فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع با ماه مبارك
خداوندا !!! اين ماه رمضان را آخرين ماه رمضان عمر ما قرار ما مده و ما را مشمول رحمت بي كران خود فرما ، به حق پیامبر رحمتت و اهل بیت او که مظهر رحمت تو هستند
🌹 🍃🍂
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌#آموزش_نماز_عیدفطر
حتما ببینید که یه دفعه سر نماز
قنوت و رکوع رو اشتباه نرید 🤐😂😂
عیدتون هم پیشاپیش مبارک ❣️
╭┈────『💚🕊』
╰┈➤@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「 𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂 」
-
#عیدسعیدفطر♥️🍃
عید آسودگی از آتش غفلت
ورهیدگی از زنجیر نفس🍃
برشمامیهمانحضرتحقمبارک
•
-
🤍•
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
#شبتون_خدایی
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ•●•ـــــــــــ ـ ـ ـ ـ
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنید
#یک_فنجان_ارامش
🎞 تلاوت عبدالباســــــــــط سوره مبارکه حج آیه ۲۵
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋⃟📸
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
قوت غالب تربت ڪرببلا و ڪَشتہ ام با آن عجین!
ڪاش میشد فطریہ باشد حرم، پاے پیاده اربعین...😍😍
📸|↫ #صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
🦋|#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💚🦋|••
#تلسلام_ابها_الغریب
سلام مولایمن...
سلام غریب عالم...
مولاجانم❤️
🌙 این ماه
قوت غالبمان غم غیبت بود،
فطریهی امسال ما حسرتی است که
از نیامدنت گردنمان افتاده!
مولاجانم
از خدا خواستهام عیدیمان
تعجیل ظهورتان باشد...
صاحب مهربانیهای مدام،
مولاجانم
تو حجت خدایی، واسطهی فیض...
* به عنایت بیکران توست که
ستارگان آرزو
در شبانگاه تیره آدمیان نور میفشانند
من اما جز خودت آرزویی ندارم
دلم را به محبتت پیوند بزن...
روزتونمهدوی...
💚•••|↫ #اللهم_عجل_لولیک_فرج
💚••#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#انچه_مجردان_باید_بدانند
نشانههای عاشق شدن يك مرد را
بشناسيد.
🔹چشمهایش چه میگویند؟
شما میتوانید عشق نامزدتان را از نگاهش بشناسید. اگر هنگام صحبت کردن یا در مواقعی که کنار هم هستید، زیاد به شما نگاه میکند، این اتفاقات را بیمعنا ندانید. شاید هم او فردی خجالتی باشد و علاقه به دیدن شما را با نگاههای کوتاه، دزدکی و مکررش نشان دهد.
از طرف دیگر اگر نامزدتان عاشقتان باشد، با چشمهایش رفتارهایتان را کنترل میکند. وقتی در مورد موضوعی میخندد، به شما نگاه میکند تا ببیند که آیا شما هم میخندید؟ یا وقتی که احساس میکند از موضوعی رنجیدهاید، فورا به شما نگاه میکند تا ببیند که در چه شرایطی هستید. یادتان نرود که چشمها دروغ نمیگویند.
اگر در اغلب اوقات چشمان نامزدتان به شما دوخته شده است، نشانه این است که او عاشق شماست و اطلاعات درونی و شخصیت پنهان شما را واکاوی میکند.
مردها مغزی تصویری و کاملا مبتنی بر تصاویر دارند. مردمک چشم افراد عاشق بزرگتر میشود و فرد دارای چشمهای شفافتر و درشتتری میشود که حس خیس بودن یا اشکآلود بودن به او دست میدهد.
#مُُُــشـــــاوره
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و امام زمانم
عیدکم مبروک ❣❣
↫ یـا_مـہـدے_ادࢪڪنے❦
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَجــ🌙✨
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸✨
@mojaradan
#پسا_مجردی
"چه کادویی واسه همسرم بخرم؟!!!"
🍃 حواستون باشه که همسرتون با شما فرق داره. خیلی وقتها، ما همون کاری رو برای همسرمون انجام میدیم، که دوست داریم اون برای ما انجام بده. اما این خیلی اشتباه بزرگیه...!
✅ اگه خواستین واسه همسرتون کادو بخرین، باید ببینین اون چی نیاز داره، نه اینکه خودت چی دلت میخواد...
❎ هیچ وقت خریدهای ضروری زندگی رو به عنوان کادو براش تهیه نکنید...!
👈 آقای عزیز! ماشین لباسشویی، وسیله ضروری منزل به حساب میاد؛ نه کادو برای زن خونه...!
👈 خانم عزیز! اگه یه کم بگردی، حتما کادوی بهتری از جوراب و زیرپوش هم میتونی برای همسرت پیدا کنی !
❤️
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@mojaradan
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「 𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂 」
-
سخنرانۍ✨
آیتاللهمجتهدیتهرانی (ره)
امیتونبهخداباشه🤲🍃
•
-
🤍•
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ•●•ـــــــــــ ـ ـ ـ ـ
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
🦢•¦➺@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「 𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂 」
-
بخوان! به شکرانه توحید بخوان!
به شکرانه این عید!
بخوان، به پاس سرافرازیات
بخوان
"اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبرِیآءِ وَ الْعَظَمَةِ، وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ"
🌸عیـد شکرانه طاعات
برشما هموطنان مبـارک باد🌸
•
-
🤍•
#عید_فطر_مبارک
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ•●•ـــــــــــ ـ ـ ـ ـ
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
🦢•¦➺@mojaradan
مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛ کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد .
#مکیال_المکارم
🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛
کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد ...
✅یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه زهرا سلام الله علیهما ....
📍قسمت چهل و ششم
✅ ادامه ویژگیهای امام عصر ارواحنا فداه که موجب وجوب دعا بر ایشان است.
💠 امام نور است ....
همانطور که گفته شد، نور چیزی است که خودش ظاهر است و غیر خودش را هم ظاهر می کند و تردیدی نیست که امام علیه السلام به حسب کمالات و دلالاتی که دارد آشکارترین و ظاهرترین مخلوقات است،
امام باقر علیه السلام فرمودند:
هر کس از این امت صبح کند در حالیکه امام منصوب از سوی خداوند عزوجل ظاهر عادل نداشته باشد، گمراه و سرگردان خواهد شد.
بنابراین ظهور امام علیه السلام به موجب کمالات و دلالات او است.
البته شخص امام گاهی ممکن است از گروهی غایب شود و ممکن است برای آنها ظاهر گردد، ولی او درعین حال که غایب است، در منتهای ظهور و آشکاری است.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
والله امر ما از آفتاب روشنتر است.
وامام باقر علیه السلام درباره آیه:
" فامنوا بالله و رسوله والنور الذی انزلنا "
پس به خداوند و پیامبرش و نوری که ما نازل کردیم، ایمان بیاورید.
فرمودند: نور به خدا قسم نور امامان از آل محمد صلی الله علیه واله است تا روز قیامت.آنها نوری هستند که نزول بافته و بخدا قسم که نور خدا در آسمانها و زمین آنها هستند.
💠وجود حضرت مهدی ارواحنا فداه به طور خصوص نور است....
دلیل بر این مطلب چند روایت است از جمله:
در بعضی از زیارتهای جامعه در وصف آن حضرت چنین آمده است که:
نور انوار آنکه به همین زودی زمین بوسیله او تابناک می شود.
و در زیارت دیگر می خوانیم:
و نور او (خدا) در آسمان و زمین.
و در زیارت روز جمعه آمده:
سلام بر تو ای نور خداوند که هدایت جویان بوسیله او هدایت می شوند.
و همینطور روایات دیگر
📚 منبع: مکیال المکارم
▫️شب اگر بے یاد اربابم فرو بندم دو چشم
▫️صبح فردا چشم من بینا نباشد بهتر است
📍با مرور کتاب مکیالالمکارم با ما همراهباشید.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#کلاس_مهدویت
✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫
@mojaradan ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
انسان شناسی ۲۳.mp3
11.26M
#انسان_شناسی ۲۳
#استاد_شجاعی
☜ تا تمرین نکنی
☜ تا ورزیده نشی
☜ تا وسط میدون نری
☜ تا نجنگی ؛
✘رؤیای قهرمانی، بیشتر یه رؤیای خندهداره!
🎖آستینهات رو بزن بالا ... بیا وسط میدون و یکی یکی حریفهات رو از سر راهت بردار،
و قدمقدم بزرگتر و وسیعتر شو ...
- حالا این حریفها کجان؟
- این میدون کجاست؟
- قضیهی آستین بالا زدن، چیه؟
@mojaradan ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍄🌈••~
-
-
وقتۍ واس بچھ گل میخرن🙄💁🏻♀😂.
