراجعه نمائید ؛
🌐https://eitaa.com/joinchat/3811115328Ca79694190f
#امام_صادق
#پیشوای_صادق
#بسته_فرهنگی
⚜️چهارده معصوم در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3937010000Ca00c2304d4
⚜️لینکدونی مذهبی آقا سید
https://eitaa.com/joinchat/1427767477Cf5edfc07ff
فیش_مدح_امام_صادق.pdf
72.1K
فیش مدح امام صادق.pdf
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
✅ علامه امینی تعریف کرده است که:
🚨مدتها فکرمیکردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب میکند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا(ع) را چگونه به او میدهد؟
تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین(ع) در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستادهام، در کنار ایشان دو کوزه بود،
فرمود: این کوزهها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست.
کوزهها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین(ع) باز گردم. ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشد، دیدم از دور کسی به طرف من میآید و هرچه او به من نزدیکتر میشد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا(ع) است.
وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم:
اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطرهای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزهها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزهها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است،او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد،
من بیاندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت.
هرچه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شدم، فرمودند:
خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب میدهد، اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.
لعن الله قاتلیک یا اباعبدالله الحسین
📚 پی نوشت ها : ۱-البدایه النهایه، ج ۸، ص ۲۹۷ ۲-یادنامه علامه امینی ص ۱۳ و ۱۴ ۳-سرنوشت قاتلان شهدای کربلا، عباسعلی کامرانیان
🇮🇷 گروه عزیزم حسین علیه السلام
🥀
https://eitaa.com/joinchat/2703491336Cf21b2cc6de
🥀🥀
◾️ کاش بر نسلِ خلیلالله، باران میشدی
کاشایآتش،بهزینبهمگلستان میشدی...
⚡️حکایت راهرفتن إمام صادق علیهالسلام در بین آتش...
منصور دوانیقی به حسن بن زید که از طرف او، والى مکه و مدینه بود، پیغام داد خانه جعفر بن محمد عليهماالسلام را بسوزان.
او به خانه امام علیهالسلام آتش انداخت و به درب خانه و راهرو سرایت کرد، امام صادق علیهالسلام بیرون آمد و در میان آتش گام برداشته و راه میرفت و میفرمود:
أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ
▪️منم پسر أعراق الثرى (لقب حضرت اسماعیل علیهالسلام). ؛ منم پسر ابراهیم خلیل اللَّه (که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد).
📚الکافی ج١ص٣۶٧
✍ آه یا حضرت صادق ...
کاش این آتش در جای دیگری هم نیز گلستان میشد...
در آن ساعتی که يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد گويد:
بانوى بلند قامتى را كنار خيمهاى ديدم...
و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها،
▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله میکشید.
آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مىكرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مىزد، و گاهى وارد آن خيمه مىشد، و بيرون مىآمد.
با سرعت نزد او رفتم و گفتم:
يا هٰذِهٖ ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟
▪️اى زن! مگر شعلههای آتش را نمىبينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمیكنى؟!
فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أُفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ
▪️در اینهنگام، زینب کبری سلاماللّهعلیها به گریه افتاد و فرمود:
اىمرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مىكشد...
📚معالی السبطین، ج٢ ص٨
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
◾️ بگذارید از این خانه عبا بردارد
پیرمرداستوخمیدهست، عصا بردارد...
⚡️شرحِ مصیبتِ بیرونکشاندنِ إمام صادق علیهالسلام از خانه و دواندنِ آن حضرت در پیِ مرکب...
محمد بن ربیع میگوید: منصور دوانیقی به پدرم گفت: سراغ جعفربنمحمد علیهماالسلام برو و بدون اجازه وارد خانهاش شو و او را در همان حالي که هست برایم بیاور.
➖پدرم مرا که در میان برادرانم به قساوت و سختدلی شهرت داشتم، صدا کرد و گفت:
برو سراغ جعفر بن محمد و از دیوار خانه بالا برو و لازم نیست در خانه را به صدا درآوری تا او خود را آماده کند و وضعش را عوض کند، بلکه به یکباره بر او وارد بشو و او را در همان حالتی که هست، بیاور!
