eitaa logo
محتوای روضه و منبر
2.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 عاقبت محمد حنفیه 🔻مکالمه امیرالمؤمنین با او درجنگ جمل 🔻چرا در کربلا حاضر نشد 🔻 محمد، فعال و جریان‌ساز 🔻 ادعای امامت در مقابل امام سجاد و شهادت سنگ حجرالاسود ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️ صــــرفا برای عبرت...!! 🔹بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر رو نداشت... 🔸گروه اوّل توابیّن بودند؛ 🔻همون‌هایی که روز عاشورا سکوت کردند، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر... 🔹گروه دوّم مردم مدینه بودند؛ 🔻بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰ هزار نفر. یزید گفت: لشکری که به مدینه حمله کنه، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله. 🔹گروه سـوّم مختار بود که بعد از جنگ‌های فراوان و کشته شدن حدود ۲۲ هزار نفر. گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد... 1️⃣ مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردن... 2️⃣ مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه کمکش نکردند... 👈 همه بعدها به کمک امام رفتند... امام سجاد (علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکت‌ها نمی‌کردند. «.» 🔻حدود ۳۵ هزار نفر کشته شدند امّا دیر شده بود. 👌خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند...! ⚠️ ما باید مراقب باشیم که از امام خودمون عقب نیفتیم. ☝🏼الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_ 🔻هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید. 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
⬛️ روز عاشورا در کربلا چه گذشت؟ ▪️از بانگ اذان صبح روز عاشورا تا غروب عصر روز دهم و آغاز اسارت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)؛ اینجا ساعت به ساعت سراغ رویدادهای دهم محرم سال ۶۱ رفتیم، تا بدانیم آخرین لحظات زندگی سیدالشهدا چگونه گذشت و این زخم ناسور هزارو چهارصد ساله چه طور به جان تاریخ نشست. ▪️طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجری شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف می تواند داشته باشد) استخراج شده و روایات مقتل نگارها با این ساعتها تنظیم گردیده است. 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
📣 ساعت ۵:۴۷ دقیقه - اذان صبح ▪️امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری» ▪️لشکر مقابل نیز نماز صبح را به امامت عمر سعد [لعنت الله علیه و علیهم اجمعین] خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند 📣 ساعت حدود ۶ صبح ▪️امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها را خندق بکنند و آن را با خاربوته‌ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند. 📣 حوالی طلوع آفتاب ▪️کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود، روبروی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. ▪️صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. ▪️یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ ▪️اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» ▪️سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیده است. 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
📣 ساعت حدود ۸ صبح عاشورا ▪️بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوان‌های) کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند. ▪️بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند. 📣 ساعت حدود ۹ صبح عاشورا/ کوفیان اولین تیرها را به سمت سپاه امام (ع) پرتاب کردند ▪️روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. ▪️اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. ▪️ امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق مشخص نبست . تعداد کشته‌های تیراندازی با تعداد کشته‌های حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده است.) 📣 ساعت حدود ۱۰ صبح عاشورا/ آغاز نبرد تن به تن و حمله سراسری سپاه کوفیان ▪️بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. ▪️عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد. ▪️بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (ع) حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند. ▪️همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را ۵۰ نفر و این شهر آشوب ۳۸ نفر ذکر کرده است. ▪️اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند. 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
