#اشعار_ولادت_ها_و_اعیاد_اسلامی
#ولادت_حضرت_معصومه_س
السلام علیک یا فاطمه المعصومه(س) -(قم از قدم پاک تو لبریز صفا شد)
قم از قدم پاک تو لبریز صفا شد
با آمدنت، شهر پُر از نورِ ولا شد
از بس که دل انگیز و بهاری است وجودت
با عطر تو مشکین نفس باد صبا شد
ماه آمد ودر پیش تو زانوی ادب زد
خورشید برِ خانه ی تو همچو گدا شد
آرامشِ مهتابی و از هرمِ نفسهات
هر زائر در کوی تو مشغول خدا شد
پل زد به حریم رضوی هر دل و اینجا
نزدیک ترین شهر به دربارِ رضا شد
آن گنبد نورانیت ای حضرت ناهید ...
آیینه ی صیقل شده ی اهل سما شد
در حوزه ی علمیه اَت ای فاضله ی دهر
عباس قمی ...صاحب آن علم و ردا شد
از بس که قلم های قمی از تو نوشتند
قم چشمه ی جوشان سرشت اُدبا شد
بس عشق تو درکام خلایق شده شیرین
خوش طعم ترین مائده...سوهان شما شد
هر بار که نامت به لبان غزل آمـد
عطر نفسِ یاس... در آفاق رها شد
شاعر: #منصوره_محمدی_مزینان
.
بسمالله الرحمن الرحیم
متن منبر استاد رفیعی
شب اول
روضه جناب مسلم
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم اجمعین؛«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِين» .
https://chat.whatsapp.com/4UCAhfT4P32AlYV0jPsBa0
خدا را شاکریم که به ما توفیق دهه محرم دیگر و عزاداری امام حسین و اولین شب از این ایام را عطا نمود.محرم بهار عاطفه و عقل است،هم عقل ما حکم می کند که امام حسین را بشناسیم و هم احساس ما حکم می کند با امام و کاروانش همراه شویم.محرم ماه خرد و احساس و ماه همراهی با کاروان امام است.در واقع آغاز محرم نمایشگاهی باز می شود که در آن،کرامت،شهادت،اخلاص،ایثار و همه خوبی ها وجود دارد،لذا برای هر سلیقه ای در این بازار متاع و کالا وجوددارد،جوان،نوجوان،کودک،زن،پیرمرد و ...همگی الگو دارند،این نمایشگاه بسیار متنوع است و مشتری زیادی دارد،با اینکه تبلیغاتی نمی شود.حرم حضرت معصومه(س) نیز در همین امشب پر بود.امام رضا می فرماید پدرم از شب اول محرم دیگر خندان دیده نمی شد.مقدمتا امشب می خواهم چندین مطلب ذکر نمایم.مطلب اول این است که چرا این عزاداری باید به این شکوه و عظمت و وسعت تکرار شود؟این از شبهاتی است که گاهی مطرح می کنند که امام حسین مظلوم به شهادت رسید،خب در کتب تاریخی بنویسید،مگر احد اینگونه یاد می شود؟مگر در آنجا حضرت حمزه و هفتاد نفر شهید نشدند؟مگر در صفین،جمل،بدر و ...صدها نفر به شهادت نرسیدند؟ما تا بخواهید از این مظلومیت ها در اسلام داشته ایم حتی حضرت حمزه را مثله کردند و گوششان را بریدند،لذا اگر علت عزاداری ما،کشته شدن امام،مظلومیت و ...است جاهای دیگر نیز داشته ایم و برای هیچ یک از ائمه با این وجود،برنامه ویژه نمی گیریم.
دلیل این تجلیل دو ماهه و حداقل ده روزه چیست؟ببینید برای این سؤال دو جواب داریم؛یک جواب همان است که امشب گفتیم که ائمه،انبیاء و رسول خدا که همگی زندگیشان سرشار از مصیبت بوده،همه در کربلا پیاده کردند و گفتند یاد از امام حسین نمایید،خاکی که می توان خرد،خاک حرم ایشان و سجده بر آن است.کدام یک از انبیاء یا ائمه اربعین دارند؟لذا جواب اول این است که خود معصومین روی این نقطه تأکید نمودند؛«فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ» ؛مثل اینکه پدری بگوید هرچه می خواهید به من محبت کنید به پسرم محبت کنید.در تاریخ نگاه کنید امام سجاد می فرماید سه روز در اسلام خیلی سخت بوده؛یکی شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا،شهادت حضرت جعفر در جنگ موته و شهادت پدرم که روزی همانند آن روز نیست.خود امام مجتبی در حال شهادت وقتی امام حسین بالای سرشان گریه می کنند،ایشان می فرمایند که شما گریه نکن،هیچ روزی همانند روز تو نخواهد بود.امام هادی وقتی بیمار است،پول می دهد و هزینه می کند که بروید کربلا زیر قبه جدم امام حسین دعا کنید.خاک قبر پیامبر و خاک نجف را نمی توانید بخورید!سجده بر خاک کربلا حجاب های هفتگانه را از بین می برد که حجاب جهل یا ظلمت یا...است،کتب در این زمینه بحث کرده اند که موانع را از بین می برد.نُه امام بعد از کربلا سجده شان بر خاک کربلا بوده است تازه قبل از آن،ابن عباس،حرثمه و ...نقل نموده اند که امیرالمؤمنین وقتی از صفین برمی گشتند،زمانی که به خاک کربلا رسیدند،این خاک را برداشتند و بوئیدند و زمانی که حضرت ابراهیم وارد این سرزمین شد،آنجا زمین خوردند،سرش شکست و خون جاری شد خیلی ناراحت شد،چون انسان وقتی که اتفاقی برایش می افتد یکی از تحلیل هایش این است که آن کفاره آن گناه است همانطور که در روایات داریم،بلافاصله سؤال نمود خطایی کرده بودم؟چون خداوند خطای انسان های خوب را در همین دنیا به حسابشان می گذارد لذا وقتی حضرت یونس ترک اولی کرد،خداوند او را در شکم ماهی قرار داد،حضرت آدم از بهشت رانده شد.خداوند می خواهد کار مؤمن به قیامت و قبر و برزخ نکشد.خطاب شد نه اینجا خاک کربلا است و خون هایی بر زمین ریخته می شود،چون تو ابراهیم و امت واحده و حساب ویژه ای داری که خداوند او را در قرآن پدر دینی ما می داند،خواستیم اینجا سابقه خون حضرت ابراهیم هم باشد.اربعین به طور ویژه برایش گذاشتند،از آن طرف گریه بر امام حسین خاص است.در دعای ندبه می خوانیم؛«فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ وَ إِيَّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النَّادِبُونَ» ؛برای اهل بیت ندبه کنید و ضجه بزنید و فریاد بزنید،در روایات هم داریم که خود ائمه فرمودند که شیعیان ما برای شادی ما شاد،برای ناراحتی ما ناراحت باشند،اما همگی برای گریه بر امام حسین حساب ویژه باز کردند و فرمودند که در مصیبت ما،برای امام حسین گریه کنید.در داستان زیارت،د
ر خود زیارت امیرالمؤمنین،زیارت امام حسین وارد شده است.شب های مناسبتی همانند 27 رجب،عید غدیر،قربان،ایام قدر خصوصا شب بیست و سوم و روز عرفه از مهمترین اعمال زیارت امام حسین است،نه دعای امام حسین که آن بحث دیگری است.
همین دلیل هم برای ما کافی است،یعنی نیازی نداریم به دلیل خاص دیگری.نکته دوم نیز این است که جوانان!در فضاهای مجازی متأسفانه این شبهات گاهی مطرح می شود،داستان تجلیل از کربلا،تجلیل از امامت و نبوت و اصل دین است.شیعه چهار رکن دارد که به هم وابسته است؛اولین بعثت،دومین غدیر،سومین عاشورا و چهارمین ظهور.این چهار مرحله به هم وابسته است که همانند چهار ستون یک ساختمان است که اگر یکی را برداری الباقی نیز می ریزد.آغاز اسلام از بعثت است؛«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُم» اما این بعثت بدون غدیر ناقص است؛«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه» ؛از بعثت بدون غدیر گروه های تکفیری و داعش بیرون آمده تا جایی که فرد ولی امر خود را حاکم سعودی و حاکم ظالم می داند.تفتازانی از علمای بزرگ اهل سنت می گوید هرکسی ولو به زور و قهر حکومت جامعه را به دست گرفت او امام است،حاکمی که ملک سلمان را ولی عهد خود بداند با این جنایات،نتیجه این امر است.اگر کسی عاشورا را حذف کرد،آن دو لطمه می خورد؛چون عاشورا آن دو را احیاء کرد.نامه امام حسین به مردم بصره،دفاع از بعثت و نامه حضرت به مردم کوفه دفاع از امامت است.اما اگر مورد چهارم نباشد،از امام صادق در ارشاد مفید داریم که روز ظهور امام زمان روز عاشورا است.در دعای ندبه نیز هر سه این امور را نام می برید،اول از بعثت می گویید،مقداری به جلو می روید از غدیر می گویید؛«اللّهم والِ مَن والاهُ» ،کمی جلوتر از عاشورا می گویید؛«أینَ الحَسن أینَ الحُسین...أین الطالبُ بِدمِ المقتولِ بکَربلاء» تا می رسید به آخر دعای ندبه از امام زمان می گویید؛«بِنَفسی أنتَ» ؛آقا جان فدایت شوم،استمرار غدیر و عاشورا کجایی؟زیارت عاشورا نیز اینگونه است که اول امام حسین را به نبی خدا و بعد به امیرالمؤمنین نسبت می دهید؛«السلامُ علیکَ یَابنَ رسولِ اللّه» ،جلوتر چندین جای زیارت به ظهور می رسید؛«وَ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص» که مراد همراهی امام زمان است.این نکته اولی بود که می خواستم قبل از ورود به بحثم ذکر نمایم.
به تعبیر یکی از مراجع بزرگ،در داستان امام حسین ما افراط نداریم و اجازه گریه،ناله،فریاد،به سینه زدن و حتی تباکی و حالت گریه داده شده است تا این قصه،قصه ماندگاری باشد.آقای ادریس مغربی کتابی نوشته که اولا از اهل سنت بود و بعد شیعه شد و سفری به ایران داشته است.نام آن کتاب این است که قد شیّعنیَ الحسین،او در آنجا می گوید کتاب های خودمان را دیدم همانند صحیح بخاری،صحیح مسلم و ...تاریخ خوارزمی و...در همه آنها نوشته شده است که ایشان سید جوانان اهل بهشت و میوه دل پیامبر و فرزند ایشان است،همه آنها را جمع کردم در کتابی که شخصیت ایشان از نگاه اهل سنت بود.بعد جلوتر که رفتم دیدم عده ای این آقای محبوب نبی خدا را به شهادت رساندند امروز عده ای در دنیا از او حمایت می کنند کتاب چاپ کرده اند به نام یزید امیرالمؤمنین،کتاب در فضائل معاویه نوشته اند که در میان وهابیت است.کتاب آنتوان بارا برای انسانی مسیحی بوده که اهل سوریه است و مصاحبه ای با یکی از روزنامه ها چند سال پیش کرد و چاپ شده است،او تمام حرف هایی که مسیحیان در مورد امام حسین گفته اند را جمع کرده است او در آنجا می گوید امام حسین متعلق به همه ادیان و مذاهب است؛چراکه کار او عام و فراگیر بود و جامعه را نجات داد.او می گوید دو ویژگی امام حسین مرا جذب کرد؛یکی انقلابی بودن،شجاعت و تنها ولی همانند کوه بودن که اثبات کرد جمعیتی اندک هم می تواند در برابر هزاران نفر بایستد و دوم تواضع چنین آدمی بود.این کتاب ترجمه شده و در بازار است و به نام امام حسین در اندیشه مسیحیت نامگذاری شده است.
اما نکته دومی که باید بیان نمایم و مهم است،از صاحبان هیئات و اهل منبر و مداحی خواهش دارم که دقت نمایند،این است که هرجریانی در تاریخ دچار آفت شده است،از خود خداشناسی که بالاتر نیست،یکی از آسیب ها شیطان است در برابر خدا ایستاد و کار خدا رد کرد.امیرالمؤمنین می فرماید:برای هر چیزی آفتی است.این آسیب ها گاهی از جانب دشمن است.قرآن را نتوانستند منحرف کنند؛چراکه می فرماید؛«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون» ،«لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيد» ،اما آسیبی که به قرآن وارد کردند این بود که تفاسیر را جابجا کردند،ببینید در تفاسیر اهل سنت اولی الامر را چگونه معنا می کنند،آیه الیوم که به صراحت برای غدیر است،آیه تطهیر و...ر
ا ببینید که چگونه تفسیر می کنند.در این شبکه های ماهواره ای نمی توانند بگویند که این آیه چیز دیگری است،بلکه می گویند اهل بیت و اولی الامر کسی دیگر هستند و الیوم در مورد زکات است و مثلا مراد از اولی الامر نظامیان و قاضیان است.در داستان عاشورا چهار آسیب اساسی وارد شده است؛
1ـ آسیب محتوایی که خطرناکترین نوع آسیب است؛یعنی بنده امشب اینجاسخنرانی نمودم و کسی بیرون دستی در آن ببرد و حرف های بنده را گونه ای دیگر نقل کند و از خود چیزهای دیگری بنویسد،چند سال پیش خانمی به بنده زنگ زد و عذرخواهی کرد که توبه کردم و حق الناسی است که شما باید ببخشید،گفتم اگر غیبتی کرده اید یا چیزی دیگر بوده بخشیدم،گفت نه چیز بالاتری است،گفت ما گروهی هستیم که ما را مأمور کرده بودند تا سخنرانی های افراد را گوش بدهیم که چگونه می توانیم از اول،انتها یا آخرش چیزی بیرون بیاوریم که به فرد به گونه ای لطمه ای بزنیم مثلا در جایی گفته اید نمی شود،ما آن نمی شود را برداریم و جایش می شود بگذاریم.این کار را در 5 تا 10 سخنرانی انجام دادیم تا ضد نظام،ولایت فقیه یا دین پیدا کنیم.از خودمان حرفی اضافه نمی کردیم،گفت بعدا پشیمان شدم.این می شود تحریف و آسیب محتوایی.کربلا فیلم و عکس ندارد،نوشته هایی دارد که افرادی از روی جهل یا غرض یا مرض در آن دست می برند.این بزرگترین گناه است.
در قرآن چند جایی ویل داریم که به معنای عذاب است و در برخی روایات است که ویل چاهی در جهنم است که هفتاد سال عمق دارد،کنایه از اینکه یکی از عذاب های جهنم این است.در قرآن بارها بیان شده است وای بر ریاء کار،وای بر کم فروش و...اما تنها آیه ای که سه ویل پشت سر هم در آن است،در سوره بقره آیه 79 است،خیلی جالب است.گاهی از مجلسی بیرون می آیی می بینی دم پاییت را برده اند می گویی وای،گاهی ماشینت یا بچه ات را برده اند،اینجا چند بار وای می گویی،این آیه در مورد کسانی است که از خود دروغ درست می کنند و به خدا نسبت می دهند.این کار در کربلا خیلی حساس است،مقام معظم رهبری فرمودند که مستند نقل کنید و به ازاء اینکه مردم بگریند،هر حرفی نزنید؛«فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُون» ؛وای بر کسانی که از خود به نام خداوند می نویسند و می گویند که خدا گفته است.الحمدلله مجالس،خیئت ها،مداحی ها و ...زیاد شده است،اما دروغ در کار نباشد،از خودمان چیزی را درست نکنیم.پارسال شب دوازدهم خدمت مقام معظم رهبری منبر داشتیم،پس از منبر که خدمت ایشان برای شام رفتیم،من به ایشان عرض کردم که چیزهایی حتی از صدا و سیما شنیدیم که دروغ محض است،اگر ماه رمضان باشد،روزه باطل است.ایشان فرمودند من هم قبول دارم بگویید،من گفتم صدا و سیما باید بگوید،فرمودند صدا و سیما هم دست خود شماست.به یکی از عزیزان زنگ زدم گفتم این روضه ای که شما خواندید نصفش غیرواقعی بود در کدامین کتاب و سند این ذکر شده بود؟ما چنین حقی نداریم.با مطالب نادرست نباید نهضت عاشورا را بیان نمود.آنقدر الحمدلله مطالب خوب وجود دارد که نیازی به این کارها نداریم.مقتل جامع که چاپ شده بسیار کتاب خوبی است و چندین تن از محققین روی آن کار نموده اند.
دومین آسیبی که به حادثه عاشورا با همه ابّهتش لطمه زد،آسیب روشی است.برای عزاداری امام حسین،ضجه،گریه،به خود زدن،زبان حال و ...هیچ مانعی ندارد،اما آیا می توان این جلسه را با موسیقی بچرخانیم.برخی از عزاداری ها در کشور با آلات موسیقی اداره می شود،هرچند کم است اما این کم هم زیاد است.امسال فاطمیه خدمت آقابودیم، آقایی از شاعران معروف،متدین و جوان خدمت آقا رسیدند،آقا ایشان را خیلی دوست داشتند و بوسیدند.از آقا پرسیدند نظر شما در مورد سبک های موسیقی چیست؟آقا فرمودند لازم است،چراکه سبک موسیقی غیر از خود موسیقی است،همانطور که منبر سبک دارد.این یک هنر است،اما غیر از آن است که وسائل موسیقی و سبک های ابتذالی وارد کار شود.همینجا این را اضافه کنم که بحث روشی در الفاظ هم موجود است،شعرهای سخیف نباید به کار برده شود.یک بار مقام معظم رهبری فرمود که ابرو،چشم و ...موجب کمال حضرت عباس نیست؛خیلی چشم و ابروی قشنگ در عالم داریم.فضیلت حضرت عباس در مبارزه،امام شناسی،پای ولی زمان خود ایستادن و ...است.یک بار از خود ایشان شنیدم که حتی نگویید حضرت زینب به امام حسین فرمود داداشم،نه بگویید برادرم،این الفاظ خود ماست.الفاظ سخیف همانند بیچاره بودن حضرت زینب را نگویید ،ایشان چاره ساز همه عالم است.
آسیب سوم،آسیب اجتماعی است.عزاداری و مجلس لازم است و باید روز به روز باشکوه تر باشد،اما می شود با مال غصبی باشد؟از برق دولتی استفاده کنیم که دولت راضی نیست یا ساعتی از شب را بلندگوهای بلند بگذاریم که فرد بیمار اذیت شود.سال گذشته در مشهد منبر داشتم،هیئتی بود که زمان عزاداریش را 12 شب تا دو نیم با بلندگوهای بلند قرار داده بودند.به رئیس نیروی انتظامی گفتم شما باید روشی و
قانونی برای این قضیه داشته باشید،این ساعت،ساعت عزاداری نیست.کسی که خمسش را نمی دهد ولی برای عزاداری ها هزینه می کند!البته مردم باید همکاری نمایند تا مجلس امام باشکوه تر باشد.
آخرین نکته،آسیب چهارم،آسیب تحلیلی است.به قول مرحوم استاد آیت الله مطهری اگر همه عاشورا را تحلیل کنیم به اینکه حرکت امام برای بخشش گناهان ما و اشک ریختن بوده است؟این تحریف جریان عاشورا خواهد بود.بر منکر اثر بخشش گناهان توسط این امر لعنت،اما تمام امر این نیست.خدا لعنت کند بانیان حادثه منی و بر خاک ذلت بنشینند،مسئولان سعودی گفتند این قضای خداوند بوده است.زمانی که این حرف را زدند یاد حرف یزید افتادم؛زمانی که سر امام حسین را پیش او بردند گفت این قضا و قدر خداوند است،اتفاقا زمانی که یزید به حکومت رسید،معاویه گفت این قضای خداست.کی خدا راضی به قتل مظلوم و شهادت امام حسین است؟خدا رحمت کند شیخ صدوق کتابی دارد و در آنجا می گوید این حرف عوامانه است که قتل امام حسین به رضایت خداوند بوده است!خداوند راضی به قتل ولی خود است!!بحث امسال من در مورد تحلیل شعارهای عاشوراست،در این اشعارها،غیر از مشخص کردن شخص،معرفی نمودن اهداف نیز وجود دارد که این بحث کمتر مطرح شده است که ان شاءالله از فردا شب خدمت شما بیان خواهیم نمود.
روضه
همین شب اول دست ادب به سینه بگذاریم و به مجلس عزای امام حسین برویم و به امام کاظم تأسی نماییم که از اول محرم گریان می شد؛«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللَّهِ مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي...»؛گریه ها مختلف است،هر گریه ای مفهوم خاص خود را دارد؛گاهی انسان برای مصیبت خودش گریه می کند،گاهی برای ترس از چیزی،گاهی از خشیت و...یکی از کسانی که گریه می کرد و دشمن خیال می کرد او برای تنهایی خود یا کشته شدن گریه می کند،مسلم بن عقیل است.زمانی که ایشان را دستگیر کردند و به دارالاماره آوردند،ابن زیاد خبیث به ایشان گفت چرا گریه می کنی؟آیا ترسیدی یا دلت برای زن و بچه ات تنگ شده است؟ گفتند:نه،نه برای خودم گریه می کنم و نه برای خانواده ام،با اینکه بچه دختر داشت.مسلم شهیدِ قبل از کربلاست،امشب همراه با مسلم اشک بریزید،وقتی او را بالای دارالاماره بردند،آن مأمور می گوید دیدم ایشان استغفار می کند و ذکر خدا را می گوید.مردم پایین دارالاماره صف کشیده بودند که ببینید قضیه مسلم چه می شود؟او خیلی فرد شجاعی بود،زمانی که بر ابن زیاد وارد شد،به او سلام نکرد،یکی آنجا بود و به مسلم گفت بر امیر سلام کن.گفت امیر من این نیست.من بر امیرم ابی عبدالله سلام می کنم.لذا وقتی او را به بالای دارالاماره بردند رو به قبله کرد و به امام سلام نمود.سر از بدن مسلم جدا نمودند.محمد بن اشعث خبیث به ایشان امان نامه داده بود،مردم هم منتظر بودند که مسلم از دارالاماره بیرون بیاید،اما یک باره دیدند که بدن مسلم بن عقیل وسط کوچه های کوفه بود.سخت بود،غریب و تنها،اما می خواهم عرض کنم جناب مسلم،دیگر دختر و خواهرت،بدنت و سرت را ندیدند،من بمیرم برای آن آقایی که جلوی دختر،خواهر و همسر بر بدنش تاختند...
*سخنرانی شب اول*
كَمَا رُوِيَ عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا.
بحارالأنوار (جلد ۶۷و۶۸) / ترجمه موسوی همدانی ; ج ۲ ص ۲۳۱
همان طورى كه از پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله نقل شده كه فرمود.در طول عمر شما نسيم لطف و عنايت الهى مكرر ميوزد شما فرصت را از دست ندهيد و خود را در معرض اين الطاف قرار دهيد.
پرورش بیشتر این حدیث پایین تر
با شروع محرم، حیات مجدد و نفحه ای از نفحات عاشورا در عالم دمیده می شود: «انّ لربّکُم فی ایامِ دَهرِکم نَفَحاتٌ اَلا فَتَعرَّضُوا لَها» یکی از این نفحات، تکرار محرم است. حقیقتاً نسیمی از آستان مقدس و از نقطه عزیمت سیدالشهدا می وزد و باید خود را در معرض آن قرار بدهیم. محرم ظرف زمانی حادثه عاشورا و به یک معنا وادی طوی است. انسان وقتی وارد این وادی می شود، باید همه تعلقاتش را کنار بگذارد و در این صورت است که می تواند ده روز با امام حسین(ع) سیر کند و در روز عاشورا جزو یاران حضرت و کسانی که پیشِ روی امام خون دادند، قرار گیرد. بنابراین، ادب ورود به محرم هم این است که «فَاخْلَعْ نَعْلَیک» باشیم.
*بنابر گفته امام راحل هر چه داریم از محرم و صفر است و همین جمله سبب افزایش اشتیاق مردم نسبت در این ایام شدهاست.*
محرم و صفر در واقع ایامی است که به علت آن فضا و آسمان و زمین و همه موجودات در وضعیتی خاص قرار میگیرند به همین دلیل از جایگاه خاصی برخوردار است.
در مورد اعمال روز نخست محرم : روز نخست ماه محرم از آداب خاصی برخوردار است و طبق گفته حضرت رضا(ع) روزه گرفتن در این روز از ثواب زیادی برخوردار است و هر کس روزه بگیرد دعاهایش مستجاب میشود.
اعمال دیگر این روز
◾️:*اعمال ظاهری ده روز اول محرم:*
1️⃣- غسل مخصوصا در روز اول محرم
2️⃣- توبه و توسل به اهل بیت و امام حسین (ع)
3️⃣- روزه ۹ روز اول محرم
- بویژه روز اول آن که حضرت زکریا برای بچه دار شدن گرفت
- روزه روز عاشورا کراهت شدید دارد که :
- اهل سنت بنا بر بدعت بنی امیه روزه میگیرند
- بهتر است در روز عاشورا، بدون نیت روزه ، از خوردن بویژه آشامیدن، تاحد امکان پرهیز کرد
4️⃣- دائم الوضو بودن به ویژه به هنگام حضور در مجالس و مراسم
5️⃣- خواندن زیارت عاشورا
- در دهه اول محرم اهتمام ویژه بدان شود
- به طور مستمر که بهتر است بعداز نماز صبح باشد .
- همراه با غسل و وضو
- خوانده شدن صد بند لعن و سلام
- نماز بعد از زیارت خوانده شود
- دعای علقمه
- رعایت قبله
- رعایت پوشش مناسب
- طریق نشستن و ایستادن (بویژه ایستادن در هنگام سلام )
6️⃣- زیارت حضرت عبدالعظیم الحسنی
- که ثواب زیارت امام حسین (ع) را دارد.
7️⃣- حالت عزا به خانه و محل کسب، و خود شخص
- پوشیدن لباس مشکی
- نصب کتیبه های عاشورائی
- مقداری سیاهی در خانه
- پرچم عزا بر سر در خانه
8️⃣- تشکیل و شرکت در مجالس روضه
9️⃣- انفاق و احسان
- مخصوصا برای سرسلامتی و تشفی قلب مبارک امام زمان (ع) و فرج ایشان
🔟- اجتناب از امور شادی آور و مفرح بویژه در دهه اول
1️⃣1️⃣- اهتمام به گریه برای امام حسین (ع)
2️⃣1️⃣- نوشیدن و نوشانیدن آب به یاد عطش امام
3️⃣1️⃣- تعظیم مجالس روضه
*محرم و صفر دو چهره دارد یک چهره سیاه که نماد عزاداری و سیاهپوشی عالم است و یک چهره سفید و نورانی که نمایانگر سازندگی، فداکاری و رضایت است که پیامهای زیبایی عاشورا را بیان میکند.*
در این دو ماه باید آداب باطنی و ظاهری را رعایت کنیم.
آداب ظاهری شامل گریه کردن، برپایی عزاداری، نصب پرچم در سطح شهر است و آداب باطنی شامل تفکر و تعمل در حادثه عاشورا، رعایت احکام عزاداری، پذیرفتن و آموختن مطالب و محتویات سیره امام حسین(ع) میشود.
استاد عالی سخنران مشهور و معروف چنین می گفتند
کلیپی ازشون دیدم می فرمود
در محرم هم آداب ظاهری محرم و عاشورا را حفظ کنید و هم آداب باطنی را . سیاه پوشیدن ، سیاه زدن ، چقدر خوب است کسانی که درِِ خانه هایشان پرچم سیاه می زنند ..
باید در دهه محرم یک مقدار از کسب و کار و یک مقدار از مشغله ها کم کرد . هر روز در این دهه بتوانید یک زیارت عاشورا بخوانید .
این کارها را انجام دهید نسل و اولاد ما ببینند ، ببینند که در خانه و در شهر یک اتفاقی افتاده ، همه چیز عوض شده . پدرم و مادرم دیگر مثل ایام دیگر نیستند، این دهه ایام عزاست ، ایام حزن است .
در مجالس اباعبدالله علیه السلام که شرکت می کنیم ، با وضو باشیم ، این مجالس صاحب دارد ، ادب این مجالس را انسان باید حفظ کند و بداند کجا آمده .
وقتی که امام صادق علیه السلام می فرماید « من این مجالس را دوست دارم » وقتی حب امام صادق علیه السلام در این مجالس است ، آدم بداند که نظردر این مجالس است .
ادب باطنی این این است که با عاشورای اباعبدالله علیه السلام سالک شود ، آدم بتواند با ای
ن مکتب که رشد می دهد آدم را ، رشد کند ، خودش را بسپارد و با قدم کسی که خدا او را نه عبدالله که اباعبدالله کرد (رشد کند )
هر کس میخواهد در این عالم بندگی کند ، سرپرستش باید تو باشی ، تو باید دستش را بگیری و حرکتش دهی ، با شفاعت و دستگیری اباعبدالله .
________________________
پرورش حدیث
مولوی از این حدیث چنین الهام می گیرد:
گفت پیغمبر که نفحت های حق
اندر این ایام می آرد سبق
گوش هش دارید این اوقات را
در ربائید این چنین نفحات را
نفحه ای آمد شما را دید و رفت
هر که را می خواست جان بخشید و رفت
نغمه ای دیگر رسید آگاه باش
تا از این هم وا نمانی خواجه باش (2)
در این که فرصت، زود از دست می رود و دیر به دست می آید، حضرت علی ( علیه السلام) می فرماید: «الفرصة سریعة الفوت بطیئة العود» (3)
بهار گوید:
فرصت مده از دست چو وقتی به کف افتاد
کاین مادر اقبال همه ساله نزاید
رسا سخن علی ( علیه السلام) را این طور بیان می کند:
به بام نیک بختان چون همایی
نشیند با هزاران ناز، فرصت
گرش دامن رها از دست سازی
کند از آشیان پرواز، فرصت
رود از دست فرصت زود، دردا
به آسانی نگردد باز، فرصت
حالت می گوید:
تا فرصت کار هست، عاقل باید
کاری کند و بهره از آن برباید
فرصت که بسی زود ز دست تو رود
بس دیر دگر باره به دستت آید
پل دنیا
عن علی بن الحسین ( علیه السلام) قال:
قال المسیح ( علیه السلام) للحواریین: «انما الدنیا قنطرة فاعبروها و لا تعمروها» (4)
از امام زین العابدین ( علیه السلام) نقل شده است که:
حضرت عیسی ( علیه السلام) به حواریون و اصحاب خاص خود فرمود: دنیا پلی است، پس باید از آن عبور کنید و آن را برای همیشه ماندن عمارت نکنید .
سعدی گوید:
دنیا که جسر آخرتش خواند مصطفی
جای نشست نیست بباید گذار کرد
دارالقرار خانه جاوید آدمیست
این جای رفتن است و نشاید قرار کرد
چند استخوان که هاون دوران روزگار
خردش چنان بکوفت که خاکش غبار کرد
ابن ایمن:
چون سرانجام زین خرابه رباط
رخت بربست بایدت ناکام
پس همان به بود که «واو» وداع
متصل با شدت به «سین » سلام
ز آن که دنیا پلی است و اهل خرد
بر سر پل نکرده اند مقام
ناصر خسرو:
چه بندی بر رباط پر خطر دل
مسافر تا به کی ماند به منزل
پلست این دهر و تو بر وی روانی
*اذکار حسینی امشب یاد مستمعین بدیم*
اول: هر وقت نام حسین علیه السلام را شنیدی، سه مرتبه بگو:
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ
.
دوم: هر وقت نام یکی از اصحاب امام حسین علیه السلام را شنیدی بگو:
يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزا عَظِيماً
.
سوم:نام دشمنان شنیدی مرتب بگو:
لعن الله قاتليك يا ابا عبدالله
هر کس که حسینیست حقیرش مشمار
در رتبه کبیر است صغیرش مشمار
عنوان گدائی از درش آقائیست
آقاست گدای او فقیرش مشمار
سیدرضا مؤید
زيبايي و کمالات و استعدادهايي مثل ذهن و حافظه قوي که خدا به آدم مي دهد، همه رزق است. علم، عقل و ولايت رزق است. شايد فردي از نظر اين موارد پر رزق باشد، ولي از نظر مادي دستش خالي باشد و اين به چشم نمي آيد. يک کسي خدمت اميرالمومنين (ع) آمد سوال کرد چرا عقلها؟ به تجربه معمولاً اينها از فقرا هستند. عالمان و انديشمندان بزرگ در طول تاريخ نوعاً فقير متوسط بودند. فرمود چون خداوند بزرگ قبل از آن که به آنها رزق (ثروت) بدهد يک رزق بزرگتر به آنها داده است، عقل و علم. آن روايت زيبا که شما جلسات قبل خوانديد که
*کسي خدمت امام صادق (ع) رسيد و گفت من فقيرم. امام گفت فقير نيستي چند بار اين را گفت و اين جواب را شنيد. گفت فقيرم من نان شب ندارم براي زن و بچه ام ببرم. حضرت فرمود از شما يک سوال مي کنم حاضري تمام ثروت دنيا را به تو بدهند ولايت و محبت ما را از تو بگيرند. گفت: نه آقا. فرمود تو فقير نيستي ثروتي داري که با تمام ثروت عالم عوض نمي کني و قدرش را بدان و بالاترين نعمت است. در قرآن که نعيم اسم برده شده ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم (سوره تکاثر-آيه 8). نعيم اين نعمت هستي همين محبت به ولايت خدا و اولياي خداست.*
بنابر اين رزق معني وسيع دارد و فقط او را در يک مصداق مادي نبينيم. وقتي مي گوييم عوامل برکت رزق، همه اين امور مي تواند وسعت پيدا کند و عوامل کاهش رزق همه اين عوامل مي تواند کاهش پيدا بکند. اين خيلي مهم است که دنبال عوامل برکت و بي برکتي برويم. بعضي آنچنان بضاعت مالي نداشته باشند، ولي خداوند به آنها چشم و دل سير داده است و اين ماديات به چشمشان نمي آيد و انگار همه چيز دارند. خود اين استغناء، عزت و قناعت جزء سرمايه ها و رزقشان است که چه بسا از آن رزق مادي بالاتر است و باعث مي شود خوش و راحت زندگي کند و اي چه بسا ثروتمندي که ثروت مادي دارد ولي خوش و راحت نيست و گرفتار است و فکرش هميشه مشغول است و از زندگي لذت نمي برد. برکت يک معنايي است که خير و گشايش در زندگي بيايد و گره در کارها نيافتد. روال زندگي طوري باشد که در مسير رشد شما به موانعي برخورد نکنيد که پشت آن بمانيد. برکت رزق و افزايش رزق را به اينصورت ببينيم.
*عوامل رشد و بی برکتی رزق*
👌در روايات ما موارد متعددي داريم که اشاره شده بعضي امور باعث افزايش رزق وروزي مي شود و بعضي امور باعث کاهش و بي برکتي رزق و روزي آدم مي شود. اصلاً رزق يعني چه؟ چون ما تا کلمه رزق را مي شنويم ذهن ما سراغ ثروت و امور مادي زندگي مي رود، در حاليکه روايات را وقتي مي بينيم رزق معناي بسيار وسيعي دارد. همه نعمت ها و همه داشتهاي آدم چه اکتسابي و چه غيراکتسابي که خداوند متعال مي دهد، رزق است. زيبايي و کمالات و استعدادهايي مثل ذهن و حافظه قوي که خدا به آدم مي دهد، همه رزق است. علم، عقل و ولايت رزق است. شايد فردي از نظر اين موارد پر رزق باشد، ولي از نظر مادي دستش خالي باشد و اين به چشم نمي آيد. يک کسي خدمت اميرالمومنين (ع) آمد سوال کرد چرا عقلها؟ به تجربه معمولاً اينها از فقرا هستند. عالمان و انديشمندان بزرگ در طول تاريخ نوعاً فقير متوسط بودند. فرمود چون خداوند بزرگ قبل از آن که به آنها رزق (ثروت) بدهد يک رزق بزرگتر به آنها داده است، عقل و علم. آن روايت زيبا که شما جلسات قبل خوانديد که کسي خدمت امام صادق (ع) رسيد و گفت من فقيرم. امام گفت فقير نيستي چند بار اين را گفت و اين جواب را شنيد. گفت فقيرم من نان شب ندارم براي زن و بچه ام ببرم. حضرت فرمود از شما يک سوال مي کنم حاضري تمام ثروت دنيا را به تو بدهند ولايت و محبت ما را از تو بگيرند. گفت: نه آقا. فرمود تو فقير نيستي ثروتي داري که با تمام ثروت عالم عوض نمي کني و قدرش را بدان و بالاترين نعمت است. در قرآن که نعيم اسم برده شده ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم (سوره تکاثر-آيه 8). نعيم اين نعمت هستي همين محبت به ولايت خدا و اولياي خداست. بنابر اين رزق معني وسيع دارد و فقط او را در يک مصداق مادي نبينيم. وقتي مي گوييم عوامل برکت رزق، همه اين امور مي تواند وسعت پيدا کند و عوامل کاهش رزق همه اين عوامل مي تواند کاهش پيدا بکند. اين خيلي مهم است که دنبال عوامل برکت و بي برکتي برويم. بعضي آنچنان بضاعت مالي نداشته باشند، ولي خداوند به آنها چشم و دل سير داده است و اين ماديات به چشمشان نمي آيد و انگار همه چيز دارند. خود اين استغناء، عزت و قناعت جزء سرمايه ها و رزقشان است که چه بسا از آن رزق مادي بالاتر است و باعث مي شود خوش و راحت زندگي کند و اي چه بسا ثروتمندي که ثروت مادي دارد ولي خوش و راحت نيست و گرفتار است و فکرش هميشه مشغول است و از زندگي لذت نمي برد. برکت يک معنايي است که خير و گشايش در زندگي بيايد و گره در کارها نيافتد. روال زندگي طوري باشد که در مسير رشد شما به موانعي برخورد نکنيد که پشت آن بمانيد. برکت رزق و افزايش رزق را به اينصورت ببينيم. انشاءالله خدا يک چشم بينا به ما بدهد که اين رزقها را ببينيم. البته خود اين لطافت روحي مي خواهد که انسان بتواند اين چيزهايي که خدا به او داده بتواند ببيند و اگر اين را نبيند و يک چيز کوچک نداشته باشد ناشکري مي کند و مي گويد خدايا ما را اصلاً نگاه نکردي و هيچ چيز به ما ندادي. اي چه بسا همين ناشکري باعث کاهش برکت شود. برعکس اگر آدم ببيند و شکرگذار باشد: لئن شکرتم لازيدنکم (سوره ابراهيم-آيه 7) اين باعث افزايش برکت و رزق و رشد فرد مي شود. يکي از عوامل کاهش رزق و بي برکتي اين است که توکل به خدا را تبديل به اين کند که چشمش به دست اين و آن باشد و تماماً تکيه اش را به اين و آن قرار دهد. اين به من داد
توانستم زندگي ام را اداره کنم و اگر اين به من نداد ديگر ساقط هستم. حافظ توصيه اي مي کند: بر در شاهي گدايي نکته اي در کار کرد، بر سر هر خان که بنشستم خدا رزاق بود. يک فقيري در خانه ثروتمندي رفت و يک نکته و درسي داد و گفت درست است که جلوي خانه ثروتمندي نشستم، ولي چشمم به دست او نيست و رزاق من کس ديگري است. اگر کسي به اين توصيه نگاه نکرد و رزاق را او ديد، طبيعي است که توجه به خداوند کم مي شود گره هاي در زندگي اش وارد مي شود و گشايش از زندگي او خواهد رفت. پروردگار عالم است که سنتها و فرمولهايي در عالم دارد که اصلي ترين و مهمترين آن اين است که تو با خدا باشي. و هو حسب. خدا مدير عالم و سوار بر کار است. اگر تکيه گاهت خدا باشد تو را به گشايش هاي زندگي مي رساند و در نمي مانيد. خدا در قرآن وعده اي داده است: و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب (سوره طلاق-آيات 2و3): از آنجا که گمانت نمي رسد من رزقت را به تو مي رسانم. گاهي بعضي آدمها مي ترسند. شاگردان علامه طباطبايي خدمت ايشان رفتند و گفتند ما مي خواهيم به حج مشرف شويم يک نصيحتي عنايت کنيد. علامه مي فرمايند خدا در قران مي فرمايد: فاذکروني اذکرکم (سوره بقره-آيه 152): ياد من باشيد تا من ياد شما باشم، مي دانيد يعني چه؟ يعني اگر شما ياد من باشيد مني که غني مطلق و همه کاره عالم هستم و مني که مهربان هستم و هيچ بخلي و عجزي در من نيست، من پشت سر شما هستم، ديگر از چي مي ترسيد. اگر آدم اينجوري خدا را
توکل کند. ابوذر را داشتند از مدينه تبعيد مي کردند و گفتند تنها بايد از شهر بيرون بروي. وقتي از مدينه بيرون مي رفت، اميرالمومنين (ع) و امام حسن و حسين (ع) به بدرقه اش آمدند و هر کدام يک جمله اي به او توصيه کردند. ابوذر هم گفت: يا اميرالمومنين اگر مرا جايي بفرستند که وقتي بالا سرم را نگاه مي کنم يک تکه ابر نيست که دلم خوش باشد که اسباب آبم فراهم است و زير پايم را وقتي نگاه مي کنم سرتاسر مس است که دلم خوش نيست گه گندمي برويد و نانم فراهم شود يعني مرا جايي بفرستند که اسباب آب و نان فراهم نيست، ذره اي نگران نيستم که رزقم از کجا مي آيد چون خدا کوير همان خداي چشمه هاست. همان خدايي سر چشمه به من آب مي دهد در کوير هم به من آب مي دهد. خدا در همه جا رزاق است. رزق کافر را مي دهد و رزق توي مسلمان را نمي دهد، بنابراين بايد به خدا تکيه کرد. پس نکته اول به نگاه ما برمي گردد و اينکه بلد نيستيم توکل کنيم و مهم اين است که نترسيم و با خدا معامله کند. گرت هواست که معشوق نگسلد
پيمان، نگه دار سر رشته تا نگه دارد (حافظ): تو سر رشته بندگي ات را نگه داشته باش و نترس، خدا سر رشته خدايش را بلد است و اگر يک جاهايي چالي در زندگي ايجاد شد، بالاخره عالم دنيا است و جاي امتحان بندگي است و اگر قرار باشد در اينجا فقط راحتي ها باشد که توقع بهشت داشتن از دنيا است.
سوال: بعضي از جوانان که در آستانه ازدواج هستند و يا کساني که ازدواجشان دير شده، وقتي به آنها مي گويند برو ازدواج کن. مي ترسند و واقعاً اين ترس در چهره آنها مشخص است و حتي به زبان مي آورند.
پاسخ: در مورد ازدواج خداوند متعال در قرآن به صورت خصوصي وعده فضل خودش را داده است: ان يکونوا فقراء يغنهم الله من فضله (سوره نور-آيه 32). بنابر اين نبايد ترسيد و بايد اعتماد و تکيه کرد. اگر کسي اينکار را بکند برکت در زندگي اش مي آيد و اگر چشمش به دست اين و آن باشد کم کم به صورت بي برکتي در زندگي اش وارد مي شود. يک شخصي نزد پيغمبر (ص) آمد و به توصيه زنش گفت: يا رسول الله من معتاجم. فرمود: اگر کسي چيزي از ما بخواهد به او مي دهيم، اما اگر از خدا بخواهد و اين طرف و آن طرف اظهار نکند، خدا او را بي نياز مي کند. اين شخص برگشت. زنش گفت: پيغمبر بشر است، نياز ما را نمي داند، دوباره برو بگو. براي بار دوم و سوم اين عمل تکرار شد و پيغمبر همان حرف را تکرار کرد. اين فرد تکاني خورد و کلنکي از کسي عاريه گرفت و هيزمي کَند و فروخت و در آمدي بدست آورد. بتدريج اين درآمد زياد شد و کم کم لوازم کار را خودش تهيه کرد و صاحب آن زندگي مناسبي که زندگي اش بچرخد، شد. براي تشکر خدمت پيغمبر (ص) آمد ما گفتيم اگر کسي پيش ما بيايد کمکش مي کنيم، ولي اگر از خدا بخواهد بي نيازش مي کند. اين همان نکته اي است که باعث افزودن رزق و روزي مي شود. يک نکته ديگري که اهميت دارد که باعث بي برکتي در زندگي مي شود بحث استخفاف نماز است و اين را در روايات داريم که بسيار باعث بي برکتي مي شود. استخفاف نماز يعني نماز را کوچک شمردن. نه ترک نماز حتي اگر بي اعتنا به نماز باشد و از سر و ته نماز بزند و وقت نماز را خيلي رعايت نمي کند و وقتي نماز مي خواند به سرعت مي خواند و به تعبير بعضي روايات رکوع و سجود او مانند نوک زدن به زمين است. ما اين را بايد بپذيريم که نماز مهره کليدي دين ماست و کليدي است که با آن بسياري از قفلهاي زندگي ما، روحي و جسمي و مادي و معنوي و دنيايي و آخرتي باز مي شود. کسي خدمت پيغمبر (ص) آمد. گفت يا رسول الله فلان جواني است در يک روايت است که اهل خلاف و چشم چران است و در يک روايت ديگر است که جوان سارق است. پيغمبر (ص) فرمود: نماز هم مي خواند گفتند: بله نماز هم مي خواند. پيغمبر (ص) فرمود:
اگر نماز مي خواند همان نماز درستش مي کند. ان الصلاة تنهي عن الفحشاء والمنكر (سوره عنکبوت-آيه 45) يعني از رذايل دورش مي کند. اگر انسان به نماز جدي تر بپردازدف مهره کليدي دين است. حضرت زهرا (س) از پيغمبر (ص) سوال کرد: يا رسول الله اگر کسي نمازش را بي اهميت بشمارد در زندگي دنيايي و آخرت چه عواقب و آثاري دارد؟ پيغمبر (ص) حدود 16-15 آثار شمردند که يکي همين بود که خداوند برکت را از عمر و رزقش مي برد. آقايي با دوستش به مسجد رفت و تا نماز تمام شد بلند شد، دوستش گفتک چرا اينقدر سريع، بشين يک دعايي کن، حيف است که آدم نماز بخواند دعا و تعقيبات نداشته باشد، اصلاً خود تسبيحات حضرت زهرا (س) و تعقيبات بعد از نماز يکي از عوامل وسعت رزق است. آن شخص گفت: مثل اينکه دلت خيلي خوش است، گرفتاري تداري، مگر گرفتاري و چک و سفته مي گذارد ما اينکارها را بکنيم. اتفاقاً چون اينکارها را نکرده، گرفتاريش زياد شده است و چون از نماز کم گذاشته است، از زندگيش کم گذاشته مي شود. بارها گفتيم عالم فرمول دارد. فرمول عالم براي برکت مندشدن اين است که آدم در مقابل خدا و حق خضوع داشته باشد. کسي که خضوع ندارد به هر مقد
ار که خضوع نداشته باشد، زمين و زمان عليه او لگدپراني مي کنند. لذا شما حتماً شنيده ايد که در زمان امام زمان (ع) در زمان ظهور آسمان و زمين برکات خودش را بدون ضرر مي دهد يعني اگر باران مي فرستد تبديل به سيل نمي شود. پس در آن زمان زمين و آسمان رام هستند چون بشر در آن زمان عبد و بنده و رام و تسليم خداوند است. همه عالم تسليم او هستند و برکات را در اختيارش مي گذارند. اما اگر لگدپراني کنيم بي برکتي ها را در عالم مي بينيم. در روايت امام رضا (ع) است که هر گناه جديدي براي شما بيماري جديدي مي آورد.، قفلها و گره ها بيشتر مي شود. اينکه شنيديد که خيانت، قطع رحم و دروغ گفتن باعث بي برکتي مي شود. همه اينها از باب تسيلم حق نبودن و آشتي نبودن با پروردگار عالم است. اگر ما تسليم خداوند باشيم زندگيما پربرکت و خير مي شود. اين وعده قرآن است: ولوان اهل القري امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء و الارض (سوره اعراف-آيه 96): اگر مردم مومن و متقي باشند برکات از زمين و آسمان براي آنها مي بارد.
عوامل بسيار زياد است. از جمله عوامل بي برکتي منع زکات و وجوهات مالي که بعهده يک مسلمان است. پرداخت صدقات مستحبه، خمس و زکات باعث افزون شدن رزق مي شود. در روايت داريم اگر کسي منع زکات کند زمين هم برکاتش را به او منع مي کند و برکتش کم مي شود. يکي ديگر از عواملي که باعث کاهش رزق و بي برکتي مي شود گناهان است که از عوامل جدي است. ظهر الفساد في البر والبحر بما كسبت أيدي الناس (سوره روم-آيه 41) که مشکلات را از زمين و آسمان براي آدم مي آورد و طبيعتاً يکي از مشکلات در رزق و روزي است که باعث تنگ شدن مي شود.
شب دوم محرم
ثبات قدم در کربلا
مقدمه
#همه_نمیرسند 🏴
▫️ کربلا، یک میدان جنگ در تاریخ نیست!
کربلا، یک میدانِ جنگِ مداوم، در درون توست!
▪️مسیر کربلا یک مسیر جغرافیایی نیست!
کربلا یک مدرسه است به وسعت تمام تاریخ!
⚡️کربلا یکبار در جهان بیرون اتفاق افتاده است،
← و بینهایت بار (به تعداد همهی انسانهای خلق شده) در جهان درونشان اتفاق میافتد!
