یکی تا هشت تا نه تا بیاید بالا و بگوید من بقیه را قبول ندارد. نه دوازده امام. امام هشتم فرمود علی بن ابی حمزه ی بطائنی را وقتی گذاشتند داخل قبر گفتند امامت کیست؟ گفت امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین، شمرد تا امام کاظم. گفتند بعد؟ بعدش را دیگر قبول نداشت. علی بن ابی حمزه ی بطائنی واقفی است، هفت امامی است، منکر امامت امام رضا است. به خاطر مال دنیا امام رضا را انکار کرد. آقا فرمود تمام قبرش آتش شد به خاطر انکار ما. خود امام رضا فرمود یعنی خود موسی بن جعفر به امام رضا فرمود هر کس تو را انکار کند مثل این است که حضرت علی را انکار کرده است. من جحدک کمن جحد علی بن ابی طالب.
پس مردم سه دسته اند: یک گروه فالراغب عنکم آنهایی که از اهل بیت اعراض می کنند، مخالفت می کنند. اینها منحط هستند اینها مارق هستند.
2- اما یک دسته المقصر فی حقکم؛ کوتاهی می کنند درباره ی شما. من یک آیه قرآن میخوانم این کوتاهی روشن بشود. حضرت عیسی پیغمبر خدا است. بعد از حضرت موسی آمده از قوم بنی اسراییل. خدا هم معجزات زیادی به او داده است از جمله اینکه مرده زنده می کرد. حضرت موسی عصا می زد دریا می شکافت اما مرده زنده کردن خیلی مهم است. بیماری های لاعلاج را شفا می داد. اصلا خلق می کرد!! از این بالاتر. خلقت که دیگر کار مستقیم خدا است یخلق ما یشاء اما خدا این قدرت را به حضرت عیسی داده بود که با گِل پرنده درست می کرد، می دمید، پرنده حرکت می کرد. اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر خلق می کرد. البته باذن الله. یحیی و یمیت، بابا خدا می میراند، خدا زنده می کند ولی به اذن خدا حضرت عیسی می گفت احیی من زنده می کنم. ایشان هم قبول داشتند مردم. دقت کنید مقصر را می خواهم بگویم. منکرش هم نبودند، پیغمبرشان هم بود. یک روز آمدند خدمت حضرت عیسی گفتند ببین، قوم بنی اسراییل و حضرت موسی برایشان از آسمان غذا می آمد قرآن می گوید من و سلوی می آمده است. پرنده های بریان شده، غذاهای مخصوص. چون اینها سالها در بیابانها سرگردان بودند، غذا برایشان از آسمان می آمد. یهودی ها به ما فخر می فروشند که ما همان هستیم که برایمان از آسمان غذا می آمد دقت کنید عبارت را سوره ی مائده آیه ی 112. می خواهم کوتاهی کردن را بگویم. آن سقف ضعف اعتقادات را بگویم. آمدند نزد حضرت عیسی گفتند هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدةً من السماء حضرت عیسی! خدا بلد است برای ما از آسمان مائده بفرستد؟ می تواند؟ اِ!! این چه حرفی است؟!! می تواند یعنی چه؟ این مثل این است که یک پزشکی مثلا سرطان را درمان می کند، شما بروید نزد او بگویید ببخشید ما سرما خوردیم، شما بلد هستید یک قرصی به ما بدهید؟! آقا؟!! این سخت ترین بیماریها را دارد معالجه می کند. به پیغمبر شما قدرت داده مرده زنده می کند، مائده چیه؟!! دوتا مرغ از آسمان فرستادن مگر کاری دارد؟ مگر برای مادرش حضرت مریم نمی فرستاد؟ هر روز نمازش تمام که می شد غذا برایش حاضر می شد. هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدةً من السماء آیا خدا می تواند؟ این یعنی کوتاهی، یعنی ضعف شناخت، یعنی قدرت خدا را درک نکردن.
یک وقت یک آقایی مریض بود و خیلی هم مریضی اش سخت بود. من رفتم بیمارستان. به بچه هایش گفتم من دارم می روم حرم منبر، برایش دعا می کنم امن یجیب می خوانم. یکی از آنها گفت فکر نکنم اثری داشته باشد. این بابای ما خیلی اوضاعش خراب است!! این خودش اعتقاد ندارد به دعا. خود این ضعف است. گفت امن یجیب برای این مریضی های ساده و اینها خوب است بابای ما وضعش خیلی خراب است. این چه نگاهی است؟! هل یستطیع ربک خیلی حضرت عیسی ناراحت شد. این نهایت بی ادبی است. می دانید چه گفت؟ گفت اتقوا الله ان کنتم مؤمنین. خجالت بکشید، از خدا بترسید. هل یستطیع یعنی چه؟ خدا می تواند یعنی چه؟ شما تا به حال رفته اید پیش پزشک بگویید می توانی درد من را درمان کنی؟ این حرفها نیست. جالب است این نکته را نمی دانم شنیده اید یا نه. خودشان بعد عذرخواهی کردند. گفتند جناب عیسی! خب شما از خدا بخواه، ما که بلد نیستیم، شما که می گویید اشتباه گفتید، شما بگویید.
آقایان خواهران سرتاسر قرآن 160 تا دعا دارد تقریبا. تمام دعاهای قرآن هم اولش یا رب است یا ربنا. ربنا افرغ علینا، ربنا آتنا فی الدنیا، رب زدنی فقط یک آیه در قرآن هست که دوتا اللهم دارد ربنا هم دارد دیگر در قرآن نداریم. آن هم همین دعا است که حضرت عیسی برای اینکه این بی مهری و ضعف اینها را جبران کند گفت اللهم ربنا انزل علینا مائدة هیچ پیغمبری اینطور دعا نکرده است ها. پیغمبر خود ما رب زدنی علما، فقط ایشان گفت علتش این است که آنها بی ادبی کرده بودند. اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء خدایا لطف کن از آسمان برای ما غذا بفرست، ما عید می گیریم ها، تجلیل میکنیم ها. تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا این دعا در قرآن منحصر به فرد است.
من الان دیدم کتاب هایی در بازار که بعضی در ایران چاپ شده بعضی در خارج، بعضی
جاع رشید بنام، تا عصر عاشورا بماند داغ علی اکبر ببیند، همه ی داغهایی که امام حسین دیده همه را عباس هم دیده است. آن وقت بعد بیاید بگوید برادر من بروم میدان؟ بگوید نه برو آب بیاور. شما باشید چه می کنید. من هرچه در تاریخ گشته ام در مدینه در مکه حتی یک سؤال و پرسشی از امام حسین که مثلا چرا از این طرف می رویم از آن طرف برویم. حتی همینهایی که آدمهای خوبی هستند گاهی یک سؤالی از امام حسین پرسیده اند اما اباالفضل المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین و الحسن و الحسین علیهم السلام
حرف امشبم تمام، رشد، رکود، انحطاط. مصداق این سه تا است الراغب عنکم مارق، کسی که از شما اعراض کرد سقوط کرد. و اللازم لکم لاحق کسی که با شما بود ملحق شد والمقصر فی حقکم زاهق آن هم که در حق شما کوتاهی کرد، منکر نبود اما آنطور که باید شما را نشناخت او هم زهوق و بطلان در زندگیش هست
خدایا به آبروی اهل بیت شناخت و معرفت و همراهی اهل بیت را به همه ما عنایت بفرما.
خیلی این دعا را بخوانید اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام خیلی بگویید ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین اینش مهم است چون فمعکم معکم لا مع غیرکم. این باور ما است و اعتقاد ما است هیچ تعصبی هم نداریم چون اینها معصوم هستند عصمکم الله من الزلل و آمنکم من الفتن و طهرکم من الدنس لذا اگر ما نمازی هم می خوانیم که اصل نماز برای خدا است اما بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضه و لکم المودة الواجبه
شب ششم ماه محرم است و شب جمعه و شب زیارتی قبر اباعبدالله علیه السلام.
مرسوم این است که امشب را از قاسم بن الحسن علیه السلام ذکر مصیبت می خوانند. چه جوانی، چه نوجوانی!! سیزده سال نزد عمو بزرگ شده بود. عمو باباشه. شب عاشورا به او قول داده است. احلی من العسل. اما ابی عبدالله روز عاشورا به پسر خودش فورا اجازه داد بعضی ها هم یک کم التماس کردند تا به او اجازه داد. اما هرچه کرد به قاسم بگوید برو، زبانش نچرخید. هی التماس می کرد، عمو برم؟ آخر دستهایش را باز کرد و در بغلش گرفت. من نمی دانم چقدر در بغل هم گریه کردند که هر دو غش کردند. غشی علیهما. تاریخ این جمله را در مورد هیچ کسی ننوشته فقط در مورد این دو نوشته غشی علیهما.
لاله ی سرخ پرپرم قاسم
سیزده ساله یاورم قاسم
تا تن پاره پاره ات دیدم
تازه شد داغ اکبرم قاسم
عموجان هنوز خیلی نگذشته که صورت به صورت اکبرم گذاشتم
سخت باشد مرا که همچو تویی
جان دهد در برابرم قاسم
عظم الله علی عمک عموجان یک روز جلوی چشمم بابات امام حسن جان داد، لخته های خون از گلویش بیرون آمد. امروز هم تو داری جلوی من دست و پا می زنی. عموجانم
من تو را بوده ام به جای پدر
امام حسین اینا را بزرگ کرده، اینها یتیم بودند.
من تو را بوده ام به جای پدر
تو به جای برادرم قاسم
هر وقت دلم برای امام حسن تنگ می شد تو را می دیدم
لب تو خشک و چشم من دریاست
این بود داغ دیگرم قاسم
کربلا ابی عبدالله کاری با قاسم کرد که با هیچ شهیدی نکرد. جوان خودش که روی زمین افتاد جوانها را صدا زد. بعضی های دیگر را بغل کرد و آورد. اما دوست و دشمن دارند نگاه می کنند ابی عبدالله خم شد سینه ی قاسم را به سینه چسباند. وضع صدرا علی صدره عزیز برادرم…
مزد حسن را به تو پرداختند
اسب به گلگون بدنت تاختند
کاش نمی دید عمو پیکرت
تا که برد هدیه بر مادرت
صلّی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله یا رحمة الله الواسعه و یا باب نجاة الامّه
روضه_اطفال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
متن روضه
🔸دید زینب چون به دشت کربلا
🔸گشته بی یاور حسینش از جفا
تا خانم زینب کبری سلام الله علیها دید برادر تنها مونده...
صدای غربتش بلنده...
حسینش دیگه یاری نداره...
بچه هاش رو اماده کرد...
🔸کرد بهر یاری آن ممتحن
🔸هر دوطفل خویش را در بر کفن
صدا زد... عزیزانم...
ببینید آقاتون حسین غریب و تنها شده...
دیگه یاری نداره...
عزیزانم... من شما رو برا مثل یه همچین روزی تربیت کردم...
برید جانتون رو فدای آقاتون کنید...
قربان معرفتت بی بی جانم.. زینب...
🔸بوسه زد از مهربانی رویشان
🔸زد گلاب و شانه بر گیسویشان
خدا میدونه خیلی سخته برای یه مادر...
میدونی بالاترین لذت دنیا چیه...
بالاترین لذت دنیا اینه که خدا بهت فرزندی بده...
مقابل چشمات قد بکشه...
بزرگ بشه...
جوون بشه...
جلوت راه بره...
به قد و بالاش نگاه کنی...
اگه جوون داری بهتر میفهمی چی ميگم...
اما خدا نکنه کسی داغ جوونش رو ببینه...
الهی جوون مرده تو مجلسمون نباشه...
خدایا خیلی سخته برای زینب...
صدا زد... عزیزان من...
برید از آقاتون ابی عبدالله اذن میدان بگیرید...
بچه ها اومدن کنار ابی عبدالله...
آقا جان اذن میدان بده...
هر کاری میکنن ابی عبدالله قبول نمیکنه...
اصرار کردن...
آقا... ما طاقت نداریم زنده باشیم عطش بچه ها رو ببینیم...
طاقت نداریم اسارت اهل حرم رو ببینیم...
طاقت نداریم تازیانه خوردن مادرمون رو ببینیم...
ما طاقت نداریم صدای غربت شما رو بشنویم...
آقا بزار جانمون رو فدات کنیم حسین
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
حالا حرف دل زینب...
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
🔸مسوزان این چنین تو قلب خواهر
خودم و بچه هام فدای تو حسین...
🔸پسرهای مرا از خود مرنجان
🔸غلام اکبرند و عبد اصغر
به امید آمدم سویت برادر
که گیرم اشک از رویت برادر
سراپای منو و فرزندانم
فدای یک سر مویت برادر
--
مگو چشمت چرا یاقوت سودست
زمونه بخشش بود و نبودست
نکن گریه که زینب هم نگرید
هنوز ای جان برای گریه زود است
--
دو یاس زینب از بس غصه خورده
شکایت بر خدای خویش برده
انقدر اصرار کردن بلاخره...
هر طوری بود اقا اجازه داد...
گلهای زینب رفتن میدان...
جنگ نمایانی کردند...
خیلی از این نانجیب ها رو به درک واصل کردند...
اما... امان از اون لحظه ای که صداشون به ناله بلند شد...
یا حسین...
آقا به دادمون برس...
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند...
کنار بدن پاره پاره گلهای زینب...
اومد بچه ها رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
وقتی آقا زاده ها نگاه کردند...
دیدند ابی عبدالله اومده بالاسرشون...
آماده ای بگم یا نه...
اما ساعتی بعد...
گودی قتلگاه...
وقتی ابی عبدالله چشم ها رو باز کرد... ببینه...
والشمر جالس علی صدره...
شمر رو سینه اش نشسته...😭
از سویدای دلت صدا بزن یا حسین
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
-
*شعر شهادت طفلان حضرت زينب (س)شعر محرم و صفر*
✓شاگرد رزم علمدار
وقتی کسی ز جان خودش دست میکشد
از هستی و جهان خودش دست میکشد
وقتی که آفتاب دلش می کند غروب
از ماه آسمان خودش دست میکشد
یادش میان خلق خدا می شود عزیز
هرکس که از نشان خودش دست میکشد
وقتی که صحبت ازغم و داغ حسین شد
زینب ز کودکان خودش دست میکشد
یک بار رو زدم به تو اینگونه تا مکن
سهمیه ی مرا تو از این غم جدا مکن
اینان در آسمان بلندت کبوترند
نام تو میبرند به هرجا که میپرند
شرمنده ام که بیشتر از این نداشتم
این کودکان تمامیِ هستی خواهرند
در قلبشان عزای جوانت گرفته اند
در راه تو فدایی و قربان اصغرند
شمشیرشان میان کمر برق میزند
شاگرد درس رزم علمدار لشکرند
خون علی میان رگ این دو کودک است
جنگاوری این دو به زهرا قسم تک است
زینب بیا ببین چه قدر قد کشیده اند !
ازبسکه پا به صفحه ی مرقد کشیده اند
دشمن هنوز در کف این کوکان توست
تکبیر عرشیان پی هر دو جوان توست
در این زمان کم چقدر زخم خورده اند
از سر بگیر تا به کمر زخم خورده اند
ای مادر شهید که نذرت ادا شده
درقلب خسته ات چقدر غصه جا شده
از خیمه ها بیا و ببین بی پسر شدی
مثل من حسین تو از هر نظر شدی
محمدحسن بیات لو
مکن نامهربانی ای برادر
مسوزان این چنین تو قلب خواهر
پسرهای مرا از خود مرنجان
غلام اکبرند و عبد اصغر
برادر جان، غمی جانسوز دارم
تمام درد را امروز دارم
حلالم کن فقط در این بیابان
دو مرغ عشق دست آموز دارم
*فرزندان حضرت زینب علیها السلام*
*” شب ششم محرم است.*
دل ها را روانه ی کربلای حسین کنیم. برای گل گل های پرپر زینب اشک بریزیم. روز عاشورا وقتی زینب دید حسینس غریب و تنهاست، لباس نو بر تن بچه ها کرد، صدا زد: عزیزان دلم، ببینید حسین غریب است و دیگر کسی را ندارد. ببینبد تکیه بر نیزه ی غریبی زده. آیا صدای «هل من ناصرش» را نمی شنوید؟ من دیگر نمی توانم گرد غریبی را در صورتش ببینم. شمشیر به دستشان داد بچه ها را آماده کرد، عزیزانش را خدمت برادر آورد، صدا زد: حسین جان، اجازه بده «عن» و «محمد» فدای تو شوند. ابی عبدالله اجازه نداد حتی فرمود: شاید همسرت عبدالله خشنود نباشد. زینب عرض کرد: چنین نیست بلکه همسرم به من سفارش کرد که اگر کار به جنگ کشید، پسرانم جلوتر از پسران برادرت به میدان بروند. سپس گریه کرد و فرمود:
مکن نامهربانی ای برادر
مسوزان این چنین تو قلب خواهر
پسرهای مرا از خود مرنجان
غلام اکبرند و عبد اصغر
برادر جان، غمی جانسوز دارم
تمام درد را امروز دارم
حلالم کن فقط در این بیابان
دو مرغ عشق دست آموز دارم
اباعبدالله با اصرار زیاد زینب اجازه داد. زینب آن دو گل سرخش را به سوی میدان بدرقه کرد. عمرسعد گفت: این خواهر عجب محبتی به برادرش دارد که دو نور دیده اش را به میدان فرستاده است!
وارد میدان شدند، به جنگ پرداختند و هر دو به شهادت رسیدند. حسین پیکر آن دو را بغل گرفت و در حالی که پاهایشان به زمین کشیده می شد آن ها را به سوی خیمه ها آورد.(1) همه ی بانوان به استقبال آمدند، اما زینب دیده نشد. زینبی که همیشه پیشاپیش خانم ها بود.
– مبادا حسین او راببیند و خجالت بکشد. مبادا چشمش به پیکر به خون تپیده ی عزیزانش بیفتد و بی تابی کند.
اما همین زینب، هنگامی که صدای علی اکبر بلند شد، صدای گریه ی زینب هم بلند شد. وقتی به جنازه ی علی اکبر رسید بدن علی اکبر را در آغوش گرفت و با سوز دل صدا می زد: علی جان!
پی نوشت:
1- سوگنامه آل محمد، ص291.
منبع روضه های استاد رفیعی، ص132.”
*اشعار مناسبتی-طفلان حضرت زینب(س)*
✓حضرت زینب(س)
✓گلهای زینتی (نوحه اول)
✓فانوسهای اشک ۳ – مصطفی نظری
مـــا نــوگلان بـاغِ «زینب کبراییم»(۲)
عاشق سینهچاکِ «زادۀ زهراییم»(۲)
جان ما به قربـانِ شاه مردان که باشد حب او اساس ایمان
پـروانـۀ جانبــازِ «شمع هدایتیم»(۲)
با خون حنجر، یارِ «شاه ولایتیم»(۲)
زیر تیغ عدو، جان میسپاریم جز ولای علی، در دل نداریم
از شمشیر و نیزهها، کی واهمه داریم
مــا ایـــن جــانبـازی را از فـاطمه داریم
پور زینب گل خیرالنساییم جان فدای علی مرتضاییم
هم زینب مادر ما ارث از مادر برده
در قتلگــاه از اعـداد اگر لگد خورده
فاطمه دم ز عشق علوی زد میان کوچه بانگ یاعلی زد
🌺
گلهای عبدالله جعفر علیه السلام (نوحه دوم)
فانوسهای اشک ۳ – مصطفی نظری
تا کـه گـردد ثبت دفتـر نـــام عبـــدالله جعفــر
باز شـد دست احسان زینب
بخـت شد یــار طفـلان زینب
وای زینب خدا وای زینب (۲)
میبـرد بـا چشم گریـان هدیهاش را بهر جانان
شد بـه پیمانه پیمان زینب
بخت شـد یارِ طفلانِ زینب
وای زینب خدا وای زینب (۲)
رویشان از خنده گلپوش جسمشان گشته کفنپوش
آه از چشـم گریــان زینب
بخت شد یار طفلان زینب
وای زینب خدا وای زینب (۲)
مرتضی صاحبعزا شد هر دو سبط او فدا شد
غـــم گرفتـه گریبـان زینب
بخت شد یار طفلان زینب
وای زینب خدا وای زینب (۲)
میبـرد شـاه شهیدان سوی خیمه جسم طفلان
شـرم مـانع بـه افغان زینب
بخـت شـد یار طفلان زینب
وای زینب خدا وای زینب (۲)
hossein-yasgroup.ir-25.gif
نوحه فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها
یک ماه خون گرفته ۴ - غلامرضا سازگار
بــرادر عزیــزم، زینــب شــود فدایت
آوردم از مدینه، دو دسته گل برایت
هدیۀ من همین است داغ دو نـازنین است
خــون جگــر ز دیــده، بــر تــو روانـه کردم
گیسوی هر دو را خودبا گریه،شانه کردم
هدیۀ من همین است داغ دو نـازنین است
وقت سفر سفارش نموده شوهر من
هدیه بـه حضرت تو گردد دو گوهر من
هدیۀ من همین است داغ دو نـازنین است
شکر خدا که امروز، مادر دو شهیدم
روز جـزا، بـه نــزد فاطمـه، روسفیدم
هدیۀ من همین است داغ دو نـازنین است
عنایتی که امروز به چشم خود ببینم
بــر سینــهام نشینــد، داغ دو نازنینم
هدیۀ من همین است داغ دو نـازنین است
از اوّل این دو تــن، را پروردهام برایت
تا خون پاک هر دو ریزد،به خاک پایت
هدیۀ من همین است داغ دو نـازنین است
🌺
طفلان حضرت زینب سلام الله علیها
کربلا زمزمه سی - ثاقب
زینبیـم ای ایلیـن عالملری حیـران بـاجی
گَل اولوب اوغلانلارین قربانـی قرآن باجی
ایتمیسن افغان باجی صبریوه قربان باجی
زینبیـم سن قهرمــان صبریسن کــوه وقــار
شرح صدرون وار بلا ایتمز سنی درده دچار
گُللرون پـرپـر ایدوبلــر بــو سپاه کین شعار
لطف ایدر صابرلرین اجرین سنه جانان باجی
سن ازل گونـده بـو سوداده شریکاولدون منه
من شهیداولسام دوشرسن دام کین دشمنه
جدّیمـون دینـی تیکوب الانگوزون منلن سنه
تا وِراخ اسلامه بیز بیر عمر جاویدان باجی
آفـریــن ای آفـرینشــده خـدایه شاهکـار
مرحبـا ای هـر بـلاده داغ مثـالی استوار
حَبَّذا ای زینت سلطان صاحب ذوالفقار
تک نه من زهرا دیر احسن سنه هرآن باجی
گَل کهچوخ یورقون گلوب اوغلانلارون پیکاریدن
ارثدی صولت بــولاردا جعفــر طیّـاریــدن
هـم علی المرتضـی اول حیدر کرّاریـدن
تنگه چنگینده بولارون گلدیلر عدوان باجی
هر آنـا گورســه اوغــول داغیــن ایدر دلدن فغان
سن ولی بیرآهیده چکمورسن ای آتش به جان
ایتموســن لیلایـــه خاطـر اشکیوی گوزدن روان
داغ طاقت سوزی دلده ایتموسن پنهان باجی
🌺
طفلان زینب سلام الله علیها
کربلا زمزمه سی - هادی اردبیلی
ئولسون باجون گورّم گوزون گریاندی قارداش
اوغلانلاریـم جانیــم سنــه قربانـدی قارداش
سن آغلاسون قان آغلارام قلب جهانی داغلارام
صبر ایله قارداش (۲)
دُرّ ســـرشگـون ایلمـــه رخســــاره ارزان
اولسون ئوزوم اوغلانلاریم ای جان جانان
بیـــر تــار مـوی اکبـــره میـن دفعــه قربان
بو سوز منه عشقیم ویرن فرماندی قارداش
حفظ ایـت وقـارون آغلامــا ای شـاه خوبان
دشمـن قباقینـده دایـان شـاداب و خنـدان
زینب باجون اولسون سنه هر لحظه قربان
عشقونده جان قربان ایدم ارزاندی قارداش
سن راحت اولزینب سایار بو دردی ساده
شرمندیـم فِدیـم حسیـن یــوخ فوقالعاده
حاشـا ســالام اولادیمــی بیـر
یـولدا یـاده
هــر تـک تکـی قربانــی قرآنــدی قـــارداش
درس عَمَــل مــن آغلیـان نسوانـه ویرّم
گـر ممکـن اولسـا جانیمـی جانانه ویرّم
میـــن اوغلومــی قربــان رَه قـرآنـه ویرّم
دینون بقاسی دهریده چون قاندی قارداش
غیرت خروش وجوش ایدور زینب قانیندا
ایمـن قانیلان سیر ایدور یورقون جانیندا
اولاد آدیـن مــن دوتمـــارام لیــلا یانینـدا
اکبر کیمـی اوغلی ئولـوب نالاندی قارداش
عالَـم بیلـور اکبـر نجـه نازلـی بالیدی
هـر بیـر نگاهـی قلبیـدن طاقت آلیدی
ای کـاش ئولیـدی زینبون اکبر قالیدی
لیـلا سینـه دنیـا یوزی زنداندی قارداش
دنیـــا و مافیهــا هامــی قرآنـــه قربان
اوغلانلاریم جانیم ئوزوم جانانه قربان
قربانلاریم سن ویردیگون قربانه قربان
اظهاریمه خندان یوزوم برهاندی قارداش
من بیر الی بوش بنــدَیم گُللر سنونــدی
اکبــر حضورینــده گــوزل اکبــر سنونــدی
من بسلین گللر حسین یکسر سنوندی
صر صر ویروب گلزاروی تالاندی قارداش
🌺
طفلان حضرت زینب سلام الله علیها
کربلا زمزمه سی - باکی
سال یولا شاه ولا زینبین اوغلانلارینی
ناامیـد ایتمـه اخا زینبین اوغلانلارینی
یا ابا عبدالله (۲)
منــی شرمنــدۀ زهـرا و اَب و جَـدّ ایلمه
اکبــر و قاسمــه خاطــر بولاری ردّ ایلمه
تلسولّــر گیدهلـــر یولاّرینــی سَـدّ ایلمه
غصهدن ایله رها زینبین اوغلانلارینی
افتخاریــم بــودی کــه دیــن خــدا یاوریم
زادۀ شیــر خــدا شیــر زنـــون دختــریم
اگمرم ذلّته باش منده حسین خواهریم
اکبـره ایلــه فــدا زینبین اوغلانــلارینی
زینبین گوردی حسین عشقیگلوبدور جوشه
باخــدی لطفیلــن اونــا، هـم دو گـل خاموشه
قولاّریـــن آچـــدی آلـوبـــدور اولاری آغوشــــه
اوپدی همایتدی دعازینبین اوغلانلارینی
ایکـی آهونـی آقـا قیدیـدن ایلوبدی رها
اذن پــرواز آلـــوب، زینبین عَنقالــری تــا
اوج عرفانه عروج ایتدیایکی مست لقا
گرم ایدوب عشق خدا زینبین اوغلانلارین
رزمگهــدن اوجالـــوب گویلــره تکبیـــر سسی
ایتدی لرزان سپه شامی ایکی شیر سسی
چولقادی دشت غمی نیزه وشمشیر سسی
تانیـدی اهـل جفــا زینبین اوغلانــلارین
🌺
در وصف دو فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها
یک ماه خون گرفته۲-غلامرضا سازگار
دو خورشید جهــان آرا، دو قرص ماه، دو اختر دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگر
دو شایسته،دو وارسته،دو دردانه،دو ریحـانه دو نــور دیــده در دیــده، دو روح روح در پیکــر
دو یـــاس ارغــــوانـی نـــه، بگــو دو آیۀ قرآن دویوسف نه،دو اسماعیل ازیک قهرمان هـاجر
کشیــده شانه بر مو، شسته صورت ازگلاب اشک گرفته چون دو قرآن دخت زهــرا هر دو را در بر
به سرشور وبه رخ اشک وبه کف تیغ وبه دل آتش به سیرت،سیرتِ قاسم،به صورت،صورتِ اکبر
منــای کـــربلا گـــردیـده محـو این دو قربانی نـــوای نینــــوا از نـــایشـان بـــر گنبــد اخضر
گـــرفته دستشان را برده با خود زینب کبری کـــه قـــربـانی کنـــد در مقــــدم ثار الله اکبر
بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت تــو ابراهیمی و اینــان دو اسماعیل ای سرور!
دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک،نه دو قربانی قبـــول درگــهت کـــن منتــی بگـذار بر خواهر
اگــر اذنــم دهی اینک به دست خود بگردانم دو فــــرزند عــــزیز خــویش را دور علی اصغر
امــید زینـب است ای آفتــــاب دامــن زهـــرا کـه افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سر
سفـــارش کـرده عبدالله جعفر بر من ای مولا کــه این دو شــاخۀ گل را کنم در مقدمت پرپر
بـــه اذن یـــوسف زهـــرا دو مـاه زینب کبری درخشیدنـد در میدان چو خورشید فلک گستر
فلـک در آتــش غیـــرت، ملک در وادی حیرت که رو آورده در میــدان دو حیــدر یا دو پیغمبر!
یکی می گفت دو خورشیدازگردون شده نازل یکــی گفتــا دو مــه تـابیده یا دو آسمان اختر
یکــی گفتــا دو مــه تابیده یا دو آسمان اختر کــه بـــاشد جــدۀ مــا فــاطمـه صدیقة اطهر
پیمــبر جــد و زهـــرا جـــده و مـادر بود زینب حسین بـن علــی خــال و پــدر عبدالله جعفر
خـروشیدندهمچون شیربا شمشیریک لحظه دو حیدر حمله ور گشتند بـر دریـایی از لشکر
تــو گفتـــی در احــد تــابیده دو بدر جهان آرا و یــــا دو حیــــدر کـــــــرار رو آورده در خیبـر
ز آب تیــغ هر یک آتشی می ریخت در میدان که گفتی شعلة خشم خدا پیچیده در محشر
چـو آتش بر فلک فریاد می رفت از دل دشمن چوباران برزمین می ریخ
ت دست وپا وچشم و سر
زهـــم پاشیده چون پیراهن ازهم هردو اعضاشان ز بـس بر جسم شــان بنشست زخم نیزه و خنجر
بــه خــاک افتاد جسم پاکشان چون آیة قرآن دریغــا مــاند زیــر دست و پــا دو ســورۀ کوثر
چــو بشنیـد از حـرم فریادشان را یوسف زهرا به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر
دریغـــا دو همـــای عشـــق در آغوش ثارالله همــای روحشان از موج خون در آسمان زد پر
چــو دیـــد از قتلگـه آرند آن دو سرو خونین را درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر
نهــان شــد در حــرم کو را نبیند یوسف زهرا مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر
بیــا لیــلا تمـــاشــا کـن مقام و صبر زینب را که در یـک لحظه داده در ره دین دو علی اکبر
به ثارالله و صبر زینب و خون دو فرزندش
سـلام "میثـم" و خلق خدا و خالق داور
چه وداعی چقدر جانسوز است
کربلا کرب والبکاء شده است
مادری پشت پرده ی خیمه
دست بر دامن دعا شده است
گریه های حرم سؤالی شد
راستی بانوی قبیله کجاست
شیر مردان زینب کبری
کمی آهسته پس عقیله کجاست
سخت ازپیله خیمه دل کندی
بال پروازتان تقلا کرد
نام زهرا گره گشاتان شد
قسم عشق کار خود را کرد
گرگهای گرسنه ی این شهر
در کمینند با خبر باشید
این خلیفه پرستهای حریص
لاله چینند با خبر باشید
نوه ی مرتضی شدن جرم است
خونتان را حلال می بینند
تازه إسلام نابتان راهم
زیر تیغ سؤال میگیرند
شعله های نفاق این مردم
از سقیفه زبانه میگیرد
جان زهرا فکر خود باشید
پهلو ها را نشانه می گیرند
خون دل روزی علی کردند
پشت پا می زنند این مردم
کوفه را با مدینه فرقی نیست
بی هوا میزنند این مردم
کوچه وا میکنند باحیله
کینه فتوای لاله کوبی داد
تجربه گفت:اولین کوچه
در مدینه جواب خوبی داد
روضه_اطفال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
متن روضه
🌺روز ششم
گلهای زینب رفتن میدان...
جنگ نمایانی کردند...
خیلی از این نانجیب ها رو به درک واصل کردند...
اما... امان از اون لحظه ای که صداشون به ناله بلند شد...
یا حسین...
آقا به دادمون برس...
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند...
کنار بدن پاره پاره گلهای زینب...
اومد بچه ها رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
وقتی آقا زاده ها نگاه کردند...
دیدند ابی عبدالله اومده بالاسرشون...
آماده ای بگم یا نه...
اما ساعتی بعد...
گودی قتلگاه...
وقتی ابی عبدالله چشم ها رو باز کرد... ببینه...
والشمر جالس علی صدره...
شمر رو سینه اش نشسته...😭
از سویدای دلت صدا بزن یا حسین
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
-
روضه های سنتی
دشتی
ای .. فلک بر هم زدی سامانِ زینب
چه می خواهی مگر از جانِ زینب
ای .. فلک یارِ مرا در کربلا بُرد
بلاها بود که آمد بر سرِ من ..
خدایا ، لالۀ من یاسِ من کو ؟
کسی کز مهر دارد پاسِ من کو
همه اطرافِ من نامحرمانن
گلِ اُم البنین عباسِ من کو ..
@mohtavayerozeh
کانال محتوای منبر و روضه جامعه مبلغین جهادی لامرد و مهر در ایتا
https://eitaa.com/mohtavayerozeh
👇👇👇
به صورت دشتی
موقع شهادت طفلان
عزیزان وای و زینب وای و زینب
که این ایام و شد ایام زینب
مسلمانان مرا زینب نخوانید
مرا محنت کش دوران بخوانید
مگوییدم برادر مرده است زینب
که داغ شش برادر دید و زینب
👇👇👇
https://eitaa.com/mohtavayerozeh
💢 کاش یک روضه خوان بودم
🍃 شخصی محضر علامه طباطبایی رسیده بود، اما ایشان را نمی شناخت و سخنان ناپسندی گفته بود. وقتی فهمید شخصی، که روبه روی او نشسته علامه طباطبایی است، اظهار شرمندگی و عذرخواهی کرد و به ایشان گفت: من گمان نمی کردم که شما حضرت علامه طباطبایی باشید و تصور کردم که یک روضه خوان هستید.
🔹 علامه فرمود: «ای کاش بنده یک مرثیه خوان حضرت سیدالشهدا علیه السلام بودم، همه سال هایی که سرگرم درس و بحث بوده ام با یک مرثیه خوانی امام حسین علیه السلام برابری نمی کند.»
📎 #امام_حسین
📎 #محرم
📎 #شکوه_حسینی
https://eitaa.com/mohtavayerozeh
*منبر روز ششم با توجه به روز پنج شنبه*
شرح حکمت ۱۳۰ نهج البلاغه در خصوص سخنان مولا امام علی(ع) با اموات کوفه پرداخت و بیان کرد مولا در این حکمت می فرماید:وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّینَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْکُوفَةِ یَا أَهْلَ الدِّیَارِ الْمُوحِشَةِ وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ یَا أَهْلَ التُّرْبَةِ یَاأَهْلَ الْغُرْبَةِ یَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ یَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَکُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُکِنَتْ وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُکِحَتْ وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَکُمْ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِى الْکَلَامِ لَأَخْبَرُوکُمْ أَنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى .
وی در شرح معنی این حکمت بیان کرد: امام (ع) وقتى از جنگ صفین برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید رو به مردگان کرد و فرمود: اى ساکنان خانههاى وحشتزا و محلههاى خالى و گورهاى تاریک، اى خفتگان در خاک ، اى غریبان ، اى تنها شدگان ، اى وحشت زدگان ،شما پیش از ما رفتید و ما در پى شما روانیم ، و به شما خواهیم رسید.
سپس امام سه خبر را به مردگان داد و آن اینکه اما خانههایتان دیگران در آن سکونت گزیدند و اما زنانتان با دیگران ازدواج کردند؛ و اما اموال شما که در میان دیگران تقسیم شد! این خبرى است که ما داریم، حال شما چه خبر دارید؟ سپس امام به اصحاب خود رو کرد و فرمود: بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند، شما را خبر مى دادند که بهترین توشه، تقوا و ترک گناه است و این تنها خبری است که مردگان می دادند.
وهابیت به استناد آیه ۲۲ فاطر شبهه ای وارد نموده و می گویند مرده ها نمی شنوند چرا شما با آنها حرف می زنید؟ باید پاسخ داد که منظور این آیه این است که مرده ها می شنودند اما دیگر هدایت نمی شوند،کسی که داخل قبر رفته است دیگر نمی تواند تغییر کند و ما شواهد زیادی داریم که میت حیات برزخی دارد و صدای ما را می شنود و حتی می تواند در دنیا هم حاضر شود و ما نیز می توانیم با اموات ارتباط برقرار کنیم که گفتگوی سلمان با یک میت یکی از این نمونه های ارتباط با اموات می باشد.
در کتاب صحیح بخاری جلد پنجمفصفحه ۹۵ که یکی از منابع معتبر اهل سنت می باشد آمده است که بعد از جنگ بدر پیامبر(ص) سراغ کشته های کفار که در چاهی ریخته بودند آمدند و به جنازه ها فرمودند آیا اکنون رسیدید به آنچه پیامبر می گفت؟آیا درک کردید عالم برزخ را که چقدر سخت است؟ بخاری می گوید خلیفه دوم اعتراض کد که این ها مرده اند و نمی شنوند که پیامبر(ص) فرمود فکر نکن تو از این ها شنواتری اگر تو می شنوی این ها هم می شنوند اما نمی توانند جواب بدهند.
ائمه(ع) نگران قبر بودند و می گفتند مواظب برزخ خود باشید در قیامت شاید مشمول شفاعت شوید اما در برزخ شفاعت نیست.
عواملی که باعث گرفتاری در قبر می شود اشاره و بیان کرد: در روایات اسلامی به عواملی که باعث گرفتاری و فشار قبر می شود اشاره شده که بد اخلاقی،سخن چینی،آبروریزی،سستی و کاهلی در نماز برخی از این عوامل می باشد
روایتی از جلد چهارم بحار در خصوص فشار قبر
امام علی(ع) فرمودند که مردی که به زنش توجه نکند و به خواستههای او نرسد گرفتار فشار قبر می شود
نماز شب به عنوان یکی از عوامل راحتی قبر اشاره و بیان کرد:نماز شب یکی از عوامل راحتی در قبر است که در روایتی در جلد هشتاد بحار در خصوص نماز شب آمده است که اگر کسی نماز شب بخواند سه اثر در زندگیش دارد،اول اینکه عذاب قبر ندارد،دوم اینکه عمرش طولانی می شود و سوم اینکه رزقش زیاد می شود.
یکی از عوامل راحتی در قبر محبت به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می باشد که پیامبر (ص) در این زمینه فرمود:محبت به اهل بیت(ع) من هفت جا به درد می خورد:۱- در موقع جان دادن ۲- در قبر ۳- در وقت حشر و نشر ۴- در وقت حساب و کتاب ۵- در وقت حسابرسی ۶- وقت سنجش اعمال ۷- وقت صراط بنابراین حتی از راه دور هم زیارت اهل بیت(ع) را انجام دهید و در منازلتان نیز روضه بگیرید و یاد آنها باشید.
چه وداعی چقدر جانسوز است
کربلا کرب والبکاء شده است
مادری پشت پرده ی خیمه
دست بر دامن دعا شده است
گریه های حرم سؤالی شد
راستی بانوی قبیله کجاست
شیر مردان زینب کبری
کمی آهسته پس عقیله کجاست
سخت ازپیله خیمه دل کندی
بال پروازتان تقلا کرد
نام زهرا گره گشاتان شد
قسم عشق کار خود را کرد
گرگهای گرسنه ی این شهر
در کمینند با خبر باشید
این خلیفه پرستهای حریص
لاله چینند با خبر باشید
نوه ی مرتضی شدن جرم است
خونتان را حلال می بینند
تازه إسلام نابتان راهم
زیر تیغ سؤال میگیرند
شعله های نفاق این مردم
از سقیفه زبانه میگیرد
جان زهرا فکر خود باشید
پهلو ها را نشانه می گیرند
خون دل روزی علی کردند
پشت پا می زنند این مردم
کوفه را با مدینه فرقی نیست
بی هوا میزنند این مردم
کوچه وا میکنند باحیله
کینه فتوای لاله کوبی داد
تجربه گفت:اولین کوچه
در مدینه جواب خوبی داد
*روضه وداع حضرت قاسم شب هفتم*
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای حرمت خانۀ معمور دل
🔸ای شجر عشق تو در طور دل
🔸نجل علی درّ یتیم حسن
🔸باب همه خلق زمین و زمن
امشب بریم در خانه ابن الکریم...
میوه دل امام حسن...
🔸همچو عمو ماه بنی هاشمی
🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمی
امشب صاحب عزا...
خود امام حسنه...
آقای کریم ماست...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم... مریض دارم...
امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر...
امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده...
مگه ميشه...
برا میوه دلش اشک بریزی...
برا قاسمش اشک بریزی...
آقا دست خالی برت گردونه...
آماده ای بریم کربلا بسم الله...
شاید 13 سال بیشتر نداره...
اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد:
🔸من هوای جبهه دارم ای عمو
🔸غصه های خیمه دارم ای عمو
شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین...
عرضه داشت آقا...
یه سوال دارم...
آیا منم فردا شهید میشم یا نه...
آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه...
🔸این دلم احساس غمگینی کند
🔸غربتت درسینه سنگینی کند
عزیز دل برادرم...قاسمم...
مرگ رو چطور میبینی...
صدا زد:
احلی من العسل...
آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره...
فرمود عزیز دلم...
فردا تو رو به بلای عظیم میکشند...
الله اکبر...
امان از بلای عظیم...
روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد عموجانم حسینم...
الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا...
دیگه طاقت ندارم...
ابی عبدالله چکار کنه...
صدا زد قاسمم...
عزیز برادرم...
چطوری اجازه بدم...
آخه تو یادگار حسنمی...
تو امانت برادرمی...
اصرار کرد...
هر طوری بود...
اجازه گرفت...
رفت به سمت میدان...
راوی میگه:
وَخَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَر
یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه...
تا وارد میدان شد...
(صلی الله عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ)
*احلی من العسل*
منبر شب هفتم
در نفس المهموم شیخ عباس قمی آمده که در شب عاشورا، آنگاه که امام حسین (ع) خطبه خواند و به یاران خود فرمود: «فردا من و شما همه کشته خواهیم شد»، حضرت قاسم پنداشت این افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمیشود. از اینرو پرسید: «آیا من هم فردا کشته خواهم شد؟» امام (ع) با مهربانی پرسید: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» حضرت قاسم عرض کرد: «احلی من العسل» (شیرینتر از عسل).
حضرت سیدالشهدا (ع) فرمود: آری به خدا سوگند، عمو به فدایت، تو از آنان هستی که پس از گرفتار شدن به بلایی سخت کشته خواهی شد.
مقام معظم رهبری در مورد حضرت قاسم میفرمایند: «در میان شهدای کربلا برخی بودند که شهادتشان بیشتر از شهدای دیگر دل امام حسین (ع) را به درد آورد و حضرت قاتلین آن شهید را لعن کردند. حضرت قاسم بن الحسن (ع) چنین ویژگی منحصر به فردی را در نظر امام حسین (ع) داشتند. هر چند این نوجوان شهید برادران دیگری داشت که به فیض شهادت نائل آمدند، اما قاسم و عبدالله که بر سینه امام به شهادت رسید از عظمت بالایی برخوردار هستند.»
*حضرت قاسم (ع) زندگی دنیا را مقدمهای برای زندگی آخرت میدانست*
حضرت قاسم بن الحسن (ع) زندگی دنیا را مقدمهای برای زندگی آخرت میدانستند و بر اساس این جهانبینی، مرگ و شهادت در راه خدا را شیرینتر از عسل میدانند.
در نگاه ایشان زندگی در دنیا دارای هدفی است و باید بالاتر از مقدمه باشد، شیرینی یک حرکت به این است که متحرک در آن حرکت به هدف نهایی و غایت خودش برسد؛ شهادت در راه خدا هدف نهایی است که در قرآن هم آمده «یا أَیهَا الْإِنْسَانُ إِنَّک کادِحٌ إِلَیٰ رَبِّک کدْحًا فَمُلَاقِیهِ» یعنی ای انسان البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت حضور پروردگار خود میروی.
در حادثه کربلا و عاشورا حضرت قاسم شهادت یعنی هدف نهایی تکامل انسان را میدید؛ هرکسی در یک مسیر حرکت میکند بهترین شیرینی برای او رسیدن به مقصد است و ایشان چون مقصد را در شهادت میدیدند فرمودند برای من شیرینتر از عسل است.
*شهادت امر معنوی است لذا شیرینی آن هم بالاتر از شیرینیهای ظاهری دنیا است*
انسان را دارای دو قوس صعود و نزول است.
در قوس صعود بالاترین کمال این است که انسان به مرتبه انسان کامل برسد و بیشترین تقرب را به پروردگار داشته باشد و این مهم در شهادت تحقق مییابد.
در این جمله کوتاه «احلی من العسل» حضرت قاسم دریایی از معرفت و عرفان و پر از جهانبینی حقیقی در بحث توحید است؛ اگر کسی با مبانی عرفان و فلسفه آشنا باشد میفهمد فلسفه این جمله چیست که ایشان اینگونه تفسیری از مرگ دارند.
شیرینی عسل یک شیرینی محسوس است اما شیرینی شهادت در راه خدا محسوس نیست با حس ظاهر درک نمیشود بلکه باید آن را با حس باطن درک کرد؛ ما در بین شیرینیهای ظاهری عسل را سمبل حلاوت و شیرینی و ماده شفابخش میدانیم و حضرت به این نکته توجه داشتند که شهادت در راه خدا را به عسل تشبیه کردند که هم شفاست هم شیرینی دارد؛
*یک امر معقول به امر محسوسِ قابللمس تشبیه است.*
شیرینیهای باطنی و معنوی پایدارتر از شیرینیهای ظاهری هستند.
*جوانان اهل مطالعه و کتاب باشند*
جوانان سعی کنند اهل مطالعه و کتاب باشند. زندگی شهدا، یاران امام حسین (ع) را در کربلا و عاشورا بخوانند؛ آشنایی با شخصیت حضرت قاسم نیاز به مطالعه در جهان بینی الهی و جهانبینی فلسفی اسلام و مبانی عرفان دارد؛ فردی که با این مبانی آشنا شود و در کلمات قاسم بن الحسن دقت کند عمق مطالب ایشان را درک میکند.
سیره زندگی و ولایتپذیری جوانانی همچون حضرت قاسم ابن الحسن و حضرت علیاکبر (ع) برای جوانان و نوجوانان امروز ما الگویی بسیار کامل است که میتواند نسل جوان را در طی مسیر صحیح زندگی و مقابله با دشمنان یاری رساند.
🕯°•°🍃🥀🍃°•°🕯
@mohtavayerozeh
کانال محتوای منبر و روضه جامعه مبلغین جهادی لامرد و مهر در ایتا
https://eitaa.com/mohtavayerozeh