📣 ساعت حدود ۱۱ صبح عاشورا / نبرد تن به تن و دفع حملات کوفیان ▪️بعد از این حملات، امام‌(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. ▪️انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. ‌بعضی «در مقابل نگاه امام‌(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است». ▪️یک بار هفت نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد. 📣ساعت ۱۲:۵۰ و اذان ظهر عاشورا ▪️حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. ▪️یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. ▪️امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.» ▪️امام‌(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. ▪️نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟» 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
📣 حدود ساعت ۱۳/ اولین جوان بنی هاشم به شهادت رسید ▪️۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(ع) بود. ▪️البته الفتوح، عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.» 📣حدود ساعت ۱۴ / پشت امام حسین در این ساعت شکست... ▪️عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. ▪️دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. ▪️اباعبدالله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.» 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
♻️ سخنان قابل تأمل آیت الله جوادی آملی درباره تفاوت امر به معروف و نهی از منکر با تعلیم و تبلیغ 🔻مسأله امر به معروف، غیر از مسأله تعلیم و تبلیغ و امثال ذلک است. تعلیم برای این است که ما جاهل را عالم کنیم. تبلیغ برای این است که اگر به او نرسیده، به او برسانیم. تنبیه غافل این است که اگر او غفلتی دارد، متوجه‌اش کنیم . 🔻اما امر به معروف برای این است که کسی عالماً عامداً دارد گناه می‌کند. او که جاهل نیست، او که غافل نیست، او که ساهی [سهو کننده] و ناسی [فراموش کننده] نیست ما آیه و روایت بخوانیم. هر کدام از اینها باشد، دیگر داخل در مسأله امر به معروف و نهی از منکر نیست. 🔻امر به معروف برای جایی است که کسی عالماً عامداً دارد گناه می‌کند. آن وقت ما دیگر معلم نیستیم؛ ما مرشد نیستیم؛ ما مبشر نیستیم؛ ما منذر نیستیم؛ ما فرمانده‌ایم؛ امر می‌کنیم. بر او واجب است که حرف ما را گوش دهد. چون ما داریم امر می‌کنیم. 🔻اگر ما به کسی گفتیم را رعایت بکن، رعایت نکرد، دو تا گناه کرد؛ یکی "قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ" را عمل نکرد. یکی فرمان ما را اطاعت نکرد. این که فرمود: "المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ" ما ولایت داریم نسبت به یکدیگر؛ ولی یکدیگر هستیم. مولّی علیه باید حرف ولی را گوش دهد. 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
📣ساعت ۱۶:۰۶ اذان عصر عاشورا/ حسین (ع) را تشنه لب سر بریدند... ▪️وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.» ▪️گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد ...» 📣حدود ساعت ۱۷ / غارت حرم آغاز شد ▪️بعد از شهادت امام(ع)، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند. ▪️غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت. ▪️یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد. ▪️نزدیک غروب آفتاب است . سر امام را جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود. 📣۱۸:۴۹ اذان مغرب عاشورا/ شام غریبان اهل حرم ▪️داستان روز غم انگیز عاشورا این‌طور تمام می‌شود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!» 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 در روز عاشورا مردم از اطراف و اكناف شهر و روستاها به حسينيّه ها هجوم آورده بودند كه اقامه عزادارى كنند و بعد از عزادارى سفره اى پهن مى كردند و اطعام مى دادند خوب چون جمعيت زياد بود در حسينيه هم جا نبود مردم در كوچه گاهى براى نوبت گرفتن و تناول غذا مانع از عبور و مرور ماشين و خودروها مى شدند تا اينكه وارد كوچه شوند و گاهى از ازدحام عبور وسائل طول مي كشيد در اين اوقات ماشينى از راه مى رسد و شلوغى مانع رفتن او مى شود يكى از سرنشينان آن ماشين به تندى مى پرسد چه خبر است كه اين گذر آنقدر شلوغ است ؟ يكى مي گويد : مردم آمده اند از غذاى امام حسين ع تناول كنند. آن سرنشين كه زنى تهرانى بود گفت خاك برسرتان گُشنه گداها خجالت نمى كشيد؟ برويد گم شويد چه شلوغى كرده اند؟! اين زن به ظاهر اشرافى باگستاخى و بى حيائى به خود اجازه ميدهد كه به مهمانان آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السلام زخم زبان بزند تا به اين وسيله راه باز شود و برود، ولى فرداى آن روز كه روز يازدهم محرم بود مي گويد من در قسمت آخر آشپزخانه حسينيّه به نظافت و نظم اثاث ها مشغول بودم تازه خورشيد مي خواست سو بزند كه احساس ‍ كردم كسى درب حسينيّه را مى زند من خيال كردم رفقا هستند درب را باز كردم زنى را ديدم كه چهره اى اشك آلود و پريشان التماس كنان كه اجازه دهيد داخل حسينيّه شوم ، گفتم : چرا ، گفت مرا راه دهيد براى شما مي گويم ، وقتى كه وارد شد انگشت خود را با آب دهان تر میكرد و مى ماليد بر روى چهار چوب درب حسينيّه و ميخورد و مرتب مى گفت آقاجان حسين جان غلط كردم نفهميدم مرا ببخش و با اين كلمات در پيشگاه امام حسين علیه السلام عذر خواهى مى كرد و بعد ، از كيف دستى خود دستمالى درآورد مقدارى از خاك درگاه را در آن ريخته آن را گره زده و در كيفش نهاد و بعد از من درخواست كرد كه اگر غذائى از ديروز باقى مانده به من بده ، من گفتم خير چيزى از غذاى ديروز نمانده بايد همان ديروز براى صرف غذا مى آمديد ديدم آن زن مقدارى به سر و صورت خود زد و اشك ريزان ، با صداى گره خورده گفت ديروز از تهران براى ديدار فاميلم به يزد آمدم ماشين ما از اين كوچه ميگذشت جمعيت فشرده بود گفتم براى چه اين مشكل بوجود آمده ؟ گفتند در حسينيّه ناهار ميدهند، من هم از روى نادانى و غرور حرفهاى ناروايى زدم . ولى شب در عالم خواب ديدم كه هوا بيرحمانه گرم است و من از شدت تشنگى گلويم مى سوزد و چشمهايم فضا را تيره مى بيند و مى خواهم از جوار همين حسينيّه بگذرم در عالم رؤ يا ديدم درب حسينيه باز است و سيد بزرگوارى در كنار چهار چوب در ايستاده و هركسى كه عازم حسينيّه است از اين آقا براتى و اجازه نامه اى ميگيرد و داخل مى شود و همچنين روبروى آن آقا بانوئى مجلل به همين كيفيت نوشته اى به زنان ميدهد تا وارد شوند من پيش رفتم به آن خانم گفتم نوشته اى هم به من بدهيد تا وارد شوم ايشان با حالى متاثر فرمود شما به مهمانهاى ما اهانت كرده اى چطور انتظار دست خط ما را دارى ؟ من از شدت شرمندگى و عطش از خواب بيدار شدم و تا صبح خواب به چشمم راه نيافت و با خود فكر ميكردم كه در چه محلى به عزاداران جسارت كردم تا اينكه ماجراى روز گذشه در نظرم آمد، حالا اگر غذائى وجود دارد به من بدهيد. گفتم : هيچ غذائى وجود ندارد ديدم رفت تكه هاى نان كه آلوده بود بدست گرفت و شست و خورد و در و ديوار حسينيّه را با گريه مى بوسيد بطورى كه مرا سخت منقلب و گريان ساخت و ميگفت اى خاندان عصمت و طهارت و اى عزيز زهرا مرا ببخش . 📚 منبع : کتاب کرامات الحسینیه جلد ۲ تالیف علی میرخلف زاده ▪️شادی روح منور و ملکوتی آقا ابا عبدالله الحسین ( ع ) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
🔘داستان کوتاه "عاقبت قاتلان حسین(ع) زرعة بن اَبان بن دارُم" از عناصر خیبث سپاه عمربن سعد که در کربلا، مانع دسترسی حسین بن علی علیه السلام به آب شد. روز عاشورا سال ۶۱ هـ.ق، آن زمان که سپاه کوفه بر حسین علیه السلام حمله کرد و آن حضرت مانند شیر غران روبروی آنها قرار گرفت و شمشیر به آنان کشید و گروه زیادی را مانند برگ خزان بر روی زمین، ریخت، تشنگی زیادی بر او غالب شد، از این رو به طرف رود فرات روان شد هرچند که عمروبن حجاج با چند صد سوار اطراف آنجا را محاصره کرده بودند. کوفیان می‌دانستند که اگر آن حضرت جرعه‌ای آب بنوشد این بار چندین برابر از آنها بکشد و بسیاری قلع و قمع کند. همین جا بود که «زرعة بن ابان از قبیله بنی دارم» دستور داد که میان حسین و آب فرات حایل شوید و مگذارید که او بر آب دست پیدا کند و خودش بر اسب سوار شد و مردم هم دنبال او رفتند تا بین حسین علیه السلام و آب مانع شدند. امام حسین او را نفرین کرد و فرمود: خدایا او را تشنه گردان. زرعه خشمگین شد و تیری بر چانه آنحضرت زد امام علیه السلام تیر را بیرون کشید و دستش را زیر حنک (چانه) گرفت، هر دو دست از خون پر شد. آنگاه گفت: خدایا از آن چه با پسر دختر پیغمبرت انجام می‌دهند سوی تو شکایت می‌کنم، خدایا آنها را یک به یک بشمار و بکش و پراکنده کن و یکنفر از آنها را باقی مگذار. چیزی از این واقعه نگذشت که خداوند تشنگی را بر زرعة بن اَبان، مسلط کرد و او هرگز سیراب نمی‌شد. پایان زندگی ننگین او؛ اکثر مقاتل نوشته‌اند که زرعة بن ابان، مدت کمی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام زیست و بعد مبتلا به عطش شد به گونه‌ای که از سرما و گرما فریاد می‌زد گویا آتشی از شکمش شعله می‌کشید و پشتش از سرما می‌لرزید. هرچه آب می‌خورد سیراب نمی‌شد.! آب را برای او سرد می‌کردند و با شکر مخلوط و پیاپی به او می‌دادند (شربت بوده) ولی دائما فریاد می‌زد «آبم دهید» یک کوزه آب به او می‌دادند، می‌خورد و کوزه دیگر می‌رسید و او بر پشت می‌افتاد و باز تشنه می‌شد و فریاد می‌کرد که تشنگی مرا کشت. قاسم بن اصبغ بن نباته روایت می‌کند که گاهی من از کسانی بودم که او را پرستاری می‌کردم و برای آرامش و تسکین او جدیت داشتم و آب سرد برایش می‌آوردند آمیخته با شکر و قدح‌های پر از شیر و کوزه‌های پر از آب او می‌گفت: وای بر شما، آب به من دهید که از تشنگی می‌میرم کوزه‌ها یا کاسه‌ای پر از آب به او می‌دادند که برای سیراب کردن یک خانواده کافی بود. او می‌آشامید و همین که لب خود بر می‌داشت، لحظه‌ای دراز می‌کشید و مجددا می‌گفت آبم دهید... اصبغ می‌گوید: به خدا قسم چیزی نگذشت که شکمش مانند شکم شتر برآمد و ورم کرد و بعد ترکید و او هلاک شد!! منابع: منتهی الامال تاریخ طبری بحارالانوار مجلسی 