eitaa logo
مجردان انقلابی
14.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 معرفی نماز به عنوان عامل آسیب رسان به بدن توسط دکتر براتی جراح زانو در برنامه طبیب😳😳 ۲۸خرداد، شبکه سه. آقای دکتر این آمارو از کجا آورده؟ کیه که ندونه شیوع آرتروز مربوطه به عوامل مختلفیه؟ مؤلفه های متنوع سبک زندگی و تغذیه و ورزش و توده بدنی و .... انقدر موثرند اونوقت صاف رفتی سراغ نماز؟!😨 ❎ انتقادمونو به گوششون برسونیم. ☎️تماس با ۱۶۲ 📱پیامک به ۳۰۰۰۰۱۶۲ ☎️ تماس با شورای نظارت ۶۴۰۴۰ ☎️ تماس با روابط عمومی شبکه سه ۲۷۸۶۳۰۰۰ 📱پیامک به شبکه سه ۲۰۰۰۰۳۳۳ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خواهش حقیرانه مسیح علینژاد از آمریکا😐😂 🔹 پس از دریافت جایزه اخلاق کمیته یهودیان آمریکا: آقای بلینکن لطفا اگر صدای من را میشنوید از شما خواهش می‌کنم به جمهوری اسلامی ایران رحم نکنید! 😂🙌🏻 گفتم یه جایی دیدمش ... 👤 یکی بود یکی نبود @mojaradan
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان فــــَتــــٰـــآح💖 قسمت بیست و هشتم ماشین را پارک می کند و پیاده می شوم ، انبوهی از
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان فــــَتـــــٰــآح💖 قسمت بیست و نهم دقایقی می گذرد تلفن زهرا زنگ می خورد .. پاسخ می دهد ، تلفن را قطع می کند و می گوید : _ رمیصا جون ببخشید من باید برم + خواهش میکنم عزیزم خوشحال شدم دیدمت _ منم خیلی خوشحالم شهدا کمک کردن یه دوست خوب پیدا کردم . باهمدیگه در تماس ایم . کاری نداری عزیزم ؟ + نه مواظب خودت باش _ قربونت. فعلا خداحافظ + خدانگهدارت . _ ببخشید ؟ امیر ارشیا که نگاهش به رفتن زهراست می گوید : _ آشناتون بود ؟ + نه تازه با هم دوست شدیم. _ آهان . خب مراسم تموم شد اگر میخاین بریم ؟ + بله قبولتون باشه _ سلامت باشید قبول درگاه حق از جیبش یه چفیه ی سبز می آورد و سمتم می گیرد _ دستم رسید این چفیه رو تبرک کردم بفرمایید برای شما + نه ممنونم خودتون چی؟ _ من از این تبرک ها دارم فکر میکنم شما اولین بارتونه که اومدین تشییع شهدا این هدیه ایی از طرف شهداست .... ❤️فدایی بانو زینب جان ❤️ @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان فــــَتــــٰـــاح💖 قسمت سی از در عمارت خارج می شوم امروز هدیه ایی از طرف شهدا گرفتم که تا به حال چنین هدیه ی ارزشمندی نگرفته بودم ..... صدای بوق ممتد ماشینی نگاهم را به سوی دیگری سوق می دهد ایلیا با اخم نگاهم می کند و عصبانی دستانش را روی بوق گذاشته است به سمت ماشین اش می روم می گوید : _بیا سوار شو.... تابه حال به این شکل عصبانی ندیدمش... بی صدا درون ماشین می نشینم ناشیانه و عصبانی ماشین را به حرکت در می آورد خیابان ها لایی می کشد و پشت ماشین ها بوق می زند. از صدای بوق گوش هایم اذیت می شود بهش می توپم و می گویم: + هیچ معلومه چخبرته...چه وضع رانندگیه... اب دهنم رو قورت میدم و با صدای بلندتری می گویم : + منو پیاده کن..میخام سالم برسم خونه داد میزند: هیچ معلومه تو اون خونه چه غلطی داری میکنی؟ با پسر مردم میری بیرون که چی ؟؟؟ فکر کردی چون برادرت نیست ، میتونی هر غلطی بکنی... ناخودآگاه بغض می کنم .. _ دنبالت اومدم دیدم سوار ماشین اون عوضی شدی دیدم باهاش رفتی رمیصا چه می کنی تو... غیرت حالیته... حیا حالیته چشم هایم را می بندم : + نگه دار پیاده میشم.. همچنان وحشیانه با ماشین می راند... داد میزنم : + گفتم نگه دار... ماشین را نگه میدارد.. پیاده میشوم بی صدا اشک هایم می بارد ، در خیابان گام برمیدارم و دل شکسته ام خنجری بر احساساتم میزند.... به چه اجازه ایی سرم داد زد چرا به خودش اجازه داد ان حرف ها را به من بگوید.... . . به خانه می رسم + سلام مادر ناراحت است و جواب سلامم را با بی میلی میدهد.چادرم را تا می کنم. اولین روز چادر پوشیدنم چقدر حرف شنیدم حرف هایی که به چادرم نمی آمد.... اما دوستش دارم چادری که مرا یاد مادر خوبی ها می اندازد.. _ ایلیا رفت. بی توجه به اشپزخانه می روم و آب از شیر میخورم. _ شنیدی چی گفتم . + بله. گفتین ایلیا رفت. ادامه ی آب را می خورم. _ خب پس این جمله امم بشنو که دیگه حق نداری تو اون خونه کار کنی.آب درون گلویم می شکند و به سرفه می افتم.. لیوان را درون سینک می گذارم سمت مادر می روم و می گویم: + چرا ؟ _ چون که من میگم + اخه مامان چرا یهو نظرت برگشته توکه از سکینه خانم خیلی راضی بودی تو که دوست داشتی من اونجا کار کنم _ الان میگم دیگه نمیخاد بری. + ایلیا چیزی گفته؟ _ اره. گفتی میرم سرکار ، نگفته بودی با شازده پسر سکینه خانم میری بیرون. + مامان به جان خودت امروز رفتیم تشییع پیکر شهید همین. _اشتباه کردی اون پسره کیه مگه؟!. + همون پسر ، شبی که زنگ زدین میخواستین بیاین ، وظیفه ایی نداشت اما باهام اومد که مبادا تو خیابون یا تو خونه با وجود حمید اتفاقی برام بیافته خودش زنگ زد به پلیس ، من که اصلا بادیدن خون دیوار تو حال خودمم نبودم اون خونه رو تمیز کرد تا شما حالتون بد نشه _ به هر حال دیگه اونجا کار نمی کنی تمام.... با من درمورد این موضوع بحث نکن ❤️ فدایی بانو زینب جان ❤️ @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «برای فرج دعا کنید» 👤 حجت الاسلام بندانی نیشابوری 🤲 اثرات دعا برای فرج و سلامتی امام زمان در زندگی... @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳 با بزرگترین درختان دنیا آشنا شید ❗️ ⬅️ پستی دیدنی و جالب و جذاب و حتی عجیب برای درک ما ! حتماً تا آخر ببینید 🌴 درخت ژنرال شرمن ؛ بزرگترین موجود زنده دنیا و بزرگترین و غول پیکرترین درخت دنیا هست! با ارتفاع ۸۴٫۸ متر و حجم ۱۴۸۷ متر مکعب! که عمر اون رو بین ۲۳۰۰ تا ۲۷۰۰ سال تخمین زدن !!!! واقع در جنگل ملی سکوویا کالیفرنیا آمریکا.... 🌴 و درخت دوم که در پست 👆 نام برده شد. درخت هایپریون | بلندترین درخت جهان! با ارتفاع ۱۱۵,۹۲ متر .. که به حدی بلند قامته , نمیشه انتهاش رو دید ! هایپریون در تاریخ ۲۵ اوت ۲۰۰۶ توسط دو طبیعت‌ شناس به نام‌های «کریس آتکینز» و «مایکل تیلور» شناسایی و ثبت شد. درخت هایپریون ۲۱ متر از برج «بیگ بن» لندن بلندتر هست! پایین‌ترین شاخه درخت ارتفاعی برابر با یک ۲۵ طبقه داره! 🆔 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲⃟🍯 اللهم‌الرزقنا‌بوے‌خاڪ‌ڪربلآ•••🌱 【فِراق‌ِهَمچو‌تویے‌دیدَم‌و‌نَدادَم‌جآن زَمانہ‌شُد‌مُتُحَیِر‌زِ‌سَخت‌جآنے‌مَن】 °‌⌞یـٰارب! سـٰایہ‌لطـفِ‌حسیـن‌ازسـرِمـٰاڪم‌نشـود. که‌نـدارم‌جـ‌ز‌درگـا‌هش‌پنـاهـ‌ـۍ♥⌝ السلآمُ‌علۍٰسآکِـטּڪربلآ•🤍•⌞ 📲|↫ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋⃟📸 ♥️ ●دیدن‌روےتــوبردیده‌جلامےبخشد 😍 ●قدم‌یاربہ‌هــرخانہ‌صفامےبخشد ●بدترازدردجدائےبہ‌خدادردےنیست ●خاڪ‌پاها‌ے‌توگفتنددوامےبخشد 🌼🍃 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرج💚 📸| @mojaradan
با دقت بخوانند: ❌هر چقدر که روابط جنسی پیش از ازدواج و خارج از چارچوب فراوان تر شود، مردان تمایل خود براي ازدواج ، بیشتر از دست میدهند.❌ ⭕️این مسئله به این خاطر اتفاق میافتد که مردان با افزایش روابط کوتاه مدت، یکی از مهمترین و اصلی ترین انگیزه هاي خود برای تقبل مسئولیت های ازدواج را از دست میدهند. ⭕️به طور ساده، آنها در این حالت، آن چیزی را که تا الان از ورای روابطی مانند ازدواج مییافتند، حال در قالب و چارچوب هایی آسانگیرانه تر و بدون دردسرتر مییابند. ⭕️اینکه شما برای اثبات خود به مرد مبنی بر اینکه بداند دوستش دارید تن به رابطه جنسی پیش از ازدواج میدهید در واقع خود را به باتلاق عمیقی انداخته اید 💯مردان خواهان دختران دست نیافتنی هستند! ❌قله که فتح شد هم سرد خواهد شد هم برچسب های نامناسب به شما خواهد زد!❌ ✖️نکته بسیار مهم دیگر اینکه مردی اگر در دوران آشنایی درخواست یا حرفی از رابطه جنسی زد کیس مناسب برای ازدواج نیست...✖️ @mojaradan
51.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕سریال (کلید اسرار) 📌داستانی‌با‌درس‌های‌اخلاقی‌و‌سرشار‌از عبرت @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آسیب شناسی روابط دختر و پسر قبل از ازدواج امکان شناخت بهتر بعد از خواستگاری @mojaradan
🔴 💠 بسیاری از پرخاشگری‌های زن و شوهر به دلیل تفکر و است. گاه همسران نسبت به یکدیگر انتظار بیش از حد دارند، و به این فکر می‌کنند که همسرم باید اینکار را انجام دهد و نباید اینکار را انجام دهد. 💠 تفکر باید و نباید را به👈 "بهتر بود و بهتر نبود" تبدیل کنید در طول هفته این تفکر باید و نباید را نسبت به همسرتان بشناسید و آن را بنویسید و به تفکر بهتر بود و بهتر نبود تبدیل کنید. 💠 وقتی از همسر علامه طباطبایی(ره) پرسیدند؛ که آیا علامه در منزل عصبانی هم می‌شدند؟ گفتند؛اوج عصبانیت علامه این بود که در کمال آرامش می‌فرمود؛ اگر این کار می‌شد بهتر بود یا اگر این کار نمی‌شد بهتر بود. @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂» . «آنچه خدا بخواد صورت میپذیرد و هیچ نیرویی جز قدرت خدا نیست» خودش داره میگه من اگه برات بخوام میشه و هیچکسی هم نمیتونه جلومو بگیره! داریم قشنگ تر از این؟ 😍🌱 C᭄ . •۰•۰•۰•۰•🌼🍃۰•۰•۰•۰•۰• ‌"❥| @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 👌یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه ی زهرا سلام الله علیهما ..‌. 🔴مطالعه ی کتاب شریف مکیال
👌یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه ی زهرا سلام الله علیهما ..‌. 🔴مطالعه ی کتاب شریف مکیال المکارم؛ کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنا فداه، نوشته شد ...‌ 📍قسمت نود و چهارم ✅ تکالیف بندگان نسبت به آن حضرت علیه السلام 🔰 بیان گونه های عجله و مفاسد حاصل از آن ... 🔸 آنچه سبب اعتراض کردن بر خدای تعالی نسبت به قضا و قدرش میشود، و مایه اعتراض کردن بر امام در تاخیر انداختن ظهورش میگردد، آن است که شخص بگوید: چرا آشکار نمیشود، و مانند این سخنان را بر زبان جاری کند ،که عجله کننده در این مورد به خاطر اعتراض و اشکال بر خداوند، پیرو شیطان است، که وقتی خداوند او را امر فرمود که بر آدم سجده کند اعتراض کرد. 🔸گاهی عجله کردن و تسلیم نبودن، سبب شمردن احادیث ائمه معصومین علیهم السلام می شود که به انتظار امام غایب _عجل الله فرجه_امر فرموده اند. و با این کار در شمار کفار قرار میگیرد، چون سبک شمردن سخنان امامان در حقیقت سبک شمردن خود آنان است، و سبک شمردن آنان بی اعتنایی به خداوند است، و سبک شمردن خداوند، کفر ورزیدن به او می باشد. 🔸گاهی عجله کردن سبب میشود که شخص، حکمت غیبت را انکار نماید و این در حقیقت انکار عدل خدای تعالی و نسبت دادن ناشایست به ایشان است. 📚 منبع : مکیال المکارم 🌱ای کاش تمـام هفته یادت بودیـم 🍃بیـگانه زخویـش و آشنایت بودیـم 🌱حیف است فقط جمعه تو را یادکنیم 🍃ای کاش همیشه هم صدایت بودیم 📍با مرور کتاب مکیال‌المکارم با ما همراه‌باشید. ✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫 @mojaradan⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
👤 انسان شناسی ۷۳ @mojaradan
انسان شناسی ۷۳.mp3
11.9M
۷۳ (ره) • چه ارتباطی میان جهانِ درون ما (اَنْفُس)، با جهان بیرون (آفاق) هست؟ • آیا میان ارتباط جهان درون من (نفس) با خدا با ارتباط جهان بیرون (آفاق) با خدا، شباهتی وجود دارد؟ • چگونه خدا را در این دو جهان، ببینم و پیدا کنم؟ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه میفرماید: فَتَزیغُ قُلوبٌ بَعدَ استِقامَةٍ وَ تَضِلُّ رِجالٌ بَعدَ سَلامَة؛ بعضی از دلها یک روزی مستقیم بودند، در راه راست قرار داشتند، درست حرکت میکردند امّا بعد برگردانده شدند... 🇮🇷•••|↫ 🇮🇷 @mojaradan
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان فــــَتــــٰـــاح💖 قسمت سی از در عمارت خارج می شوم امروز هدیه ایی از طرف شهدا گرفتم
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان فــــَتـــٰــآح 💖 قسمت سی و یکم برای بردن وسایلم به عمارت سکینه خانم امده ام.. تا حرف رفتن میزنم ، بغض می کند و چهره ی زیبایش درهم می شود. _ رمیصا جان عزیزم نرو. من خیلی بهت وابسته شدم نبودنت اذیتم میکنه مثل دختر نداشته امی لبخند میزنم و کنار تختش می نشینم + شرمنده ام.. منم شما رو خیلی دوست دارم ولی دیگه مادر دستور دادن نمیشه مخالفت کنم ،ولی بهتون سر میزنم. زنگ میزنم خوبه ؟ _چی بگم دخترم ...شماره ی مادرت رو بده خودم باهاش حرف می زنم ؟ + نه ، درست نیست مادر دیگه تصمیم اش رو گرفته. امیدوارم یه پرستار خوب براتون پیدا بشه سرش را می بوسم،او هم محکم در آغوشم می گیرد. .. .. .. از پله های عمارت پایین می ایم کتاب و تسبیح درون دستم را روی قلبم می گذارم تسبیح تربت را بو می کنم.... چقدر دوستشان دارم ولی باید به صاحبش برگردانم.. به سوی اتاقش می روم در میزنم .. صدایی نمی اید دوباره در میزنم باز هم صدایی نمی اید. در را باز می کنم. درون اتاق کسی نیست ، اما اتاقش عطر تسبیح را دارد... سجاده اش روی زمین پهن است.. تسبیح ایی که قبلا بهم داده بود را بار دیگر بو می کنم و روی چشمانم می گذارم .. تسبیح را روی کتاب می گذارم و کتاب را هم روی میز تحریر می گذارم.. اگر بود از او خداحافظی می کردم...... ❤️فدایی بانو زینب جان ❤️ @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان فـــــَتـــــٰــآح💖 قسمت سی و دوم چادرم را روی سرم محکم می کنم .. از آن روز که در تشییع پیکر شهید را دیدم با خودم و او عهد کردم به عشق خدا ، با کمک او پای خون مطهرش بمانم چادر مادرم زهرا (س) را محکم تر بگیرم با کمک همان شهید دوست دارم این یادگاری را تا جایی که بتوانم حفظ کنم ... در عمارت را می بندم و درون کوچه گام بر میدارم چادرم در باد حرکت می کند و جلوی صورتم را می گیرد چادر را به سختی می گیرم و پشت به باد می ایستم تا کمی از هجمه های باد کم شود.... _سلام همان که در سختی ها کنارم بود ، همان که با تسبیح و کتابش عطر تازه ایی به زندگی ام بخشید او که با هدیه ی شهدا دنیای دیگری به رویم گشود... ناخوداگاه سرم را مثل او پایین می گیرم ... + سلام از این اخلاق ها نداشته ام ، همیشه در مقابل مردها با قدرت ایستاده ام اما او نمیدانم چه ام شده _ دو روزه نیومدین عمارت علت خاصی داشته؟ + دیگه نمیام. ناگهان سرش را بالا می گیرد و نگران به اطراف نگاه می کند _ چرا اخه ؟ از چیزی ناراحت شدین؟ مادرم چیزی گفته کاری کرده ؟ کار مادرجون سخت شده ؟ + نه اصلا به خاطر این ها نیست ... _ پس چی شده ؟ + اون روزی که با شما اومدم تشییع شهید پسر خاله ام منو رسوند تا دم در تازه از شمال اومده و مثل اینکه بعد هم که با شما اومدم تعقیب مون می کرده نمیدونم به مادر چی گفته که مادر کاملا مخالف کار کردن در اینجا شدن ... نفس عمیقی می کشد.. سکوت را می شکنم + به سکینه خانم ، این عمارت و اهالی این خونه خیلی عادت کرده بودم اما مادر نظرشون چیز دیگه اییه... کتاب و تسبیح تون رو گذاشتم رو میز تو اتاقتون با اجازه تون من برم .خدانگهدار نگاهی به چادرم می کند و ارام می گوید : _ خدا نگهدارتون. ❤️فدایی بانو زینب جان ❤️ @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂» آن بادکه‌ آغشته ‌🍃 به‌ بوی ‌نفَس ‌توست..؛ ازکوچه‌ی ‌ماکاش‌گُذرداشته‌باشد C᭄ . •۰•۰•۰•۰•🌼🍃۰•۰•۰•۰•۰• ‌"❥| @mojaradan