➖من برای انجام این مأموریت راه افتادم. فقط کمی از شب مانده بود.
فَأَمَرْتُ بِنَصْبِ السَّلَالِیمِ وَ تَسَلَّقْتُ عَلَیْهِ الْحَائِطَ فَنَزَلْتُ عَلَیْهِ دَارَهُ فَوَجَدْتُهُ قَائِماً یُصَلِّی وَ عَلَیْهِ قَمِیصٌ وَ مِنْدِیلٌ قَدِ ائْتَزَرَ بِهِ
▪️دستور دادم؛ نردبانی را گذاشتند و از دیوار بالا رفتم. امام را در حال نماز دیدم که پیراهنی به تن و قطیفهای به دور کمر داشت.
تا سلام نماز را گفت، گفتم: به دستور امیر حرکت کن.
امام علیهالسلام فرمود:
دَعْنِی أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِیَابِی
▪️بگذار دعایم را بخوانم و لباسم را عوض کنم.
گفتم: نه، امکان ندارد.
امام علیه السلام فرمود:
بگذار تنم را بشویم و تجدید وضو کنم.
گفتم : نه؛ نمی شود، معطل نکن ! نباید و نمی گذارم وضع سر و صورتت را عوض نمائی.
فَأَخْرَجْتُهُ حَافِیاً حَاسِراً فِی قَمِیصِهِ وَ مِنْدِیلِهِ
▪️پس او را با همان پیراهن و قطیفه با پای برهنه و بدون کفش و در حال خستگی حرکت دادم.
فَلَمَّا مَضَی بَعْضُ الطَّرِیقِ ضَعُفَ الشَّیْخُ فَرَحِمْتُهُ
▪️چون مقداری راه آمدیم، نفسش به شماره افتاد و توان دویدن نداشت... دلم به رحم آمد و او را سوار بر اَستر کردم.
📚مُهج الدعوات، ص۱۹۴
📚بحار الانوار ج٩١ ص٢٨٩
✍ آه یا حضرت صادق...
کاش آن نانجیبانی که عمّههای شما را دنبال مرکب میدواندند، اندکی هم رحم داشتند...
چگونه گریه کنیم بر آن مصیبتی که مقاتل نوشتهاند:
...اَتَوهُم بِحِبالٍ فَرَبَقُوهُم بِهٰا
▪️تمام اُسرا را با یک طناب به هم بسته بودند.
فكانَ الحَبلُ فيٖ عُنُقِ زَينِالعابدينَ اليٰ زينب و امّکلثوم و باقي بَناتِ رسولِ الله
▪️یک سر طناب را بر گردن إمام سجاد علیهالسلام انداخته بودند و سر دیگر طناب را به زینب کبری و حضرت امّکلثوم علیهماالسلام و دیگر دختران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بسته بودند و آنها را میکشاندند.
و كُلّمٰا قَصَروا عَنِ المَشيِ ضَرَبُوهُم
▪️و هرگاه که این زنان و بچهها، توانِ راهرفتن نداشتند، آنها را کتک میزدند.
📚مقتل الحسین علیهالسلام،مقرّم، ص۳۱۱
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
⚘⚘⚘⚘⚘⚘
🔻روزی که پوستِ بدن شهادت میدهد🔻
📣📣... قرآن کریم میفرماید، قیامت پوستِ بدنِ ما به سخن میآید و شهادت میدهد...😱😰😨
🌴سوره فصلت، آیات ۱۹ تا ۲۱🌴
🕋 وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَی النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ.
🕋 حَتَّی إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ.
🕋 وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ.
💢 به خاطر بیاورید روزی را که دشمنان خدا را جمع کرده و به سوی دوزخ میبرند، و صفوف پیشین را نگه میدارند، تا صفهای بعد به آنها ملحق شوند!
💢 وقتی به آن میرسند، گوشها و چشمها و پوستهای تنشان به آنچه میکردند گواهی میدهند.
💢 آنها به پوستهای تنشان میگویند: "چرا بر ضدّ ما گواهی دادید؟!"
