فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ قصهی بسیار جذّاب #ازدواج پسر ایرانی با دختر (کمتوقع) لبنانی❤️
❥︎𝕵𝖔𝖎𝖓༅❦︎
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
@mojaradan
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
استاد مطهری :
انسان اگر واقعا بخواهد قرآن را امام و راهنما و پیشوای خودش قرار دهد، باید ببیند که قرآن چه چیزهایی را بالا برده و چه چیزهایی را پایین آورده است؟ و آنچه را که بالا برده، چقدر بالا برده و آنچه را که پایین آورده، چقدر پایین آورده؟ برای چه چیزهایی اهمیت قائل است و برای چه چیزهایی اهمیتی قائل نیست؟ و آنجا که اهمیت قائل است، تا چه حدی قائل است و آنجا که اهمیتی قائل نیست، تا چه حدی قائل نیست؟. این که انسان این گونه باشد خیلی فرق میکند با این که برعکس رفتار کند یعنی چیزهایی به نظر خودش خیلی با اهمیت بیاید و چیزهای دیگری کم اهمیت، و در نتیجه، آنچه را که قرآن با اهمیت میداند، عملا کم اهمیت بشمارد و آنچه را که قرآن اهمیتی نمیدهد، با اهمیت بشمارد. این خودش نوعی کجروی و انحراف از مسیر تعلیمات قرآن است. یعنی ما نباید قرآن را مطابق ذائقه خودمان تفسیر کنیم و یا مورد استشهاد قرار دهیم، بلکه اگر میخواهیم قرآن پیشوای ما باشد و ذوق ما ساخته شده قرآن باشد، باید ذوق خودمان را بر قرآن تطبیق دهیم.
استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج12، ص62
💠✨ @mojaradan ✨💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༄🤍༄
گر نور #عشق♥️
حق به دل و جانت اوفت
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی😍
🤍¦⇢ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎✿•••
🍁¦#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
مجردان انقلابی
💍💞💍 💞💍 💍 #رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 #رمان_اینک_شوکران 📚 #قسمت_هفد
💍💞💍
💞💍
💍
#رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑
ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌
#رمان_اینک_شوکران 📚
#قسمت_هجدهم
شام می خوردیم که زنگ زد اف اف رو برداشتم
گفتم: " کیه؟"
گفت: "باز کنید لطفا".
گفتم: "شما؟"
گفت: "شما؟"
سر به سرم میذاشت! ی سطل آب کردم، رفتم بالاي پله ها...
گفتم: " کیه؟"
تا سرش رو بالا گرفت که بگه منم،آب رو ریختم روي سرش و بدو بدو اومدم پایین!!! خیس آب شده بود...
گفتم: "برو همون جا که یک ماه بودي".
گفت: "درو باز کن جان علی جان من".
از خدام بود ببینمش در رو باز کردم و اومد تو سرش رو با حوله خشک کردم براش تعریف کردم که تو رفتی، دو سه روز بعد آقای موسوي و خانمش رفتن و این اتفاق افتاد...
دیگه ترسیده بود هر دو سه روز میومد یا اگه نمیتونست بیاد زنگ میزد...
《شاید این اتفاق هم لطف خدا بود او که ضرري نکرد منوچهر که بود، چیزي کم نبود. فکر کرد اگر بخواهد منوچهر را تعریف کند چه بگوید؟
اگر از دوستان منوچهر می پرسید میگفتند "خشن وجدي است."
اما مادر بزرگ می گفت: "منوچهر شوخی را از حد گذرانده."
چون دست مینداخت دور کمرش و قلقلکش می داد وسر به سرش میذاشت. مادر بزرگ میگفت: "مگه تو پاسدار نیستی؟ چرا انقدر شیطونی؟! پاسدارا همه سنگین و رنگینن".
