🎄قال الإمام زين العابدين عليه السلام:
🌷أنتِ بِحَمدِ اللّه ِ عالِمَةٌ غَيرُ مُعَلَّمَةٍ ، فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَةٍ ؛
🌾(خطاب به حضرت زينب) شما بحمداللّه ، عالمى هستى كه نزد كسى تعليم نديدى و دانايى هستى كه نزد كسى نياموختى.
📚 بحار الأنوار ، ج ۴۵ ، ص ۱۶۴ .
🌷إنَّ لِلعَبّاسِ عِندَاللّهِ مَنزِلَةٌ يَغبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهداءِ يَومَ القيامَةِ؛
🌾همانا عبّاس را نزد خداوند منزلتى است كه در روز قيامت، همه شهيدان بر آن رشك میبرند.
📚 بحار الأنوار ، ج۲۲، ص۲۷۴ .
*اللهم صل علی محمد وال محمدوعجل فرجهم
باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق رسیدن به مرتبه معرفت توحید وتوکل برخدا وند
روز چهارشنبه شمابزرگواران همراه با سلامتی وطول عمرباعزت وبرکت
*یاحی یاقیوم*
*عواقب خطرناک یأس وناامیدی ازرحمت خدا درمدرسه اهل بیت*
*نامیدی نقطه مقابل رجا،*
ناامیدی از رحمت خدا
یأس از رحمت خدا و بخشایش او،
نقطه مقابل رجاء و امیدواری به پروردگار و منشأ آن در باور نادرست است.
اگر كسی عقیده اش نسبت به خداوند ناقص باشد و رحمت بی پایان و قدرت بی نهایت او را نشناسد ناامید می شود. چنین نقصی در خداباوری، انسان را به كفر می كشاند و حتی می توان گفت یأس كامل فقط برای كافر قابل تصور است و هیچ مۆمنی دچار آن نمی شود.
*عوامل ناامیدی درانسان*
چند عامل را می توان در پدید آمدن حالت یأس مۆثر دانست:
*گناه و اصرار بر آن*
كسی كه زیاد گناه می كند و یا زیاد توبه می شكند در صورتی كه ایمانی راسخ به رحمت و لطف پروردگار نداشته باشد در معرض یأس از رحمت خدا قرار می گیرد.
*استعجال*
كسی كه دعا می كند و از درگاه خداوند درخواستی دارد چون خواسته اش برآورده نمی شود و دعایش مستجاب نمی گردد،
ممكن است گمان كند كه نظر رحمت خداوند از او برگشته است و ناامید گردد. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
*لا یزال المۆمن بخیر و رخاء و رحمة من اللَّه، مالم یستعجل فیقنط، فیترك الدعاء قلا له: كیف یستعجل؟ قال: یقول: قد دعوت منذكذا و كذا و لا اری الاجابة* ؛
مۆمن پیوسته در نیكی و راحتی و مهربانی خداست تا زمانی كه استعجال نكند پس چون استعجال كند نومید می شود و دعا را ترک می كند. راوی می گوید:
از ایشان پرسیدم: چگونه استعجال می كند؟ فرمودند: با خود می گوید مدتی طولانی دعا كردم و اجابت نشد.
*ترک توبه و استغفار*
كسی كه از رستگاری ناامید است در فكر جبران گذشته بر نمی آید زیرا جبران آن را ناممكن میداند.
*فرو رفتن در گناه*
كسی كه از رحمت خدا نومید باشد و امید رستگاری نداشته باشد با خود می گوید من كه آخرت بدی دارم؛
پس لااقل نباید لذات دنیا را از خود دریغ كنم. با این اندیشه نادرست ارتكاب گناه برای او آسان می شود و در دریای عصیان غرق می گردد و از هیچ گناهی ابا ندارد، چون می گوید: آب از سر من گذشت چه یک قامت چه صد قامت.
*كفر یا تباهی دنیا*
كسی كه به دلیل اطمنیان از آخرت بد خود، به گناهان لذت آور روی می آورد بسا كه از لذات دنیایی هم بهره ای نداشته باشد؛
زیرا اگر همچنان به قیامت و محاسبه آخرت معتقد باشد تصور آخرت دهشتناكش شیرینی هر لذتی را بر او تلخ می كند و یا در اثر زشت كاری به كفر و انكار خدا و قیامت مبتلا می شود.
انسانی كه در رسیدن به اهداف دنیوی مأیوس است از كار و تلاش باز می ماند و زندگی او دچار ركود و افسردگی می شود. نتیجه این ركود و افسردگی، رنج هایی است كه خود فرد مأیوس تحمل می كند و سختی هایی كه به دیگران تحمیل می نماید. درمان این درد، گاه از طریق اصلاح نگرش فرد به زندگی صورت می گیرد و گاه به وسیله دارو انجام می پذیرد
یأس و قنوط از رحمت خدا
طبیعی است كه آثار سه گانه گذشته به آخرتی پر از عذاب و رنج منتهی می شود.
انسان مأیوس از رحمت خدا،
افزون بر كیفری كه برای گناهانش می كشد، كیفری هم برای یأس خود تحمل خواهد كرد؛
زیرا یأس و قنوط از رحمت خدا گناهی كبیره محسوب می شود.
*درمان ناامیدی ازرحمت خدا*
انسانی كه در رسیدن به اهداف دنیوی مأیوس است از كار و تلاش باز می ماند و زندگی او دچار ركود و افسردگی می شود. نتیجه این ركود و افسردگی،
رنج هایی است كه شخص مأیوس تحمل می كند و سختی هایی كه به دیگران تحمیل می نماید. درمان این درد،
گاه از طریق اصلاح نگرش فرد به زندگی صورت می گیرد و گاه به وسیله دارو انجام می پذیرد.
بدون شك اعتقاد فرد به خداوند از بروز یأس در امور دنیوی پیش گیری می كند. ولی آن چه بسیار مهم است یأس فرد در پی گیری اهداف اخروی و اصلاح رابطه خود و خداست. چنین یأسی از یك سو بالاترین ضرر را كه هلاكت اخروی است در پی دارد و از سوی دیگر نشانه های آن به زودی آشكار نمی شود. در نتیجه ممكن است فرد بسیار دیر به فكر درمان آن بیفتد.
بنابراین اندیشیدن به رحمت و مغفرت خداوند و نقص و ضعف عمل همه آدمیان در پیشگیری و درمان این بیماری بسیار مۆثر است.
*توجه به عفو وبخشش الهی*
دیگر روش درمان كه در همان روش نخست ریشه دارد،
یادآوری سخنانی است كه در قرآن و روایات اهل بیت وارد شده است و از یأس و نومیدی نهی نموده است.
خداوند در قرآن كریم فرموده است:
*قل یعبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللَّه ان اللَّه یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم*
بگو ای بندگان من كه به خود اسراف و ستم كرده اید! از رحمت خدا نومید نشوید كه خدا گناهان را می آمرزد،
زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است
@mohtavayerozeh
🔴 عاقبت محمد حنفیه
🔻مکالمه امیرالمؤمنین با او درجنگ جمل
🔻چرا در کربلا حاضر نشد
🔻 محمد، فعال و جریانساز
🔻 ادعای امامت در مقابل امام سجاد و شهادت سنگ حجرالاسود
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
☑️ صــــرفا برای عبرت...!!
#ولی_دیر_شده_بود
🔹بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر رو نداشت...
🔸گروه اوّل توابیّن بودند؛
🔻همونهایی که روز عاشورا سکوت کردند، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر...
#ولی_دیر_شده_بود
🔹گروه دوّم مردم مدینه بودند؛
🔻بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰ هزار نفر. یزید گفت: لشکری که به مدینه حمله کنه، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله.
#ولی_دیر_شده_بود
🔹گروه سـوّم مختار بود که بعد از جنگهای فراوان و کشته شدن حدود ۲۲ هزار نفر. گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد...
#ولی_دیر_شده_بود
1️⃣ مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردن...
2️⃣ مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه کمکش نکردند...
👈 همه بعدها به کمک امام رفتند...
#ولی_دیر_شده_بود
امام سجاد (علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکتها نمیکردند.
«#چون_دیر_شده_بود.»
🔻حدود ۳۵ هزار نفر کشته شدند امّا دیر شده بود.
👌خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند...!
⚠️ ما باید مراقب باشیم که از امام خودمون عقب نیفتیم.
☝🏼الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_
🔻هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
⬛️ روز عاشورا در کربلا چه گذشت؟
▪️از بانگ اذان صبح روز عاشورا تا غروب عصر روز دهم و آغاز اسارت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)؛ اینجا ساعت به ساعت سراغ رویدادهای دهم محرم سال ۶۱ رفتیم، تا بدانیم آخرین لحظات زندگی سیدالشهدا چگونه گذشت و این زخم ناسور هزارو چهارصد ساله چه طور به جان تاریخ نشست.
▪️طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجری شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف می تواند داشته باشد) استخراج شده و روایات مقتل نگارها با این ساعتها تنظیم گردیده است.
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
📣 ساعت ۵:۴۷ دقیقه - اذان صبح
▪️امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»
▪️لشکر مقابل نیز نماز صبح را به امامت عمر سعد [لعنت الله علیه و علیهم اجمعین] خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند
📣 ساعت حدود ۶ صبح
▪️امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها را خندق بکنند و آن را با خاربوتهها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
📣 حوالی طلوع آفتاب
▪️کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود، روبروی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند.
▪️صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است.
▪️یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟
▪️اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.»
▪️سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیده است.
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
📣 ساعت حدود ۸ صبح عاشورا
▪️بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای) کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.
▪️بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.
📣 ساعت حدود ۹ صبح عاشورا/ کوفیان اولین تیرها را به سمت سپاه امام (ع) پرتاب کردند
▪️روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟
عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد.
▪️اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند.
▪️ امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق مشخص نبست . تعداد کشتههای تیراندازی با تعداد کشتههای حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده است.)
📣 ساعت حدود ۱۰ صبح عاشورا/ آغاز نبرد تن به تن و حمله سراسری سپاه کوفیان
▪️بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند.
▪️عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.
▪️بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (ع) حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند.
▪️همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را ۵۰ نفر و این شهر آشوب ۳۸ نفر ذکر کرده است.
▪️اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند.
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
📣 ساعت حدود ۱۱ صبح عاشورا / نبرد تن به تن و دفع حملات کوفیان
▪️بعد از این حملات، امام(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند کسی از بنیهاشم به میدان برود.
▪️انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. بعضی «در مقابل نگاه امام(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیتهای تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».
▪️یک بار هفت نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.
📣ساعت ۱۲:۵۰ و اذان ظهر عاشورا
▪️حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشتهاند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم.
▪️یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمیشود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد.
▪️امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.»
▪️امام(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند.
▪️نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
📣 حدود ساعت ۱۳/ اولین جوان بنی هاشم به شهادت رسید
▪️۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(ع) بود.
▪️البته الفتوح، عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانهای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»
📣حدود ساعت ۱۴ / پشت امام حسین در این ساعت شکست...
▪️عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد.
▪️دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد.
▪️اباعبدالله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
♻️ سخنان قابل تأمل آیت الله جوادی آملی درباره تفاوت امر به معروف و نهی از منکر با تعلیم و تبلیغ
🔻مسأله امر به معروف، غیر از مسأله تعلیم و تبلیغ و امثال ذلک است. تعلیم برای این است که ما جاهل را عالم کنیم. تبلیغ برای این است که اگر به او نرسیده، به او برسانیم. تنبیه غافل این است که اگر او غفلتی دارد، متوجهاش کنیم .
🔻اما امر به معروف برای این است که کسی عالماً عامداً دارد گناه میکند. او که جاهل نیست، او که غافل نیست، او که ساهی [سهو کننده] و ناسی [فراموش کننده] نیست ما آیه و روایت بخوانیم.
هر کدام از اینها باشد، دیگر داخل در مسأله امر به معروف و نهی از منکر نیست.
🔻امر به معروف برای جایی است که کسی عالماً عامداً دارد گناه میکند. آن وقت ما دیگر معلم نیستیم؛ ما مرشد نیستیم؛ ما مبشر نیستیم؛ ما منذر نیستیم؛ ما فرماندهایم؛ امر میکنیم. بر او واجب است که حرف ما را گوش دهد. چون ما داریم امر میکنیم.
🔻اگر ما به کسی گفتیم #عفاف را رعایت بکن، رعایت نکرد، دو تا گناه کرد؛ یکی "قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ" را عمل نکرد. یکی فرمان ما را اطاعت نکرد.
این که فرمود: "المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ" ما ولایت داریم نسبت به یکدیگر؛ ولی یکدیگر هستیم. مولّی علیه باید حرف ولی را گوش دهد.
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
📣ساعت ۱۶:۰۶ اذان عصر عاشورا/ حسین (ع) را تشنه لب سر بریدند...
▪️وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفتهاند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایعنگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که میگفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»
▪️گوید: آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد ...»
📣حدود ساعت ۱۷ / غارت حرم آغاز شد
▪️بعد از شهادت امام(ع)، عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند.
▪️غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمهها گذاشت.
▪️یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بنمطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد.
▪️نزدیک غروب آفتاب است . سر امام را جدا میکنند و به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب میدوانند تا استخوانهایشان هم خرد شود.
📣۱۸:۴۹ اذان مغرب عاشورا/ شام غریبان اهل حرم
▪️داستان روز غم انگیز عاشورا اینطور تمام میشود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را میداده، سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!»
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖
◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
⚫️ #کرامت_اول
حضرت امام حسین علیه السلام
📌#اهانت_به_زائران
در روز عاشورا مردم از اطراف و اكناف شهر و روستاها به حسينيّه ها هجوم آورده بودند كه اقامه عزادارى كنند و بعد از عزادارى سفره اى پهن مى كردند و اطعام مى دادند خوب چون جمعيت زياد بود در حسينيه هم جا نبود مردم در كوچه گاهى براى نوبت گرفتن و تناول غذا مانع از عبور و مرور ماشين و خودروها مى شدند تا اينكه وارد كوچه شوند و گاهى از ازدحام عبور وسائل طول مي كشيد در اين اوقات ماشينى از راه مى رسد و شلوغى مانع رفتن او مى شود يكى از سرنشينان آن ماشين به تندى مى پرسد چه خبر است كه اين گذر آنقدر شلوغ است ؟
يكى مي گويد : مردم آمده اند از غذاى امام حسين ع تناول كنند. آن سرنشين كه زنى تهرانى بود گفت خاك برسرتان گُشنه گداها خجالت نمى كشيد؟ برويد گم شويد چه شلوغى كرده اند؟!
اين زن به ظاهر اشرافى باگستاخى و بى حيائى به خود اجازه ميدهد كه به مهمانان آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السلام زخم زبان بزند تا به اين وسيله راه باز شود و برود، ولى فرداى آن روز كه روز يازدهم محرم بود مي گويد من در قسمت آخر آشپزخانه حسينيّه به نظافت و نظم اثاث ها مشغول بودم تازه خورشيد مي خواست سو بزند كه احساس كردم كسى درب حسينيّه را مى زند من خيال كردم رفقا هستند درب را باز كردم زنى را ديدم كه چهره اى اشك آلود و پريشان التماس كنان كه اجازه دهيد داخل حسينيّه شوم ، گفتم :
چرا ، گفت مرا راه دهيد براى شما مي گويم ، وقتى كه وارد شد انگشت خود را با آب دهان تر میكرد و مى ماليد بر روى چهار چوب درب حسينيّه و ميخورد و مرتب مى گفت آقاجان حسين جان غلط كردم نفهميدم مرا ببخش و با اين كلمات در پيشگاه امام حسين علیه السلام عذر خواهى مى كرد و بعد ، از كيف دستى خود دستمالى درآورد مقدارى از خاك درگاه را در آن ريخته آن را گره زده و در كيفش نهاد و بعد از من درخواست كرد كه اگر غذائى از ديروز باقى مانده به من بده ، من گفتم خير چيزى از غذاى ديروز نمانده بايد همان ديروز براى صرف غذا مى آمديد ديدم آن زن مقدارى به سر و صورت خود زد و اشك ريزان ، با صداى گره خورده گفت ديروز از تهران براى ديدار فاميلم به يزد آمدم ماشين ما از اين كوچه ميگذشت جمعيت فشرده بود گفتم براى چه اين مشكل بوجود آمده ؟ گفتند در حسينيّه ناهار ميدهند، من هم از روى نادانى و غرور حرفهاى ناروايى زدم . ولى شب در عالم خواب ديدم كه هوا بيرحمانه گرم است و من از شدت تشنگى گلويم مى سوزد و چشمهايم فضا را تيره مى بيند و مى خواهم از جوار همين حسينيّه بگذرم در عالم رؤ يا ديدم درب حسينيه باز است و سيد بزرگوارى در كنار چهار چوب در ايستاده و هركسى كه عازم حسينيّه است از اين آقا براتى و اجازه نامه اى ميگيرد و داخل مى شود و همچنين روبروى آن آقا بانوئى مجلل به همين كيفيت نوشته اى به زنان ميدهد تا وارد شوند من پيش رفتم به آن خانم گفتم نوشته اى هم به من بدهيد تا وارد شوم ايشان با حالى متاثر فرمود شما به مهمانهاى ما اهانت كرده اى چطور انتظار دست خط ما را دارى ؟
من از شدت شرمندگى و عطش از خواب بيدار شدم و تا صبح خواب به چشمم راه نيافت و با خود فكر ميكردم كه در چه محلى به عزاداران جسارت كردم تا اينكه ماجراى روز گذشه در نظرم آمد، حالا اگر غذائى وجود دارد به من بدهيد.
گفتم : هيچ غذائى وجود ندارد ديدم رفت تكه هاى نان كه آلوده بود بدست گرفت و شست و خورد و در و ديوار حسينيّه را با گريه مى بوسيد بطورى كه مرا سخت منقلب و گريان ساخت و ميگفت اى خاندان عصمت و طهارت و اى عزيز زهرا مرا ببخش .
📚 منبع :
کتاب کرامات الحسینیه جلد ۲ تالیف علی میرخلف زاده
▪️شادی روح منور و ملکوتی آقا ابا عبدالله الحسین ( ع ) و یاران با وفایش #صلوات
🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فرجهمَ🌹
#نَشر_کرامت_صَــــدَقِه_جاریه
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
🔘داستان کوتاه
"عاقبت قاتلان حسین(ع)
زرعة بن اَبان بن دارُم"
از عناصر خیبث سپاه عمربن سعد که در کربلا، مانع دسترسی حسین بن علی علیه السلام به آب شد.
روز عاشورا سال ۶۱ هـ.ق، آن زمان که سپاه کوفه بر حسین علیه السلام حمله کرد و آن حضرت مانند شیر غران روبروی آنها قرار گرفت و شمشیر به آنان کشید و گروه زیادی را مانند برگ خزان بر روی زمین، ریخت، تشنگی زیادی بر او غالب شد، از این رو به طرف رود فرات روان شد هرچند که عمروبن حجاج با چند صد سوار اطراف آنجا را محاصره کرده بودند.
کوفیان میدانستند که اگر آن حضرت جرعهای آب بنوشد این بار چندین برابر از آنها بکشد و بسیاری قلع و قمع کند.
همین جا بود که «زرعة بن ابان از قبیله بنی دارم» دستور داد که میان حسین و آب فرات حایل شوید و مگذارید که او بر آب دست پیدا کند و خودش بر اسب سوار شد و مردم هم دنبال او رفتند تا بین حسین علیه السلام و آب مانع شدند.
امام حسین او را نفرین کرد و فرمود: خدایا او را تشنه گردان.
زرعه خشمگین شد و تیری بر چانه آنحضرت زد امام علیه السلام تیر را بیرون کشید و دستش را زیر حنک (چانه) گرفت، هر دو دست از خون پر شد.
آنگاه گفت: خدایا از آن چه با پسر دختر پیغمبرت انجام میدهند سوی تو شکایت میکنم، خدایا آنها را یک به یک بشمار و بکش و پراکنده کن و یکنفر از آنها را باقی مگذار.
چیزی از این واقعه نگذشت که خداوند تشنگی را بر زرعة بن اَبان، مسلط کرد و او هرگز سیراب نمیشد.
پایان زندگی ننگین او؛
اکثر مقاتل نوشتهاند که زرعة بن ابان، مدت کمی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام زیست و بعد مبتلا به عطش شد به گونهای که از سرما و گرما فریاد میزد گویا آتشی از شکمش شعله میکشید و پشتش از سرما میلرزید.
هرچه آب میخورد سیراب نمیشد.!
آب را برای او سرد میکردند و با شکر مخلوط و پیاپی به او میدادند (شربت بوده) ولی دائما فریاد میزد «آبم دهید»
یک کوزه آب به او میدادند، میخورد و کوزه دیگر میرسید و او بر پشت میافتاد و باز تشنه میشد و فریاد میکرد که تشنگی مرا کشت.
قاسم بن اصبغ بن نباته روایت میکند که گاهی من از کسانی بودم که او را پرستاری میکردم و برای آرامش و تسکین او جدیت داشتم و آب سرد برایش میآوردند آمیخته با شکر و قدحهای پر از شیر و کوزههای پر از آب
او میگفت: وای بر شما، آب به من دهید که از تشنگی میمیرم کوزهها یا کاسهای پر از آب به او میدادند که برای سیراب کردن یک خانواده کافی بود.
او میآشامید و همین که لب خود بر میداشت، لحظهای دراز میکشید و مجددا میگفت آبم دهید...
اصبغ میگوید: به خدا قسم چیزی نگذشت که شکمش مانند شکم شتر برآمد و ورم کرد و بعد ترکید و او هلاک شد!!
منابع:
منتهی الامال
تاریخ طبری
بحارالانوار مجلسی
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖
◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
⚫️ #کرامت_دوم
حضرت امام حسین علیه السلام
📌#درد_چشم
✍ فاضل بزرگوار صاحب كتاب دارالسلام مرحوم شيخ محمود عراقى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب دارالسلام فرموده :
در سال هزار و دويست و هفتاد و دوم هجرى كه اوائل مجاورتم به نجف اشرف بود ، حقير را رَمَدى درد چشم شديدى عارض شد كه تابحال مثل آن درد چشم را نديده بودم كه تقريبا شش روز طول كشيد و شايد در اين مدت نخوابيدم ، روزهاى زيارتى مخصوصه آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السلام هم نزديك بود ، جمعى از طلاب بعيادتم آمدند يكى از آنها شمسيه حقير را از براى سفر خواست ، گفتم خودم نياز دارم ، گفت تو با اينحال چگونه مى توانى بيائى ، گفتم هنوز مايوس نشده ام و بعد هم آنها رفتند اتفاقا منزل خالى بود و عيال هم نبود تنهائى و طول چشم درد و تنگى وقت زيارت و رفتن رفقا به كربلا باعث رقت قلبم شد ، بر خواستم و متوجه كربلا شدم عرض كردم
#السلام_عليك_يا_ابا_عبداللّه
شنيده بودم در روز عاشورا در وقت اشتغال به غزوه جنگ كربلا سلطان قيس هندى در هندوستان به چنگال شير مبتلا شد و استغاثه به جانب اقدست كرد او را دريافتى ، من كه اراده زيارتت را دارم ... این را گفتم و گريه گلويم را گرفت پس سر خود را بر پشتى گذاشتم خوابم برد و در اثناى خواب ديدم آقا حضرت سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين علیه السلام بر بالاى تل بلندى تشريف دارد و حقير در وسط آن تل ايستاده ام پس آن حضرت با صداى بلند فرمود : بيا . حقير به زبان حال نه مقال گويا عرض كردم با اين چشم رمدآلود چگونه بيايم .
ناگاه آن بزرگوار به سرعت از بالاى آن تل به نزد من آمد و انگشت مبارك را بر پشت چشم من نهاده مانند كسى كه خفته دست گذاشته كه بيدار شود از خواب بيدار شدم چشمم را باز كردم هيچ دردى در آن احساس نكردم و عرصه اطاق و فضاى خانه را روشن ديدم شكر خدا را به جا آوردم ، زود بر خواستم وضو گرفتم و خود را به حرم رساندم آن طلبه هایى را كه به عيادتم آمده بودند در حرم ديدم كه براى وداع از آقا اميرالمؤمنين علیه السلام آمده بودند چون مرا ديدند تعجب كردند و گفتند تو يك ساعت پيش به آن حالت بودى چطور شد كه اين طور شدى گفتم شنيديد كه مايوس نيستم الحمدلله خداوند به من عافيت داد پس از حرم بيرون آمديم آنها در همان روز از راه آب رفتند و حقير فرداى آن روز از راه خشك رفتم و يك روز زودتر از آنها وارد كربلا شدم .
📚 منبع :
کتاب کرامات الحسینیه جلد ۲ تالیف علی میرخلف زاده
▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)
و یاران با وفایش #صلوات
🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فرجهمَ🌹
#نَشر_کرامت_صَــــدَقِه_جاریه
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖
◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
⚫️ #کرامت_سوم
حضرت امام حسین علیه السلام
📌 #هدایت_یک_جوان_با
#نام_امام_حسین_علیه_السّلام
✍ جناب علی اکبر مهدی پور در کتاب «جرعه ای از کرامات امام حسین» می نویسد :
یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه اصفهان در ایام نیمه شعبان سال 1389 هجری شمسی برفراز منبر گفت :
دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد . گفت: من جوانی شرّ بودم... جز نماز و روزه هرکاری انجام می دادم.
شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند ، من بدنبال کثافت کاری خود بودم ، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود ، او را به زور به محلّی بردم و خواستم به او تعدّی کنم ، هرچه گریه و تضرّع کرد و گفت :
شب عاشوراست ، اعتنا نکردم .
گفت : من علویّه هستم ، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن ، اعتنا نکردم.
گفت : بیا امشب با امام حسین معامله کن ، امام حسین دست عطوفتش را بر سر تو بکشد.
نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت ، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم.
به خانه برگشتم ، تلویزیون را روشن کردم ، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحۀ تلویزیون تعزیه را نشان می داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند. بی اختیار اشکم جاری شد ، مدتی نشستم و گریه کردم.
مادرم آمد ، تا وارد خانه شد ، پرسید : رضا چه شده؟
گفتم :هیچ ، گفت: نه ، از همه جای اتاق ، بوی امام حسین می آید.
فردا بی اختیار به حسینیه رفتم. همۀ بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم ، چون سر تا پا شرّ هستم.
رئیس هیأت گفت : آقا رضا!
تو هم حسینی شدی؟
گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا.
گفتم: پول ندارم ، گفت : با هزینۀ خودم می برم.
به فاصلۀ چند روز رفتم کربلا ، همه رفتند حرم ، من خجالت می کشیدم.
بالاخره من هم رفتم.
چند ماه بعد هم مرا به مکه برد. از مکه برگشتم ، مادرم گفت : رضا! دختری برایت درنظر گرفتیم.
رفتند خواستگاری ، روز بعد من رفتم ، دختر برایم چایی آورد ، تا چشمش به من افتاد ، فریاد زد : یا زهرا! و بیهوش شد.
وقتی به هوش آمد ، گفت : دیشب حضرت زهرا علیها السّلام را در عالم رؤیا دیدم، عکس این جوان را به من نشان داد و فرمود: فردا من برای تو خواستگار می فرستم ، مبادا رد کنی.
یک جوان شرّ ، با شنیدن نام امام حسین علیه السّلام دگرگون می شود ، حسینی می شود ، کربلایی می شود ، حاجی می شود ، مورد عنایت حضرت زهرا علیها السّلام قرار می گیرد ، از راه حلال به خواسته اش می رسد و زندگی اش سر و سامان می گیرد.
الحق که یاد امام حسین ، اشک بر امام حسین کیمیاست ، کجای عالم چنین کیمیایی سراغ دارید؟! مس وجود انسان ها را از طلا هم بالاتر می برد.
📚 منبع :
جرعه ای از کرامات امام حسین (ع) علی اکبر مهدی پور ص ۲۱
▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)
و یاران با وفایش #صلوات
🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فرجهمَ🌹
#نَشر_کرامت_صَــــدَقِه_جاریه
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖
◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
⚫️ #کرامت_چهارم
حضرت امام حسین علیه السلام
📌 #عنایت_امام_حسین_علیه_السلام_به_کریم_سیاه
✍ آیة الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مشهور به صاحب عروه برای صله ارحام عازم یزد بود ، یک قطعه کفن برای خودش خریده در حرم امیر مؤمنان علی علیه السّلام همۀ قرآن را بر آن نوشته ، سپس در حرم امام حسین علیه السّلام زیارت عاشورا را با تربت بر اطراف آن نوشته بود ، در این سفر این کفن را با خودش به یزد می برد ، در شب اول ورودش به یزد ، در منزل یکی از دخترانش استراحت می کند ، حضرت سیدالشهداء علیه السّلام به خوابش آمده می فرمایند :
یکی از دوستان ما فوت کرده ، در مزار یزد منتظر کفن است ، ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود.
بیدار می شود و می خوابد ، دوبار دیگر این رؤیا تکرار می شود ، لباس پوشیده به قبرستان یزد می رود و می بیند شخصی به نام «#کریم_سیاه» فوت کرده ، او را غسل داده روی سنگ نهاده منتظر کفن هستند.
تا ایشان می رسد ، می گویند : کفن را آوردند.
مرحوم یزدی از آن ها می پرسد : شما کی هستید ؟ می گویند : همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید ، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم.
مرحوم یزدی می پرسد :
این شخص کیست؟ می گویند :
او شخصی به نام «#کریم_سیاه» است ، یک فرد معمولی ، ولی عاشق امام حسین علیه السّلام بود ، در هر کجا مجلسی به نام امام حسین علیه السّلام برگزار می شد :
👈 او بدون #هیچ_تکلّفی حاضر می شد .
📚 منبع :
جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام ص ۱۰۲
▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)
و یاران با وفایش #صلوات
🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فرجهمَ🌹
#نَشر_کرامت_صَــــدَقِه_جاریه
📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd