eitaa logo
کانال محتوای تبلیغی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا سلام الله علیها
3.3هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
4.2هزار فایل
*این کانال محتوای تبلیغ عمومی می باشد که توسط اساتید و مبلغان تولید شده و با توجه به مناسبت های تبلیغی بارگذاری می شود.* «کپی مطالب به همراه لینک» @mohtavayetablighJameaAlZahra «.« ارتباط با ادمین».» @admin_mobaleghan @NHTaheriارتباط با ادمین :»
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃فرزند حسین آقا! می‌ترسم به این فکر کنم که دشمنان حسین،‌ او را به نیت تقرب به خدا کشتند و به خونی که دستشان به آن آلوده شده بود، تبرک جستند. می‌ترسم به این فکر کنم که حسین، نوۀ پیامبری بود که آنها دینش را پذیرفته و قرآنش را می‌خواندند و همچون او حج می‌رفتند و همیشه در نمازشان برای او و آلش صلوات می‌فرستادند. چگونه باور کنم که آنها وقتی تیرها را به سوی حسین نشانه می‌گرفتند و شمشیرها را بر تن حسین و یارانش فرود می‌آوردند، مثل نماز نیت می‌کردند و منتش را سر خدا می‌گذاشتند و احساس می‌کردند که با هر تیر و ضربه‌ای یک قدم به خدا نزدیک می‌شوند؟ جهل بود یا هوس؟ کینه بود یا غفلت؟ حب مال بود یا حب جاه؟ هر چه بود به قدری مسلمان جماعت را در وهم فرو برده بود که امام می‌کشت و منتظر پاداش خدا بود؟ چقدر کنارِ هم گذاشتن عاشورا و ظهور، وحشت‌برانگیز است. آقا! یعنی وقتی تو هم بیایی، عده‌ای از مسلمانان به نیت قربة الی الله تشنۀ خونت می‌شوند؟! به دادمان برس! از این شرتر عاقبتی نیست. شبت بخیر فرزند حسین!
🍃رحمت واسعه آقا! حسین به دنبال زهیر رفت و زهیر را نه فقط در جایگاه سرباز که او را فرمانده میمنۀ لشکر خویش کرد. فرمانده میسره کیست،‌ حبیب بن مظاهر. یعنی می‌شود این قدر امید بست که کسی در راه به تو ملحق شود، اما در نوک لشکر تو، همدوش دوست دوران کودکی و یار باوفای زندگی‌ات فرماندهی کند؟ وقتی آدم به زهیر فکر می‌کند، دنیایی از امید و بهجت وجودش را فرا می‌گیرد. وای خدای من! می‌شود فراری، فرمانده شود،‌ آن هم با کمترین فاصله میان فراری بودن و فرمانده شدنش. آقا! مرا ببخش اگر حتی لحظه‌ای از رحمت تو ناامید شدم، حتی لحظه‌ای! شبت بخیر رحمت واسعه!
و یک اربعین دیگر را پشت سر گذاشتم و باز هم نشد که در مسیر کربلا همراه تو باشم. این آرزو به دلم ماند تا سال دیگری‌ که معلوم نیست زنده باشم. اما آقا! خدا هر چند سال که به من عمر بدهد و هر سال توفیق زیارت اربعین پیدا کنم، هر بار از ته دل آرزو می‌کنم که یک قدم هم که شده شانه به شانۀ تو به سوی کربلا قدم بردارم و هر بار که نشد، بی آن که امیدم حتی به اندازۀ ذره‌ای کم‌رنگ شود، برای سال دیگر با همین آرزو قدم در مشایه می‌گذارم. ممنونم از خدا که خیال را آفرید و ممنونم از تو که اجازه دادی در خیالم همۀ راه نجف تا کربلا را با تو قدم بردارم. شبت بخیر زائر اربعین!
زندگی وقتی معنا می‌یابد که خرج راه عشق شود و عشق وقتی معنا می‌یابد که تو معشوق باشی. ما وقتی که عاشق نیستیم، در اوج بیهودگی نفس می‌کشیم و توهم عاشقی داریم اگر معشوقی جز تو را برای خویش انتخاب کرده باشیم. ما از زندگی فاصلۀ زیادی داریم و برای رسیدن به آن راهی جز عشق تو نداریم. برای عاشق شدن باید خودمان را کنار بگذاریم و فقط به تو و دلخواه تو فکر کنیم؛ اما عجیب نفس‌پرور شده‌ایم و در مقابل خواسته‌های نفسانی خویش ضعیف و تسلیمیم. تا بردۀ نفسیم خبری از عشق نیست و از زندگی محرومیم. آقا! ما را از بند نفس نجات بده تا طعم زندگی را بچشیم. شبت بخیر حقیقت زندگی!
🌃 | 🌱وقتـی آرزو می‌کنم کـه کـاش روزی تـو را ببـیـنـم، همین که یادم می‌آید که تو از نهان و آشـکـار هـمـه بـاخبـری، می‌ترسم به آرزویم فکر کنم. 🌱ایـن کـه تـو حـرف نـاگفـتـه را می‌شنوی و نـامـۀ دربـسـتـه را مـی‌خوانـی، کار ما را راحت مـی‌کـنـد؛ امـا کـاش مـی‌شـد روزی اگـر پـیش تـو آمـدم، در لـحـظـه‌های با تو بودن، به دلم نگاه نکنی. 🌱مـن حتی اگر بتوانم دلم را از خودم جدا کـنـم و در خـانـه جـا بـگـذارم و بـه مـحـضـر تـو شرفیاب شوم، باز هم فایده‌ای ندارد. تو هر بـرگـی از هـر درختی در هـر کـجای زمین جدا شـود، بـا خـبر می‌شوی، پس چگونه می‌شود دل جا مانده را نبینی؟ 🌱خراب‌بودن دلم از یک‌سو، بار شرمی که از تـو بـر شـانـه‌ام سـنـگـینـی می‌کند از سویی دیگر نفسم را بریده است. 🌱آقـا! تـو کـه نگـاهت خاک را طلا می‌کند، می‌شود با نگاهی دل خراب مرا آباد کنی؟ به دادم برس که نفس‌کشیدن سخت و جانکاه شده! 🌱شبت بخیر نفَس زندگی!
🌃 | 🌱بـه آمـدنـت فــکــر مـی‌کـنـم بـه وقـتـی کـه صــدایــت عــالــم‌گـیـر مــی‌شــود، دارم چــهــره ظـالـمـان را در خـیـالم به تصویر می‌کشم که لـبـخـنـد بر لبشان حـرام مـی‌شـود و شـادی از دلشان رخت بر می‌بندد. 🌱چـهـره مــظــلــومــان را کـه در خـیــالـم بـه تصویر می‌کشم، لـب‌های گل کرده به لبخند را می‌بینم و دل‌های شکفته به شادی را. 🌱بـه خـودم کـه می‌رسم نمی‌دانم خودم را چـگـونـه بـه تـصـویـر بکشم‌. من وقت آمدنت اگـر زنده باشم کجا هستم آقا؟! در کنارت یا مقابلت؟ لبخند به لب هستم یا ... 🌱انـدیـشـیـدن بـه عاقبت، وظیفه است اما وحـشـت چنین اندیشیدنی زندگی را به کامم تلخ‌می‌کند. خوش‌به‌حال‌پادر رکابان‌ظهورت. 🌱شبت بخیر موعود خدا
🌃 | 🥀مـا هـر چـه‌قدر هـم کـه بـزرگ می‌شویــم بـاز هـم نـازکـشـیـدن‌هـای مـادرانــه را دوسـت داریم. نازکشیدن‌های مادرانه مثل آب‌است؛ آب گوارا هر چـه‌قدر هـم که آن را می‌چشیم تــکرار نـدارد بــرایــمــان. هـر روز تـازه‌ و شـایـد تازه‌تر از دیروز. 🥀آقا! امشب داری به چه فکر می‌کنی؟ به این که مادرت رخت بربسته و پرکشیده؟ بـه ایـن کـه مادرترین زن روی زمین مادر تو بود که‌امشب‌زمین محروم‌شد از مادرانه‌هایش؟ بـه ایـن کـه نـازکـشـیـدن‌هـای مادرانه با رفتن مـادرت غـریـب شـدنـد؟ و بـه دل‌تـنـگـی ایـتام مادرت برای دلبرانه‌ترین مادرانه‌ها؟ 🥀امـشـب دلـت گرفته، می‌دانم. قلبت تیر مـی‌کـشـد، مـعـلـوم اسـت. اشـک‌هـایـت بنای خـشـکـیـدن نـدارنـد، چـه کـار باید کرد؟ کـسی کمک‌حالت‌در این غم‌بزرگ‌هست؟نمی‌دانم. 🥀خـاک بـر سـر مـن کـه چـیـزی در چـنته‌ام بـرای آرام کـردنـت نـدارم. شـایـد سکوتم برای تـو بـهـتـر از تــســلا دادنــم بـاشـد. پـس تـمـام می‌کنم سخن را با همین یک کلام 🥀شبت بخیر در غم مادر نشسته‌ام!
🌃 | شبت بخیر راز وسعت خانه‌ها! 🌱هنوز در خیالم مهمان خانه‌ای هستم که عشق‌آباد توست. در خیالم گشتم به دنبال این که کِی و چقدر به فکر وسعت آن خانه بوده‌ام. دیدم، با این که خانه‌ای که در خیالم مهمان آن هستم، به چشم مردم دنیا کوچک است؛ اما حتی برای لحظه‌ای و به اندازۀ ذره‌ای به کوچکی‌اش فکر نکردم. 🌱آقا! عشق تو معنای وسعت و تنگنا را عوض می‌کند. خانه‌ای که عشق‌آباد توست، حتی اگر به ظاهر کوچک‌ترین خانۀ شهر باشد، به اندازۀ خود بهشت وسعت دارد. این را تنها ذهن‌هایی می‌فهمند که اندازه‌ها را با خط‌کش عشق تو بسنجند. 🌱چنین ذهن‌هایی برای وسعت بخشیدن به خانه‌هایشان،‌ به بهشت‌تر شدن خانه می‌اندیشند. بهشت‌تر شدن خانه، راهی جز انتشار بیشتر عشق تو در آن دارد؟ ندارد. 🌱شبت بخیر راز وسعت خانه‌ها!
🌃 | شبت بخیر شادی و غم عاشقان! ❄️شادی‌ها در خانۀ خیالی تا وقتی به نام تو گره نخورد، شادی به حساب نمی‌آید. اهالی خانۀ خیالی به شدت از شادی‌های بیهوده و تو خالی پرهیز می‌کنند. ❄️شاد بودن در غفلت از یاد تو، گناهی نابخشودنی است برای ما. اگر لبخندی روی لب ما باشد و یاد تو در قلب ما نباشد، ما می‌فهمیم که از تو دور شده‌ایم. چه شکنجه و زجری دردناک‌تر از فاصله گرفتن از تو؟! ❄️خانۀ خیالی چون نماد یاد توست، همیشه اهالی خودش را شاد نگه می‌دارد. غم‌هایی هم که در دل اهالی خانه موج می‌زند، چون رنگ و بوی تو را دارند، همراه خودشان شادی می‌آورند. شادی و غمِ هم‌زمان را اهالی خانۀ‌ خیالی خوب چشیده‌اند و برایشان بسی شیرین است. ❄️وقتی غم‌شان نشان تو را پیدا می‌کند، شاد می‌شوند که جز تو و دوری‌ات و جز تو و غصه‌هایت، غمی در دل‌شان نمی‌نشیند. خوش به حال هر کسی که غم و شادی‌اش دیگران را یاد تو می‌اندازد. ❄️شبت بخیر شادی و غم عاشقان!
🌴🌾🌹🌾🌴یار و یاورم من با نگاه به دشمنان تو دریافتم در مسیر حق هیچ کاری نکرده و نمی‌کنم. دشمنان تو برای گسترش باطل، دایرۀ رفاه را بر خودشان تنگ می‌کنند، شب و روزشان یکی است و دور هم که جمع می‌شوند، همۀ حرفشان این است: «چه کنیم که صدای حق به گوش آدمیان نرسد؟» و من هستم یک دنیای بی‌انتها ادعا، بدون هیچ تلاشی برای شنیده شدن صدای تو. 🌴🌾🌴آقا! نکند در دلت این گونه با ما نجوا کنی: کاش شما هم چونان دشمنانم در مسیرتان استقامت داشتید! اگر چند نفر مثل در میان دوستانم بودند که میزان استفامتشان چونان استقامت دشمنانم بود، این قدر پشت پردۀ غیبت نمی‌ماندم! اگر حرف دلت این باشد، برای مردن ما از شرمندگی کافی است؛ اگر چه سخت جان شده‌ایم، به راحتی‌ها نمی‌میریم؛ ولی چه حرف دلت این باشد و چه نباشد، من همیشه با خودم مرور می‌کنم دشمنانت را و غبطه می‌خورم به استقامتی که در راه باطل خویش دارند. به کجا رسیده کارم که می‌گویم کاش من هم استقامت آنها را داشتم! کمکم کن که سخت محتاجم! شبت بخیر یار و یاورم! 🌴💎🌴
🍃یوسف فاطمه گاهی فکر می‌کنم که خودمان به دست خودمان تو را زندانی کردیم تا کسی نشناسدت. انگار بدمان می‌آید مردم با تو آشنا شوند. وقتی بناست خودمان محور حق باشیم، شناختن تو از سوی مردم برای ما دردسر می‌شود. ما به دنبال هر دردسری بگردیم، از این دردسر استقبال نمی‌کنیم. شاید هم قصدمان زندانی کردنت نباشد، ولی آنچه اتفاق افتاده جز این نیست. 🌴💎🌴راستش تو اگر شناخته شوی، بازار ما کساد می‌شود و دیگر کسی دور و برمان نمی‌چرخد؛ چون همه یکصدا دنبال تو خواهند گشت. از کجا معلوم شاید همین نگرانی ناخودآگاه، ما را به سوی زندانی کردن تو کشانده. 🌴💎🌴قصۀ یوسف اگر در تاریخ، یک بار تکرار شده باشد، در زندانی کردن تو از سوی ما تکرار شده. تو به هر حکمتی غایب از نظرها شدی، از سوی ما دانسته یا نادانسته، غایب از اندیشه‌ها شدی. ما برای جلو انداختن ظهور تو باید معرفتت را در اندیشه‌ها عیان کنیم. ما را ببخش برای این همه کوتاهی! شبت بخیر یوسف فاطمه! 🌴💎🌹💎🌴
🌃 | شبت بخیر سرمایۀ آبروداران! 🌱 کسی که آبرویش را خرج تو می‌کند، چنان آبرومند می‌شود که فرشته‌های خدا هم به حالش غبطه می‌خورند. 🌱 فرشته‌های نگهبان کسی که آبرویش را خرج تو کرده، از او آبرو می‌گیرند و فرشته‌های دیگر حسرت حالشان را می‌خورند. 🌱 اهل آسمان در زمین دنبال کسی می‌گردند که آبرویش را به پای تو ریخته است. آنها دور او می‌گردند و به آسمان بر می‌گردند تا آسمان هم بوی آبرویی را بگیرد که خرج تو شده است. 🌱 وقتی کسانی را می‌بینم که آبرویشان را خرج تو کرده‌اند، می‌فهمم که در زمین بودن و مایۀ غبطۀ آسمانیان شدن یعنی چه. 🌱 آقا! تو به ما آبرو بده تا آن را خرج خودت کنیم و مایۀ غبطۀ آسمانیان شویم. 🌱شبت بخیر سرمایۀ آبروداران!