💢 آنها جواب میدهند: "همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده، ما را گویا ساخته؛ و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان بسوی اوست!"
🔔 #تلنگر
📛 روزی که پوستِ بدن شهادت میدهد، انگشت اشارہی ما به چه چیزی شهادت میدهد⁉️🤔
⚠️ امان از مطالبی که با این انگشتان نوشتهایم و لمس کردهایم...❗
⚠️ امان از کانالها و گروهها و پیجهایی که پرتگاہ جهنم هستند...❗
⚠️ امان از چتهایی که پرتگاہ جهنم هستند...❗ هستند...❗
⚘⚘⚘⚘⚘
🆔 ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
#امام_صادق_ع_مدح
شکر خدا که دست به دامان صادقیم
یعنی همیشه بی سر و سامان صادقیم
بی راهه نیست اینکه بگویم تمام ما
سلمان حیدریم و مسلمان صادقیم
از تشنگیِّ روز قیامت هراس نیست
تا لحظهای که تشنهی باران صادقیم
با دیدنِ صلابتِ ایوانِ کربلا
فکرِ درست کردن ایوان صادقیم
مثلِ فرشتههای به دُور مزار او
در حسرت مزارِ چراغان صادقیم
✍ #احسان_نرگسی
🆔 با مَجمع ادبی،شعر و متن دست پر باش 👇
🛄 https://eitaa.com/joinchat/2102132992Ca617a9d291
🌷هروقت فرموده بخوریدوبیاشامید بعدش یک دستوردیگری داده. یعنی بعدخوردن،اطاعت کنید خدارا
🌷۱.کُلُوا وَاشْرَبُوا مِن رِّزْقِ اللهِ وَ لَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ
(بقره/۶۰) رزق خدارابخورید، و گناه نکنید.
🌷۲.کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّباً وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ (بقره/۱۶۸)
حلال بخورید، و دنبال شیطان راه نیفتید.
🌷۳.کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ اشْکُرُوا لِله
(بقره/۱۷۲) حلال بخورید، و شکر خدا رو بجا بیارید.
🌷۴.کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَ اتَّقُوا الله
(مائده/۸۸) حلال بخورید، و تقوا داشته باشید؛
🌷۵.کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا (اعراف/۳۱)
بخورید، و اسراف نکنید.
🌷۶.کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ لَا تَطْغَوْا فِیهِ
(طه/۸۱) حلال بخورید، و طغیان و سرکشی و پردهدری نکنید.
🌷۷.فَکُلُوا مِنْهَا وَ أَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ
(حج/۲۸) بخورید، وفقرا رو یادتون نره، اونها رو هم اطعام کنید.
🌷۸.کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحًا
(مومنون/۵۱) حلال بخورید، و عمل صالح انجام بدید.
🌷۹.حتّی وقتی به زنبور عسل میگویدشیره گل رابخور بعدمیگویدراه پرودگارت رابرو
کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا (نحل/۶۹)
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
#نکته_برداری
🔷️ افراد خوبی که عاقبت به شرّ شدند
🚫1⃣ برصیصای عابد
كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ
ﭼﻮﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ (برصیصا) ﮔﻔﺖ : ﻛﺎﻓﺮ ﺷﻮ . ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪ ، ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻴﺰﺍﺭم ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ، ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻢ .(حشر١٦)
🚫2⃣ بلعم باعورا
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ
ﻭ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ(بلعم) ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺍﻭ ﻋﻤﻠﺎً ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻥ ; ﭘﺲ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺮﺩ [ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ]ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺷﺪ .(اعراف١٧٥)
🚫3⃣ سامری
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي
ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﺭﻱ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪم ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻧﺸﺪﻧﺪ ، ﭘﺲ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ [ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻫﻮﺍﭘﺮﺳﺘﻲ ]ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ [ ﻭ ﺑﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺳﺎﺯﻱ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻢ ] ; ﻭ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻔﺲ ﻣﻦ(انحراف بنی اسرائیل را) ﺩﺭ ﻧﻈﺮم ﺁﺭﺍﺳﺖ .(طه٩٦)
🚫4⃣ قارون
إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيْهِمْ
ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺍﺯ ﻗﻮم ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻌﺪﻱ ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻛﺮﺩ. (قصص٧٦)
🚫5⃣ابلیس
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ
ﻭ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻦ ] ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﮔﻔﺘﻴﻢ : ﺑﺮﺍﻱ ﺁﺩم ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﻴﺪ . ﭘﺲ ﻫﻤﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﺟﺰ ﺍﺑﻠﻴﺲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻩ ﺟﻦ ﺑﻮﺩ ، ﭘﺲ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ .(کهف٥٠)
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
🔹سه اصل اساسی در شکلگیری شخصیت #امام_صادق علیهالسلام
🔹امام صادق عليه السلام میفرمایند:
پدرم مرا به ۳چیز ادب آموخت و به من فرمود: پسرم!