- آیا تا این لحظه، ثبتنام در مدرسهی کربلا برای شما موضوعیت داشته است؟
- آیا درسهای این مدرسه در انتخابهای زندگی شما، منشاء اثر بوده است؟
💥مسیر کربلا را همه نمیتوانند طی کنند!
💥اما همه تابِ جنگیدن در میدان کربلا را ندارند!
🔥غالباً آدمها تا قبل از خاموشیِ چراغها در شبِ عاشورایِ درونشان، میدان را ترک میکنند!
✦ فقــط "راست قامتان" اند که میمانند!
راست قامتان ..؟
← آری، آنان که خدا را چنان قورت دادهاند که هیچ ترسی، پشتشان را خم نمیکند!
▪️راست قامتان، همان اهلِ توحید و توکلند!
#صدای_کربلا 🏴
عامل ثبات قدم باعث مي شود که انسان سنگر را حفظ کند و عامل ذکر خدا باعث مي شود که جلو خطرات را بگيرد و اين ذکر سلاح ما مي شود. يکي از اصحاب اميرالمومنين به آقا مطالبي را گفت و امام فرمود: انشاءالله خدا در دنيا و آخرت تو را ثابت قدم بگذارد. ثبات قدم مهم است. در بعضي از زيارت ها هم اين دعا را داريم و در آخرالزمان تاکيد شده است که دعاي غريق (يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينک)را زياد بخوانيد.
ثبات قدم يعني اينکه شبهات در دين نتواند انسان را از پاي دربياورد. خار در بيابان ريشه ندارد و سريع کنده مي شود ولي درختاني که در جنگل و بيابان ها هستند سريع کنده نمي شوند و محکم هستند يعني هر چه انسان ريشه دارتر باشد، محکم تر است. در قرآن داريم: افراد پاکيزه (منظور از پاکيزه دين داري است) باورهاي محکمي دارند که مثل درخت ريشه اش در زمين و شاخه اش در آسمان است. در روايت داريم که مثل گل هاي بياباني باشيد نه مثل گل هاي گلخانه. گل هاي گلخانه دراثر يک باد، سريع از بين مي رود.
ثبات قدم در جايي مطرح است که انسان در آن نلرزد. گاهي انسان در حال زيارت است، و داشتن ثبات قدم کار راحتي است. گاهي خانمي در خانه اي زندگي مي کند که شوهرش ضد دين است يا فرد در کشوري زندگي مي کند که مرتب در گناه قرار دارد، اين موارد جاي ثبات قدم است. قرآن در سوره ي تحريم در مورد حضرت آسيه همسر فرعون مي فرمايد :اي پيامبر اين زن را براي مومنان مثال بزن. اين زن ثابت قدم در دربار فرعون،اعتقادش را به موسي حفظ کرد.
اصحاب کهف در شهري بودند که حاکمان آن ظالم بودند آنها هجرت کردند و از آن شهر بيرون رفتند.
حبيب نجار مومن آل ياسين بود. تمام مردم فرستادگان حضرت عيسي را اذيت مي کردند ولي حبيب نجار در مقابل آنها ايستاد، کتک هم خورد ولي ثبات قدمش را از دست نداد و به بهشت رفت.
مسلمانان وقتي از مکه به مدينه هجرت کردند چيزي نداشتند و در اثر شکنجه افراد نيمه جاني بودند ولي در مقابل شکنجه ثبات قدم شان را حفظ کردند. در شرايط عادي ثبات قدم داشتن راحت است ولي اگر انسان در شرايط سخت قرار بگيرد، داشتن ثبات قدم سخت است.
مصداق ديگر ثبات قدم در جنگ است. خدا مي فرمايد که در جنگ ثابت قدم باشيد و زياد ذکر خدا را بگوييد. در جنگ احد وقتي مسلمانان شکست خوردند و عده اي از مسلمانان شهيد و زخمي شدند و عموي هم پيامبر شهيد شد، مسلمانان در شيار کوهي رفتند و ديدند که دشمنان شعار مي دادند :درود بر هُبَل و پيامبر به مسلمانان گفت که شما هم شعار الله الاَجل بدهيد تا آرام بشويد. در روز عاشورا امام حسين(ع) ذکر لاحول ولا قوة الابالله العلي العظيم را تکرار مي کرد. اگر شما مشکلاتي در زندگي تان داريد ثابت قدم باشيد. در روز عاشورا وقتي جنگ سخت مي شد و دشمنان به آنها حمله مي برد، اصحاب به يکديگر مي گفتند که به حسين نگاه کنيد تا آرام شويد. امام از مرگ هراسي نداشت و آرام بود.
بعضي مي گويند که من پنج سال است که به زيارت امام رضا(ع) مي آيم ولي حاجت نمي گيرم، پس سال ديگر نمي آيم. امام حسين(ع) در گودي قتلگاه اين حرف را نزد. امام حسين(ع) تمام فرزندان و اصحابش را از دست داده بود ولي باز مي فرمود : خدايا راضي هستم به رضاي تو. آيا وضعيت شما اين طور است؟ بعضي مي گويند که ايشان امام بودند. بله، ولي اصحاب کهف افراد عادي بودند. يکي از اصحاب امام صادق(ع) را دستگير کردند و گفتند که اسامي شاگردان امام را بگو ولي او اين کار را نکرد. صد و بيست ضربه شلاق به او زدند که در ضربه هاي آخر گوشت بدن او کنده مي شد. ايشان نتوانست طاقت بياورد و گفت که نزنيد، من اعتراف مي کنم. يکي از زنداني ها صداي او را شنيد و فرياد زد که اسامي آنها را نگو، به ياد روزي بيفت که در مقابل خدا بايد جواب بدهي، تو يک نفر هستي. او دوباره گفت که من نمي گويم.
شما بدانيد که افراد بي مشکل پيدا نمي شود ولي بدانيد که ب
ايد ثبات قدم داشته باشيد و ذکر خدا را زياد بگوييد. ما در قرآن فقط در مورد ذکر، کلمه ي بسياري را داريم ولي در مورد نماز و قرآن نداريم. امام صادق(ع) مي فرمايد: خدا براي هر چيزي حد گذاشته است مگر ذکر خدا، پس زياد ذکر بگوييد. شما مي توانيد ذکرها را از روي کتاب هاي معتبر که داراي ذکر از معصومين است بخوانيد و نيازي نيست که به افراد متفرقه مراجعه کنيد.
خدا در ادامه آيه مي فرمايد :از خدا و پيامبر اطاعت کنيد. يعني تمام کارهاي ديني و شرعي ما، يا بايد مستند به خدا باشد يا مستند به سنت پيامبر باشد. ائمه مي فرمودند که مستند ما خدا يا پيامبر است. درکتاب کافي در باب استناد به قرآن و سنت داريم که امام صادق(ع)مي فرمايد :همه ي کارهاي ما بايد به قرآن يا سنت برگردد. آنها دين را تشريح مي کنند ولي روي حرف خدا و پيامبر حرف نمي زنند. ائمه فرموده اند که اگر براي شما حديثي نقل شد، آنرا با قرآن و سنت تطبيق دهيد و اين احاديث نبايد مخالف با قرآن و سنت باشد. هرچه ما در تاريخ گرفتاري پيدا کرده ايم بخاطر عدم اطاعت از خدا و پيامبر است. يپامبر براي نبردي از مدينه خارج شدند و در بين راه روزه شان را باز کردند و در کنار برکه ي آبي مقداري آب خورند و گفتند که ما مسافر هستيم و بايد روزه مان را باز کنيم. عده اي گفتند که ما اين کار را نمي کنيم يعني آنها از پيامبر پيشي گرفتند. پيامبر به آنها فرمود: شما نافرمان هستيد.
پيامبر در جنگ احد به رزمندگان گفت که در اينجا بمانيد و تا من نگفته ام اين منطقه را رها نکنيد ولي آنها با پيروزي اوليه اين منطقه حساس را خالي کردند تا به جمع آوري غنائم بپردازند. اين کار باعث شکست در جنگ احد شد. پيامبر بر جانشيني پس از خودشان تاکيد زيادي کردند. حديث غدير حديث صحيحي است. اَلواني يکي از بزرگان اهل سنت عربستان است که کتابي در بيست جلد نوشته است و احاديث صحيح را درآن جمع آوري کرده است که يک از آن احاديث، حديث غدير است. حديث غدير قابل انکار نيست. فردي پايان نامه اي نوشته است در مورد طبري و روش او (طبري ازعلماي صد سال پيش است)،ايشان مي نويسد که مي گويند :طبري اهل سنت نبوده است و شيعي بوده است. ولي اين طور نيست طيري از اهل سنت بوده است. ايشان کتابي در مورد سند حديث غدير و تواتر آن نوشته است و بخاطر همين به او مي گويند که طبري شيعه بوده است. پيامبردر غدير فرمود: آنچه که لازم بود، به شما گفتم.
اگر دنياي اسلام به اين آيه عمل کنند بسياري از اين حکومت هاي مستکبر بر مسلمانان حاکم نمي شوند. چرا اسرائيل در کشورهاي اسلامي دخالت مي کند؟ چرا عربستان اين قدر در مقابل کشورهاي امريکا ذليل است؟ اينها بخاطر اين است که به حرف خدا و پيامبر گوش نکرده اند. خدا در ادامه آيه مي فرمايد: مسلمانان با يکديگر نزاع نکنيد زيرا سست مي شويد و آبروتان مي رود. مقام معظم رهبري هم مي گويند که با يکديگر نزاع نکنيد و وحدت داشته باشيد. اگر کسي مي خواهد در مورد حق تحقيق کند، اين کارخوبي است ولي اگر مي خواهد در خيابان شلوغ کند و اختلاف ايجاد کند، اين کار خوبي نيست.A به جان هم افتادن کارخوبي نيست. بعضي ها فتواهايي مي دهند که مسلمانان به جان هم بيفتند. قرآن در مورد زنده به گور شدن بچه ي مشرکان مي فرمايد: شما به چه گناهي کشته مي شويد؟ بعضي ها چطور فتوا مي دهند که بمب گذاري کنند؟ هر کس که لااله الاالله مي گويد: خونش محترم است. خدا، پيامبر و کعبه بين ما مسلمانان مشترک است.مسيحيان چنين فتواهايي در بين خودشان نمي دهند. بين مسلمانان اختلافات اعتقادي وجود دارد ولي نبايد باعث نزاع و به جان هم افتادن مسلمانان باشد. مناظره و گفتگوخوب است و نبايد جلوي آنرا گرفت. دانشجو حق دارد که تحقيق کند و به نتيجه برسد ولي نزاع باعث مي شود که شما سست بشويد و آبروي تان نمي رود. مسئولان هم بايد در مسائل سياسي به اين دو نکته توجه کنند که باعث نزاع نشود. گاهي ما يک ساعت سخنراني مي کنيم و عده اي قسمت کوچکي از سخنراني را برمي دارند يا آنرا جابجا مي کنند و در سايت مي گذارند. آيا اين کار درست است ؟اين کار بي ديني و بي تقوايي است. در انتهاي آيه مي فرمايد: خدابا صابران است.
❣﷽❣
◼️ #روضه_طفلان_مسلم_ع
*در دو بخش*
*برای کسانی که جلسه روز هم دارند*
*شب به اصطلاح تا میدان بردن و وداع*
*روز شهادت خوانی*
📿رخسار شهید کربلا را صلوات
📿تقدیم بر آن نگار والا صلوات
📿او زینت عرشو زینت دوش نبی ست
📿بر زینت عرش بر آن دل آرا صلوات
(دعای فرج)
⚜اللهم صل علی محمد و آل محمد …
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه …
السلام علیک یا مظلوم یا غریب یا اباعبدالله…
یا حسین 3…
⬅️دلارو ببریم حرم یتیمان مسلم ع
بیاد دو یادگار مسلم ع که کنار نهر فرات مظلومانه سر از بدنشون جدا کردند …
➖بیا ای دل دمی به کوفه بگذر
➖به طفلان یتیمان واله بنگر
➖میان کوچه سرگردان و حیران
➖غریب و در به در با چشم گریان
➖گهی گویند الا بابا کجایی
➖چرا دنبال طفلانت نیایی
➖همه درها در این شب بسته باشد
➖دل ما جان بابا خسته باشد
🔰اونایی که کربلا رفتن
وقتی می خوای از بغداد به سمت کربلا بری …
وقتی نگاه میکنی ، بین نخل های خرما دوتا گنبد کوچک پیداست.…
(سوال میکنی میگی اینجا کجاست؟)
میگن مزار دو ناردانه ی مسلم بن عقیله…
(وقتی داخل حرمشون میشی، خدا شاهده نه واعظ میخوای ، نه زیارتنامه خون ،نه روضه خون…)
همین که پاتو داخل حرم این دو تا آقا زاده میذاری , دوتا قبر کوچیکو پهلوی هم می بینی آتیش میگیری…
🔺(حالا که دلت آماده است ، یه لحظه رو یاد کنم ناله بزن غریب نوازی کن به یاد یتیمان غریب و مظلوم مسلم ابن عقیل ع)
*بخش دوم*
⏺خدا لعنت کنه حارث رو … کنار نهر فرات چه کرد…
( لحظه ای که اومد سر برادر کوچیکه رو جدا کنه … میگه برادر بزرگتره خودشو انداخت رو پای حارث…)
گفت حارث اول سر منو از تن جدا کن ، آخه وقتی که از مادر جدا شدیم… مادرم برادرمو به من سپرد… این برادر امانت منه…
(حارث سر برادر بزرگتر رو از تن جدا کرد…)
وقتی سر برادر و از تن جدا کرد ، برادر کوچکتر اومد ، کنار شط فرات، خون برادر و به سر و صورت می ماله . گریه می کنه و ناله میکنه…
(بعد نانجیب سر برادر کوچیکتر رو از تن جدا کرد.)
این دو تا برادر تو خون خودشون غلطیدند و از دنیا رفتن…
⬅️ای گرفتارا … آی مریض دارا …
این دو تا بچه در خونه خدا آبرو دارند…
اگه حاجتمندی بسم الله … اگه جوون داری بسم الله …
📿آی دلای کربلایی
اینجا برادر اومد بالین برادر گریه کرد
دلا بسوزه برای اون آقایی که اومد بالا سر برادر ..
دید علمدار و سقاش زمین افتاده… دست در بدن نداره… بدن پاره پاره ست … فرق سر شکافته ست… تیر به چشم نازنین برادر
🍁گر نخیزی تو زجا ، کار ِحسین سخت تر است
🍁نگران حرمم ، آبرویم در خطر است
( عباس جان)
🍁قامتِ خم شده را هر که ببیند گوید
🍁بی علمدار شده ، دستِ حسین بر کمر است
(اوج) آخ ناله کرد حسین… فرمود عباسم …
*الانَ اِنکسَرَ ظَهری و قَلَّت حیلَتی.."
یعنی داداش کمرم شکست …
آخ امیدم ناامید شد داداش…
عباس جان پاشو دشمن داره هلهله میکنه…
داداش پاشو دشمن داره سرزنشم میکنه…
⚡️پناه اهل دنیا یا ابالفضل
⚡️به حق دست های بریده یا ابالفضل
⚡️بگیر این دست ها را یا ابالفضل
⚡️بده حاجت ما را یا اباالفضل ۲
⚡️یا ابالفضل
⚡️یا ابالفضل
⏺ناله داری به قصد فرج امام زمانت عج از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین …
یا حسین
یا حسین
⬇️موقع نشر صلوات حذف نشه لطفا⬇️
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
منبر مستند روضه طفلان بخش تا شهادت
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيكُما أَيُّهَا المَظلُومَانِ القَتِيلَانِ بِأَيدِى الأَشقِيَاءِ، أَيُّهَا المُخَلَّفَانِ مِن مُسلِمِ بنِ عَقِيلِِ القَتِيلِ》🔶🔸
✅حضرت مسلم بن عقیل(ع) دارای دو پسر به نامهای محمد و ابراهیم بود، که همراه امام حسین(ع) در کربلا حضور داشتند.
وقتی حادثه کربلا پیش آمد و اهل بیت امام حسین(ع) به اسارت دشمن در آمد، اسرای کربلا را در کوفه زندانی کردند.
👤شیخ صدوق در امالی خود نقل می کند :
پس از شهادت امام حسین(ع)، در بین اسراء در کوفه، دو نوجوان نیز حضور داشتند، هنگامی که متوجه شدند آنان دو فرزند مسلم بن عقیل(ع) هستند، آن دو را نزد عبیدالله بن زیاد بردند.
عبیدالله فورا زندانبان را احضار كرد و به او گفت :
📋《خُذْ هَذَيْنِ الْغُلَامَيْنِ إِلَيْكَ فَمِنْ طَيِّبِ الطَّعَامِ فَلَا تُطْعِمْهُمَا وَ مِنَ الْبَارِدِ فَلَا تَسْقِهِمَا وَ ضَيِّقْ عَلَيْهِمَا سِجْنَهُمَا》
♦️این دو نوجوان را به زندان ببر و خوراك خوب و آب سرد به آنها مده و بر آنها سختگیرى كن!
📋《وَ كَانَ الْغُلَامَانِ يَصُومَانِ النَّهَارَ فَإِذَا جَنَّهُمَا اللَّيْلُ أُتِيَا بِقُرْصَيْنِ مِنْ شَعِيرٍ وَ كُوزٍ مِنْ مَاءِ الْقَرَاحِ》
♦️این دو نوجوان در زندان، روزها روزه مى گرفتند و شب دو قرص نان جو و یك كوزه آب براى آنها مى آوردند.
📋《فَلَمَّا طَالَ بِالْغُلَامَيْنِ الْمَكْثُ حَتَّى صَارَا فِي السَّنَةِ قَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ :
يَا أَخِي! قَدْ طَالَ بِنَا مَكْثُنَا وَ يُوشِكُ أَنْ تَفْنَى أَعْمَارُنَا وَ تَبْلَى أَبْدَانُنَا فَإِذَا جَاءَ الشَّيْخُ فَأَعْلِمْهُ مَكَانَنَا وَ تَقَرَّبْ إِلَيْهِ بِمُحَمَّدٍ(ص) لَعَلَّهُ يُوَسِّعُ عَلَيْنَا فِي طَعَامِنَا وَ يَزِيدُنَا فِي شَرَابِنَا》
♦️پس یك سال بدین منوال گذشت، تا اینکه یكى از آنها به دیگرى گفت :
اى برادر! مدتى است ما در زندانیم و عمر ما تباه و تن ما رنجور شده است، امشب كه زندانبان آمد، خودمان را به او معرفى کن، و او را از خویشاوندیمان با حضرت رسول اکرم(ص) آگاه ساز، تا شاید در میزان طعام و شرابمان وسعت ببخشد.
📋《فَلَمَّا جَنَّهُمَا اللَّيْلُ أَقْبَلَ الشَّيْخُ إِلَيْهِمَا بِقُرْصَيْنِ مِنْ شَعِيرٍ وَ كُوزٍ مِنْ مَاءِ الْقَرَاحِ!
فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ الصَّغِيرُ :
يَا شَيْخُ! أَ تَعْرِفُ مُحَمَّداً(ص)؟!!》
♦️هنگامی که شب فرا رسید، زندانبان پیر، برای آنان دو قرص نان جو و کوزه آبی گوارا برایشان آورد.
در این هنگام برادر كوچكتر به او گفت :
اى شیخ! آیا محمد(ص) را مى شناسى؟!!
زندانبان جواب داد :
📋《فَكَيْفَ لَا أَعْرِفُ مُحَمَّداً(ص) وَ هُوَ نَبِيِّي!》
♦️چگونه نشناسم؟! او پیامبر من است!
پسر گفت :
📋《أَ فَتَعْرِفُ جَعْفَرَ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(ع)؟》
♦️آیا جعفر بن ابى طالب(ع) را مى شناسى؟
زندانبان در جواب گفت :
📋《كَيْفَ لَا أَعْرِفُ جَعْفَراً(ع)؟ وَ قَدْ أَنْبَتَ اللَّهُ لَهُ جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ كَيْفَ يَشَاءُ!》
♦️چگونه جعفر را نشناسم، در حالی كه خدا دو بال به او بخشيده كه همراه او فرشتگان در هر جاى بهشت پرواز مىكنند!
پسر گفت :
📋《أَ فَتَعْرِفُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(ع)؟》
♦️آیا علی بن ابی طالب(ع) را می شناسی؟
زندانبان جواب داد :
📋《كَيْفَ لَا أَعْرِفُ عَلِيّاً(ع) وَ هُوَ ابْنُ عَمِّ نَبِيِّي وَ أَخُو نَبِيِّي!》
♦️چگونه علی(ع) را نشناسم، در حالی او پسر عمو و برادر پیامبر من است!
در آخر پسر گفت :
📋《يَا شَيْخُ! فَنَحْنُ مِنْ عِتْرَةِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ(ص) وَ نَحْنُ مِنْ وُلْدِ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) بِيَدِكَ أُسَارَى نَسْأَلُكَ مِنْ طَيِّبِ الطَّعَامِ فَلَا تُطْعِمُنَا وَ مِنْ بَارِدِ الشَّرَابِ فَلَا تَسْقِينَا وَ قَدْ ضَيَّقْتَ عَلَيْنَا سِجْنَنَا》
♦️ای پیر مرد! ما از خاندان پیامبر تو محمد(ص) و از فرزندان مسلم بن عقیل بن ابى طالب(ع) هستیم كه در دست تو اسیریم و در این مدت، نه طعام خوب و نه آب گوارا به ما داده ای و زندان را بر ما آسان مى گيرى!
📋《فَانْكَبَّ الشَّيْخُ عَلَى أَقْدَامِهِمَا يُقَبِّلُهُمَا وَ يَقُولُ : نَفْسِي لِنَفْسِكُمَا الْفِدَاءُ وَ وَجْهِي لِوَجْهِكُمَا الْوِقَاءُ، يَا عِتْرَةَ نَبِيِّ اللَّهِ الْمُصْطَفَى(ص)! هَذَا بَابُ اَلسِّجْنِ بَيْنَ يَدَيْكُمَا مَفْتُوحٌ فَخُذَا أَيَّ طَرِيقٍ شِئْتُمَا》
♦️پس در این هنگام، پیرمرد خود را به روی پاهای آن دو انداخت و بر آنها بوسه زد و گفت :
جانم فداى شما باد ای عترت پيامبر خدا، محمد مصطفى(ص)!
اكنون در زندان را به روى شما باز می کنم، تا به هر جا كه مىخواهيد برويد.
[زندانبان پیر به شدت ناراحت شد و براى جبران بى مهری هاى خود، در زندان را بر آنها گشود که در نیمه شب بگریزند.]شب كه فرا رسید، زندانبان آمدو همراه خود دو قرص نا
ن جو و كوزه ای آب آورد و راه را به
آنان نشان داد و گفت :
📋《سِيرَا يَا حَبِيبَيَّ اللَّيْلَ وَ اكْمُنَا النَّهَارَ حَتَّى يَجْعَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَكُمَا مِنْ أَمْرِكُمَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً》
♦️شبها برويد و روزها خود را پنهان كنيد تا خداوند عزوجل در كارتان گشايش قرار دهد.
پس به این ترتیب؛ طفلان مسلم شب هنگام به راه افتادند تا اینکه در طی مسیر خود، به پيرزنى برخوردند که بر در خانه خود ایستاده بود.
پس به او گفتند :
📋《إِنَّا غُلاَمَانِ صَغِيرَانِ غَرِيبَانِ حَدَثَانَ غَيْرَ خَبِيرَيْنِ بِالطَّرِيقِ وَ هَذَا اَللَّيْلُ قَدْ جَنَّنَا!
أَضِيفِينَا سَوَادَ لَيْلَتِنَا هَذِهِ فَإِذَا أَصْبَحْنَا لَزِمْنَا اَلطَّرِيقَ》
♦️ما كودكان غريب و به راه و مسیر خود نا آشنا هستيم و اکنون نیز شب است و امشب ما را مهمان خود كن که صبح خواهيم رفت.
پیرزن گفت :
📋《فَمَنْ أَنْتُمَا يَا حَبِيبَيَّ؟ فَقَدْ شَمِمْتُ اَلرَّوَائِحَ كُلَّهَا فَمَا شَمِمْتُ رَائِحَةً أَطْيَبَ مِنْ رَائِحَتِكُمَا》
♦️شما چه كسی هستيد ای عزیزانم؟
من همه بوهای خوشبو را استشمام کرده ام، اما خوشبو تر از عطر شما دو نفر استشمام نکرده بودم.
آنان گفتند :
📋《يَا عَجُوزُ! نَحْنُ مِنْ عِتْرَةِ نَبِيِّكِ مُحَمَّدٍ(ص) هَرَبْنَا مِنْ سِجْنِ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ مِنَ اَلْقَتْلِ》
♦️ای پیرزن! ما فرزندان پيامبر تو هستیم و از زندان ابن زياد و از ترس كشته شدن فرار كرديم.
پيرزن گفت :
📋《يَا حَبِيبَيَّ! إِنَّ لِي خَتَناً فَاسِقاً قَدْ شَهِدَ اَلْوَاقِعَةَ مَعَ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ أَتَخَوَّفُ أَنْ يُصِيبَكُمَا هَاهُنَا فَيَقْتُلَكُمَا》
♦️اى عزيزان من! من داماد فاسقى دارم كه با سپاه عبيد اللّه بن زياد در واقعه عاشورا حاضر بود، بيم آن دارم كه شما را اينجا ببيند و بكشد.
آن دو گفتند :
📋《سَوَادَ لَيْلَتِنَا هَذِهِ فَإِذَا أَصْبَحْنَا لَزِمْنَا اَلطَّرِيقَ》
♦️ما فقط يك شب اينجا خواهيم ماند و صبح كه رسيد،به راه خود خواهيم رفت.
پيرزن قبول کرد و براى آنها شام فراهم کرد و آنان غذا خوردند و در کنار هم خوابيدند.
هنگامی که پارهاى از شب سپرى شده بود، داماد پیرزن به خانه او آمد و دق الباب کرد و پیرزن نیز ناچار با اصرار دامادش درب را گشود.
داماد خبر فرار کردن طفلان مسلم را داد و گفت :
📋《هَرَبَ غُلاَمَانِ صَغِيرَانِ مِنْ عَسْكَرِ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ فَنَادَى اَلْأَمِيرُ فِي مُعَسْكَرِهِ مَنْ جَاءَ بِرَأْسِ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فَلَهُ أَلْفُ دِرْهَمٍ وَ مَنْ جَاءَ بِرَأْسِهِمَا فَلَهُ أَلْفَا دِرْهَمٍ فَقَدْ أَتْعَبْتُ وَ تَعِبْتُ وَ لَمْ يَصِلْ فِي يَدِي شَيْءٌ》
♦️دو كودك از سپاه عبیدالله بن زیاد فرار كردند و اكنون امير براى سر هر كدام هزار درهم جايزه تعيين كرده است، هر كس سر هر دو را ببرد، دو هزار درهم جايزه مىگيرد و من خيلى گشتم ولى هنوز دست خالى هستم.
پيرزن گفت :
📋《يَا خَتَنِي! اِحْذَرْ أَنْ يَكُونَ مُحَمَّدٌ(ص) خَصْمَكَ فِي اَلْقِيَامَةِ!》
♦️ای دامادم! از آن بيم داشته باش كه دشمن تو در رستاخيز محمد(ص) باشد.
داماد گفت :
📋《إِنِّي لَأَرَاكِ تُحَامِينَ عَنْهُمَا! كَأَنَّ عِنْدَكِ مِنْ طَلَبِ اَلْأَمِيرِ شَيْءٌ فَقُومِي فَإِنَّ اَلْأَمِيرَ يَدْعُوكِ》
♦️می بینم که تو از آنها حمايت مىكنى؟
گویی از اين ماجرا خبر دارى؟ بايد تو را نزد امير ببرم.
پيرزن گفت : امير از پيرزنى همچون من كه گوشه شهر افتاده، چه مىخواهد؟!
داماد ابتدا آرام گرفت، سپس شام خورد و نزد پیرزن ماند و در خانه او خوابید.
نيمه شب بود كه صداى كودكان مسلم را شنيد، در این هنگام؛
📋《فَأَقْبَلَ يَهِيجُ كَمَا يَهِيجُ اَلْبَعِيرُ اَلْهَائِجُ وَ يَخُورُ كَمَا يَخُورُ اَلثَّوْرُ》
♦️مانند شيری مست از جا برخاست و مانند گاو نعره كشيد و جلو رفت تا اینکه آنان را دید.
در این هنگام برادر کوچک، برادر بزرگ را بیدار کرد و به او گفت :
📋《قُمْ يَا حَبِيبِي! فَقَدْ وَ اَللَّهِ وَقَعْنَا فِيمَا كُنَّا نُحَاذِرُهُ》
♦️برخیز ای برادر عزیزم! به خدا سوگند از آن چیزی که هراس داشتیم، به سرمان آمد.
در این هنگام برادر کوچک پرسيد : تو كه هستى؟
داماد فاسق جواب داد : صاحب خانه هستم، شما چه كسانى هستيد؟
آن دو گفتند :
📋《إِنْ نَحْنُ صَدَقْنَاكَ فَلَنَا اَلْأَمَانُ؟》
♦️اگر حقيقت را بر زبان آوريم، آیا در امانیم؟
وی گفت : آرى!
آنگاه گفتند : يعنى در امان و ذمّه خدا و رسول خدا(ص) هستيم؟!
وی گفت : بلى!
پس آن دو گفتند :
📋《يَا شَيْخُ! فَنَحْنُ مِنْ عِتْرَةِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ(ص) هَرَبْنَا مِنْ سِجْنِ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ زِيَادٍ مِنَ اَلْقَتْلِ》
♦️ای شیخ! ما از خاندان پيامبر تو هستیم و از زندان ابن زياد فرار كرديم، تا در امان بمانيم.داماد پيرزن گفت :
📋《مِنَ اَلْمَوْتِ هَرَبْتُمَا وَ إِلَىاَ