#ترکی ( *باکویی*)
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_عليها
▫️حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، در چهل روز دوری پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، از او، با تنهایی الفت گرفته بود. حضور حضرت محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، در خانه خدیجه، شادمانی را برای او بازگرداند. تا اینکه حضرت خدیجه، (سلام الله علیها)، به فاطمه، (سلام الله علیها)، حامل شدند.
👈حضرت خدیجه، (سلام الله علیها)، می فرمایند:
من به تنهایی الفت گرفته بودم. وقتی شب تاریک می شد سرم را می بستم و پرده را می انداختم و در را بسته و نماز را می خواندم و چراغم را خاموش می کردم و به بستر می رفتم. آن شب در بستر بین خواب و بیداری بودم که حضرت پیامبر اکرم، (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، آمد و در را زد، صدا زدم: کیست که درب خانه ای را میزند که جز پیامبر خدا محمّد (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، کسی آن را نمی زند؟!
👈حضرت خدیجه (علیهاالسلام) می گوید:
حضرت پیامبر اکرم، (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، با آن کلام گوارا و شیرین پاسخ دادند: ای خدیجه، در را باز کن که من محمّدم. حضرت خدیجه، (علیها السّلام)، می گوید: با مژده ی پیامبر اکرم، (صلّی الله علیه و آله وسلّم، خوشحال بلند شدم و پیامبراکرم، (صلّی الله علیه و آله وسلّم)، داخل منزل شد. معمولاً پبامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم) قبل از خواب نماز می خواندند. ولی آن شب برای نماز مهیّا نشدند.
قسم بخدایی که آسمان را بالا قرار داده و آب را از زمین جوشانیده، همان شب سنگینی فاطمه، (سلام الله علیها)، را در شکم خود احساس کردم.
📓 بحار الانوار، ج۱۶، ص۷۹.
Həzrət Xədicə ( s.ə) belə buyurdu:
🔅 "Mən həmin 40 gün müddəti tək qalırdım. Axşam düşən kimi qapını bağlayıb, pərdələri çəkir və namaz qılırdım. Namazı qurtarandan sonra , çırağı söndürüb yatağıma istirahət etməyə gedirdim. Lakin o gecə hələ yatmamışdım, qapının döyüldüyünü eşitdim.
Mən: "Qapını döyən kimdir ki, Peyğəmbərdən başqa heç kim onu döyməyə layiq deyil” – dedim.
🔹Bu vaxt Peyğəmbərin məlahətli səsini eşitdim: "Ey Xədicə, qapını aç! Mənəm, Mühəmmədəm” – dedi.
Sevinclə qapını açdım, gülərüzlə evə daxil oldu”Və Allaha and olsun ki o gecə Fatimənin ağırlığını qarnımda hiss etdim.
📚Biharul-ənvar c 16 səh 79