۱. هر كه با #دوست بد همنشينى كند سالم نمى ماند
۲. هر كه #زبان خود را مهار نكند پشيمان مى گردد
۳.هر كه به #مکان بدی برود آماج تهمت و بدگمانى مى شود.
📗 تحف العقول : ص ۳۷۶
🆔 ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
#امام_صادق_علیه_السلام
◾️ بگذارید از این خانه عبا بردارد
پیرمرداستوخمیدهست، عصا بردارد...
⚡️شرحِ مصیبتِ بیرونکشاندنِ إمام صادق علیهالسلام از خانه و دواندنِ آن حضرت در پیِ مرکب...
محمد بن ربیع میگوید: منصور دوانیقی به پدرم گفت: سراغ جعفربنمحمد علیهماالسلام برو و بدون اجازه وارد خانهاش شو و او را در همان حالي که هست برایم بیاور.
➖پدرم مرا که در میان برادرانم به قساوت و سختدلی شهرت داشتم، صدا کرد و گفت:
برو سراغ جعفر بن محمد و از دیوار خانه بالا برو و لازم نیست در خانه را به صدا درآوری تا او خود را آماده کند و وضعش را عوض کند، بلکه به یکباره بر او وارد بشو و او را در همان حالتی که هست، بیاور!
➖من برای انجام این مأموریت راه افتادم. فقط کمی از شب مانده بود.
فَأَمَرْتُ بِنَصْبِ السَّلَالِیمِ وَ تَسَلَّقْتُ عَلَیْهِ الْحَائِطَ فَنَزَلْتُ عَلَیْهِ دَارَهُ فَوَجَدْتُهُ قَائِماً یُصَلِّی وَ عَلَیْهِ قَمِیصٌ وَ مِنْدِیلٌ قَدِ ائْتَزَرَ بِهِ
▪️دستور دادم؛ نردبانی را گذاشتند و از دیوار بالا رفتم. امام را در حال نماز دیدم که پیراهنی به تن و قطیفهای به دور کمر داشت.
تا سلام نماز را گفت، گفتم: به دستور امیر حرکت کن.
امام علیهالسلام فرمود:
دَعْنِی أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِیَابِی
▪️بگذار دعایم را بخوانم و لباسم را عوض کنم.
گفتم: نه، امکان ندارد.
امام علیه السلام فرمود:
بگذار تنم را بشویم و تجدید وضو کنم.
گفتم : نه؛ نمی شود، معطل نکن ! نباید و نمی گذارم وضع سر و صورتت را عوض نمائی.
فَأَخْرَجْتُهُ حَافِیاً حَاسِراً فِی قَمِیصِهِ وَ مِنْدِیلِهِ
▪️پس او را با همان پیراهن و قطیفه با پای برهنه و بدون کفش و در حال خستگی حرکت دادم.
فَلَمَّا مَضَی بَعْضُ الطَّرِیقِ ضَعُفَ الشَّیْخُ فَرَحِمْتُهُ
▪️چون مقداری راه آمدیم، نفسش به شماره افتاد و توان دویدن نداشت... دلم به رحم آمد و او را سوار بر اَستر کردم.
📚مُهج الدعوات، ص۱۹۴
📚بحار الانوار ج٩١ ص٢٨٩
✍ آه یا حضرت صادق...
کاش آن نانجیبانی که عمّههای شما را دنبال مرکب میدواندند، اندکی هم رحم داشتند...
چگونه گریه کنیم بر آن مصیبتی که مقاتل نوشتهاند:
...اَتَوهُم بِحِبالٍ فَرَبَقُوهُم بِهٰا
▪️تمام اُسرا را با یک طناب به هم بسته بودند.
فكانَ الحَبلُ فيٖ عُنُقِ زَينِالعابدينَ اليٰ زينب و امّکلثوم و باقي بَناتِ رسولِ الله
▪️یک سر طناب را بر گردن إمام سجاد علیهالسلام انداخته بودند و سر دیگر طناب را به زینب کبری و حضرت امّکلثوم علیهماالسلام و دیگر دختران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بسته بودند و آنها را میکشاندند.
و كُلّمٰا قَصَروا عَنِ المَشيِ ضَرَبُوهُم
▪️و هرگاه که این زنان و بچهها، توانِ راهرفتن نداشتند، آنها را کتک میزدند.
📚مقتل الحسین علیهالسلام،مقرّم، ص۳۱۱
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
#امام_صادق_علیه_السلام
#کاش بر نسلِ خلیلالله، باران میشدی
کاشایآتش،بهزینبهمگلستان میشدی...
#حکایت راهرفتن إمام صادق علیهالسلام در بین آتش...
منصور دوانیقی به حسن بن زید که از طرف او، والى مکه و مدینه بود، پیغام داد خانه جعفر بن محمد عليهماالسلام را بسوزان.
او به خانه امام علیهالسلام آتش انداخت و به درب خانه و راهرو سرایت کرد، امام صادق علیهالسلام بیرون آمد و در میان آتش گام برداشته و راه میرفت و میفرمود:
أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ
#منم پسر أعراق الثرى (لقب حضرت اسماعیل علیهالسلام). ؛ منم پسر ابراهیم خلیل اللَّه (که آتش نمرود بر او سرد و گلستان شد).
📚الکافی ج١ص٣۶٧
#آه یا حضرت صادق ...
کاش این آتش در جای دیگری هم نیز گلستان میشد... در آن ساعتی که يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون گويد:
بانوى بلند قامتى را كنار خيمهاى ديدم...
و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها،
#در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله میکشید.
# آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مىكرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مىزد، و گاهى وارد آن خيمه مىشد، و بيرون مىآمد.
با سرعت نزد او رفتم و گفتم:
يا هٰذِهٖ ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟
#اى زن! مگر شعلههای آتش را نمىبينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمیكنى؟!
فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أُفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ
#در اینهنگام، زینب کبری سلاماللّهعلیها به گریه افتاد و فرمود:
اىمرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مىكشد...
📚معالی السبطین، ج٢ ص٨
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
◾️منصور دوانیقی، سه بار شمشیر کشید تا إمام صادق علیهالسلام را به شهادت برساند، امّا...
در تاریخ آمده است:
روزی منصور دوانیقی ملعون، امام صادق علیهالسلام را توسط شخص نانجیبی به نام «ربیع» به قصر خود کشاند و سه مرتبه شمشیر خود را بلند کرد تا إمام علیهالسلام را به شهادت برساند اما در هر مرتبه از کار خود منصرف میشد و شمشیر را غلاف کرد و در نهایت حضرت را رها کرده و إمام علیهالسلام از قصر او خارج شدند.
➖ ربیع ملعون، معترضانه به منصور دوانیقی گفت: چرا کار او را نساختی؟!
منصور گفت: در هربار که شمشیر کشیدم، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با چهرهای غضبآلود در مقابل من متمثّل شد و من از ترس، شمشیر را غلاف کردم تا اینکه در بار سوم که شمشیر کشیدم،
فَتَمَثَّلَ لِی رَسُولُ اللَّهِ بَاسِطَ ذِرَاعَیْهِ قَدْ تَشَمَّرَ وَ احْمَرَّ وَ عَبَسَ وَ قَطَّبَ حَتَّی کَادَ أَنْ یَضَعَ یَدَهُ عَلَیَّ
▪️رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بهمن نزدیک شد، پنجههای خود را گشوده بود و دامن بهکمر زده و چشمانش قرمز شده بود و نهایت خشم از صورتش آشکارا بود نزدیک بود مرا در پنجههای خود بفشارد.
📚مُهَج الدعوات،سیدبنطاووس،ص۱۹۲
✍ آه یا رسول الله...
کاش در جای دیگر، در مقابل یک نانجیبی دیگر، نیز متمثّل میشدید...
در آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشتهاند:
... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه،
▪️شمر ملعون وارد گودال قتلگاه شد و بر سینه مبارک سیدالشهداء علیهالسلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند،
فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیهالسلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَما قَبّلَهُ رسولُ الله
▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیهالسلام کمی باز شد و با صدای بیرمقی به آن ملعون فرمودند:
وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمدهای! آنجایی را که نشستهای، دائماً رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میبوسید...
📚ینابیع الموده، ج۳، ص۸۳
📚ناسخالتواریخ،سیدالشهداء علیهالسلام، ج۲ ص۳۸۶
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
◾️ بر هر آنکه یادِ «أصغر» شعله بر قلبش زنَد
دیدنِ ششماههها هم کارِ مشکل میشود...
⚡️ وقتیکه با دیدنِ یک طفل شیرخوار، إمام صادق علیهالسلام به شدّت گریه میکنند...
روزی کُمیت شاعر به محضر إمام صادق علیهالسلام آمد و حضرت به او فرمودند:
أنشِدنیٖ فی جَدّیَ الحُسین علیهالسلام
▪️یک روضهای از جدّ غریبم، حسین علیهالسلام بخوان.
وقتی که کُمیت شروع به خواندن کرد، امام علیهالسلام شدیداً گریه کردند و زنان و فرزندان حضرت نیز، در هر جای خانه که بودند، شروع به گریه و زاری نمودند.
در همین حین که صدای گریه و زاری بلند بود،
خَرَجتْ جاریةٌ مِن خَلفِ السِتْرِ ... و فی یَدِها طِفلٌ صَغیرٌ فَوَضَعَتْهُ فی حِجرِ الإمام علیهالسلام
▪️از پشت پرده، کنیزکی آمد و در حالی که یک طفل شیرخوار را هم به همراه داشت، آن طفل را در دامن إمام علیهالسلام گذاشت.
در این هنگام گوئیا مصیبتِ حضرت علی اصغر علیهالسلام تداعی شد و إمام صادق علیهالسلام با نگاه به آن طفل شیرخوار به شدت میگریستند و صدای گریه و زاری زنان و فرزندان حضرت بالا گرفته بود...
📚معالی السبطین ص۳۹۲
📚الوقایع والحوادث ج۳ ص۲۹۹
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
شفق رنگ چشمای صادق_۲۰۲۳_۰۵_۱۳_۲۲_۰۵_۰۶_۴۲۳.mp3
7.4M
شفق رنگ چشمای صادق
حاجمحمود کریمی
▪️ایام شهادت #امام_صادق
موضوع: #امام_صادق علیه السلام
سبک: #خرابه_چراغونه_امشب
#محتوای_روضه_و_منبر 🌺:
نوحه امام صادق علیه السلام
شفق رنگ چشمای صادق
لب لعل قرآن ناطق
غزلخون و سرخه شبیه شقایق
مادر بیا و گره واکن از کارم امشب
مادر بیا و ببین چشم بیدارم امشب
مادر بیا و ببین خون به لب دارم امشب
شبیه تودارم نشونه
رو دستام رد تازیونه
کشید از در خونه آتیش زبونه
مثل تو پای برهنه تو کوچه دویدم
مثل تو رو خاک کوچه خودم رو کشیدم
مثل تو خسته دویدم خمیدم بریدم
غمم غصه عمه بوده
دیدم خونه ام آتیش و دوده
روی یاسمن های باغم کبوده
دیدم تو آتیشِ خونه همه خیمه ها رو
دیدم پر چادر سوخته ی عمه هارو
دیدم غروب و پریشونی کربلارو
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
روضه-جانسوز-_-شهادت-امام-جعفر-صادق-علیه-السلام-_گریز-حضرت-سیدالشهدا-علیه-السلام_حجت-الاسلام-میرزامحمدی.mp3
1.14M
🏴#روضه
🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🎤مداح :حاج میرزامحمدی
❣﷽❣
🕋 #روضه_امام_صادق_ع
🕋 #آقای_میرزامحمدی
🎇*دلهامونو روانه کنیم بریم ببینیم مدینه چه خبره ..." ساعت های آخر عمر امام صادق هست" دوباره یکی از گلهای زهرا رو پرپر می کنن،اما الان اگه مدینه باشی،کنار بقیع خبری نیست...." هیچ کسی تو مدینه لباس عزا به تن نکرده ..." آخه این بچه های فاطمه غربت و از مادر به ارث بردن*
📿غروب سرخ نگاهش، به رنگ ماتم بود
📿غریب شهر خودش نه،غریب عالم بود
چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت
*شعرا و روضه خوان ها رو که دعوت می کرد،انقده برا ابی عبدالله گریه میکرد،این بکاء بر سیدالشهدا رو ما از مدرسه ی امام صادق به عنوان جلسات و هیئات به ارث داریم*
📿چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت
📿به روی سر در خانه همیشه پرچم بود
📿اگر چه زخم جگر تازه میشد اما باز
🩺برای داغ دلش روضه مثل مرهم بود
⏪*فرمود گریه ی بر جد غریب ما ابی عبدالله،یه فرح و نشاطی تو دل گریه کن به ارث میزاره،که تا قیامت این شادمانی از دلش بیرون نمیره*
📿همیشه در وسط کوچه ی بنی هاشم
📿پر از تلاطم اشک و مصیبت و غم بود
📿شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت
خونشو مثل مادرش فاطمه آتش زدن،آتش به درون خانه سرایت کرد،از این حجره به آن حجره،چقدر اهل و عیال حضرت ترسیدن،اومد مثل مادر وسط آتش ایستاد
📿چقدر شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت
📿شکسته قامت و آشفته حال و در هم بود
*وسط آتش ایستاد فرمود:ان ابن ابراهیم خلیل الله* (این یه مصیبت ...)
📿شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا
📿میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
*اگه یه وقت جوان رشیدالقامتی باشه،دنبال مرکب بدواننش،پابه پای مرکب حرکت میکنه،اما خدا نکنه اینی که پشت مرکب دارن میدوننش یه پیرمرد باشه،مثل امام صادق یا یه بچه ی سه چهار ساله باشه،مثل بچه های ابی عبدالله ...*
📿شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا
📿میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود
📿کبود زخم طناب و اسارت و غربت
📿چقدر در نظرش کربلا مجسم بود
*عجب مصیبت هایی،دونه دونشو یا یاد مدینه می کرد یا یاد کربلا می افتاد*
📿خلاصه لحظه ی آخر زمان تدفینش
📿بساط غسل و بساط کفن فراهم بود
📿در آن زمان به خدا هر دلی پریشان
📿شهید بی کفن وادی محرم بود
حسین .....
📿به زخم پیکر گل بوریا نمی پیچید
📿اگر که پیرهن پاره پاره ای هم بود ....
✳️*چندین هزار نفر امروز برا دفنش تو مدینه اومدن" با چه عزت و احترامی دفنش کردن، (درستشم همینه) فرزند پیغمبر احترام داره؛بچه ی فاطمه محترمه؛اینجا چهارهزار نفر برا تشییع جنازه ی عزیز زهرا اومدن،کربلا هم سی هزار نفر اومده بودن،آخ بمیرم ...." عوض گل باران این بدن،چه کردن؟!! فقط یه جمله و زیارتو شروع کنم،کاری کردن که حتی خواهرش بدن برادر رو نشناخت،گفت داداش:*
🔘ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
🔘همه رفتن،فقط مادر تو مانده و من ....
حسین...
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd