eitaa logo
مجردان انقلابی
15.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
وحُسین‌آغوش‌گرم‌خداست تانوڪرانش‌رااز‌گرداب‌طوفانی‌دنیا به‌ساحل‌آرامش‌ڪربلارساند...(:♥️ صلی‌الله‌علیك‌یا‌ابا‌عبدالله🌱 @mojaradan •┈•••✾••💞••✾•••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💚🦋|•• طلوع نزدیک است اگر بخواهیم ظهور تو زیباتر از ظهور همه‌ی زیبایی‌هاست چشم به راه زیباترین بهاریم خدایا انتظار چقدر دیر می‌گذرد با صد نگاه خسته، صدا می‌زنیم تو را بیایید همه منتظر آمدنش شویم @mojaradan
به فـکر ازدواج که افتـادید❓ مـلاکهایتان را کمـی تغییردهـید♨️ وای فـلانی پول دارد.💰دوخـانه دارد.تحـصیلاتش دکترا اسـت👨‍⚕ دربـالای شهرزنـدگی میکـنند🏘 پدرش سرشـناس اسـت وهزاران حـرف دیگر😏 این مـلاک هارا بینـدازین دور🚮 نمیـگویم مهم نیسـت هسـت🚫 اما باکسـی باشید که اگر پرسیـدند بجز پـول چه چـیزی داشـت⁉️ جواب دیـگری بجز مادیـات داشـته باشـید👌 باکـسی ازدواج کـنید که گاهی برایـتان پدر شـود✅ بنشـیند ودسـت روی دسـتت بگذارد وساعـت ها برایـت خاطـره تعـریف کند ونصیـحتت کـند😌 بعضـی وقـت ها مـادرت شود🤩 🌙شـب هـایی که در تب میـسوزی🤕تاصـبح بالای سـرت بنشـیند و خـواب به چشـمش نیاید❌ گاهـی هم برادرت شـود برسرو کله ی هم بکوبـید 😉 وگاهـی هم مثل خواهردلـسوز، نـگران حـال بدت شـود💖 گاهی رفیـق شـش دانگـت باشد💟 کنـارش بنشـینی وبی هیـچ‌ترسی درد و دل کـنی 😊از عـالم و ادم برایـش بگـویی و بخـندید👌 ❣باکـسی ازدواج کنیـد که بتوانـید گاهی بچـه ای چهارسـاله و تخـس شـوید، که هی پابه زمـین بکـوبد وبهانـه های الـکی بگـیرد☺️ یادت باشه📣 👈ملاک خوشبـختی همیشـه پول نیـست.❌ @mojaradan
34.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌داستانی‌ واقعی با‌درس‌های‌اخلاقی‌و‌سرشار‌از عبرت @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2847837822121.mp3
10.77M
🎬 دانستنی های ✔️ دوران و ⁉️چطور بفهمیم طرف مقابل به دستورات دینی پایبند است؟ 🎤 🔹🌹 {\__/} ( • - •) /つ @mojaradan ⃟ٖ
🍀 ⃝🖤ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍀 ⃝🖤 موفقیت هیچ رازی نداره از تو شروع می شه🚌🍋 زمانی که تصمیم می گیری شرایطت رو تغییر بدی ، شاید به خیلی چیزا فکر کنی به راهکارها به مشکلات و... اما یه قانون بیشتر وجود نداره: موفقیت به سن ، وضعیت فعلیت وضعیت گذشته تو هیچ ارتباطی نداره دقت کن ، هیچ ارتباطی موفقیت شجاعت و شهامت میخواد خواستن و خواستن و خواستن میخواد موفقیت ، در یک کلام ، تو رو میخواد اینکه وقتی هزار نفر بهت میگن🌻✨ نمیتونی! ، فقط یک جمله بهشون بگی : بشین و تماشا کن آدمای رویا دزد ، همیشه وجود دارن . رویای خودت رو محکم نگه دار و براش تلاش کن. 🌨⃟ ⃟☃•> 💪😉 {\__/} ( • - •) /つ @mojaradan 💞 ⃟ٖٜٖٜٖٜ⋆̩☽⋆゜
🌨⃟ ⃟☃•> 📱 {\__/} ( • - •) /つ @mojaradan 💞 ⃟ٖٜٖٜٖٜ⋆̩☽⋆゜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠پاسخ جالب رهبر انقلاب به یک شبهۀ مشهور 🔸شما که میگید فرزند زیاد، خب اگر زیاد شدند، نمی‌تونیم تربیتشون بکنیم! ♥🌱 ╭─┅═🖤•🕊═┅─╮ @mojaradan ╰─┅═🖤•🕊═┅─╯
2985974722263.mp3
8.22M
'🎧🖤•• '🥀🎤•• ـ ــ ــــــــــ🖇ـــــــــ ــ ـ ڪرمش، کرم امام رضاست حرمش حرم امام رضاست💔(: "حاج‌محمودڪریمیـ" @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
※ رفت خدمت امام کاظم علیه‌السلام اما ایشان او را نپذیرفت! گفت من رفیق صمیمی‌ امام هستم... چرا؟ علّت را از زبان امام بشنوید. ▪️ویژه‌ی شهادت علیه‌السلام @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
که شوهرش بیاد چهارتا حوری ببینه ؟ :) حوری خانم هستن☝️😏 @mojaradan
(ره): ۱۴۰۰ صلوات نذر حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر (ع) برای برآورده شدن حوائج مشروعه بسیار موثر است.✨ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🌟نماز امام موسی کاظم(ع) که مجرب برای حوائج است وطریقه نماز: ⬅ دورکعت نماز که درهر رکعت یک بارحمد و12مرتبه توحید میخوانی ⬅ بعد از سلام نماز صد صلوات میفرستی وبه روح امام کاظم هدیه میکنی ⬅ بعدبه سجده میروی ومیگویی: ➰اللهم بحق المسجون بسجن هارون أقضي حاجتي بعدد (12مرتبه) ⬅ دعای بعداز نماز «إِلهِي خَشَعَتِ الأصْواتُ لَكَ، وَظَلَّتِ الاَحْلامُ فِيكَ، وَوَجِلَ كُلُّ شَيٍ مِنْكَ، وَهَرَبَ كُلُّ شيٍ إِلَيْكَ، وَضاقَتِ الأشياءُ دُونَكَ، وَمَلأَ كُلَّ شيٍ نُورُكَ، فَأنْتَ الرَّفِيعُ فِي جَلالِكَ، وأَنْتَ البَهِيُّ فِي جَمالِكَ، وَأَنْتَ العَظِيمُ فِي قُدْرَتِكَ، وأَنْتَ الَّذِي لايَؤُودُكَ شَيٌ، يامُنْزِلَ نِعْمَتِي، يامُفَرِّجَ كُرْبَتِي، وَياقاضِيَ حاجَتِي، أَعْطِنِي مَسْألَتِي بِلا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ. آمَنْتُ بِكَ مُخْلِصاً لَكَ دِينِي، أَصْبَحْتُ عَلى عَهْدِكَ وَوَعْدِكَ مااسْتَطَعْتُ، أَبُؤُ لكَ بِالنِّعْمَةِ، وَأَسْتَغْفِرُكَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي لايَغْفِرُها غَيْرُكَ، يامَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دانٍ، وَفِي دُنُوِّهِ عالٍ، وَفِي إِشْراقِهِ مُنِيرٌ، وَفِي سُلْطانِهِ قَويُّ، صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَآلِهِ» سپس حاجت خود را میطلبی وبه حول وقوه الهی وبه برکت باب الحوائج ان شاالله حاجت روا میشوی. برای این نماز آثار وبرکات فراوانی است ان شاالله حاجت رواباشید. مارا از دعای خودتان بی بهره نگذارید التماس دعا فرج دارم @mojaradan
۸ 🌿 شادی یک سلامتی، نشاط و عبادت است. 🍀 شادی دنیا، شادی آخرت را می‌سازد. @mojaradan
💢 چون ساختار نفس انسان، جاودانه و ابدی است و نفس یک موجود واحد است که از زمان انقعاد نطفه تا قیامت و بعد از قیامت یک حقیقت است که مراحل مختلفی را طی می کند که این مراحل ، ربط ریاضی با هم دارند... 💢 جنین ضمن اینکه داره در رحم مادر زندگی می کند، نظام دنیایی خود رو هم میسازه. وقتی که از رحم مادر متولد شد ضمن زندگی در دنیا، نظام ابدی خود رو هم میسازد. ابدیتی که زیباتر، کاملتر و بسیار بزرگتر از دنیاست 👌 👈 پس 😔غم ها و 😃 شادی های ما نقش تعیین کننده ای دارد. ❌اونهایی که غم های بیهوده می خورند نظام زندگی جاودانه خود رو خراب می کنند... هر بار غم ضعیف و بیهوده زندگی ابدی رو خراب میکنه. 🔸شادی خوب و نشاط هم شما رو برای بهشت آماده می کنید. شادی سلامتی و عبادته @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت21 نفس عمیقی کشیدم و رفتم داخل خونه امیر روی مبل دراز کشیده بود و با دیدنم میخندید - چیه شنگولی ؟ امیر: مامان زنگ زد ،واسه فرداشب قرار گذاشت ! - قرار چی؟ امیر: قرار جلسه ۵+۱ - بی مزه امیر: من در عجبم تو چه جوری کنکور قبول شدی،انیشتین قرار خواستگاری دیگه - چی میگییییییی؟ مامااااااان ،مامااااان! مامان : چیه خونه رو گذاشتی رو سرت - امیر راست میگه،زنگ زدین خونه سارا اینا مامان: اره ،اینقدر مخمو خورد که هول شدم یه دفعه گفتم فرداشب به امیر نگاه کردم خندم گرفت : یعنی تو نمیتونستی صبر کنی بزاری واسه آخر هفته امیر: نخیر ،،از قدیم گفتن ،درکار خیر حاجت هیچ استخاره ای نیست - دیووونه ،این الآن چه ربطی داشت به حرف من... امیر: کلن مزمونش همینه که زود بریم - حالا شماره خونشونو از کجا آوردی؟ امیر: با اجازه ات از دفتر تلفن توی اتاقت یه نگاه شیطنتی بهش کردمو رفتم توی اتاقم روی تختم دراز کشیدمو به کار احمقانه ای که کردم فکر میکردم ... یه دفعه در اتاق باز شد و امیر وارد اتاق شد - چیه ،باز چی میخوای؟ امیر اومد کنار تختم نشست امیر:میگم آیه ،با سارا صحبت کردی ،فهمیدی که از من خوشش میاد یا نه - آخه هویچ! اگه خوشش نمی اومد که نمیزاشت بری خواستگاریش ... امیر: میگم ،من فرداشب چی باید بگم بهش - یه کم دلقک بازی براش در بیار یه دل نه صد دل عاشقت میشه ... بالشت کنار تخت و برداشت زد به سرم - چیه ،چرا ناراحت میشی ، ولی خودمونیمااا در و تخته عین همین... امیر: خوبه که لااقل ما مثل همیم تو چی،،بیچاره رضا باید تا آخر عمر تحملت کنه - خیلی هم دلش بخواد ،پاشو برو بیرون میخوام بخوابم امیر: انتقاد پذیرم نیستی دیگه. اخلاقت و عوض کن خواهر من خواستم بالشت و سمتش پرت کنم که از اتاق رفت بیرون از حرفش خندم گرفت... @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت22 صبح زود از خونه زدم بیرون یه دربست گرفتم ،رفتم سمت دانشگاه وارد محوطه دانشگاه شدم که یکی صدام کرد برگشتم نگاهش کردم سارابود - سلام عروس خانم ،اینجا چیکار میکنی ناسلامتی امشب شب خواستگاریته سارا: نمیخواستم بیام ،ولی منصوری تماس گرفت گفت حتما باید بیای تازه گفت تو هم باید باشی - عع من چرا ؟ سارا: نمیدونم بریم ببینیم چیکار داره با سارا سمت اتاق بسیج حرکت کردیم ،بعد از در زدن وارد اتاق شدیم - سلام سارا: سلام منصوری: سلام بچه ها بشینین کارتون دارم رفتیم روی صندلی که کنار میز بود نشستیم منصوری: یه مشکلی پیش اومده ،بچه هایی که هر ساله پکیج برای راهیان نور درست میکردن الان نمیتونن درست کنن ،گفتم بیاین اینجا تا یه فکری بکنیم ببینیم چیکار باید بکنیم سارا: ببخشید من و آیه اسممونو واسه این سفر خط زدیم منصوری:عه چرا؟ سارا:خوب نمیتونیم بیایم دیگه ( با حرف سارا خندم گرفت، به منصوری نگاه کردم) - درسته که نمیتونیم بیایم ولی پکیج و درست میکنیم منصوری یه لبخندی زد: خدا رو شکر ،من تنها امیدم شما بودین - خوب حالا باید چیکار کنیم منصوری: باید برین بسیج برادران اونجا آقای هاشمی کمکتون میکنه با شنیدن اسم هاشمی اخمام رفت تو هم ،یه روزه اومده کل کارو سپردن بهش سارا: باشه ،چشم با سارا از اتاق بیرون رفتیم @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت23 - سارا چرا تو اسمتو خط زدی واسه راهیان نور سارا: خوب، چیزه ! دلم نمیخواد تنها برم - دیونه ،نه به داره نه بباره همینجور حرف میزدیم که رسیدیم دم در اتاق بسیج برادران یه کم چهره مونو جدی کردیم و چند تقه به در اتاق و زدیم وارد شدیم آقای هاشمی با تعداد از پسرای دانشگاه در حال بگو به خند بودن با دیدن چهره ی خندان هاشمی من و سارا هاج و واج نگاهش میکردیم که یکی از پسرا پرسید: ببخشید کاری داشتین ؟ یه دفعه به خودم اومدم که گفتم :خانم منصوری ما رو فرستادن راجب پکیج راهیان نور یه دفعه هاشمی گفت: بله بفرمایید داخل،بعد به پسرایی که دورش نشسته بودن گفت : بچه ها خسته نباشین شما میتونین برین یعنی با این حرفش خندم گرفت ،خوبه که نیششون تا بنا گوششون باز بود خیلی هم خسته شده بودن منو سارا کنار ایستادیم که آقایون تشریفشونو بردن هاشمی: بفرمایید بشینین منو سارا هم رفتیم نشستیم هاشمی: به نظر من یه پکیج ساده درست کنیم مثلا،یه سجاده به رنگ لباس بسیجی با یه تسبیح و یه مفاتیح ریز ،نظر شما چیه؟ سارا: به نظرم خوبه - ولی به نظر من خیلی ساده است،چون شاید بعضی ها برای اولین باره که به این سفر میان باید یه چیزی درست کنیم ذوق و شوق رفتنشون زیاد بشه هاشمی سرشو برگردوند سمت من چشم تو چشم شدیم ،یه دفعه رنگ آبی چشماش منو جذب خودش کرد یه دفعه سرمو پایین کردمو به دستام خیره شدم هاشمی: خوب شما چه نظری دارین؟ - نمیدونم ،باید فکر کنم هاشمی یه لبخندی زد ،با این لبخندش فکر کردم داره منو مسخره میکنه بلند شدم و نگاهش کردم: جوک گفتم که خندیدین ؟ هاشمی لبخندشو محو کرد: نه ولی اینجور شما با نظرم مخالفت کردین فکر کردم حتما پیشنهاد خودتون بهتر از پیشنهاده من باشه با جدیت گفتم: معلومه که هست ،فردا بهتون پیشنهادمو میگم ،فعلا با اجازه از اتاق بیرون رفتم ،سارا هم پشت سرم اومد بیرون سارا: چت شد یهو آتیشی شدی؟ - ای کاش میتونستم خفه اش کنم با دستادم ،دیونه زنجیری منو مسخره میکنه سارا: وااا ،آیه ! بنده خدا که چیزی نگفت ،راستش من خودمم خندم گرفت تو این حرف و زدی ،آخه دختر کم عقل ،لااقل فکر میکردی بعد نظرت و میگفتی - ول کن سارا اعصابم خورده،میزنم داغونت میکنم سارا: باشه بابا ،الان داغونم نکن ،داداش بیچاره ات افسردگی میگیره ... خندیدم و رفتیم سمت کافه دانشگاه تا ساعت دو کلاس داشتیم آخرین کلاسمون هم با هاشمی بود... @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت24 وارد کلاس شدیم با سارا رفتیم ته کلاس نشستیم طوری که از دید هاشمی دور باشیم اینقدر این مرد خشک و بی روح بود که بیشتر بچه ها سرکلاسش یا خواب بودن یا درحال گوشی بازی بودن بعد چند دقیقه وارد کلاس شد شروع کرد به حضور و غیاب کردن رو اسم من که رسید اسممو خوند و بعد از اینکه حاضر گفتم چند لحظه فقط نگام میکرد آروم زیر لب به سارا گفتم: این چشه سارا ،چرا اینجوری نگاه میکنه سارا: چه میدونم ،حتمن داره نقشه میکشه چه جوری حذفت کنه ... - کوفت ،نخند! میگم این زنش چه جوری این اخلاقش و تحمل میکنه سارا: بچه ها میگفتن مجرده - ععع،پس بگو ،معلوم نیست چند بار رفته خواستگاری جواب رد شنیده سارا زد زیر خنده که هاشمی نگاهش و به سمت ما کرد و یه اخمی کرد و چیزی نگفت یه لگد به پای سارا زدم - هیییس داره نگاهمون میکنه بعد کلاس از دانشگاه خارج شدیم از سارا خداحافظی کردم رفتم سمت خونه داخل کوچه شدم که یه دفعه رضا رو دیدم که از خونه خارج شد با دیدنش صدای بوم بوم قلبمو میشنیدم نفسم بند اومده بود به آرومی سلام کردم و از کنارش رد. شدم چند قدم نرفتم که صدام زد رضا: آیه ! یعنی دیگه رسما گفتم الان سکته میکنم برگشتم سمتش همینجور که سرم پایین بود گفتم - بله رضا: میخواستم در مورد یه چیزی باهات حرف بزنم - بفرمایید درخدمتم همین لحظه امیر با ماشین وارد کوچه شد رضا: باشه یه موقع دیگه ،فعلا با اجازه - به سلامت ( گندت بزنن امیر که همیشه مثل خروس بی محل میمونی) امیر از ماشین پیاده شدو با رضا مشغول حرف زدن شد منم از داخل کیفم دسته کلیدمو درآوردمو در حیاط و باز کردم روی پله نشستم تا امیر بیاد پوستشو بکنم بعد چند لحظه امیر با یه دسته گل و شیرنی وارد حیاط شد... @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🍃💚• ازفتنہ‌هاووسوسہ‌های‌زیادشهر اِنّی‌أعوذُبِالحَرم‌شاه‌کربلافقط... ✋️   •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا