فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چهار_روز مانـده
ڪه از این #رمضـان ڪم بشود
روزےِ سـالِ منِ خستہ
فراهـم بشـود
بہ حسـابِ دلِ مشـتـاقُ
پُـر از تـابُ تـبـم
#95روز_مانـده
#محرم بشـود
#دسٺمارا_بہمحرمبرسانیدفقط
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
@mojaradan
#السلام_ایها_غریب
﷽💐 #سلام_امام_زمانم 💐﷽
🍃🌼 خواندم تو را که نگاهی کنی مرا
🍃🌸 پاک از گناه و تباهی کنی مرا
🍃🌼 دلبسته ام که تو مولا ز راه لطف
🍃🌸 سوی حسین فاطمه راهی کنی مرا
#العجل_مولا_ی_من💖
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج 🤲🌹
#صبحتون_مهدوی 🌼🍃
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
#سوال
سلام عليكم . آقايى در محيط كار به من علاقه مند شده و اصرار دارد كه براى شناخت بيشتر ، با من ارتباط برقرار كند و مى گويد اول بايد مطمئن شوم كه به درد هم مى خوريم ؛ بعد با خانواده ام به صورت رسمى خواستگارى كنم . به نظر شما آيا اين كار درست است ؟
#جواب
✍️ پاسخ : با سلام و احترام خدمت #دختر بزرگوارم ، خیر ؛ این کار درست نیست ؛ زيرا اولا #خلاف شأن شما است و ثانيا آفت و آسيب دارد .
معمولا در اين گونه #رابطه ها علاقه و دلبستگى ايجاد مى شود و وقتى آقا با خانواده خود مطرح مى كند ، ممكن است #خانواده اش موافق نباشند و هر دو طرف بويژه جنابعالى كه خانم هستيد ، #لطمه مى خوريد . گذشته از اين كه تا وقتى آقا با خانواده اش اقدام نكند ،
معلوم نيست #قصدش ازدواج باشد و متاسفانه در طول ساليان متمادى موارد بسيارى از #سوء استفاده ها را مشاهده كرده ام ؛ اين آقاى محترم اگر تصميمش #جدى هست ، باید با خانواده خود اقدام کند ؛ البته اگر والدين آقا در #شهر دور افتاده اى باشند و رفت و آمد برايشان سخت باشد و هزينه زيادى داشته باشد ،
اشكالى ندارد كه #خيلى محدود و با نظارت خانم و آقاى متأهلى كه آشنا باشند ، #جلسه اى برگزار شود ؛ ولى نبايد خيلى طول بكشد . . موفق باشید . 🌸
#پرسش_و_پاسخ
#استاد_دهنوی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
سخنرانی دکتر انوشه درباره عشق از نظر گاندی
#دکتر_انوشه
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
15-yoosof-kalo-ali(www.rasekhoon.net)101.mp3
292.4K
#سوره_القارعه
#قاری_نوجوان_یوسف_کالی_علی
#ازدواج_مجردان_کانال
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#سخن_نگاشت
#مقام_معظم_رهبری
🔸 پوستر معنادار سایت رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت همزمانی روز قدس و فتح خرمشهر
🔹 قدس، خرمشهر دیگر میشود
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
🚨توضیحات بسیار مهم استاد #رائفی_پور درباره کمپین توییتری روز قدس
🔺حتما با دقت گوش دهید
♻️نشر حد اکثری
رسانه باشید
#ارسالی_از_کاربران
@mojaradan
قسمت 25.mp3
6.14M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد
2⃣5⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 05:01 دقیقه
@mojaradan
مجردان انقلابی
🍁🍁🍁🍁 #داستان_شب قسمت شصت و پنجم کاسه اب دستم بود و قرآن توی سینی. هاشم داشت آخرین نگاهشو به لوله ها
#داستان_شب
قسمت شصت و ششم
منطقه عملیاتی اهواز دنیاش فرق میکرد با پاوه. غربت اهواز و خونه های بودن سکنه شو و مردم آواره ایی که توی خیابون ها با کم ترین وسیله دنبال راه فراری به شهر های دیگه بودند جگر آدم و به آتیش میکشید.
شهر روبه خالی شدن بود و به زودی طبق حرف و حدیث هایی که به سختی از زیر زبون حاجی کشیده بودم عملیاتی در راه بود.
رحمان هم توی جمع ما اومده بود و همه دور هم شب ها زیارت عاشورا و شب زنده داری های عارفانه با معبود داشتیم.
من به عنوان مسوول تخریب انتخاب شده بودم و دائم نگران این بودم که نتونم از پس این مسوولیت بر بیام.
شب قبل عملیات به همراه بلدچی ها به سمت منطقه عملیاتی رفتیم. منطقه ایی که پر از مین بود و کار ما خنثی سازی مین ها بود.
چاره ایی جز اینکه توی دل شب عملیات تخریب و شروع کنیم نبود.
تا حوالی ساعت پنج صبح مشغول بودیم که خبر آوردند باید برگردیم عقب تا برای تدارکات شب عملیات آماده شیم.
پشت ترک موتور رحمان نشسته بودم و با سرعت میروندم. به این فکر میکردم این یک هفته دور بودن از ماهگل چقدر با فضای جبهه برام آروم تر شده و انگار خدا دل هردوی ما رو قرص کرده.
اما مطمعن بودم ته دل ماهگل همیشه نگرانی برای من خواهد بود.
رسیدم به قرارگاه و یک راست به چادر فرماندهی رفتم.
حاجی اسماعیل تنها توی چادر با یه حال خیلی عجیب نشسته بود.
از سر و صورت حاجی غم چکه میکرد و این حال دلم و قلقلک میداد.
+حاجی؟
برگشت به صورتم خیره شد و نتونست خودش و نگه داره و زد زیر گریه.
+حاجی؟ چیشده؟ حاجی با توام؟
اما صورتشو با دستاش پوشونده بود و بلند گریه میکرد. این اولین باری بود که اینطوری و با این حال دیده بودمش
مستاصل روبه روش زانو زدم و گفتم :سر جدت قسم بگو چیشده؟
سرشو آورد بالا و به گوشه چادر اشاره کرد که روی چیزی یک پتو کشیده بودند.بغضش و نتونست قورت بده و از جاش بلند شد و رفت سمت ورودی چادر و دستش و گذاشت روی صورتش و شانه هاش شروع به لرزیدن کردند.
بی قرار از جام بلند شدم و به سمت اون جنازه رفتم.
از پوتین هایی که زیر پتو بیرون زده بودند فهمیدم یه نفر شهید شده اما نمیدونستم کی هست.
کنار پیکر نشستم و با لرزش دست به جسم بدون جانش روبه رو شدم.
با یک صورت معصوم و بدون گناه
یک چهره ایی که از اول هم مال دنیا و زمین نبود و نافه شو برای آسمون بریده بودند.
پاهام سست شدند و به زمین برخورد کردم. قلبم به سرعت میکوبید و خون زیر پوستم بی حرکت شده بود. دنیا دور سرم میچرخید و تک تک خاطرات مون مرور شد.
پیدا کردنش دم در خونه و دیدن حال و روزش که زخمی شده بود.
کمک کردن بهش و شروع دوستی عمیق ما.
تشویق کردناش به انقلابی شدن منو و کشیدن من به خاک جبهه
رحمان...
رفیق و همدمی که بیشتر از سنش میفهمید و همیشه مرامش منو متعجب میکرد.
رحمان رفته بود و من توی جای خالیش میسوختم.
بغض سخت گلوم غرور مردانه مو ندید گرفت و سر باز کرد.
و چادر ضجه هایی از من شنید که شاید تا حالا به خودش ندیده بود...
#ادامه_دارد...
#نویسنده_هانیه_فرزا
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار_عاشقی
#سلام_مولا_جانم
#حسین_جانم ❤️
السلام عليك يا اباعبدالله
منم عبد سراى تو حسين جانم
گذارم سر به پاى تو حسين جانم
دلم شد مبتلاى تو حسين جانم
تمام عشق من شد روى تو مولا
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan