eitaa logo
کانال محتوای تبلیغی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا سلام الله علیها
2.8هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
3هزار فایل
*این کانال محتوای تبلیغ عمومی می باشد که توسط اساتید و مبلغان تولید شده و با توجه به مناسبت های تبلیغی بارگذاری می شود.* «کپی مطالب به همراه لینک» @mohtavayetablighJameaAlZahra «.« ارتباط با ادمین».» @admin_mobaleghan
مشاهده در ایتا
دانلود
( *باکویی*) ▫️حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، در چهل روز دوری پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، از او، با تنهایی الفت گرفته بود. حضور حضرت محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، در خانه خدیجه، شادمانی را برای او بازگرداند. تا اینکه حضرت خدیجه، (سلام الله علیها)، به فاطمه، (سلام الله علیها)، حامل شدند. 👈حضرت خدیجه، (سلام الله علیها)، می فرمایند: من به تنهایی الفت گرفته بودم. وقتی شب تاریک می‏ شد سرم را می‏ بستم و پرده را می‏ انداختم و در را بسته و نماز را می‏ خواندم و چراغم را خاموش می‏ کردم و به بستر می‏ رفتم. آن شب در بستر بین خواب و بیداری بودم که حضرت پیامبر اکرم، (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، آمد و در را زد، صدا زدم: کیست که درب خانه‏ ای را می‏زند که جز پیامبر خدا محمّد (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، کسی آن را نمی‏ زند؟! 👈حضرت خدیجه (علیهاالسلام) می‏ گوید: حضرت پیامبر اکرم، (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، با آن کلام گوارا و شیرین پاسخ دادند: ای خدیجه، در را باز کن که من محمّدم. حضرت خدیجه، (علیها السّلام)، می‏ گوید: با مژده‏ ی پیامبر اکرم، (صلّی الله علیه و آله وسلّم، خوشحال بلند شدم و پیامبراکرم، (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، داخل منزل شد. معمولاً پبامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم) قبل از خواب نماز می خواندند. ولی آن شب برای نماز مهیّا نشدند. قسم بخدایی که آسمان را بالا قرار داده و آب را از زمین جوشانیده، همان شب سنگینی فاطمه، (سلام الله علیها)، را در شکم خود احساس کردم. 📓 بحار الانوار، ج۱۶، ص۷۹. Həzrət Xədicə ( s.ə) belə buyurdu: 🔅 "Mən həmin 40 gün müddəti tək qalırdım. Axşam düşən kimi qapını bağlayıb, pərdələri çəkir və namaz qılırdım. Namazı qurtarandan sonra , çırağı söndürüb yatağıma istirahət etməyə gedirdim. Lakin o gecə hələ yatmamışdım, qapının döyüldüyünü eşitdim. Mən: "Qapını döyən kimdir ki, Peyğəmbərdən başqa heç kim onu döyməyə layiq deyil” – dedim. 🔹Bu vaxt Peyğəmbərin məlahətli səsini eşitdim: "Ey Xədicə, qapını aç! Mənəm, Mühəmmədəm” – dedi. Sevinclə qapını açdım, gülərüzlə evə daxil oldu”Və Allaha and olsun ki o gecə Fatimənin ağırlığını qarnımda hiss etdim. 📚Biharul-ənvar c 16 səh 79