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 ✍ فاضل بزرگوار صاحب كتاب دارالسلام مرحوم شيخ محمود عراقى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب دارالسلام فرموده : در سال هزار و دويست و هفتاد و دوم هجرى كه اوائل مجاورتم به نجف اشرف بود ، حقير را رَمَدى درد چشم شديدى عارض شد كه تابحال مثل آن درد چشم را نديده بودم كه تقريبا شش روز طول كشيد و شايد در اين مدت نخوابيدم ، روزهاى زيارتى مخصوصه آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السلام هم نزديك بود ، جمعى از طلاب بعيادتم آمدند يكى از آنها شمسيه حقير را از براى سفر خواست ، گفتم خودم نياز دارم ، گفت تو با اينحال چگونه مى توانى بيائى ، گفتم هنوز مايوس نشده ام و بعد هم آنها رفتند اتفاقا منزل خالى بود و عيال هم نبود تنهائى و طول چشم درد و تنگى وقت زيارت و رفتن رفقا به كربلا باعث رقت قلبم شد ، بر خواستم و متوجه كربلا شدم عرض كردم شنيده بودم در روز عاشورا در وقت اشتغال به غزوه جنگ كربلا سلطان قيس هندى در هندوستان به چنگال شير مبتلا شد و استغاثه به جانب اقدست كرد او را دريافتى ، من كه اراده زيارتت را دارم ... این را گفتم و گريه گلويم را گرفت پس سر خود را بر پشتى گذاشتم خوابم برد و در اثناى خواب ديدم آقا حضرت سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين علیه السلام بر بالاى تل بلندى تشريف دارد و حقير در وسط آن تل ايستاده ام پس آن حضرت با صداى بلند فرمود : بيا . حقير به زبان حال نه مقال گويا عرض كردم با اين چشم رمدآلود چگونه بيايم . ناگاه آن بزرگوار به سرعت از بالاى آن تل به نزد من آمد و انگشت مبارك را بر پشت چشم من نهاده مانند كسى كه خفته دست گذاشته كه بيدار شود از خواب بيدار شدم چشمم را باز كردم هيچ دردى در آن احساس نكردم و عرصه اطاق و فضاى خانه را روشن ديدم شكر خدا را به جا آوردم ، زود بر خواستم وضو گرفتم و خود را به حرم رساندم آن طلبه هایى را كه به عيادتم آمده بودند در حرم ديدم كه براى وداع از آقا اميرالمؤمنين علیه السلام آمده بودند چون مرا ديدند تعجب كردند و گفتند تو يك ساعت پيش به آن حالت بودى چطور شد كه اين طور شدى گفتم شنيديد كه مايوس نيستم الحمدلله خداوند به من عافيت داد پس از حرم بيرون آمديم آنها در همان روز از راه آب رفتند و حقير فرداى آن روز از راه خشك رفتم و يك روز زودتر از آنها وارد كربلا شدم . 📚 منبع : کتاب کرامات الحسینیه جلد ۲ تالیف علی میرخلف زاده ▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 ✍ جناب علی اکبر مهدی پور در کتاب «جرعه ای از کرامات امام حسین» می نویسد : یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه اصفهان در ایام نیمه شعبان سال 1389 هجری شمسی برفراز منبر گفت : دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد . گفت: من جوانی شرّ بودم... جز نماز و روزه هرکاری انجام می دادم. شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند ، من بدنبال کثافت کاری خود بودم ، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود ، او را به زور به محلّی بردم و خواستم به او تعدّی کنم ، هرچه گریه و تضرّع کرد و گفت : شب عاشوراست ، اعتنا نکردم . گفت : من علویّه هستم ، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن ، اعتنا نکردم. گفت : بیا امشب با امام حسین معامله کن ، امام حسین دست عطوفتش را بر سر تو بکشد. نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت ، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم. به خانه برگشتم ، تلویزیون را روشن کردم ، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحۀ تلویزیون تعزیه را نشان می داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند. بی اختیار اشکم جاری شد ، مدتی نشستم و گریه کردم. مادرم آمد ، تا وارد خانه شد ، پرسید : رضا چه شده؟ گفتم :هیچ ، گفت: نه ، از همه جای اتاق ، بوی امام حسین می آید. فردا بی اختیار به حسینیه رفتم. همۀ بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم ، چون سر تا پا شرّ هستم. رئیس هیأت گفت : آقا رضا! تو هم حسینی شدی؟ گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا. گفتم: پول ندارم ، گفت : با هزینۀ خودم می برم. به فاصلۀ چند روز رفتم کربلا ، همه رفتند حرم ، من خجالت می کشیدم. بالاخره من هم رفتم. چند ماه بعد هم مرا به مکه برد. از مکه برگشتم ، مادرم گفت : رضا! دختری برایت درنظر گرفتیم. رفتند خواستگاری ، روز بعد من رفتم ، دختر برایم چایی آورد ، تا چشمش به من افتاد ، فریاد زد : یا زهرا! و بیهوش شد. وقتی به هوش آمد ، گفت : دیشب حضرت زهرا علیها السّلام را در عالم رؤیا دیدم، عکس این جوان را به من نشان داد و فرمود: فردا من برای تو خواستگار می فرستم ، مبادا رد کنی. یک جوان شرّ ، با شنیدن نام امام حسین علیه السّلام دگرگون می شود ، حسینی می شود ، کربلایی می شود ، حاجی می شود ، مورد عنایت حضرت زهرا علیها السّلام قرار می گیرد ، از راه حلال به خواسته اش می رسد و زندگی اش سر و سامان می گیرد. الحق که یاد امام حسین ، اشک بر امام حسین کیمیاست ، کجای عالم چنین کیمیایی سراغ دارید؟! مس وجود انسان ها را از طلا هم بالاتر می برد. 📚 منبع : جرعه ای از کرامات امام حسین (ع) علی اکبر مهدی پور ص ۲۱ ▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 ✍ آیة الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مشهور به صاحب عروه برای صله ارحام عازم یزد بود ، یک قطعه کفن برای خودش خریده در حرم امیر مؤمنان علی علیه السّلام همۀ قرآن را بر آن نوشته ، سپس در حرم امام حسین علیه السّلام زیارت عاشورا را با تربت بر اطراف آن نوشته بود ، در این سفر این کفن را با خودش به یزد می برد ، در شب اول ورودش به یزد ، در منزل یکی از دخترانش استراحت می کند ، حضرت سیدالشهداء علیه السّلام به خوابش آمده می فرمایند : یکی از دوستان ما فوت کرده ، در مزار یزد منتظر کفن است ، ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود. بیدار می شود و می خوابد ، دوبار دیگر این رؤیا تکرار می شود ، لباس پوشیده به قبرستان یزد می رود و می بیند شخصی به نام «» فوت کرده ، او را غسل داده روی سنگ نهاده منتظر کفن هستند. تا ایشان می رسد ، می گویند : کفن را آوردند. مرحوم یزدی از آن ها می پرسد : شما کی هستید ؟ می گویند : همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید ، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم. مرحوم یزدی می پرسد : این شخص کیست؟ می گویند : او شخصی به نام «» است ، یک فرد معمولی ، ولی عاشق امام حسین علیه السّلام بود ، در هر کجا مجلسی به نام امام حسین علیه السّلام برگزار می شد : 👈 او بدون حاضر می شد . 📚 منبع : جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام ص ۱۰۲ ▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 ✍ استاد علی اکبر مهدی پور می گوید : حضرت حجة الاسلام آقای سید کاظم شاهرودی نقل فرمود : که مرحوم آیة الله شیخ نوری مشکور مرد بزرگواری بود که در نجف اشرف صبح ها در ایوان طلا نماز جماعت اقامه می کرد ، چون به ایران آمد ، در قم در کوچه ارک ، کوی مرحوم آیة الله زنجانی اقامت داشت و داشت. روزی با پدرم برای روضه به منزل ایشان رفتیم ، در ضمن صحبت از مجالس امام حسین علیه السّلام گفت : در نجف اشرف روضه داشتم ، از یک نفر روضه خوان دعوت کردم ، وقتی آمد کسی نیامده بود ، گفت : می روم و برمی گردم. متوجّه شدم که اگر برود بر نمی گردد ، گفتم : مگر شما روضه خوان ها به دروغ می گویید که در مجالس  امام حسین علیه السّلام فرشته ها شرکت می کنند؟ گفت : نخیر، راست است . گفتم : پس روضه ات را بخوان. ایشان شروع به روضه کرد و من تنها مستمع روضه بودم. من عادت دارم وقتی روضه خوان شروع به روضه می کند ، دستم را روی صورتم می گذارم و به اهل مجلس نگاه نمی کنم. همین طور دستم روی صورتم بود ، آن قدر جمعیّت آمد که اطاق پُر شد. من مرتّب خودم را جمع می کردم که در کنار من برای یک نفر دیگر جا باز شود. وقتی روضه تمام شد ، دیدم فقط من مستمع هستم و شخص دیگری در مجلس نیست. مرحوم آیه الله شیخ نور الدین مشکور، مشهور به «نوری مشکور» در 1424 هجری قمری در قم وفات کرد و در قبرستان شیخان دفن گردید. 📚 منبع : جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام ص ۹۷ ▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 ✍ حاج شیخ محمد طاهر شوشتری که از متدیّنین و موثّقین در نجف اشرف بود می گوید: من در نوجوانی که به سن دوازده سالگی بودم در شب دوشنبه ای به اتفاق پدرم به مجلسی از مجالس عزاداری امام حسین علیه السّلام رفتیم که پدرم روضه بخواند ، چون وارد آن مجلس شدیم ، صاحب مجلس که مشهدی رحیم نام داشت به پدرم اعتراض کرد که : 👈 ؟! مردم تا این ساعت نمی مانند و باید ابتدای مجلس را زودتر قرار دهیم. از اعتراض او پدرم دلش شکست و گفت : ای مشهدی رحیم! بدان که رسول خدا . علی و حسن و حسین و حضرت فاطمه در این مجالس حضور دارند ، شما غم نخورید ان شاء الله تا هفتة ی آینده مجلس شما مرتب تر از این برگزار خواهد شد . آنگاه پدرم با دل شکسته از سخنان صاحب مجلس منبر رفت و مشغول به خواندن ذکر مصیبت شد . تا شروع به خواندن مصیبت کرد و رسید به خواندن اشعار دعبل خزاعی ، در آن وقت من در طرف راست منبر نشسته بودم که ناگاه پدرم رسید به این بیت که : افاطم لو خلت الحسین مجدلا  قد مات عطشانا بشط فرات یک وقت نالۀ ضعیفی از طرف راست منبر بلند شد و به گوشم رسید که گویا زنی زمزمه می کند ، چون گوش دادم شنیدم که گریه می کرد و سخنانی می فرمود که : از جمله سخنانش این بود که می فرمود: 👈 یعنی ای فرزندم ای حسین ، چون من متوجه سمت چپ و راست شدم کسی را ندیدم. از این مسأله سخت تعجب نمودم! آنگاه یقین کردم این صدای بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیهاست . پس بی اختیار شدم و برسر و سینه خود چنان زدم که پدرم از بالای منبر متوجه من شد و گفت: چه شده است؟! من ساکت شدم ولی صدای ناله ، پی در پی می آمد تا این که پدرم از منبر پایین آمد و آن ناله قطع شد. چون از آن مجلس خارج شدیم پدرم به من فرمود : به تو چه رسیده بود که در وقت مصیبت خواندن من بی طاقت شدی و حال این که این نحو اشعار را تو می دانی. قصه را برای مرحوم پدرم نقل کردم آن مرحوم بی طاقت شده و مشغول به گریه کردن شد و مرا دعا نمود که با اهل بیت علیهم السلام محشور شوم . 📚 منبع : کرامات الحسینیه ج ۱ ص ۵۴ ▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 ✍ حاج شیخ محمد طاهر شوشتری که از متدیّنین و موثّقین در نجف اشرف بود می گوید: من در نوجوانی که به سن دوازده سالگی بودم در شب دوشنبه ای به اتفاق پدرم به مجلسی از مجالس عزاداری امام حسین علیه السّلام رفتیم که پدرم روضه بخواند ، چون وارد آن مجلس شدیم ، صاحب مجلس که مشهدی رحیم نام داشت به پدرم اعتراض کرد که : 👈 ؟! مردم تا این ساعت نمی مانند و باید ابتدای مجلس را زودتر قرار دهیم. از اعتراض او پدرم دلش شکست و گفت : ای مشهدی رحیم! بدان که رسول خدا . علی و حسن و حسین و حضرت فاطمه در این مجالس حضور دارند ، شما غم نخورید ان شاء الله تا هفتة ی آینده مجلس شما مرتب تر از این برگزار خواهد شد . آنگاه پدرم با دل شکسته از سخنان صاحب مجلس منبر رفت و مشغول به خواندن ذکر مصیبت شد . تا شروع به خواندن مصیبت کرد و رسید به خواندن اشعار دعبل خزاعی ، در آن وقت من در طرف راست منبر نشسته بودم که ناگاه پدرم رسید به این بیت که : افاطم لو خلت الحسین مجدلا  قد مات عطشانا بشط فرات یک وقت نالۀ ضعیفی از طرف راست منبر بلند شد و به گوشم رسید که گویا زنی زمزمه می کند ، چون گوش دادم شنیدم که گریه می کرد و سخنانی می فرمود که : از جمله سخنانش این بود که می فرمود: 👈 یعنی ای فرزندم ای حسین ، چون من متوجه سمت چپ و راست شدم کسی را ندیدم. از این مسأله سخت تعجب نمودم! آنگاه یقین کردم این صدای بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیهاست . پس بی اختیار شدم و برسر و سینه خود چنان زدم که پدرم از بالای منبر متوجه من شد و گفت: چه شده است؟! من ساکت شدم ولی صدای ناله ، پی در پی می آمد تا این که پدرم از منبر پایین آمد و آن ناله قطع شد. چون از آن مجلس خارج شدیم پدرم به من فرمود : به تو چه رسیده بود که در وقت مصیبت خواندن من بی طاقت شدی و حال این که این نحو اشعار را تو می دانی. قصه را برای مرحوم پدرم نقل کردم آن مرحوم بی طاقت شده و مشغول به گریه کردن شد و مرا دعا نمود که با اهل بیت علیهم السلام محشور شوم . 📚 منبع : کرامات الحسینیه ج ۱ ص ۵۴ ▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 ✍ محدث نوری نقل فرموده که یک نفر تاجر مسیحی در بصره زندگی می کرد. دوستانش از بغداد به او نوشتند که برای تو بغداد بهتر است ، او نیز همۀ مال التّجاره اش را برداشت به طرف بغداد حرکت کرد ، در مسیر راه ، دزدان بر او تاختند و همۀ اموالش را گرفتند. او خجالت کشید که با آن وضع به بغداد برود ، در برخی از چادرها اقامت نمود و با اهالی آن جا مأنوس شد. در ایام عاشورا آن ها عازم کربلا بودند ، او را نیز به همراه خود به نجف اشرف ، سپس به کربلا بردند. شب عاشورا او را در نزد وسایل خود گذاشتند و گفتند: ما فردا بعد از ظهر به نزد تو می آییم. پاسی از شب گذشت و او را خواب برد، در عالم رؤیا دید که سه نفر شخص جلیل القدر از حرم مطهر بیرون آمدند، یکی از آن ها به یکی دیگر امر فرمود که در شهر بگردد و اسامی زائران را در دفتری ثبت کرده به نزد او بیاورد و به شخص دیگر امر فرمود که اسامی زائرانی را که در صحن هستند بنویسد و بیاورد. پس از مدتی آن دو نفر آمدند و لیست زائران را به آن حضرت ارائه دادند.آن حضرت اسامی زائران را ملاحظه کردند و فرمودند : بقیّه دارد. آن دو نفر رفتند و گشتند و آمدند و گفتند : ما همه را نوشتیم ، کسی نمانده است. آن حضرت فرمود : نه ، بقیّه دارد. یکبار دیگر رفتند و همه جا را گشتند و آمدند و گفتند : همه جا را گشتیم ، کسی از قلم نیفتاده است. فرمود : نخیر ، بقیّه دارد. بار سوم همه جا را گشتند و برگشتند و گفتند : به جز یک نفر مسیحی ، احدی باقی نمانده است. آن حضرت فرمود : پس چرا نام او را ننوشتید؟! ألیس قد حلّ بساحتنا؟! مگر او قدم در آستانۀ ما ننهاده است؟! این جا بود که آن مسیحی به نور اسلام منوّر شد و در زمره مسلمانان قرار گرفت. خداوند بدین سان از ثروت به سرقت رفته اش ، سعادت ابدی و نعمت های جاویدان الهی را به او ارزانی نمود. 