eitaa logo
مجردان انقلابی
14.1هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛ کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد .
📍قسمت پنجاه و نهم ✅ نتایج دعا برای فرج 💠رستگاری به شفاعت پیغمبر اکرم صلی الله وعلیه واله و نایل شدن به شفاعت بزرگ.... توسل به امام عصر علیه السلام در حقیقت توسل به پیغمبر اکرم صلی الله و علیه و اله و سلم است، در روایتی رسول اکرم میفرماید: من برای چهار گروه شفاعت میکنم هر چند که با گناهان اهل دنیا بیایند: مردی که ذریه ام را یاری کرده باشد، و مردی که مال خودش را هنگام سختی به ذریه ام بذل نماید، و مردی که ذریه ی مرا با زبان ودل دوست بدارد، ومردی که در نیازهای ذریه ام اهتمام ورزد هنگامی که رانده و فراری شوند. و قطعا دعا برای فرج محبت در حق ذریه ی رسول اکرم صلی الله و علیه و اله و سلم است. 💠وسیله به سوی خداوند متعال.... خدای تعالی میفرماید: "یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وابتغوا إلیه الوسیله وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون" در این آیه سه چیز سبب رستگاری و نجات معرفی شده که هرسه در دعا برای حضرت صاحب الزمان علیه السلام جمع است، زیرا که اولین مرتبه تقوی ایمان است و بدون تردید دعا برای آن حضرت نشانه ی ایمان و سبب کمال آن است ،و نیز از اقسام جهاد با زبان است ،همچنین وسیله به سوی خدای رحمان میباشد که دو معنی میتوان از آن برداشت کرد: 1⃣ رشته ارتباط و نزدیک شدن به خدای تعالی که دعا یکی از جلوه های آن است 2⃣ اینکه منظور از وسیله به طور خاص خود امام است که روایتی هم در تفسیر این آیه هست که امیرالمؤمنین فرمودند منظور از وسیله من هستم. لذا باتوجه به آیات و روایات زیادی که امامان علیهم السلام را هادیان امت و تنها راه برای قرب الهی و وسیله وصل به درگاه خدای تعالی میشمارند ،دعا کردن برای فرج امام عصر ارواحنا فداه وسیله ای است در راستای همین امر. 📚منبع: مکیال المکارم 🍀بی عشق مهدی در دل لطف صفا نیست لایق به خاک است آن دلی که مبتلا نیست 🍀هرروز باید از فراقش ناله سر داد مهدی فقط آقای روز جمعه ها نیست 📍با مرور کتاب مکیال‌المکارم با ما همراه‌باشید. ✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫 @mojaradan⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
👤 انسان شناسی ۳۶ @Asheghane_zohor ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
AUD-20220410-WA0082.mp3
10.95M
۳۶ ❣ عاشق‌ها اهلِ توحیدها رفقای خُدا و در یک کلام، اهل ایمان؛ نشونه دارند، علامت دارند، شرح حال دارند! راحت میشه تشخیص‌شون داد ... 💥 به هر مسلمانی نمیشه گفت ؛ مؤمن! @mojaradan ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⎝‌🖤ܲ🕊⎞ • 👤 • 🔅‹ممکنه امام زمان «عجل‌الله‌» از تو راضی باشه ولی متوجه نشی...› ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑═❁┄ @mojaradan
••|📆🥀|•• متن تسلیت رهبر درگذشت عالم واعظ استاد فاطمی نیا را تسلیت عرض میکنم.. 🖤•••|↫ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان 💖 قسمت اول صدای پیامک گوشیم که بلند شد با تمام قوا شیرجه زدم سمتش... به امید اینکه شاید عاکفه فکری به حال این روزهام کرده باشه و از این بی حوصلگی و پوچی بیام بیرون! ولی عاکفه نبود! پیام رو محمد کاظم فرستاده بود... به خودم گفتم: چقدر این مرد بی فکره! اما سریع خودم در مقابل این جمله ای که از ذهنم گذشت گارد گرفتم نه خدایش بی فکر نیست! بی دغدغه نه! بی خیال اینم نه! نمیدونم حتی اگر بی فکر و بی دغدغه و بی خیال هم نباشه که نیست! باز هم نمی تونه من رو درک کنه! در حالی که با حرص با خودم حرف میزدم نگاهی به جمله ای که برام فرستاده بود کردم! آخه این مرد چی با خودش فکر می کنه! من بهش میگم خسته ام از خودم... از این وضعيت... از اینکه بیشتر وقتها نیست... از اینکه حتی نمیدونم برای چی دارم زندگی مي کنم... چند بار گفتم محمد کاظم یه فکری به حال من کن.... اونوقت برگشته پیام میده: عشقم یادت باشه قلاب های کوچک بیشتر از قلاب های بزرگ ماهی صید می کنن!!! اومدم براش بنویسم: باور کن خسته ام از جملات کلیشه ای! که منصرف شدم ... چرا باید پیامی رو بفرستم که مطمئنم کلی میخواد توجیه و تحلیلش کنه! دقیقا با روش خودش، یه جمله به سبک خودش براش نوشتم: آقا محمد کاظم به من نگو ماه درخشانه، فقط تابش نورش را روی شیشه شکسته ها به من نشون بده تا درخشش را باور کنم... میدونستم با این جمله لجش در میاد... ولی اشکال نداره باید بدونه با حرف و چند تا جمله ی مثلا انگیزشی تغییری توی حال من بوجود نمیاد... اون نمی تونه من رو درک کنه چون اصلا توی موقعیت من نیست... همینجور که در حال غر زدن با خودم بودم، در کمال ناباوری دیدم جواب پیامکم رو خیلی سریع و مختصر داد!!! نشونت میدم... چقدر حرف زدن با این شیوه ی پیامک دادن مسخره است نمیدونستم الان با چه لحنی محمد کاظم این پیام رو داده! عصبانی شده یا واقعا برنامه ای داره! در هر صورت با اینکه محمد کاظم رو خیلی دوست داشتم توی اون لحظات برام مهم نبود که چکار میخواد بکنه و یا اینکه چه جوری میخواد بهم نشون بده! اینقدر حال روح من از این مدل زندگی کردن خراب بود که احساس میکردم به بی تفاوتی محض رسیدم... با همون حال دوباره لم دادم روی مبل... که صدای پیامک گوشیم دوباره بلند شد! به امید اینکه شاید ایندفعه عاکفه باشه و خبر پیدا کردن کاری رو بهم بده گوشی رو برداشتم... چقدر عجیب دوباره محمد کاظم بود ! معمولا سابقه نداشت وسط ماموریت هاش فرصت چند بار پیامک زدن به من رو داشته باشه! به تعجب خودم تاسف خوردم که این هم نتیجه ی یک زندگی رویایی با یک مرد رویایی! بی توجه به احساس منفی ذهنم، با خوندن متن پیامکش این بی تفاوتی در کمتر از چند دقیقه تبدیل به کوه غم شد! در این دنیا اگر همه چیز را فراموش کنی باکی نیست. تنها یک چیز را نباید از یاد برد. تو برای کاری به دنیا آمدی که اگر آن را به انجام نرسانی، هیچ کاری نکرده‌ای... بلند طوری که انگار محمد کاظم رو به رومه گفتم: خوب حرف منم همینه! کاش می فهمیدم من برای چه کاری به دنیا اومدم که امروز این حال و روزم نباشه... @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی پازل 💖 قسمت دوم در همین حین مبینا از در اتاقش اومد بیرون با حالتی خواب آلود سوالی پرسید: مامان، بابا اومده؟! گفتم: نه عزیزم ، برو بخواب... به جای اینکه بره داخل اتاقش، اومد توی بغلم! با یه حالت دلتنگی گفت: مامان چرا بابا اینقدر دیر میاد من دلم براش تنگ شده... با یه حسرتی، نفس عمیقم رو رها کردم توی فضا و مخالف رفتارم خیلی با اقتدر گفتم: عزیز دل مامان، یه دونه دختر خوشگل مامان، خودت که بهتر میدونی بابا کارش طوریه که باید مواظب خیلیا باشه تا بچه های مثل تو راحت بتونن بخوابن... نذاشت ادامه بدم با حالت ناز دخترونش ولی دل پر غصه گفت: اما من وقتی بابا نیست راحت نمی خوابم! خیلی می ترسم... دستم رو با آرامش کشیدم روی سرش و از بین موهای بلندش رد کردم و خواستم حالش رو عوض کنم گفتم: برای چی عزیز دلم؟ مامان که پیشته! نگاهم کرد و یه جور خاصه بچه گانه گفت: من که میدونم آخه شما خودتم می ترسی! خیلی قیافه قوی به خودم گرفتم و گفتم: دختر بلا از کجا میدونی! تازه مامان خیلیم شجاع! چند لحظه مکث کرد و انگار مردد بود بین حرف زدن و نزدن که گفت: مامان من زیاد دیدم نصفه شبا که بابا نیست تو چادر گل گلیت رو می پوشی و خیلی گریه می کنی... مامان تو از چی می ترسی؟ چرا گریه می کنی؟ چون بابا نیست!!! یه لحظه جا خوردم! آخه چی بگم به این بچه ی طفل معصوم! ترجیح دادم ذهنش رو ببرم جای دیگه گفتم: مبینا خانم چشمم روشن! این همه قصه برات میخونم یعنی الکی خودت رو به خواب میزنی؟ لبخند ریزی زد و گفت: نه مامان من خوابم میبره ولی نمیدونم چرا وقتایی بابا نیست چند بار بیدار میشم! گفتم: خیلی خوب حالا بریم یه قصه برات تعریف کنم که تاصبح خوابهای خوب خوب ببینی... بچه بیچاره چاره ای نداشت و جز پذیرفتن شنیدن قصه راه حلی برای دلتنگی نیمه شبش نبود! بعد از نیم ساعت خوابید ولی به سختی! سختی که محمد کاظم هیچ وقت نفهمیده و نمی فهمه! نگاهم به چهره ی معصوم مبینا بود و فکرم با اندوهی درگیر این زندگی جذاب ، که چقدر بر وفق مراد نداشته می گذشت! حسرتش اونجا بود که مثل فیلم های سینمایی قهرمانش مشخصه و حتما آخر داستان قهرمان کسی نبود جز محمد کاظم و من فقط این وسط نقش خاکستری رو داشتم که لوکیشن های فیلم رو پر کنه! کاش یه نفر یه بار نقش خاکستری ما رو هم می دید... وسط هیاهوی ذهنم دوباره صدای پیامک گوشیم بلند شد با خودم فکر کردم، چقدر این موجود بی جان خوبه که هرزگاهی من رو از تشویش افکارم میاره بیرون! احتمال دادم محمد کاظم باشه، ولی اینبار عاکفه بود نوشته بود: رضوان جون شیرینی بده که یه کار توپ برات پیدا کرده... قند توی دلم آب شد... باورم نمی شد که چقدر زود دعام مستجاب شد... انگار دنیا رو بهم دادن، انگار کارگردان این دنیا تصمیم گرفته بود نقش من هم پر رنگ دیده بشه! @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸
4_310226054725763620.mp3
4.68M
خودارضایی، چه ضررهایی به بدن انسان وارد می کند؟ آیا این آسیب ها، قابل جبران هستند؟ آیا می توان، از شر این بیماری و آسیب هايش رها شد؟ 🎤 @mojaradan🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا