مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان پازل 💖 #بر_اساس_واقعیت قسمت دهم چشمهاش رو ریز کرد و با اخم گفت: بعد این همه سال زندگی
🌸🌸🌸🌸🌸
💖پازل💖
#بر_اساس_واقعیت
قسمت یازدهم
زد به شونه ام و گفت: بعله همین درسته!
بعد هم خانمم اینجایی که من میگم از شما سوال نمی کنن چه خبر؟!
از شما تحقیق میخوان...
پریدم بین حرفش و گفتم: نه محمد کاظم!
من اصلا خوشم نمیاد تفتیش کنم و توی کار مردم دخالت کنم و مدام توی زندگی این و اون سرک بکشم!!!!
یه خورده چپ چپ نگاهم کرد و گفت: دست شما درد نکنه! شما که زن منی این حرف رو بزنی تکلیف بقیه معلومه!
مگه ما توی زندگی مردم سرک میکشیم خانم!
اتفاقا ما فقط با اونهایی کار داریم که اهل سرک کشیدن توی همه چیز هستن!
حالا اگه لازم هم بشه برای پیدا کردن این جماعت کاری هم بکنیم که دوست نداشته باشیم ولی انجامش برای اسلام و انقلابمون منفعت داشته باشه ما هم انجام میدیم چون هدفمون مقدسه!
هر جایی که اولویتمون به جای دوست داشتن های خودمون هدف مقدسمون باشه میتونیم پیش بریم و پیش ببریم وگرنه که چه ها که نمیشه...
ضمنا عزیزم من منظورم از اینکه تحقیق میخوان انجام کار پژوهشی بود، نه کارهای مربوط به اداره!
کلا این بنده خدایی که میگم موسسه ی پژوهشی داره و ربطی به اداره نداره خیالت راحت!
گفتم: جون من، واقعا داری میگی هیچ ربطی به کارت نداره!
بدون توریه و توجیه و در نظر گرفتن مصلحت!
خندش گرفت گفت: از دست تو رضوان!
آره واقعا دارم میگم هیچ ربطی به کار من نداره!
لبخند رضایت بخشی روی لبم نشست و اومدم به سبک خودم با دو تا حرکت کماندویی_چریکی از محمد کاظم تشکر کنم و ابراز احساسات بروز بدم که دستای مبینا از پشت سرم، دور گردنم قفل شد!
تازه از خواب بیدار شده بود...
محمد کاظم با خنده گفت: خدا به من رحم کرد...
بعد انگار مبینا رو که دید خندش یکباره محو شد! رو کرد به من و گفت: راستی مبینا رو میخوای چکار کنی؟!
منم خیلی قاطع گفتم: نگران نباش آقا ، من حواسم هست از مسئولیت اصلیم جا نمونم!
شاید زحمتم چند برابر بشه ولی مهم اینه هدفم مقدسه!
و برای رسیدن بهش حاضرم تمام تلاشم رو بکنم!
وقتی قاطعیت من رو دید دوباره لبخند زد و گفت: خوب خداروشکر خانم ما جزو خواص و خوبان عالمه!
من هم حسابی ذوق زده از این جمله ی ناب تحسین برانگیز شدم...
اما با ورودم به مجموعه ای که محمد کاظم بهم معرفی کرده بود، خیلی طولی نکشید که فهمیدم با خواص و خوبان عالم خیلی فاصله دارم...
باورم نمیشد تغییر زندگیم از یه تحقیق پژوهشی شروع بشه!
اون هم یه تغییر بزرگ که دست تقدیر هم زمین و زمان رو براش مهیا کنه تا من رو محک بزنه که چند مَرده حلاجم !
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
💖پازل💖
#بر_اساس_واقعیت
قسمت دوازدهم
محمد کاظم آدرسی بهم داد و گفت : فردا برو اینجا بعد هم بگو از طرف آقای فلانی اومدم خودشون راهنماییت می کنن...
با حالت خواهش گفتم: آقاااا نمیشه باهم بریم ؟
یه نیمچه لبخندی زد و گفت: والا من حرفی ندارما فقط اینکه اونجا همشون خانم هستن، من کجا بیام!