📚 منبع : محدث نوری ، کتاب دارالسلام ج ۲ ص ۱۴۴ ▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 ✍ خطیب توانا و مقتل خوان شهیر، مرحوم شیخ عبد الزهراء کعبی، که نامش «عبد الزهراء» بود، در روز میلاد مسعود حضرت زهراء متولّد شد و در شب شهادت حضرت زهرا علیها السّلام در سال 1394 قمری وفات کرد. ایشان در عراق، خلیج و دیگر کشورهای عربی منبر می رفت، روز عاشورا در دستۀ عزاداری طویرج شرکت می کرد و مقتل می خواند. پس از گذشت چهل سال هنوز نوارهای مقتل خوانی اش روزهای عاشورا و اربعین از رادیو و تلویزیون کشورهای عربی پخش می شود. حجة الاسلام و المسلمین اقای سید کاظم شاهرودی، می فرمودند: من در حدود 25 سال پیش از اهالی کربلا شنیدم که مرحوم کعبی دختری داشت که همواره به پدرش می گفت: شما یک عمر برای امام حسین علیه السّلام نوکری کردی، حتما عنایاتی شده است، از آن عنایات برای من بگو، ایشان حاشیه می رفت و چیزی نمی گفت. روزی این دختر چاره ای اندیشید، عبا و عمامۀ پدر را در جایی مخفی کرد. وقت منبر شد، مرحوم کعبی دنبال لباس گشت و پیدا نکرد، از دخترش پرسید: لباس های من چه شده؟ گفت: لباس بی لباس. گفت: منبر دارم، دیر شده است. دختر گفت: چیزی از عنایات امام حسین علیه السّلام را بگو، تا جای لباس ها را بگویم. گفت: الآن دیر شده،وقتی برگشتم می گویم. گفت: قول می دهی؟ پاسخ داد: بله قول می دهم. دختر لباس های بابا را به او داد، به منبرش رفت و برگشت. دختر گفت: بابا قول دادی. مرحوم کعبی گفت: من در مجالس عزاداری، هنگامی که مصیبت می خوانم، از پشت منبر نالۀ جانسوزی می شنوم که فریاد می کشد : "ولدی یا حسین" ! "ولدی یا حسین" ! 📚 منبع : جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام ص ۷۴ ▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 ✍ مرحوم نورى در دارالسلام جلد يك صفحه دويست و چهل و پنج از مرحوم طريحى در منتخب روايت نموده از سليمان اعمش كه گفت : من در كوفه همسايه اى داشتم كه گاهى شبها نزدش مى رفتم و با هم صحبت و اختلاط مى كرديم ، يك شب در ميان صحبت ها اتفاقا صحبت كربلا پيش آمد الكلام يجرالكلام حرف حرف را مى آورد. من از او سئوال كردم كه عقيده تو درباره زيارت حضرت سيد الشهداء آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السللام چيست ؟ يك وقت گفت : زيارت حسين بدعت است و هر بدعتى گمراهى و ضلالت است و منتهى گمراهى آتش جهنم است . من خيلى ناراحت و خشمگين شدم و از پيشش برخاستم و با خود گفتم وقتى كه سحر شد نزدش مى روم و شمه اى از فضائل آقا سيد الشهداء علی السلام را براى او نقل مى كنم اگر بر عناد و انكارش اصرار ورزيد او را ميكشم . سليمان گفت : وقتى كه سحر شد آمدم پشت در خانه اش و دق الباب كردم ، همسرش پشت در آمد شوهرش را خواستم گفت از اول شب به زيارت آقا سيدالشهداء علیه السلاام رفته ، تعجب كنان از او خدا حافظى كردم و من هم به طرف كربلا رهسپار شدم گفتم اول زيارتى كرده باشم دوم دوستم را ببينم . وقتى كه وارد حرم مطهر شدم ديدم همسايه ام سر به سجده گذاشته و پيوسته گريه مى كند و از خدا طلب استغفار و توبه مى كند بعد از مدت زيادى سر از سجده برداشت و مرا ديد ، نزدش رفتم ديدم حالش منقلب است ، گفتم اى مرد تو كه ديروز مى گفتى زيارت حسين بدعت است و هر بدعتى گمراهيست و منتهى گمراهى آتش ‍ دوزخست . و امروز مى بينم براى زيارت آمده اى ؟! گفت : اى سليمان مرا سرزنش نكن زيرا من قائل به امامت اهلبيت عليهم السلام نبودم تا امشب كه خوابم برد خوابى ديدم كه به وحشت افتادم . گفتم چه خوابى ديدى ؟ گفت در عالم خواب ديدم مردى جليل القدر كه نمى توانم وصف جمال و جلال و كمالش ‍ را بيان كنم دور او را جمعيتى احاطه كرده بودند در جلوى او سوارى بود و آن سوار تاجى بر سرداشت و آن تاج داراى چهار ركن بود و بر هر ركن گوهرى درخشان نصب بود كه تا مسافت ها راه را روشن مي نمود. به يكى از خدمتگزاران آنحضرت گفتم : اين آقا كيست ؟ گفت : آقا رسول اللّه صل اله علیه و آله و سلم است . گفتم آنكه در پيش روى اوست كيست ؟! گفت آقا اميرالمؤمنين على علیه السلام وصى رسول اللّه صل اله علیه و آله و سلم است بعد نگاه كردم ديدم ناقه اى از نور پيدا شد و بر آن ناقه هودجى از نور بود و ناقه ما بين زمين و آسمان پرواز مى كرد. پرسيدم اين ناقه از كيست ؟! گفت از حضرت خديجه كبرى و فاطمه زهرا سلام اللّه عليهما است پرسيدم اين جوان كيست ؟! گفت حضرت امام حسين علیه السلام است كه همه براى زيارت مظلوم كربلا آقا سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين علیه السلام مى روند. متوجه هودجى شدم ديدم نوشته هائى از طرف آن بزمين پخش مى شود پرسيدم اينها چيست ؟ گفت در اينها نوشته شده كسانى كه شب جمعه به زيارت آقا حسين علیه السلام مى آيند از آتش جهنم در امان هستند. من خواستم يكى از آنها را بردارم گفت تو كه ميگفتى زيارت امام حسين علیه السلام بدعت است اين نوشته بدست تو نمى رسد مگر اعتقاد به فضيلت و شرافت آن حضرت را پيدا كنى با حالت جزع و فزع و گريه و ترس و وحشت از خواب بيدار شدم و در همان ساعت به زيارت حضرت سيد الشهداء آقا اباعبداللّه الحسين علیه السلام مشرف شده و توبه كردم . اى سليمان بخدا قسم من از قبر امام حسين علیه السلام جدا نمى شوم تا روح از بدنم جدا شود . 📚 منبع : ۱- زندگانى عشق ص ۲۱۰ ۲_کتاب کرامات الحسینیه جلد۲ تالیف علی میرخلف زاده ▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 ✍ علامه محقق حاج شيخ محمد تقى شوشترى در كتاب آياتٌ بيّنات فى حقيقة بعض المنامات صفحه صد و چهل و سه مى نويسد : مرحوم آية اللّه العظمى حاج شيخ جعفر شوشترى نور اللّه مرقد ، الشريف صاحب كتاب خصائص الحسينيه كه خود به حق نابغه عصر و زمان خويش بوده مى فرمايد : يك روز كه از تحصيلات علمى در نجف اشرف فارغ شدم و به وطن خويش شوشتر مراجعت نمودم با تمام وجود دريافتم كه مى بايستى در هرچه بيشتر آشنا كردن و مردم با معارف حقه اسلام انجام وظيفه بنمايم لذا روزهاى جمعه و بعدها با رسيدن ماه مبارك رمضان بخاطر اين مهم ، تفسير صافى را به دست مى گرفتم و از روى آن مردم را موعظه مى كردم و در آخر گفتار براى اينكه به قول مشهور هر غذائى نياز به نمك دارد و نمك مجالس وعظ و ارشاد ، ذكر مصائب مولى الكونين حضرت ابى عبداللّه الحسين علیه السلام است ، ناچار بودم از كتاب روضة الشهداء كاشفى نيز مقدارى مرثيه بخوانم . ماه محرم را هم كه در پيش ‍ بود بدين طريق گذرانيدم متاسفانه به هيچ وجه تحمل جدائى از كتاب را در وقت منبر نداشتم ، يعنى بدون در دست داشتن كتاب نمى توانستم مردم را موعظه كنم . از طرفى مردم هم بهره كافى نمى بردند ، تا اينكه يكسال به همين منوال گذشت ، سال بعد نزديكى ماه محرّم با خود گفتم تا كى مى بايستى كتاب در دست بگيرم و از روى آن صحبت كنم و نتوانسته باشم از حفظ منبر بروم بايد انديشه اى بنمايم و خود را از اين مخمصه نجات دهم . هرچه در اين باره فكر كردم به جائى نرسيدم و راه چاره اى نديدم و در اثر فكر كردن خستگى سر تا سر وجودم را فرا گرفت ، در اين حال از شدت نگرانى به خواب رفتم و در عالم رؤ يا ديدم كه در زمين كربلا هستم . آنهم درست در موقعى كه موكب آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السلام آنجا نزول اجلال كرده چشمم به خيمه اى كه بر افراشته بودند متوجه دشمنان كه با صفوفى فشرده مقابل آن خيمه ايستاده اند جلو رفتم و داخل خيمه شدم . ديدم حضرت در آنجا نشسته اند بعد از سلام و معانقه آن حضرت مرا در نزديكى خود جاى دادند و به حبيب بن مظاهر رحمة اللّه عليه فرمودند فلانى اشاره به من كردند مهمان ما مى باشد از مهمان مى بايستى پذيرائى كرد . آب در نزد ما پيدا نمى شود و لكن آرد و روغن موجود است برخيزيد با آنها بر ايشان طعامى درست كن ، حبيب بن مظاهر حسب الامر حضرت از جاى بر خواست و بعد از چند لحظه به داخل خيمه آمدند و طعامى با خود آوردند و آن را در پيش روى من گذاشتند فراموش نمى كنم كه قاشقى هم در ظرف طعام بود چند لقمه از آن طعام بهشتى صفت خوردم سپس بلافاصله از خواب بيدار شدم دريافتم كه از بركت زيارت آن حضرت مُلْهِم به نكات و لطائف و كناياتى در آثار اهلبيت معصومين صلوات اللّه عليهم اجمعين شده ام كه تا به حال به هيچ كس بر فهم آنها از من پيشى نگرفته و دليل بر اين گفتار كتاب خصائص الحسينيه و شصت مجلس و سى مجلس و چهار مجلس ‍ همه از ترشحات و قلمى ايشان هستند. 📚 منبع : ترجمه خصائص الحسينيه ص۲۰ کتاب کرامات الحسینیه جلد ۲ تالیف علی میرخلف زاده ▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
گیتی فقط گوشه یی از جلوه جلال اوست قران، تمام گوهر و اعجاز و علم اوست هر شام و شب، سیه شود عالم به چرخشش قرآن بدون شک، سپیدی شب های تار اوست آثار شاخصی که تا به کنون رخ نموده است تفسیر ناقصی ز آیه ی قرآن ناب اوست سعدی و حافظ اگر شاهکار نظمی توان کنند عطر‌ و شمیم وزیده ز قران ناب اوست اسلام دین محمد است و اگر سروری کند قرآن ضمانت پیغمبر و آل علیِ اوست بی حرمتی اگر شود آرام نمی‌شویم قرآن تمام خط قرمز ما پیروان اوست غافل!! کجا کندش شرح، شعر تو قرآن سرشته دست نبی و سخن مقتدای اوست جواد یاوری (غافل) 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
” خبرنگار کسی است که با اتکا به ذوق و استعداد شخصی، پس از گذارنیدن دورهٔ آموزش تخصصی و همچنین با توجه به مسئولیت اجتماعی که این پیشه بر گردن او می‌گذارد، وظیفه بدست‌آوردن، آماده‌کردن، گردآوری و سامان‌دادن اخبار و انتقال آنها را با وسایل ارتباط جمعی(مطبوعات، رادیو، تلویزیون و خبرگزاری) به مخاطبان بر گردن دارد. برپایهٔ اعلامیه سازمان یونسکو، کار خبرنگار باید مبتنی بر صداقت باشد؛ خبرنگاران باید کوشش کنند تا اخباری که در اختیار عموم می‌گذارند درست، دقیق و معتبر باشد و در درستی اخباری که به دست می‌آورند، پژوهش و اندیشه کنند. خبرنگاران نباید حقیقتی را عمداً تحریف یا خراب کنند و نیز هیچ گونه مطلبی را نباید از دید مردم پنهان نگهدارند.“ ضمن تشکر از پیام های محبت آمیز همراهان کانال با این تعاریف حداقل من داخل در دایره خبرنگار نیستم و تکلیف روز خبرنگار برای من روشن است !!! پ.ن: میشود خیلی ساده از خیلی مسائل عبور کرد و جو گیر نشد ... !!! 📢ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd