▫️▪️▫️▪️
#الکوثر
#شرح_حدیث_شریف_کساء
✅ ابناء و ذریات حضرت زهرا عليهاالسلام در روایات تعبیر به ثمرة فؤاد شده اند:
⚜ عن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله، أنّه قال: فَاطِمَةُ عليهاالسلام مُهْجَةُ قَلْبِي وَ ابْنَاهَا ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ بَعْلُهَا نُورُ بَصَرِي وَ الْأَئِمَّةُ عليهم السلام مِنْ وُلْدِهَا أُمَنَاءُ رَبِّي وَ حَبْلُهُ الْمَمْدُودُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِه مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَوَى.
_ فاطمه (علیها السلام) مايه آرامش دل من است و دو فرزندش ميوه دلم و شوهرش نور چشمم و پيشوايان از فرزندان او امناى پروردگار و ريسمان متصل بين خدا و خلقند هر كه چنگ بآنها زند نجات مىيابد و هر كه تخلف ورزند بيچاره است.
📓عوالم العلوم ج ۱۱ , ص ۱۱۶
📓بحار الأنوار ج ۲۳، ص ۱۱۰
⚜ يا قَوْمِ إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ؛ كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي عليهم السلام وَ أَرُومَتِي وَ مِزَاجَ مَائِي وَ ثَمَرَةَ فُؤَادِي وَ مُهْجَتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.
_ همانا من در بين شما دو چيز گرانبها (ثقلين) را به جاى گذاردم: كتاب خدا و عترتم-اهل بيتم-نهاد و اصلم و ميوۀ زندگيم، و اين دو از من جدا نگردند تا در حوض بر من در آيند.
📓بحار الانوار ج ۴۴،ص ۲۸۴
ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
۱. ترجمه: هر چه که سبب سرور و خوشحالی انسان شود، به گونه ای که چشم هیچ چیز دیگری را نمی خواهد
۲. ترجمه: او چشم روشنی مادرش است، یعنی سبب خوشحالی و آرامش اوست
٣.ترجمه : منظور از أَزْواجِنا [همسران ما] حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، و مقصود از ذُرِّیَّاتِنا [فرزندان ما]، حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، منظور از قُرَّةَ أَعْیُنٍ [چشم روشنی] حسن و حسین (علیهماالسّلام) و مقصود از وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً [ما را پيشوايى براى پرهيزگاران گردان] علیّبنابیطالب عليه السلام است.
۴. ترجمه: به میوه درخت، ثمر میگویند و ثمره قلب (میوه دل)، فرزند است. در حدیث وارد شده که چون فرزند بنده ای از دنیا می رود، خداوند به ملائکه می گوید: میوه دلش را از او گرفتید.
➖➖➖➖➖➖➖
🔰 مسانید حدیث شریف کساء
📑 تفسير القمي
🖋 ابو الحسن، على بن ابراهيم بن هاشم قمى از روات بزرگ شيعه در قرن سوم هجرى، و از ياران امام عسكرى عليه السلام نیز از مشايخ معتبر ثقة الاسلام كلينى در کتاب تفسیرش روایتی باسندی از امام باقر علیه السلام در خصوص شأن نزول آیه تطهیر و قضیه حدیث کساء نقل کرده است:
▫️ رِوايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبي جَعْفرٍ علیه السلام في قَوْلهِ: "إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْت وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً" قَالَ: «نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي رَسُولِ اللَّه صلوات الله علیه وآله وَ عَلِيِّ بْنِ أَبي طالِبٍ علیه السلام وَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام وَ الْحَسَنِ علیه السلام وَ الْحُسَيْنِ علیه السلام ، و ذلِكَ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجَةِ النَّبِيِّ، فَدَعا رَسولُ اللَّهِ صلوات الله علیه وآله عَلِيّاً علیه السلام وَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام وَ الْحَسَن علیه السلامَ وَ الْحُسَيْنَ علیه السلام ثُمَّ أَلْبَسَهُمْ كِسَاءً خَيْبَرِيّاً وَ دَخَلَ مَعَهُمْ فيهِ ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ هؤُلاءِ أَهْلُ بَيْتيَ الَّذِينَ وعَدْتَنِي فيهِمْ ما وَعَدْتَنِي- اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً» نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَة. فَقالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ أَنا مَعَهُمْ يا رَسولَ اللَّه صلوات الله علیه وآله، قالَ أَبْشِرِي يا أُمَّ سَلَمَةَ إِنَّكِ إِلى خَيْر»
📓 تفسير القمي ج۲ ص ۱۹۳
▪️۱۷
▫️▪️▫️▪️
◾️ السّلامُ عَلَیکِ یا فاطمة الزهراء (س)
🔘 هدیه کتابخانه تسنیم به عزاداران فاطمی
◾️۶۰ کتاب فارسی و عربی درباره آن حضرت
🔻 کتابهای فارسی
۱. عبور از تاریکی 👈 دانلود
۲. شخصیت شناسی حضرت فاطمه بر پایه کتاب و سنت 👈 دانلود
۳.شهادت مادرم زهرا افسانه نیست 👈 دانلود
۴. آموزه های تربیتی در زندگی حضرت فاطمه 👈 دانلود
۵. فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت 👈 دانلود
۶. دانستنی های فاطمی 👈 دانلود
۷. زندگانی فاطمه زهرا 👈 دانلود
۸. فاطمه در آینه وحی 👈 دانلود
۹. دانشنامه شهادت حضرت فاطمه 👈دانلود
۱۰. ترجمه بیت الاحزان 👈 دانلود
۱۱. متن و ترجمه خطبه فدکیه 👈 دانلود
۱۲. تجلی توحید در زندگانی حضرت فاطمه 👈 دانلود
۱۳. حضرت محسن اولین شهید امامت 👈 دانلود
۱۴. با نور فاطمه هدایت شدم 👈 دانلود
۱۵. بندگی، راز آفرینش (شرح خطبه فدکیه/ دوجلد)👈 دانلود
۱۶. کشتی پهلو گرفته 👈 دانلود
۱۷.ریاحین الشریعه (جلد ۱) 👈 دانلود
۱۸. فاطمه الزهراء (علامه امینی) 👈 دانلود
۱۹. بر خانه فاطمه چه گذشت 👈 دانلود
۲۰. فاطمه، بهترین الگو برای همه 👈 دانلود
۲۱. سیره فاطمی 👈 دانلود
۲۲. مظلومیت حضرت زهرا 👈 دانلود
۲۳. از فاطمه بگو 👈 دانلود
۲۴. مالک فدک 👈 دانلود
۲۵. آینه ایزدنما، حضرت فاطمه زهرا 👈 دانلود
۲۶. کوثر ناب 👈 دانلود
۲۷. بهشت ارغوان، قصه ناتمام فاطمه👈 دانلود
۲۸. مطهره قرآن 👈 دانلود
۲۹. مقامات حضرت فاطمه در کتاب و سنت 👈 دانلود
۳۰. مقام لیلة القدری حضرت فاطمه 👈 دانلود
۳۱.ترجمه الهجوم علی بیت فاطمه 👈 دانلود
۳۲. فاطمه زهرا، شادمانی دل پیامبر 👈 دانلود
۳۳. وراثت اصطفائی در قرآن 👈 دانلود
۳۴. حضرت فاطمه وارث مقام پیامبران 👈 دانلود
۳۵. الکلمة الغراء في تفضيل الزهراء 👈 دانلود
۳۶. فاطمیه، حقیقتی در دل افسانه ها 👈 دانلود
۳۷. کتاب علی و مصحف فاطمه 👈 دانلود
۳۸. یاس کبود 👈 دانلود
۳۹. پاسخ به چند شبهه فاطمی 👈 دانلود
۴۰ جنة العاصمة 👈 دانلود
۴۱.آتش در خانه وحی 👈 دانلود
۴۲. اسوه حسنه 👈 دانلود
۴۳. حلقه وصل رسالت و امامت 👈 دانلود
۴۴. صدیقه طاهره (برگرفته از الغدیر) 👈 دانلود
۴۵. کوثر، معجزه پیغمبر 👈 دانلود
ا•┈┈••••✾•▪️•✾•••┈┈•ا
🔻 کتابهای عربی
۴۶. أسرار فضائل فاطمة س 👈 دانلود
۴۷. المحسن السبط مولود ام سقط 👈 دانلود
۴۸. الفريدة في لوعة الشهيدة 👈 دانلود
۴۹. بنور فاطمة اهتديت 👈 دانلود
۵۰. الصحیح فی کشف بیت فاطمة 👈 دانلود
۵۱. هذه فاطمه (دوره ۸ جلدی) 👈 دانلود
۵۲. الهجوم علی بیت فاطمه 👈 دانلود
۵۳ . فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى 👈 دانلود
۵۴ . الثغور الباسمه فی مناقب السیده فاطمه 👈 دانلود
۵۵ . فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد 👈 دانلود
۵۶ . مسند فاطمه الزهراء و ما ورد فی فضلها 👈 دانلود
۵۷. فضائل فاطمه الزهراء 👈 دانلود
۵۸. احراق بیت فاطمه 👈 دانلود
۵۹. مقتل فاطمة الزهراء س 👈 دانلود
۶۰. شرح الخطبة الزهراء س 👈 دانلود
📲 ثواب انتشار این لیست و رساندن آن به دست اهل علم و قلم با شما
ا•┈┈••••✾•▪️•✾•••┈┈•ا
برده دیگران یا بنده خدا راه سومی نیست نسخه موبایل.pdf
1.45M
🔻 پنج جلسه منبر مکتوب
✍ «بردۀ دیگران یا بندۀ خدا؛ راه سومی نیست»
📌مبحث اول: «مهم ترین راه درک اضطرار بندگی خدا»
📌مبحث دوم: «آزادی از بردگی؛ مسئله اصلی نزاع انبیا با طواغیت»
📌مبحث سوم: «نقش دین در برده نشدن برای غیر خدا»
📌مبحث چهارم: «چگونگی برده داری طواغیت عالم؟!»
📌مبحث پنجم: «مسئله اصلی پیامبر، رهایی مردم از نفوذ روسای قبائل»
🔹ویژه ایام #فاطمیه، کاری از مرکز تخصصی تبلیغ دارالحکمه با همکاری موسسۀ بیان معنوی
چندکلمهدربارهحضرتزهراس.MP3
5.38M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ🏴
♦️روضه و مرثیه 🏴
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#استاد_میرباقری
🔸موضوع مصیبت 👇
#هجوم_به_خانه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
💠السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ التَّمَامِ
☀️سلام بر مولایی که با طلوع شمس وجودش، مجالی برای ظلم و ظلمت باقی نخواهد ماند.
🌙سلام بر او و بر لحظهای که با دیدن روی ماهش، زمین و زمان غرق سرور خواهد شد.
📚 زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس
#سلام
هدیه میکنیم ثواب تلاوت این صفحه از قرآن کریم را به وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها🖤
🍂🍃🍂🍃🍂
https://eitaa.com/mohtavayetablighJameaAlZahra
🍃🍂🍃🍂
▪️🥀▪️🥀▪️
🥀
▪️
فاطمیه
▪️فرا رسیدن ایام فاطمیه؛ شهادت صدّیقه الشّهیده، امّ عالم امکان، امّ ابیها، امّ الائمه و الابرار، حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها ) را بر صاحب عزای عالمین حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) تسلیت و تعزیت عرض می نماییم.
🏴 اللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
✍️ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درحالیکه می گریستند فرمودند:
▪️ «اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَيْهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين»
▪️ خدايا لعنت كن هر كه به دخترم فاطمه (سلام الله علیها) ظلم كرده، كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا فرزندش را سقط كرده است.
در این هنگام ملائكه آمين گويند.
📓 الأمالي (للصدوق) ص۱۱۴
طرف من الأنباء و المناقب، ص ۳۷۹؛ فرائد السمطينج ۲ ص ۳۴و ۳۵؛ بشارة المصطفى ص ۱۹۸ و ۱۹۹؛ إرشاد القلوب ص ۲۹۵، بيت الأحزان ص۷۳ و ۷۴
▪️
🥀
▪️🥀▪️🥀▪️
ام الائمه الاطهار س فی القرآن ۱.pdf
1.53M
▪️▫️▪️▫️▪️
#فاطمیه
🖋مقاله تحقیقاتی
📃فضائل، مناقب و مصائب حضرت أم الائمه الأطهار فاطمةالزهرا (سلام الله علیها) در آیات حضرت قرآن
▪️▫️▪️▫️▪️
❤️قصّه دلبری ❤️۴۶
گفتند:خانواده شهید باید برن.شهید رو فردا صبح زود یا نهایتا فردا شب می آریم.از کوره در رفتم .یک پا ایستادم که بدون محمدحسین از اینجا تکون نمیخورم.هرچه عزوجز کردند ،به خرجم نرفت،زیر بار نمیرفتم با پروازی که همان لحظه حاضر بود،برگردم.میگفتم:قرار بود باهم برگردیم.میگفتند:شهید هنوز تو حلب توی فریزه😔😔
گفتم می مونم تا از فریز درش بیارن😭
گفتند:پیکر رو باید با هواپیمای خاصی منتقل کنن.توی اون هواپیما یخ میزنی،اصلا زن نباید سوارش بشه،همه کادر پرواز مرد هستن،میگفتم:این فکر رو از سرتون بیرون کنین که قراره تنها برگردم
مرتب آدم ها عوض میشدند .یکی یکی می آمدند راضی ام کنند.وقتی یک دندگی ام را میدیدند، دست خالی برمیگشتند.آخر سر خود حاج آقا آمد، گفت؛بیا یه شرطی باهم بذاریم،تو بیا بریم،من قول میدم هماهنگ کنم دو ساعت با محمدحسین تنها باشی.خوشحال شدم ،گفتم:خونه خودم،هیچ کسی هم نباشه.حاج آقا گفت:چشم
داخل هواپیما پذیرایی آوردند. از گلویم پایین نمیرفت.حتی آب.هنوز نمیتوانستم امیرحسین را بگیرم.نه اینکه نخواهم،توان نداشتم. با خودم زمزمه کردم :(الهی بنفسی انت!آفريننده که خود تو بودی،نمیدونم شایدبرخی جون ها رو با حساب خاصی که فقط خودتم میدونی ،ارزشمندتر از بقیه خلق کردی که خودت خریدارشون میشی.
🖤🖤
بعد از ۲۸روز مادرم را دیدم،در پارکینگ خانه،پاهایش جلو نمیآمد. اشک از روی صورتش می غلتید،اما حرف نمیزد،نه او،همه انگار زبانشان بند آمده بود.بی حس و حال خودم را ول کردم در آغوشش.رفته بودم با محمدحسین برگردم،ولی چه برگشتنی😭
میگفتند:(بهش زده که برّ و برّ همه رو نگاه میکنه.دادو فریاد راه نمی انداختم،گریه هم نمیکردم.نمیدانم چرا،ولی آرام بودم.حالم بد شد.سقف دور سرم چرخید.چیزی نفهمیدم.از قطره های آب که پاشیده می شد روی صورتم،حدس زدم بیهوش شده ام.یک روز بود چیزی نخورده بودم،شاید هم فشارم افتاده بود.
شب سختی بود.همه خوابیدند اما من خوابم نمیبرد. دوست داشتم پیامهای تلگرامی اش را بخوانم.رفتم داخل اتاق، در را بستم.امیرحسین را سپردم دست مادرم.حوصله هیچکس و هیچ چیز را نداشتم و میخواستم تنها باشم.بعد از این مدت به تلگرام وصل شدم،وای خدای من،چقدر پیام فرستاده بود،
بار اول که دیدمت چنان بی مقدمه زیبا بودی که چند روز بعد یادم افتاد باید عاشقت میشدم .
جنگ چیز خوبی نیست،مگر اینکه تو مرا با خود به غنیمت ببری.
شق القمری،معجزه ای،/لاحول ولا قوه الا بالله
خندیدی و بر گونه تو چال افتاد
چاله درآمد دلم افتاده به چاه
دوستت دارم،بگو این بار باور کردی
عشق در قاموس من از نان شب واجب تر است
دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
تو نیم دیگر من نیستی،تمام منی
تنها این را میدانم که دوست داشتنت،لحظه لحظه زندگی ام را می سازد و عشقت ذره ذره وجودم را.
مرا ببخش و با لبخندت بهم بفهمان که بخشیده ای مرا،که من هرگز طاقت گریه ات را ندارم. 😔😔
بهت فحش دادم .قبل از رفتن،خیالم را راحت کرده بود.گفت:(قبلش که نمیتونستم از تو دل بکنم،چه برسه به حالا که امیرحسینم هست،اصلا نمیشه. مطمئن بودم این آدم قرار نیست به مرگ طبیعی بمیرد.خیلی تکرار میکرد:(اگه شهید نشی می میری ).ولی نه به این زودی.غبطه خوردم.آخرین پیام هایش فرق میکرد. نمیدانم به خاطر ایام محّرم بود یا چیز دیگری:
هیئت سیار دارم،روضه های گوشی ام
این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است
سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت
وقتی می میرم هیچ کسی به داد من نمیرسد الاّ حسین
ای مهربان تر از پدرومادرم حسین
پیامم به دستش نمیرسید. نمی دانستم گوشی اش کجاست،ولی برایش نوشتم:((نوش جونت،دیگه ارباب خریدت،دیدی آخر مارک دار شدی)).
🖤🖤
❤️قصّه دلبری ❤️۴۷🖤
هیچ وقت به قولش وفا نکرد.نمیدانم دست خودش بود یا نه.میگفت:۴۵ روزه برمیگردم،اما سر ۵۷ روز یا ۶۳ روز برمیگشت. بار آخر بهش گفتم:تا رکورد صد روز رو نشکنی،ظاهرا قرار نیست برگردی. گفت:نه، مطمئن باش زیر صد نگهش میدارم. این یکی را زیر قولش نزد.روز نودو نهم برگشت،ولی چه برگشتنی
همان طور که قول داده بود،یکشنبه برگشت.اجازه ندادند بیاورمش خانه.وعده دو ساعت دیدار شد نیم ساعت.روی پایم بند نبودم برای دیدنش.از طرفی نمیدانستم قرار است با چه بدنی رو به رو شوم.می گفتند:برای اینکه از زخمش خون نیاد،بدن رو فریز کردن. اگه گرم بشه،شروع میکنه به خونریزی و دوباره باید پیکر رو آب بکشن.ظاهرا چند ساعتی طول کشیده بود تا پیکر را برگردانند عقب.
میگفتند:(بیا معراج) حاج آقا قول داده بود باهم تنها باشیم،از طرفی نگران بود حالم بد شود.گفتم :مگه قرار نبود تنها باشیم؟شما نگران نباشین،من حالم خوبه.
خیالم راحت شد،سر به بدن داشت.آرزویش بود مثل اربابش بی سرشهید شود.پیشانی اش مثل یخ بود.به به ! زینت ارباب شدی/خرج ارباب شدی!
نوش جونت،حقت بود 😔
اول از همه ابروهایش را مرتب کردم، دوست داشت.خوشش می آمد.وقتی ابروهایش را نوازش میکردم،خوابش میبرد. دست کشیدم داخل موهایش،همان موهایی که تازه کاشته بود.همان موهایی که وقتی با امیرحسین بازی میکرد،میخندید:نکش!میدونی بابت هرتار اینا پونصد هزار تومن پول دادم.یک سال هم نشد.مشمای دور بدن را باز کرده بودند،بازتر کردم.دوست داشتم با همان لباس رزم ببینمش،کفن شده بود.
از من پرسیدند:کربلا و مکه که رفتید،لباس آخرت نخریدید؟گفتم:اتفاقا من چندبار گفتم،ولی قبول نکرد.میگفت: من که شهید میشم،شهیدم که نه غسل داره نه کفن.ناراحت بودم که چرا با لباس رزم دفنش نکردند.میخواستم بدنش را خوب ببینم.سالم سالم بود،فقط بالای گوشش یک تیر خورده بود.وقتش رسیده بود .همه کارهایی را که دوست داشت، انجام دادم.همان وصیت هایی که هنگام بازی هایمان میگفت.راحت کنارش زانو زدم،امیرحسین را نشاندم روی سینه اش،درست همان طور که میخواست. بچه دست انداخت به ریش های بلندش.:(یا زینب،چیزی جز زیبایی نمیبینم.)
گفته بود:اگه جنازه ای بود و من رو دیدی،اول از همه بگو نوش جونت.😔
بلند بلند میگفتم:نوش جونت،نوش جونت😭می بوسیدمش ،می بوسیدمش می بوسیدمش. این نیم ساعت را فقط بوسیدمش.بهش میگفتم؛(بی بی زینب س هم بدن امام را وقتی از میان نیزه ها پیدا کرد،در اولین لحظه بوسیدش...سلام منو به ارباب برسان 😔به شانه هایش دست کشیدم،شانه های همیشه گرمش،سردِ سرد شده بود.
چشمش باز شد.حاج آقا که آمد،فکر کرد دستم خورده یا وقت بوسیدن و دولا راست شدن باز شده.آن قدر غرق بوسیدنش بودم که متوجه چشمباز کردنش نشدم.حاج آقا دست کشید روی چشمش، اما کامل بسته نشد😔
❤️قصّه دلبری ❤️۴۸🖤
آمدند که (باید تابوت رو ببریم داخل حسینیه).نمیتوانستم دل بکنم. بعد از ۹۹روز دوری،نیم ساعت که چیزی نبود. باز دوباره گفتند:(پیکر باید فریز بشه).داشتم دیوانه میشدم هی میگفتند فریز فریز،فریز.بلند شدن از بالای سر شهید،قوّت زانو میخواست که نداشتم.حریف نشدم.تابوت را بردند داخل حسینیه که رفقا و حاج خانم با او وداع کنند.زیر لب گفتم:یا زینب،باز خدارو شکر که جنازه رو میبرن نه من رو.
بعداز معراج،تا خاکسپاری فقط تابوتش را دیدم.موقع تشییع خیلی سریع حرکت میکردند، پشت تابوتش که راه میرفتم،زمزمه میکردم؛ای کاروان آهسته ران،آرام جانم میرود. این تک مصراع را تکرار میکردم و نمیتوانستم به پای جمعیت برسم😢
فردا صبح،در شهرک شهید محلاتی از مسجد نزدیک خانه مان تا مقبره الشهدا تشییع شد.همان جا کنار شهدا نمازش را خواندند.یاد شب عروسی افتادم،قبل از اینکه از تالار برویم خانه،رفتیم زیارت شهدای گمنام شهرک.
مداح داشت روضه حضرت علی اصغر ع میخواند.نمیدانستم آنجا چه خبر است،شروع کرد به لالایی خواندن.بعد هم گفت:همین دفعه آخر که داشت میرفت، به من گفت:من دارم میرم و دیگه برنمیگردم.توی مراسمم برای بچه ام لالایی بخون😔
محمدحسین نوحه (رسیدی به کرب و بلا خیره شو/به گنبد به گلدسته ها خیره شو/
اگه قطره اشکی چکید از چشات/به بارون این قطره ها خیره شو)
خیلی میخواند و دوست داشت.نمیدانم کسی به گوش مداح رسانده بود یا خودش انتخاب کرده بود که آن را بخواند.
یکی از رفقای محمدحسین که جزو مدافعان هم بود،آمد که(اگه میخواین،بیاین با آمبولانس همراه تابوت برین بهشت زهرا .خواهر و مادر محمدحسین هم بودند ،موقع سوار شدن به من گفت:محمدحسین خیلی سفارش شما رو پیش من کرده.اونجا عهد کردیم هرکدوم زودتر شهید شد،اون یکی هوای زن و بچه اش رو داشته باشه.
گفتم: میتونین کاری کنین برم توی قبر؟خیلی همراهی و راهنمایی ام کرد.آبان ماه بود و خیلی سرد.باران هم نم نم میبارید. وقتی رفتم پایین قبر،تمام تنم مور مور شد و بدنم به لرزه افتاد.همه روضه هایی که برایم خوانده بود ،زمزمه کردم. خاک قبر خیس بود و سرد.گفته بود:(داخل قبر برام روضه بخون،زیارت عاشورا بخون،اشک گریه بر امام حسین رو بریز توی قبر، تا حدی که یه خرده از خاکش گل بشه.برایش خواندم.همان شعری که همیشه آخر هیئت گودال قتلگاه میخواندند،خیلی دوست داشت.
دل من بسته به روضه هات
جونم فدات می میرم برات
پدرومادر من فدات
جونم فدات میمیرم برات
چی میشه با خیل نوکرات
جونم فدات میمیرم برات
سر جدا بیام پایین پات
جونم فدات میمیرم برات
🖤🖤🖤🖤
❤️قصّه دلبری ❤️۴۹
صدای (این گل پرپر از کجا آمده)نزدیک تر میشد.سعی کردم احساساتم را کنترل کنم.می خواستم واقعا آن اشکی که داخل قبر میریزم، اشکِ بر روضه امام حسین ع باشد نه اشک از دست دادن محمدحسین. هرچه روضه به ذهنم می رسید ،میخواندم و گریه میکردم. دست و پاهایم کرخت شده بود و نمی توانستم تکان بخورم. یاد روز خواستگاری افتادم که پاهایم خواب رفته بود و به من میگفت:(شما زودتر برو بیرون).نگاهی به قبر انداختم،باید میرفتم. فقط صداهای درهم و برهمی می شنیدم که از من میخواستند بروم بالا اما نمیتوانستم. تازه داشت گرم میشد، دایی ام آمد و به زور من را برد بیرون.
مو به مو همه وصیت هایش را انجام داده بودم،درست مثل همان بازی ها.سخت بود در آن همه شلوغی و گریه زاری با کسی صحبت کنم.آقایی رفت پایین قبر.در تابوت را باز کردند.وداع برایم سخت بود،ولی دل کندن سخت تر.چشم هایش کامل بسته نمیشد. میبستند، دوباره باز میشد. وقتی بدن را فرستادند در سراشیبی قبر،پاهایم بی حس شد.کنار قبر زانو زدم ،همه جانم را آوردم در دهانم که به آن آقا حالی کنم که با او کار دارم.از داخل کیفم لباس مشکی اش را بیرون آوردم،همان که محرّم ها میپوشیدند. چفیه مشکی هم بود.صدایم میلرزید، به آن آقا گفتم:(این لباس و این چفیه رو قشنگ بکشید روی بدنش).خدا خیرش بدهد،در آن قیامت،با وسواس پیراهن را کشید روی تنش و چفیه را انداخت دور گردنش.
فقط مانده بود یک کار دیگر ،به آن آقا گفتم:(شهید میخواست براش سینه بزنم.شما میتونید؟)بغضش ترکید. دست و پایش را گم کرده بود،نمیتوانست حرف بزند،چند دفعه زد روی سینه اش .بهش گفتم:(نوحه هم بخونید).برگشت نگاهم کرد،صورتش خیس خیس بود،نمیدانم اشک بود یا آب باران، پرسید:(چی بخونم؟)گفتم :هرچی به زبونتون اومد.گفت:خودت بگو...نفسم بالا نمیآمد. انگار یکی چنگ انداخته بود و گلویم را فشار میداد.خیلی زور زدم تا نفس عمیق بکشم،گفتم:(از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین
زینب صدا میزد حسین😭
سینه زد برای محمدحسین و شانه هایش تکان میخورد.خیالم راحت شد.پیش پای ارباب ،تازه سینه زده بود
😭😔
❤️قصّه دلبری ❤️۵۰
#قسمت_آخر
یا نور المستوحشین فی الظلم
دیده بر دارالشفایی داریم
هرچه داریم از رضا داریم
🌸🌸
السلام علی ذوات المقدس.هرچه داریم...
خیلی دوست دارم و از حضرت حبیب خواستم که شمایی که می شناسمت هم جزو این واژه عالم گیر من گردد و قسمتم را از حضرت شمس داشته باشم.چندی است به مشهد آمده ام.با سه دسته از رفقا بودم.قصد اقامت بیشتر از حد نداشتم،ولی باور کن که هنوز نتوانستم حرف دل با صاحب دل بزنم و سفره برای کسی باز نکردم.هنوز حتی بعداز هشت روز اقامت در این عهدگاه،اذن دخول نگرفته بودم که امروز به برکت(احیَاء عِندَ رَبّهِم یُرزَقونَ)..رزق زیارت و اشک را نصیبم نمودند.این قفلِ نهاده شده روی قلب و دلم به خاطر بار گناه بود که به برکت حضرت شمس،مفتوح شد و توبه ما نیز انشاالله. تنهای تنها با بهترین دوستان خود بر طواف مشغول شدم و از اباعبدالله مدد گرفتم و با همت بودم و بعد با حاج محسن و محمد،و از خدا تو را طلب کردم.نماز استغاثه در جوار عالِم مستجاب الدعوه،حر عاملی،خواندم ولی نفهمیدم در آن چه سرّی بود که به پایان نرسید.سفره دل گشودم و تو را مردانه مردانه از او طلب کردم،تویی که می شناسمت.ولی نسیمی حیات بخش در حرم وزیدن گرفته است که من را با غباری که از سمت گنبد میآورد، جان میدهد. مقیم حرم گردیده ام تا حاجتم را بگیرم.حضرت خورشید عالم لایعلم از اسرار و استار نیز مطلع است و در وجود من سیطره دارد و(تسمع دعایی)گردیده ام.امتحان سختی است این صبر و تحمل نامعلوم.از خدا می خواهمت.از خدا قدرت خواستنت را میخواهم نه برای رسیدن به تو،برای رسیدن به خودش،که خواستم که جز این نخواهی.حضرت باری،در حریم شمس.ما همه دردیم و درمان از خداست و در بین این دردمندان از همه سالم تر می باشم، ولی تو بر دردم احاطه داری و از کرم شماست که کم و زیاد برایتان فرقی نمیکند.پس مضطری مثل من را امن یجیب میباشد که به شما برسم.
برادری که اصلا میخواستم و نمی دانستم،ولی جبل النور و من لاله گمنام ۲۲ ساله ای شد پیمان ما.من صدوپنجاه و سه تو هستم.(جلابیبهن (آیه ۵۹ سوره احزاب)به حروف ابجد ۱۵۳.منظور این بوده است که من پوشش تو هستم).
از نظر خاص حضرت رضا ع در این مورد کمال تشکر خجالت را دارم، تشکر از کرم و خجالت از نعیم.حال،مادرم زهرا س را خوانده ام و میخوانمش!
🌿 مراقبه و نماز ماه جمادىالثانی
⭐️ نمازی که در طول ماه جمادىالثانی یک بار باید انجام داد و زمان معیّنی هم ندارد. از آغاز این ماه تا پایان این ماه، چه روز و چه شب میتوان انجام داد.
▫️چهار رکعت نماز، که دو نماز دو رکعتی پی در پی است و پس از سلامِ دو رکعتِ اوّل، بلافاصله و بدون آنکه روی از قبله برگرداند و یا سخنی گوید، از جا برمیخیزد و تکبیره الاحرام دو رکعت دوّم را میگوید.
▫️کیفیّت نماز بدین شکل است:
🔅 نماز اوّل:
▫️رکعت اوّل:
▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه
▪️«آیه الکرسی»(تا هوالعلی العظیم) ۱ مرتبه
▪️سوره «قدر» ۲۵ مرتبه
▫️رکعت دوّم:
▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه
▪️سوره «تكاثر» ۱ مرتبه
▪️سوره «توحيد» ۲۵ مرتبه
🔅 نماز دوّم:
▫️رکعت اوّل:
▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه
▪️سوره «كافرون» ۱ مرتبه
▪️سوره «فلق» ۲۵ مرتبه
▫️رکعت دوّم:
▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه
▪️سوره «نصر» ۱ مرتبه
▪️سوره «ناس» ۲۵ مرتبه
🔅 و پس از سلام نماز دوّم بگوید:
▪️سُبْحَانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللهُ وَ اللهُ أَكْبَرُ ( ۷۰ مرتبه)
▪️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ( ۷۰ مرتبه)
▪️اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ( ۳ مرتبه)
🔅 سپس سر به سجده نهاده و سه مرتبه بگويد:
▪️يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا اللهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحيمُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
▪️سپس در همان سجده هر حاجتی كه دارد از خدا بخواهد.
⭐️ هر كه اين عمل را بجا آورد، خدا، خودش و مال و همسر و فرزندان و دين و دنيای او را تا سال آينده حفظ میكند و اگر در اين سال از دنيا برود بر حال شهادت رفته است، يعنى ثواب شهيدان را دارا میباشد.
#مراقبات_ماه_جمادیالثانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب گمان کنم نرود سمت کربلا
حالش بد است مادرمان رو به قبله است💔
افسوس عاشقش همگی با زبان شدیم
ما کوفیان عصر امام زمان شدیم...❗️😔
جان حسین فاطمه ،اهل #عمل شویم
کمتر اسیر لغلغه ی العجل شویم...💔
✍اگه روضه مادر دلت رو خون میکنه و دلت میخواد اون لحظه اونجا بودی تا حرامی ها رو له کنی
باید برای فرج منتقم کاری کنیم باید یارش باشیم
سربازش بشیم نه سربار
سرباز آقا گناه نمیکنه..🍃
هدیه میکنیم ثواب تلاوت این صفحه از قرآن کریم را به وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها🖤
🍂🍃🍂🍃🍂
https://eitaa.com/mohtavayetablighJameaAlZahra
🍃🍂🍃🍂