🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی💗
قسمت101
صبح امیر با بابا صحبت کرد
قرار شد یه صیغه دوماهه بین منو هاشمی خونده بشه تا بیشتر با هم صحبت کنیم که اینجوری گناه هم نباشه
دو روز بعد به همراه سارا و امیر
،هاشمی هم به همراه خواهرش
باهم رفتیم آزمایشگاه
بعد از آزمایش دادن ،امیر گفت ناهار و بریم یه جایی بخوریم تا جواب آزمایش آماده شه
استرس و تو چهره هاشمی میدیدم
دل تو دلش نبود
امیرم کلی سر به سرش میزاشت
ولی من اصلا هیچ حسی نداشتم
بعد از خوردن ناهار دوباره رفتیم سمت آزمایشگاه امیر میخواست بره جواب و بگیره که هاشمی نزاشت چون از شوخی های امیر خبر داشت
میگفت: تا امیر بگه جواب و جونم به لبم میاد
بعد از چند دقیقه با چهره ی خندون از آزمایشگاه بیرون اومد
که متوجه شدیم جواب مثبته
خرید خاصی نکردیم ،فقط یه مانتو شلوار کتی سفید برای محضر خریدم
هاشمی هم یه دست کت و شلوار
حتی حلقه هم نخریدیم ،قرار شد خرید حلقه رو بزاریم واسه عقد ،واسه همین یه حلقه نشون برای من خریدن قرار شد صبح بریم محضر تا صیغه عقدمون جاری بشه تا صبح از استرس کاری که میخواستم انجام بدم نخوابیدم هی میگفتم نکنه دارم اشتباه میکنم،یعنی خوشبخت میشم ،یعنی دوباره عاشق میشم
اینقدر فکر و خیال کردم که خوابم برد
صبح با صدای سارا و مامان و امیر بیدار شدم
یعنی هر ده دقیقه یه بار یکی وارد اتاق میشد و صدام میزد که بلند شووو دیر شد....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی💗
قسمت102
بلاخره با کلی کلنجار رفتن با خودم بلند شدم
و از اتاق رفتم بیرون
که دیدم سارا آماده شده روی مبل نشسته
- مگه ساعت چنده؟
سارا: ۸
- وااا پس چرا اینقدر زود آماده شدی
سارا: نمیدونم اینقدر استرس دارم گفتم زود آماده شم شاید استرسم کم شه
خندیدمو رفتم سمت آشپز خونه
مشغول صبحانه خوردن شدم
با اومدن مامان از جام پریدمو راهی حمام شدم تا باز شروع نکنه به جیغ و داد کردن
بعد از حمام
سارا موهامو سشوار کشید
لباسمو پوشیدم
چادر مشکی مو سرم کردم
رفتم بیرون
همه توی حیاط منتظرم بودن
از جا کفشی کفش مجلسیمو برداشتم و پوشیدم
رفتم داخل حیاط بابا و مامان زودتر رفته بودن که اول برن دنبال بی بی بعد برن محضر
منم همراه سارا و امیر رفتیم سمت محضر
توی محضر فقط خانواده من بودن با خانواده هاشمی وقتی وارد محضر شدم اول رفتم با همه احوال پرسی کردم بعد رفتم سمت هاشمی که با دیدنم از جاش بلند شد و یه دسته گل توی دستش بود و گرفت سمت من
هاشمی: سلام ،بفرمایید
- سلام ،خیلی ممنونم
بعد نشستیم روی صندلی
بعد از چند دقیقه مادر هاشمی( ریحانه خانم) اومد سمتم
توی دستش یه چادر رنگی بود...
ریحانه خانم: آیه جان ،چادرت و عوض کن ،خوب نیست با چادر مشکی بشینی کنار سفره عقد
بلند شدمو رفتم یه گوشه چادرمو عوض کردم و دوباره برگشتم کنار هاشمی نشستم
هاشمی توی دستش قرآن بود و داشت قرآن میخوند،از شدت لرزش دستاش فهمیدم که خیلی استرس داره بعد از چند دقیقه عاقد شروع کردن به خوندن صیغه عقدمون،با بله گفتن من هاشمی یه نفس عمیقی کشید
بعد از بله گفتن هاشمی همه شروع کردن به صلوات فرستادن مادر هاشمی هم اومد کنارمون حلقه انگشتر نشون رو به دستم زد...
.•°``°•.¸.•°``°•.
ٰٖ
@Mojaradan ٖ ٰ
•.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°
¸.·´¸.·´¨)¸.·*¨)
(¸.·´ (¸.·´ .·´
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو شوک خوروندن افکار همجنسبازی به کودکان ونابودی هویتشون بودیم ،که قفل تغییر جنسیت برای کودکانم باز شد🔞
پسرش رو به دختر تغییر جنسیت داده
.•°``°•.¸.•°``°•.
ٰٖ
@Mojaradan ٖ ٰ
•.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°
¸.·´¸.·´¨)¸.·*¨)
(¸.·´ (¸.·´ .·´
💔❄🥀🌸🌼🌼🌸🥀❄💔
#دلنوشته_مھدوی💞
#مھدی_جانم ❤️
آقاســلام!✋
بازمنم،خاڪپایتان.😔
دیوانهایڪهلڪ زدهقلبشبرایتان!
دراینڪلاسسرد،حضورتوواجباست.
اینبارچندماستڪهاستادغایباست؟
نرگسشڪفتهاستتورادادميزند.
آقابیاڪهفاصلهفریادميزند.
اینروزهانميشوداندوهگیننبود.
دلواپسنھایتتلخزمیننبود🥀
☀امروزدلمعجیبتورادردميڪشد.
🤲 دستممدامواژهی«برگرد»ميڪشد.
دوچشمخیسودليدرهوایتان ،
دیوانهایڪهلڪزدهقلبشبرایتان...💔
💖 اللھم؏ـجللولیڪطالفرج💖
آقاجاندوستتدارم🌹🌼🍃
💐تانیاییگرهازڪاربشروانشود
دردماجزبهظھورتومداوانشود💐
.•°``°•.¸.•°``°•.
ٰٖ
@Mojaradan ٖ ٰ
•.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°
¸.·´¸.·´¨)¸.·*¨)
(¸.·´ (¸.·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنید
#یک_فنجان_آرامش
.•°``°•.¸.•°``°•.
ٰٖ
@Mojaradan ٖ ٰ
•.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°
¸.·´¸.·´¨)¸.·*¨)
(¸.·´ (¸.·´ .·´
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم
معلمگفتبنویسحمثل...
نوشتم
#حسین
#حرم
#حیات
گفتجملہبساز
بابغضنوشتم
#دلتنگےیعنےحسیـن
#حسیـنیعنےحـرم
#حرمیعنےحیـات
حیاتیعنےمنبےعشـق
#حسینمیمیرم💔
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
.•°``°•.¸.•°``°•.
ٰٖ
@Mojaradan ٖ ٰ
•.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°
¸.·´¸.·´¨)¸.·*¨)
(¸.·´ (¸.·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•✨💛•
#السلام_ایها_غریب
#سلامامامزمانم
#مهدی_جانم
توصیفقشنگےستدراینعالمهستے
تـوعـرشبَـرینےومنازفـرشزمینم
آوارهنہ!درحسرتدیـدارتـوبےشک
ویـرانہےویـرانہےویـرانہتریـنم
#اللهم_عجل_لولیک_فرج
.•°``°•.¸.•°``°•.
ٰٖ
@Mojaradan ٖ ٰ
•.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°
¸.·´¸.·´¨)¸.·*¨)
(¸.·´ (¸.·´ .·´
•ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ•
#دوستی_با_جنس_مخالف_ممنوع
#قسمت_اول
هر گونه دوستی و آشنایی غیر رسمی قبل از خواستگاری تایید نمی کنیم.
شاید در اطراف خودتون دیده و یا شنیده باشید که برخی از دختر خانم ها و آقا پسرها قبل از ازدواجشون چند مدتی با هم رابطه ی دوستی دارن و زمانی که ازشون می پرسیم که هدفتون چیه؟ اونا در بیشتر مواقع میگن میخوایم که با هم بیشتر آشنا بشیم.
یکی از نکات مهمی که باید روی اون تاکید بشه این هست که اصولا در این دوران مخصوصا اگه کوتاه باشه هر فردی نقاب شخصیتی خاصی داره که سعی میکنه در ذهن فرد مقابل بهترین تصویر رو از خودش به جا بذاره و شناخت صحیح و منطقی ای شکل نمیگیره.
حالا میخوام به چند تا معایب این روابط بپردازم تا شما دوستان منطق پشت این عدم تایید رو متوجه بشید:
🔴 رابطه ی قبل ازدواج به دلیل درگیر شدن بیش از حد احساسات و حرکت کردن بر مبنای احساسات، نمیتونه شناخت صحیحی رو به طرفین بده
مشاوره #قبل_از_ازدواج
#دوستی_با_جنس_مخالف
#عدم_شناخت_صحیح
#ادامه_دارد...
🌨⃟ ⃟☃•> #مـجࢪدانھ٣🦅
.•°``°•.¸.•°``°•.
ٰٖ
@Mojaradan ٖ ٰ
•.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°
¸.·´¸.·´¨)¸.·*¨)
(¸.·´ (¸.·´ .·´
43.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 سریال『 #سقوط』4
ژانر: درام،خانوادگیقسمت1
#سریال🤍
#ادامه_دلرد
:
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´