سفر پر ماجرا 38.mp3
6.21M
#سفر_پرماجرا ۳۸
قصرهای بهشتی ات،هیچی نیستند جز؛
ساختمان قلب تو❗️
ببین چی از در ودیوار قلبت بالا میره!
عشق یا کینه؟
محبت یا حسادت؟
ساختمون قلبت رو خوشگل کن
ساختمون آخرتت خوشگل میشه
#قرآن_الفجر
#اسامی_القاب_مبارک_حضرت_ولی_عصر_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#وهوهل
ا❁﷽❁ا
✨«الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»
(سوره مبارکه بقره آیه۱۴۶)
🔰از القاب مبارک حضرت مولانا بقیة الله الاعظم (ارواحنا فداه) «و هوه ل» است که در کتاب آسمانی تورات ذکر گردیده (۱)؛ همانطور که آیات مبارکات قرآن کریم نیز اشاره مینماید که نبوّت حضرت خاتم الانبیاء و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) نزد اهل کتاب [یهود و نصاری] شناخته شده و معروف می باشد: «یَعْرِفُونَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَ الْوَلَایَة فِی التَّوْرَاة وَ الْإِنْجِیلِ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُم فِی مَنَازِلِهِم» (۲)
▫️اَلسَّلامُ عَلي مَهْدِيِّ الاُْمَمِ وَجامِعِ الْكَلِمِ (۳)
سلام بر مهدي امّتها و جمعكننده سخنها
📓منابع
۱. النجم الثاقب فی أحوال الإمام الحجة الغائب ج۱ ص۲۶۴ ["وهوهل"]
۲.البرهان فی تفسیر القرآن ج۱ ص۳۴۶؛ الکافی ج۲ ص ۲۸۳
۳.فرازی از زيارت حضرت مولانا صاحب العصر والزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
#اسمتومصطفاست
وقتی شنیدم خواهرش گفت:((دعا میکنم شیخ محمد شهید بشه))،دست هایم می لرزید. آن ها را مشت کرده و پنجه هایم را به هم فشار میدادم و دهانم خشک شده بود. در سرم این جمله می پیچید:((من فقط مصطفی رو میخوام، هیچی نمیخوام. شفاعت و این چیزا رو هم نمیخوام. فقط مصطفی رو.))
سر ناهار حاج حسین گیر داد:((باید خانمم کنار من غذا بخوره!))
خانمش خجالت میکشید، اما حاج حسین به زور اورا کنار خود نشاند:((اگه نشستی ناهار میخورم وگرنه که هیچ!))
بعد از ناهار وقتی آماده شدیم که راهی شویم، صاحب خانه تو و حاج حسین را بغل کرد و گفت:((میخوام با این دو شهید عکس بندازم!))
از اینکه با شهادت تو شوخی میکردند، حالم بد شد.
با ناراحتی رفتم داخل ماشین نشستم و هر کسی هر چه گفت جواب ندادم. خانم بادپا که متوجه شده بود، آهسته دلداری ام داد:((خودت رو اذیت نکن عزیزم!))
_نمیتونم. همهش ترس دارم. ترس دارم وقت زایمانم آقا مصطفی نباشه!
خانم بادپا سرش را جلو برد و در گوش حاج حسین گفت:((کاری کن سید ابراهیم فعلا نتونه بره!))
حاج حسین بلند گفت:((خانم سید ابراهیم نگران نباشین، خیالتون راحت! حاج آقاتون این یه مدت رو پیش شما میمونه.))
قرار بود تا به دنیا آمدن پسرمان بمانی. پس باید نفسی از سر راحتی میکشیدم و کشیدم. از خانواده بادپا که جدا شدیم رفتیم یزد.
جمعه بود و همه جا سوت و کور. از آنجا به قم و به دیدن شیخ رفتیم که مادر و همسرش لبنانی بودند.
➖➖➖➖➖➖➖➖
#اسمتومصطفاست
صبح سری هم به خانه شهید صابری زدیم. در راه برگشت بودیم که تلفنت زنگ زد. زدی روی پخش.
_امشب کجایی سید؟
_خونه مون.
_ما داریم میایم اونجا.
_قدمتون سرچشم. شام منتظریم.
گفتم:((توی خونه که چیزی نداریم!))
_سر راه نگه میدارم میخرم!
وقتی رسیدیم جلوی در، خریدت را کرده بودی و مهمان ها هم رسیده بودند. آهسته گفتی:((شما برنج بذار، من کباب میخرم.))
شب به پذیرایی گذشت. انگار نه انگار از سفر آمده ای و خسته ای.
همیشه از حضور مهمان شاد میشدی. مهمان ها که رفتند، بهانه گیری فاطمه شروع شد:((چرا ما سفره هفت سین نداریم؟))
سفره ای پهن کردم. چند تخم مرغ آوردم، با هم نشستیم به رنگ کردن. من و فاطمه سبز و سرخ رنگ کردیم و تو سیاه و با رنگ زرد رویش نوشتی:یازهرا(س)
تعطیلات نوروز تمام شد و گل های بنفشه حاشیه باغچه ها میگفتند بهار آمده است. شب سیزدهم گفتی:((حاج حسین بادپا قراره فردا بیاد و از اینجا برنامه سفرش رو بچینه.))
دوستانت هم مثل خودت بودند. یک جا ماندن را بلد نبودند. ساعت چهار صبح بود که از کنارم بلند شدی گفتی:((دارم میرم فرودگاه، کاری نداری؟)) با پلک بسته گفتم:((وقتی اومدی نونم بگیر!))
ولی باید بلند میشدم و نمازم را میخواندم و اسباب صبحانه را آماده میکردم. تمام شب تا صبح را دلشوره داشتم. آقای بادپا که می آید برود سوریه، نکند تورا هم ببرد. نکند خودت هوایی شوی و راه بیفتی.
➖➖➖➖➖
#اسمتومصطفاست
شمابه هم که میرسیدیدانگار روح هایتان به هم گره میخوردومیشدید مثل این پروانه هایی که دور چراغ میگردند.
چنان مجذوب هم و آن شعله ای که ما نمیدیدیم وشما می دیدید می شدید که آدم غصه اش میگرفت ازاین همه پرت افتادگی وبی خیال شدن درباره بقیه چیزها.
بلند شدم. نماز راخواندم،صبحانه راآماده کردم: پنیر و گردو و کره و مربا. سفره را انداختم. نگاهم به عقربه های ساعت بود. میترسیدم به جای آوردن حاج حسین بااو بروی سوریه، ولی دوساعت بعد آمدی.با حاج حسین بادپا و کسی که میگفتی اسمش سید علی است و اهل افغانستان آمدید و صبحانه خوردید و سر سفره ماجرایی را که برای سید علی اتفاق افتاده بود تعریف کردی:(سیدعلی توی افغانستان به قاچاقچیا پول میده تا بیارنش ایران. درحال آمدن، توی مسجد با دست باز نماز میخونه و همین باعث میشه کتک بیشتری بخوره، بعد فرار میکنه و خودش رو به ایران میرسونه.)
سوریه که بودید، با تو آشنا شده بود.حالا هم بی پول شده و میخواستی هرطور شده کمکش کنی.
بعد صبحانه نگاه حاج حسین رفت سراغ عکسی که روی دیوار بود،بلندشد و رفت طرفش:((ابو حامده؟))
برایم گفته بودی لحظه شهادت ابو حامد، حاج حسین کنارش بوده وتکه تکه شدنش را دیده، اما قسمت بوده خود حاج حسین سالم بماند.
حاج حسین با گوشه چفیه اشک هایش را پاک کرد.
بلند شدم رفتم آشپزخانه. دستم را گرفتم به میز که آمدی آنجا و آهسته گفتی:((باید با حاج حسین برم قم خدمت پدر شهید صابری. بعدش هم برمیگردیم و میرسونمش فرودگاه.))
_منم میام!
منی که غرق نیازم ...
تـ❤️ـو لازمی به دلم
برای آمدنتـ❤️ـ ...
العجل بیا دارم...
🌿سلام امام مهربان زمانم
#سلام
قال الصادق علیه السلام:
🔹لاَ يَصْلُحُ اَلْمُؤْمِنُ إِلاَّ عَلَى ثَلاَثِ خِصَالٍ اَلتَّفَقُّهِ فِي اَلدِّينِ وَ حُسْنِ اَلتَّقْدِيرِ فِي اَلْمَعِيشَةِ وَ اَلصَّبْرِ عَلَى اَلنَّائِبَةِ.
🔸مؤمن جز با سه خصلت اصلاح نشود: فهم در دين، حسابگرى نیکو در امر معاش، و صبر نمودن در برابر سختیها.
📚 تحف العقول
جلد ۱ صفحه ۳۵۸
هدیه میکنیم ثواب تلاوت این صفحه از قرآن کریم را به وجود مقدس امام موسی کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام 🌷
🍂🍃🍂🍃🍂
https://eitaa.com/mohtavayetablighJameaAlZahra
🍃🍂🍃🍂
🖤🍃🖤
🍃🖤
🖤
🖤دعاى روز چهارشنبه
🖤بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
🖤الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سُبَاتاً وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً
🖤لَكَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِي مِنْ مَرْقَدِي وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً حَمْداً دَائِماً لاَ يَنْقَطِعُ أَبَداً وَ لاَ يُحْصِي لَهُ الْخَلاَئِقُ عَدَداً
🖤اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَيْتَ وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ وَ أَمْرَضْتَ وَ شَفَيْتَ وَ عَافَيْتَ وَ أَبْلَيْتَ وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ وَ عَلَى الْمُلْكِ احْتَوَيْتَ
🖤أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ وَ تَدَانَى فِي الدُّنْيَا أَمَلُهُ وَ اشْتَدَّتْ إِلَى رَحْمَتِكَ فَاقَتُهُ وَ عَظُمَتْ لِتَفْرِيطِهِ حَسْرَتُهُ وَ كَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ
🖤فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لاَ تَحْرِمْنِي صُحْبَتَهُ إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
🖤اللَّهُمَّ اقْضِ لِي فِي الْأَرْبَعَاءِ أَرْبَعاً اجْعَلْ قُوَّتِي فِي طَاعَتِكَ وَ نَشَاطِي فِي عِبَادَتِكَ وَ رَغْبَتِي فِي ثَوَابِكَ وَ زُهْدِي فِيمَا يُوجِبُ لِي أَلِيمَ عِقَابِكَ إِنَّكَ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ.
#دعا
#دعای_روز_چهارشنبه
🖤🍃🖤
https://eitaa.com/mohtavayetablighJameaAlZahra
سفر پر ماجرا 39.mp3
5.95M
#سفر_پرماجرا ۳۹
سوت آخر رو زدن...
ایــــست لطفا⛔️
همه چیزو تحویل بده و خودت برو...
اما نترس!
میتونی یه چیزو با خودت ببری ؛
دلــ❤️ــت
چیزی توش داری که بدردت بخوره؟
سلام و عرض ادب خدمت مبلغان محترم
انشاالله که روزی سرشار از خیر و برکت داشته باشید
نماز اول ماه فراموش نشود🌷🌷
🌿حتما باید به دنیا می آمدم
و برای تو می مُردم...
🌿وگرنه زندگی
حتی به شوخی هم
قشنگ نبود...
🌸سلام بهترین بهانه ی زندگی...
#سلام