-
-
¦❤️¦⇢ #طنز
¦🌙¦⇢ @mojaradan
مجردان انقلابی
*🍀﷽🍀 رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋 #پارت۵۸ 📜 بابا رضا : آقای کاظمی ( غذا پرید تو گلو سر
*🍀﷽🍀
رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋
#پارت۵۹ 📜
رفتم تو اتاقم در کمدو باز کردمو داشتم انتخاب میکردم کدوم لباسو بپوشم
چشمم به لباسی که تازه خریده بودم افتاد
لباسمو پوشیدم ،خیلی توتنم قشنگ بود لباس کاملن بلند تا روی زمین کمرش کلوش بود بالاتنه هم با مروارید کار شده بود
یه شال نباتی که لبه هاش مروارید دوزی شده بود گذاشتم موهامو یه کم دادم بیرون ،ارایش ملایمی کردمو رفتم پایین
مریم جون: وااای عزیزززم چه ناز شدی برم یه اسپند دود کنم برات
بابا رضا هم بادیدنم لبخند زد
چشمام به ساعت خشک شد( نکنه نیاد، نکنه پشیمون شده) فکرم هزار راه رفت که یه دفعه صدای زنگ ایفون اومد
مریم : سارا جان تو برو تو آشپز خونه هر موقع صدات زدم چایی بیار
( از این کار اصلا خوشم نمیاومد ولی مجبور بودم )
- چشم
از داخل آشپز خونه صدا شونو میشنیدم
که یه دفعه امیر حسین اومد و دستشو اورد بالا و عدد ۷ و نشون داد گفت چایی بیار
خندم گرفت
یه دفعه مریم جون صدام زد : سارا جان چایی بیار
چایی رو داخل استکانا ریختم و رفتم داخل سلام کردم
امیر طاها به همراه پدر و مادر و خواهرش اومده بود فک کنم ازش کوچیکتر باشه
چایی رو دور زدم رسیدم به امیر طاها
سرش پایین بود و دستاش میلرزید
امیرطاها: دستتون درد نکنه
نشستم روی مبل کنار مریم
که یه دفعه مادر امیر طاها گفت : اگه میشه این دوتا جوون برن تو اتاق باهم صحبت کنن
( قلبم داشت میاومد تو دهنم ،ولی مجبور شدم)
بابا رضا: سارا بابا اقا امیرو به اتاقت راهنمایی کن
- چشم*
✍🏻فــــاطـــــمــه.ب
@mojaradan
*🍀﷽🍀
رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋
#پارت۶٠
من جلو حرکت کردم از پله ها رفتم بالا وارد اتاقم شدم ( شانس اوردم که اتاقمو مرتب کرده بودم صبح وگرنه ابروم میرفت)
روی تختم نشستم امیر طاها هم روی صندلی کنار میزم نشست
تا ده دقیقه چیزی نگفتیم
سرش پایین بود و پاهاشو تکون میداد
بعد بلند شد و گفت بریم
- بریم؟ ما که حرفی نزدیم
امیر طاها: مگه قراره چیزی بگیم
( راست میگفت چیزی نداشتیم واسه گفتن،چون همش فرمالیته بود )
بعد نیم ساعت رفتیم پایین
به بابا یه لبخندی زدم که بابا متوجه شد و گفت مبارکه
بابا رضا گفته بود چون ما همدیگه رو زیاد نمیشناسیم دوماه صیغه باشیم بعد دوماه عقد کنیم
منم چیزی نگفتم و قبول کردم
فردا صبح همراه مریم جون با امیر طاها و مادرش رفتیم واسه خرید حلقه و لباس
تو طلا فروشی اصلا امیر طاها نگام نمیکرد
مامانش هم میگفت پسرم خیلی خجالتیه ولی من میدونستم دلیلشو
فقط
حلقه ست ساده گرفتیم
لباسم فقط یه دست اونم واسه شب مراسم ،امیر طاها هم یه دست گرفت
بعد ظهر من رفتم ارایشگاه و به ارایشگر گفتم یه ارایش ملایم بکنه منو ،موهام بلند بود خواسم فر کنه موهامو
خیلی خوشگل شده بودم لباسمم یه پیراهن حریر بلند سفید که لبه پایین لباس پر بود از شکوفه های صورتی
به خاطر بابا لباسمو با حجاب برداشتم چون نمیخواستم ناراحت بشه
مریم جون اومد دنبالم ،با هم رفتیم خونه
مهمون خاصی نداشتیم فقط مادر جون و اقا جون بودن با خاله زهرا و آقا مصطفی ،عمو هادی و زن عمو صدیقه هم بودن
با همه سلام و احوالپرسی کردم رفتم تو اتاقم تا مهمونای امیر طاها بیان*
✍🏻فــــاطـــــمــه.ب
@mojaradan
*🍀﷽🍀
رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋
#پارت۶۱ 📜
روی تخت نشسته بودم و به عکس مامان فاطمه نگاه میکردم،اینجوری نگام نکن مامان،خودت خواستی این تصمیمو بگیرم ،وقتی از پیشمون رفتی فک این روزا رو نکردی نه؟ ولی الان خیلی دیر شده
برام دعا کن برم از اینجا
یه دفعه در باز شد
مریم جون : سارا جان بیا مهمونا و عاقد هم اومدن
از پله ها رفتم پایین همه دست میزدن
امیر طاها یه دسته گل پر از گلای مریم تو دستش بود اومد سمتم
امیر طاها: بفرمایید
- واییی دستتون دردنکنه
بعد رفتیم روی مبل دونفره نشستیم
عاقد خطبه رو خوند و منم گفتم بله
بعد از امیر طاها پرسید ، امیر طاها هم گفت بله
باورم نمیشد که به این راحتی همه چی تمام بشه
حلقه ها رو اوردن که بزاریم تو دست همدیگه
امیر طاها حلقه رو گرفت اروم گفت ببخشید،دستمو گرفت و حلقه رو گذاشت تو انگشتم
( چرا عذر خواهی کرد ما که محرم هم بودیم ) منم حلقه رو گذاشتم تو انگشتش
همه یکی یکی میاومدن جلو و تبریک میگفتن ،محسن و ساحر هم اومده بودن
ساحره دم گوشمم گفت: وااییی سارا این امیر چه جوری عاشقت شده ما نفهمیدیم
خندیدم و چیزی نگفتم
دنبال عاطفه میگشتم که دیدم یه گوشه کز کرده و گریه میکنه
بعد که خلوت شد عاطفه و آقا سید اومدن سمت ما و عاطفه لال شده بود و از چشماش اشک میاومد اون میدونست که من چرا ازدواج کردم
آقا سید: ببینید سارا خانم نمیدونم صبح تا الان فقط گریه دارن میکنه
عاطفه رو بغل کردمو : دختره دیونه چرا گریه میکنی ،باید خوشحال باشی الان
عاطی: حرف نزن ،جیغ میزنم ،دختره خل و چله احمق ،با زندگیت چه کردی
چیزی نگفتم
عاطفه به امیر طاها تبریک گفت و با اقا سید رفتن
مادر امیر طاها( ناهید خانم) اومد کنارمون و اشک تو چشماش جمع شد دستامونو گرفت و گذاشت روی هم
لرزش دستای امیر طاها رو حس میکردم
مادرش اومد جلو تر و بهم گفت مواظب قلب پسرم باش
(نفهمیدم چی گفت ،مگه از موضوع خبر داشت؟ امکان نداره امیر طاها گفته باشه)
مادرش که از کنارمون رفت امیر طاها دستمو ول کرد
همه مهمونا رفتن امیر طاها هم رفته بود منم رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم
و یه نفس راحتی کشیدم
به حلقه ام نگاه میکردم واقعن قشنگ و ساده بود خوابم برد
دو روزی از امیر طاها خبر نداشتم ،شمارشو هم نداشتم بهش زنگ بزنم
یادم اومد تو گوشی بابام شماره اش هست
به یه بهونه ای گوشی بابا رو ازش گرفتم شماره امیر طاها رو پیدا کردم داخل گوشیم ذخیره اش کردم*
✍🏻فــــاطـــــمــه.ب
ادامـــــــه. دارد.....
@mojaradan
4_310226054725763546.mp3
14.12M
#کنترل_شهوت
#بخش_اول
عوامل موثر درافزایش و یا کاهش تمایلات جنسی چیست؟
آیا بيماري هایی مثل خودارضایی،
منحصر به محدوده سنی خاصی است؟
آیا این بیماریها قابل درمانند؟
#استاد_شجاعی 🎤
@estemnna🌺