مادر بزرگ جذبه ي منوچهر را ندیده بود و عصبانیتش را، وقتی تا گوشهاش سرخ می شد. فرشته تعجب می کرد که چه طور
می تواند اینقدر عصبانی شود و باز سکوت کند و چیزی نگوید، شنیده بود سیدهای حسینی جوشی اند، اما منوچهر اینطور نبود...》
پدربزرگ منوچهر سید حسینی بود. سالها قبل باکو زندگی می کردن. پدر و عموهاش همون جا به دنیا اومده بودن. همه سرمایه دار بودن و دم و دستگاهی داشتن، اما مسلمنها بهشون حق سیدی میدادن. وقتی اومدن ایران، بازم این اتفاق تکرار شده بود. به پدربزرگ بر می خورد و شجره نامش رو میفروشه. شناسنامه هم که میگیره، سید بودنش رو پنهان میکنه. منوچهر راضی بود از این کار پدربزرگ. می گفت: "یه چیزهایی باید به دل ثابت بشه، نه به لفظ".
#ادامه_دارد...
📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق
✍نویسنده:مریم برادران
🌼✨همانا برترین کارها،
کار برای امام زمان است✨🌼
@mojaradan
💍
💞💍
💍💞💍
💍💞💍
💞💍
💍
#رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑
ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌
#رمان_اینک_شوکران 📚
#قسمت_نوزدهم🎬
به چشم من که منوچهر یه مومن واقعی بود، سید بودنش به جا...
میدیدم حساب و کتاب کردنش رو... منطقه که میرفتیم، نصف پول بنزین رو حساب می کرد، می داد به جمشید. جمشید هم سپاهی بود. استهلاك ماشین رو هم حساب میکرد...
میگفتم: "تو که براي ماموریت اومدي و باید بریم گشتی. حالا من هم با تو برمیگردم. چه فرقی داره؟"
میگفت: "فرق داره ".
زیادي سخت می گرفت تا اونجا که میتونست، جیره اش رو نمیگرفت...
بیشتر لباس خاکی می پوشید با شلوار کردي...
توي دزفول یکی از لباسهاي پلنگیش رو که رنگ و روش رفته بود، برای علی درست کردم. اول که دید خوشش اومد، ولی وقتی فهمید لباس خودش بوده، عصبانی شد. ندیده بودم اینقدر عصبانی شه ...
گفت: "مال بیت الماله چرا اسراف کردي؟"
گفتم: "مال تو بود".
گفت: "الان جنگه. اون لباس هنوز قابل استفاده بود. ما باید خیلی بیشتر از اینا دلسوز باشیم ".
لباسهاش جاي وصله نداشت. وقتی چاره اي نبود و باید مینداختمشون دور، دکمه هاشو می کند میگفت: "به درد می خورن".
سفارش می کرد حتی ته دیگها رو هم دور نریزم. بذارم پرنده ها بخورن. برای اینکه چربی ته دیگ مریضشون نکنه یه پیت روغن رو مثل آبکش سوراخ سوراخ کرده بودم. ته دیگها رو توي آب خیس میکردم، میذاشتم چربی هاش بره، میذاشتم براي پرنده ها.
توي دزفول دیگه تنها نبودیم. آقاي پازوکی و خانمش اومدن پیش ما، طبقه بالا آقاي صالحی تازه عقد کرده بود و خانمش رو آورده بود دزفول، آقاي نامی، کریمی، ملکی، عبادیان، ربانی و ترابیان هم خونواده هاشون را آوردن اونجا...
هر دو خونواده یه خونه گرفته بودن...
مردها که بیشتر اوقات نبودن. ما خانمها با هم ایاق شده بودیم یه روز در میون دور هم جمع میشدیم، هر دفعه خونه
یکی...
یه عده از خونواده ها اندیمشک بودنن، محوطه ي شهید کلانتري. اونا هم کم کم به جمعمون اضافه می شدن...
از علی میپرسیدم: "چند تا خاله داري؟"
میگفت: "یه لشکر"!!
میپرسیدم: "چند تا عمو داري؟"
میگفت: "یه لشکر"!
#ادامه_دارد...
📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق
✍نویسنده:مریم برادران
🌼✨همانا برترین کارها،
کار برای امام زمان است✨🌼
@mojaradan
💍
💞💍
💍💞💍
از ازل آب و گلم گفت: که من کوثری ام
فاطمی دین و حسینی، حسنی، حیدری ام
سر در قصر بهشتیِ دلم بنوشته؛
که مسلمان مرام حسن عسکری ام!
من که مجنونم و آشفته، تو را میخوانم
سر بازار غمت، یوسف من، مشتری ام!
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
@mojaradan
کانال تخصصی هروله_۲۰۲۱_۱۱_۱۳_۱۵_۲۱_۵۷_۸۵۸.mp3
4.86M
•آمد امیر دیگری🎉🎉🎉
ماه منیر دیگری...
#سرود_زیبا
🎤#کربلایی_محمدرضاطاهری
#میلاد_امام_حسن_عسکری
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیـכڪم مبرـوڪ...✨🎉🎈😍
التماـس دعا♥️
#پایان_فعالیت
@mojaradan
•°~🕌🌤
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم ❤️
یکبارهدلمگفتکهبنویسکلامی
دروصفبلندمرتبهوشاهمقامی
دستیبهرویسینهنهادمونوشتم:
ازمنبهحسینبنعلیعرضسلامی..✋🏽
#صلےاللهعلیڪیااباعبدلله..🌿
.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
مۍشودروشنۍچِـشمِمنازراهبرسد...؟
انتظآرمنازامروز،بہآخَـربرسد...؟
درڪویر؎ڪهپرازسوزوپرازتشنگۍست؛
مۍشودشبنمۍاَزآیہڪوثربرسدシ..!؟
『اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
@mojaradan
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
🔰اگرچه پول شرط کافی برای ازدواج نیست اما شرط لازم است.
🔸داشتن پشتوانه مالی در ازدواج در کنار سایر فاکتورهای مهم مانند عشق و علاقه، سلامت جسم و روح و خانواده با آبرو تا حد زیادی استحکام ازدواج را تضمین میکنند.
🔹البته باید این نکته را نیز مد نظر داشت که بیشتر از پول، توانایی پول درآوردن از راه سالم است که نقش اصلی را بازی میکند.
🔸اگر خواستگاری دارید که از لحاظ مالی در شرایط خوبی نیست قبل از اینکه به او جواب مثبت و یا منفی بدهید به این نکات توجه کنید:
🔸آیا او پشتکار دارد و در دشواریها سخت کوش است؟
🔹شرایط مالی خانواده او چطور است؟
🔸اختلاف سطح مالی دو خانواده چقدر است؟
🔹با توجه به شغل و درامد فعلی و میزان تلاش او به آینده او میتوان امیدوار بود؟
🔸خودتان چقدر تحمل چالشهای مالی را دارید؟
🔹انتظاراتتان از زندگی آینده چیست؟
🔸برای پیشرفت در زمینه مالی در زندگی مشترک چقدر روی خودتان میتواند حساب کنید؟
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگری👌
💏دعای عروس و داماد......
❥︎𝕵𝖔𝖎𝖓༅❦︎
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
@mojaradan
❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༄🤍༄
مواظبـــــباش😁
🤍¦⇢ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎✿•••
🍁¦⇢ #کلیـــღـــــپ
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
🤍🍁@mojaradan
مجردان انقلابی
💍💞💍 💞💍 💍 #رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 #رمان_اینک_شوکران 📚 #قسمت_نوز
💍💞💍
💞💍
💍
#رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑
ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌
#رمان_اینک_شوکران 📚
#قسمت_بیست🎬
نزدیک عملیات بدر، عراق اعلام کرد دزفول رو میزنه. دزفولیها می رفتن بیرون از شهر.
می گفتن: "وقتی میگه، میزنه...".
دو سه روز بعد که موشک بارون تموم میشد برمیگشتن. بچه هاي لشکر می خواستن خانماشونو بفرستن شهر هاي خودشون، اما کسی دلش نمیومد بره...
دستواره گفت: "همه برون خونه ما، اندیمشک."
من نرفتم...
به منوچهر هم گفتم، ادعا داشتم قوي هستم و تا آخرش می مونم...
هرچی بهم گفتن، نرفتم...
پاي علی میخچه زده بود نمیتونست راه بره...
بردمش بیمارستان نزدیک بیمارستان رو زده بودن. همه شیشه ها ریخته بود. به دکتر پای علی رو نشون دادم...
گفت"خانم تو این وضعیت براي میخچه پای بچت اومدي؟ برو خونت". !
برگشتم خونه...
موج انفجار زده بود در خونه رو باز کرده بود.
هیچ کس نبود، توي خونه چیزي براي خوردن نداشتیم...
تلفن قطع بود...
از شیر آب گل میومد...
برق رفته بود...
باعلی دم در خونه نشستیم یه تویوتا داشت رد می شد آرم سپاه داشت، براش دست تکون دادم. از بچه هاي لشکر بودن.
گفتم: "به برادر صالحی بگید ما اینجا هستیم، برامون آب و نون بیارید".
آقاي صالحی مسئول خونواده ها بود.
هرچی می خواستیم به اون می گفتیم. یکی دو ساعت بعد اومد. نذاشت بمونیم. ما رو برد خونه ي دستواره...
《با چند تا از خانم ها رفته بود بیمارستان براي کمک به مجروح ها، که گفتند منوچهر آمده.
پله ها را دو تا یکی دوید. از وقتی آمده بود دزفول، یک هفته ندیدن منوچهر برایش یک عمر بود.
منوچهر کنار محوطه ي گل کاری بیمارستان منتظر ایستاده بود. فرشته را که دید، نتوانست جلوي اشکهایش را بگیرد...
گفت: "نمیدانی چه حالی داشتم. فکر میکردم مانده اید زیر آوار. پیش خودم می گفتم حالا جواب خدا را چه بدهم"
فرشته دستش را دور گردن منوچهر حلقه کرد و گفت: "واي منوچهر، آن وقت تو می شدي همسر شهید ."!!!
اما منوچهر از چشمهاي پف کرده اش فقط اشک می آمد...》
#ادامه_دارد...
📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق
✍نویسنده:مریم برادران
🌼✨همانا برترین کارها،
کار برای امام زمان است✨🌼
@mojaradan
💍
💞💍
💍💞💍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••『⏰🎞』••
* باعرض سلام خدمت شمابزرگواران میدونید امروز تولده،
* تولد پدر امام زمانمون، 😍🙈
* میگم گاهی وقتا یکی یه خوبی کوچیکی درحق پدر مادر ما میکنه ما خیلی خوشحال میشیم...
و همیشه درپی جبرانیم، خلاصه بگم حالا اگه شما واسه تولد
امام حسن عسکری(ع) ۱۰۰تا صلوات هدیه کنید،😍
به نظرتون فرزند بزرگوارش امام زمان (عج) برای ماچکارمیکنه...💚
* حالا هر کس حاجت داره...
۱۰۰ صلوات هدیه کنه.
اجرتون با فرزند بزرگوارش...❤
#پایان_فعالیت
─━━━━⊱♥️⊰━━━━─
@mojaradan
─━━━━⊱♥️⊰━━━━─
🌼⃟🚌
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم ❤️
محبوبم
دوستداشتنتانبہمن
قوتِزندگےمیدهد...
اجازهدهیدتاابد
دوستتانداشتہباشم❤️
💛|↫ #اربابمحسین
🌼|↫ #صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
@mojaradan