با این حرفش کلی خوشحال شدم و گفتم: وای جدی چقدر خوب! بعد یه لحظه جدی شدم و با شیطنت گفتم: رفیق شما که آقا باشن چطوری بین این همه خانم آشنا دارن!!!
همینطور که داشت بلند میشد تا با مبینا بازی کنه چشمکی زد و گفت: خانم، ما رفیق ناباب نداریم مدیرش خانمشه!
با حرفهای محمد کاظم حالا خیالم راحت تر بود و با یه شور و شوق عجیبی آدرس رو از محمد کاظم گرفتم...
خدا میدونه تا فردا دل توی دلم نبود خیلی دوست داشتم زودتر این مجموعه ای که انتخاب محمد کاظم بود رو ببینم!
و طبق قاعده ای که وقتی دوست داری زمان زودتر بگذره ساعت آهسته آهسته و خرامان خرامان میگذره و قشنگ جون به لب میشی !
اما خوبیش اینه که میگذره....
فردا صبح زود آماده شدم، مبینا رو بردم خونه ی مادرم و راهی محل کار جدید شدم تا ببینم چی پیش میاد!
چون تنها بودم کمی استرس داشتم...
و مثل همیشه صلوات راهکار آرامش بخش روح به دادم رسید و حالم رو مدیریت کرد?
به محل آدرس که رسیدم کاملا مشخص بود که با یک مجموعه ی علمی_پژوهشی رو به رو ام ، و این برای من که عاشق کار تحقیقی بودم حس خوبی بود و شاید یه فرصت طلایی تا خودم رو بهتر بشناسم قدم هام رو تندتر برداشتم تا زودتر برسم...
برعکس مجموعه ی قبلی اینجا محیطش کاملا محیط آموزشی بود وقتی از کنار اتاق ها عبور میکردم تا به دفتر برسم و می دیدم تعداد زیادی از افراد داخل اون محیط مشغول به کار هستن ولی جالب بود که سکوت بیشتر فضاش رو پر کرده بود...
داخل دفتر مدیر که رفتم دو تا خانم دیگه هم روی صندلی نشسته بودند که داشتن با هم راجع به موضوعی صحبت میکردن، خودم رو که معرفی کردم، خانم عزیز الهی که ظاهرا مدیر خودش بود جلو اومد و خیلی گرم باهام حال و احوال کرد...
من هم با رغبت صحبت کردم و در نهایت قرار شد بریم اتاقی که باید مشغول بشم رو بهم نشون بده ...
اتاق بزرگی بود که سه_چهار تا خانم هم پشت میزها مشغول بودند، دو تا میز خالی هنوز داشت که طبیعتا یکیش برای من بود...
خانم عزیز الهی دستم رو گرفت به پشت یکی از همون میزها هدایت کرد و با لبخند اما خیلی جدی گفت: خوب خانم ربانی معمولا چند روز اول برای افراد دیگه روند و جهت آشنایی با کار هست اما با توجه به صحبت ها و روحیه شما ان شاءالله از همین الان شروع کنید و مشغول بشید. شما رسما دیگه به مجموعه ی ما پیوستید و ما رسما کارهای خواسته شده رو ازتون به موقع و کامل میخوایم!
با لبخند و قاطعیت گفتم: حتما! ناامیدتون نمی کنم اما نمیدونستم که قراره بیفتم توی سختی!!! سختی که اولش خیلی راحت به نظر می رسید....
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
6613993905.mp3
3.04M
#کنترل_شهوت
#بخش_هجدهم
خلوت ها، و تنهایی ها،
مهمترین عامل در تحریکات جنسی، و ابتلا به بیماری خودارضایی هستند...
برای خلوت هايمان برنامه ریزی کنیم.
#استاد_شجاعی 🎤
@mojaradan🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#یا_اباعبدالله_ع🌷
از عشق #حسین دل بریدن ممنوع
غیر از غم #ڪربلا شنیدن ممنوع
روے دل من نوشتہ جز #ثارالله
رفٺ و آمد هرڪس اڪیداً ممنوع
#نحن_عشاق_الحسین💫
#اللهـم_ارزقنا_ڪربـلا🙏
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
@mojaradan❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💚🦋|••
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
بالاو پرم به درد پریدن نمیخورد
بالا نمیبرند مرا با این بال ها...
با احتمال امدنت گریه میکنم
یعقوب کرده اند مرا این احتمال ها...
[الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج💙]
💚•••|↫ #اللهم_عجل_لولیک_فرج
💚••#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_دوم
#ازدواج سالم این شکلی است
🔷 پروژه های مشترک دارند:
زوج موفق زندگی واقعا" اشتراکی دارند. یعنی علایق و فعالیت های مشترک زیادی دارند و از همراهی یکدیگر لذت می برند.
🔶 حیطه فردی دارند:
شاید در اوایل ازدواج همه زوج ها به هم چسبیده باشند و همه کارهایشان دو نفری انجام شود اما کم کم باید از هم فاصله بگیرند تا حریم فردی شان هم حفظ شود و استقلال هر کدام باقی بماند. زوج های موفق می دانند قرار نیست ازدواج همه ابعاد رشد فردی را تحت تاثیر قرار دهد و علاقمندی های فرد را از او بگیرد. آنها خلوت خود را دارند، گاهی برای دوستانشان، علاقمندی هایشان و پیشرفت شخصی وقت می گذارند و برای وقت شخصی یکدیگر ارزش و احترام قایلند.
🔷 حامی و کمک حال یکدیگرند:
زوج های موفق تقسیم کار مشخصی دارند. مسئولیت های زندگی و کارهای خانه را با هم تقسیم کرده و آن را برای هم جذاب می کنند.
🔶 یکدیگر را تضعیف نمی کنند:
هیچ چیز به اندازه تحقیر و سرزنش رابطه یک زوج را خراب نخواهد کرد. در زوج های موفق طعنه، کنایه، غر، تحقیر، تمسخر و سرزنش جایی ندارند.
🔷همدیگر را تغییر نمی دهند:
وقتی احترام و تشابه و تناسب اساس یک رابطه باشد، زوج ها تلاشی برای تغییر یکدیگر نمی کنند. آنها به یکدیگر اعتماد دارند، همدیگر را همانطور که هستند می پذیرند و به جای این که هر کدام شبیه دیگری شوند، سعی
می کنند به نقطه مشترک و تفاهم برسند.
#پایان
@mojaradan
45.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قطره_ای_عبرت
⭕سریال #قطره_ای_عبرت (کلید اسرار)
📌داستانیبادرسهایاخلاقیوسرشاراز
عبرت
#این_داستان_اعتیاد
#قسمت_دوم
@mojaradan
🔴 #در_اولویت_بودن_همسر
💠 بیشتر زوجین قبل از ازدواج و در دوران نامزدی به همدیگر تعارف میکنند مثلاً درب ماشین را برای هم باز میکنند، صندلی میز غذاخوری را بیرون میکشند و با دقت به حرفهای هم گوش میکنند؛ اما بعد از ازدواج اکثر این رفتارها ترک میشود.
💠 زوجین موفق همدیگر را در اولویت هر کاری قرار میدهند. البته این به معنای این نیست که زن و مرد رفتار رسمی با همدیگر دارند و مدام در حال تعارف کردن هستند! بلکه منظور این است که زن و شوهر به حرفهای طرف مقابل علاقه نشان میدهند، او را جدی میگیرند و رفتار #احترام آمیزی دارند. در واقع #زوجین_موفق برای یکدیگر وقت میگذارند و از افکار، احساسات، علایق و مشکلات طرف مقابل سرسری و به سادگی نمیگذرند!
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج خواهر و برادر دهه نودی 😍
حضرت آقا حفظه الله فرمودندفرهنگ به مثابه تنفس اکسیژن است.
کار فرهنگی ماندگار یعنی همین 👆
وااااای فقط اون کوچیکه👏👏👏
#سلام_فرمانده
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به این جمله خیلی اعتقاد دارم
که میگه میروند فدای سرت...
میمانند خوش بحال لحظه هایشان...!
وقتی آدم از ذات و شخصیت خودش
مطمئن باشه موندن و رفتن آدمای
اطرافش بهش ضرر نمیزنه ...
#انگیزشی
@mojaradan♥️💚
مجردان انقلابی
#مشاوره #جلسه_بیستم_سه #شاهین_فرهنگ ❣ @mojaradan❣
#ارسالی_از_کاربران
سلام وقتتون بخیر
خیلی ممنون از کانال پرمحتوا و خوبتون
جلسه بیست و دو مشاوره دکتر فرهنگ جا موند فرستاده نشد ممنون میشم بفرستین در کانال ما دنبال میکنیم
متشکرم🌹🌹🌹
#ادمین_نوشت
با عرض سلام و ادب
شرمنده چتد رور کسالت دارم و حواسم نبود و دقت نکردم که جلسه ۲۲ جا مونده فردا حتما گذاشته میشه
حلال کنید .
از بزرگواران پوزش میخوام و حتما دقت بیشتری از این به بعد صورت میگیره
درپناه_خدا_باشید
#یا_علی
@mojaradan
4_5774108729427365316.mp3
16.52M
«سلام فرمانده» آذری ها به زبان ترکی چه زیبا و دلنشین می شه😍👌
#سلامفرمانده
┅═❈🍃🌸🍃❈═┅
@mojaradan
مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 📍قسمت شصت و چهارم ✅ نتایج دعا برای فرج 💠آثار نیکی به والدین برای دعا کننده.....
#مکیال_المکارم
📍قسمت شصت _پنجم
🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛
کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد ...
✅یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه زهرا سلام الله علیهما ....
✅ نتایج دعا برای فرج
💠اشراق نور امام در دل دعا کننده....
بدون تردید حالتها و تغییرات مختلفی به سبب اعمالی که از انسان صادر میشود، و در دل او حاصل میگردد و این معنی را با وجدانمان درک میکنیم.
خداوند در وصف اهل ایمان میفرماید:
آنان که چون خداوند یاد شود، دلهایشان را ترس میگیرد.
و درباره اهل کفر میفرماید:
سپس با آن همه آیات دلهایتان قساوت گرفت که همچون سنگ یا سخت تر از آن شد.
هر چقدر عمل صالح نزد خداوند ارزنده تر باشد، تاثیرش هم در روشنایی دل بیشتر است.لذا بعد از معرفت خداوند و معرفت پیغمبر صلی الله و علیه واله، چیزی مهمتر از محبت و ولایت امیرالمومنین و اولاد طاهرینش نیست.
امام باقر علیه السلام فرمود:
به خدا سوگند که نور امام در دلهای مومنین از آفتاب در روز ، روشنتر است و امامان دلهای مومنین را نورانی می کنند.
از همه مطالبی که آوردیم عظمت و اهمیت مداومت و اهتمام در دعا برای مولای غایب از دیدگان، نزد خداوند معلوم میشود و این عمل ارزنده مایه زیاد شدن اشراق نور امام علیه السلام در دل دعا کننده خواهد شد و موجب توجه امام علیه السلام در دل او خواهد شد.
💠 مایه ی طول عمر ....
اهتمام و مداومت در دعا برای حضرت قائم علیه السلام و تعجیل فرج و ظهور شریفش، مایه طول عمر است.
در اینجا درباره چند موضوع بحث میکنیم:
1⃣ صله رحم مایه طول عمر است.
امام باقر علیه السلام فرمود:
صله ارحام، اعمال را پاک و اموال را افزون و بلا را دور می سازد و حساب را آسان نموده و اجل را به تاخیر می اندازد.
2⃣ صله رحم پیغمبر صلی الله علیه واله موکدتر و بهتر است.
امام باقر علیه السلام فرمود:
هر آن کس که پدران دینی اش، محمد و علی و نزدیکان آنها نزد او گرامی تر و محبوب تر باشند، از پدران خودش و نزدیکانش، خداوند به او خواهد گفت: آنکه بهتر بود، برتر داشتی و آنکه شایسته تر بود، ایثار کردی، حتما تو را در بهشت جاویدانم و همدمی اولیائم، پیش تر قرار میدهم.
3⃣ اینکه دعا، صله و احسان است.
احسان و صله به دو امر حاصل میشود:
اول) منفعت رساندن به دیگری
دوم) دفع زیان از غیر
و هر دو با دعا کردن حاصل میشود.
چون از منافع بزرگ و ارزشمند احترام است و بدون تردید دعا کردن نوعی احترام است.
دعا برای تعجیل در ظهور امام زمان علیه السلام با شروطی که مقرر شده، سبب جلو افتادن آن است و با آن، همه جور خیر و برکت آشکار می گردد و همه ضررها از بین میرود، و نیز از جمله آثار دعا مسرت و خرسندی کسی است که برایش دعا میشود و سرور آن حضرت خود منفعتی عظیم است.
و دیگر دانستیم که دعا در جلو افتادن ظهور حضرت قائم علیه السلام تاثیر دارد و با ظهورش از خود و شیعیانش غم و اندوه برطرف میشود و خود دعا در رفع هم و غم موثر میباشد.
📚منبع: مکیال المکارم
🍀خرم آنروز که مشتاقی به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد
🍀لذت وصل ندانست مگر که آنکس
که پس از دوری بسیار به یاری برسد
📍با مرور کتاب مکیالالمکارم با ما همراهباشید.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#کلاس_مهدویت
✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚
@mojaradan⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
AUD-20220329-WA0010.mp3
11.77M
#انسان_شناسی ۴۲
#استاد_شجاعی
#استاد_حیدری_کاشانی
📌آموختیم که علامت سلامتِ باطن و خاموش بودن جهنمهایِ نفس؛
"سلامت قلب " انسان است!
▪️شاخصههای سلامت قلب چیست؟
▫️مهمترینِ این شاخصهها کدام است؟
▪️از کجا بفهمیم، قلبِ ما هم، قلبِ سالمی است؟
@mojaradan ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥😯😯 مدارس لاکچری سگها در ایران با برنج ایرانی!
🔺 مهدهای لاکچری این بار برای سگها؛ مهدهایی که استخر، پذیرایی با مرغ و برنج ایرانی و سرویس رفتوبرگشت دارند!🙄😐
🔸هزینه هر روز نگهداری حدودا ۳۰۰هزار تومان و آموزش ۱۵روزه ۴ تا ۶ میلیون است.
🔸هزینه عجیب آرایش سگها و عملهای زیباییشان را در این ویدئو ببینید.
#به_کجا_چنین_شتابان
بعضی ها واقعا ندارن و برنج به بچه هاشون بدن بعد بعضی ها سگهاشون مهد کودک و با برنج ایرانی تغذیه میکنند
یاد سریال ماشاءالله میافتم که باجناغش سگش با شامپو خارجی میشوست بعد ماشاءالله میگقت ما نداریم شامپو بزنیم سرمون .
واقعا حالا مذهبی ها برای محرم خرج کنند و برن کربلا میگن پولهای اضافه هست و برای فقیرها خرج کنند .😔😒
@mojaradan
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸 💖پازل💖 #بر_اساس_واقعیت قسمت دوازدهم محمد کاظم آدرسی بهم داد و گفت : فردا برو اینجا بعد هم
🌸🌸🌸🌸🌸
💖پازل 💖
#بر_اساس_واقعیت
قسمت سیزدهم
خانم عزیز الهی، خانم کناریم رو به فامیل عطایی صدا زد و گفت: زحمتتون موضوعات رو به خانمربانی تحویل بدید تا برای شروع یکی رو انتخاب کنن و بعد از تحقیق و تصمیم نهایی ثبت کنن تا ان شاءالله طی تاریخی که میگن تحویل بدن بعد هم موفق باشید گفت و اتاق رو ترک کرد...
خانم عطایی سری تکون داد و کمتر از چند دقیقه بعد چند صفحه لیست از موضوعاتی که باید راجعبشون تحقیق میشد رو جلوم روی میز گذاشت...
نگاهی به لیست موضوعات که انداختم به نظرم موضوعاتشون خیلی دیگه تحقیقاتی_پژوهشی بودند من دنبال یه موضوع خاص بودم !
دو، سه صفحه ی اول رو ورق زدم داشتم نا امید میشدم اما یکدفعه یه موضوع چشمم رو گرفت و لبخند رو نشوند روی لبم و پیش خودم گفتم: همینه من دنبال همینم! و بدون اینکه تحقیقی کنم و یا حتی سرچی که ببینم چقدر اطلاعات نیاز داره موضوع رو پیش خانم عطایی ثبت کردم!
اینقدر ذوق موضوع رو داشتم اصلا به این فکر نکردم منابعش رو از کجا باید بیارم ؟! اصلا منبع داره یا نه؟!
خانم عطایی که متوجه ذوق زدگی من شده بود گفت: نمیخوای بیشتر بررسی کنی؟
مطمئنی همین موضوع رو ثبت کنم؟!
خیلی شیک و قاطع گفتم: بله مطمئنم همین خوبه یعنی عالیه! زحمتتون برام ثبت کنید ...
عنوان موضوع بررسی شخصیت های تاثیر گذار اسلامی در صد سال معاصر بود.
خیالم که از ثبت موضوع راحت شد خیلی با هیجان رفتم سراغ لپ تاپی که روی هر میز بود و متصل به اینترنت، شروع کردم به جستجو و سرچ کردن...
باورش سخت بود که چیزی من دنبالش بودم با چیزی که میدیدم زمین تا آسمون فاصله داشت!!!
از فلان زیست شناس گرفته تا فلان سیاست گذار رو جزو افراد تاثیر گذار نام برده بودند ولی شخصیت هایی که من دنبالشون بودم نامی نبود!!!
وسط این گشت و گذار مجازی برام جالب بود اینکه توی یک کتاب معتبر خارجی اولین شخصیت تاثیر گذار دنیا رو حضرت محمد صلی الله علیه و آله معرفی کرده بود و بعد بقیه افراد به تناسب ذوق و سلیقه ی نویسنده! و به نظرم این نشان از سطح انصاف و شعور اون نویسنده رو می رسوند...
اینقدر مشغول تحقیق توی اینترنت شدم که نمیدونم زمان چطوری گذشت...
فقط وقتی به اطرافم نگاه کردم دیدم همه مشغول جمع و جور کردن کیف و پوشیدن چادرهاشون هستن!
برای روز اول بد نبود هر چند که انتظار داشتم کلی مطلب توی این دنیای مجازی ببینم اما ندیدم! ولی هنوز اینقدر انگیزه داشتم که به این سرعت ناامید نشم!
بعد از اولین روز کاری پر هیجان رفتم خونه ی مامانم پیش مبینا، منتظر محمد کاظم شدم تا نهار رو هم همونجا دور هم بخوریم که محمد کاظم بهم زنگ زد گفت: کجایی؟
گفتم: تازه رسیدم خونه مامان، منتظرتیم تا با هم نهار بخوریم...
با حالت خاصی گفت: رضوان میشه مبینا یه دو ساعت بیشتر پیش مامانت بمونه تا نهار رو دو نفره با هم بریم رستوران!
با این جمله اش تنم لرزید....
طی تجربه های قبلیم وقتی اسم رستوران میاد اون هم دونفری یعنی یه ماموریت خطرناک خارج از کشور در راه که ممکنه....
نه فکر کردن بهش هم وحشتناکه!
خوشحالی سرکار رفتنم و تمام حرفهایی که آماده کرده بودم که براش بگم با همین یه جمله اش تبدیل شد به ترس و نگرانی و دلهره ...
🍁نویسنده: سیده زهرا بهادر 🍁
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
💖پازل 💖
#بر_اساس_واقعیت
قسمت چهاردهم
گفتم: نه محمد کاظم ترجیح میدم همین جا خونه ی مامانم نهار بخوریم!
با حالت خاصی از پشت گوشی گفت: رضوان ممکنه از دستت بره بعدا حسرتش رو بخوریا!
از ما گفتن فرصت ها مثل ابر میگذرن نگی نگفتیا نفس خانم!
مونده بودم توی حالت برزخ ...
اگر می گفتم باشه که یعنی رسما اوکی دادم و راضی هستم ماموریت بره!
اگر می گفتم نه بالاخره توی این چند روز مخم رو میزد و راضیم میکرد و میرفت اونوقت من میموندم و حسرت نرفتن!
بعد از یه مکث طولانی گفتم: باشه میام فقط رستوران بردنت که مثل چلو مرغ شب های قبل از عملیات نیست که ان شاءالله !
خندش گرفت و گفت: بپوش که ده دقیقه ی دیگه جلوی در خونه ام....
از مامانم عذر خواهی کردم اما توضیح ندادم که قضیه چیه فقط سر بسته گفتم مامان شما با نوه ی گلت بازی کنین، من و محمد کاظم زود بر می گردیم.
بنده خدا گفت: نهار پس چی ؟
گفتم: محمد کاظم گفت یه کاریش می کنیم...
آماده رفتم جلوی در ایستادم...
دل تو دلم نبود...
یعنی ایندفعه کجا میخواد بره ماموریت!
چند روزه است؟ داشتم توی ذهنم با خودم کلنجار می رفتم که اگر اینبار توی جواب دادن بپیچونتم خودش میدونه!
آخه چقدر من باید حرص بخورم...
پنج سال ازدواج کردم به اندازه ی پنجاه سال توی زندگی استرس و حرص و جوش خوردم...
نفس عمیقی کشیدم و همینطور دیوانه وار جلوی در قدم میزدم و در حالی که با خودم مدام حرف میزدم یه مسیر تکراری رو می رفتم و برمی گشتم که یکدفعه با صدای ترمز شدید میخکوب شدم!
بعله حضرت آقا بودند با چهرهای شاد و بشاش!
با حرص نشستم توی ماشین و بدون اینکه نگاهش کنم در رو محکم بستم!
گفت: یا الله سلام علیکم بر رضوان دنیای من....
مختصر گفتم: سلام...
مثل همیشه که اینجور مواقع می خواست دل من رو نرم کنه به شوخی گفت: بیا نگاه کن مردم زنشون رو میبرن رستوران ، شوهراشون رو حلوا حلوا میکنن که چه مرد خوبی داریم!
اونوقت من زنم میخواد بزنتم که می خوام ببرمش رستوران!
حرفی نزدم فقط چشمام رو ریز کردم و بهش خیره شدم...
با دیدن چهره ی من، به حالت تضرع خاصی دستهاش رو برد بالا و گفت: یا ابوالفضل خودت بهم رحم کن!
که از حالتش خندم گرفت...
از خندم ذوق کرد و گفت: این درسته خانمم!
بعد هم در حالی که راه افتاد ادامه داد: واقعا مگه اینکه حضرت ابوالفضل کار رو درست کنه!
کمتر از چند ثانیه بیشتر نگذشته بود که با بغض گفتم: محمد کاظم میشه رستوران نریم من اصلا دلم نمیخواد بریم رستوران! بعد هم اشک هام ریخت...
یه دستش به فرمون ماشین بود، اون یکی دستش رو گذاشت روی شونه ام و گفت: باشه خانمم هر جا تو بگی میریم فقط قول بده گریه نکنی! قراره مثل همیشه یه حال خوب یادگاری بمونه!
ولی مگه این بغض لعنتی می گذاشت که من جلوی خودم رو بگیرم!
هم اون میدونست ماجرا چیه، هم من!
ولی به روی خودش نیاورد خیلی مثلا پر انرژی گفت: خوب حالا که قراره رستوران نریم پس بیا بریم همون ساندویچی که اولین بار با هم توی دوران نامزدیمون رفتیم!
برای اینکه دوباره اشک هام جاری نشه، فقط سرم رو به نشونه ی تایید تکون دادم...
رسیدیم اما چه رسیدنی...!
#ادامه_دلرد
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸
202030_10492558.mp3
5.43M
#کنترل_شهوت
#بخش_نوزدهم
همه کشش ها...و تمایلات نفسانی...
از جمله التهابات جنسی ،
با ریسمان ایمان، قابل مهارند!
وقتی هدف....بزرگ باشد؛
قدرت انسان نیز، عظیم می شود.
#استاد_شجاعی 🎤
@mojaradan🌺