5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
⚡️کلیپ بسیار زیبا و تکان دهنده
ماجرای ازدواج علامه حلی
📢 پدرها، مادرها ، آقا پسرا ، دختر خانما
✅ لزوم جهاد ازدواج برای همه مردم
👤سخنرانی دکتر عباسی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#همسر_داری
🔰از جمله تصورات اشتباه در روابط بین همسران :
همیشه فرد مقابل مقصر است .
تنها زمانی اوضاع بهتر خواهد شد که فرد مقابل تغییر کند یا اصلاح شود .
با شکایت ، سرزنش و غر زدن از سوی من ، رفتار طرف مقابل تغییر خواهد کرد .
اینها نمونه ای از تصوراتی است که نه تنها رفتار طرف مقابل تغییر نخواهد کرد ، بلکه احساس هایی چون ناتوانی، درماندگی و حتی فلج شدن به ما روی خواهد آورد و خشم ما بیشتر خواهد شد !
#اختلافات را باید طرح کرد و حل کرد !
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با هر چیزی مغرور نشید، دیگران شاید بهترشو داشته باشن 👌😁
بی تعارف مثال این کلیپ رو تو زندگی خودمون بگردیم ببینیم هست؟؟👆
#مغرور_نشید
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمله طلایی دکتر انوشه!
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
AUD-20220518-WA0029.mp3
3.84M
#تند_خوانی🌸
جزءچهاردهم🔗
بهنیابتازشهیدسعیدبیضاییزاده🍂..
هدیهبه آستانمقدس
امامزمان(عج)🌼🌿..
بانوای: استاد معتز آقایی🎙
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
مجردان انقلابی
#آنجایی _که_گریستم 🍂 🍁 قسمت چهل تقی خان سیاوش، دایی ت رو به حبس میکشه و صبر میکنه برای زدن ضربه. ه
#آنجایی_که_گریستم
🍁 🍂 قسمت چهل و یکم
ملاهادی چای اش را محکم هورت میکشد و رو به مجید میگوید :محبوبه رو یکسال پیش که شوهرش مرد توی محفل قرآن زری شناختم. زری میگفت محبوبه تعریف میکرده که به زور خانواده اش شوهر میکنه و میاد اینجا. حالا هم که بیوه شده قصد داره همینجا بمونه. نمیخواد برگرده پیش خانواده اش. ظاهرا با هم اختلاف داشتن. زری یه جورایی فهمیده بود که خانواده پدرش توی رشت به نام هستن. من هم قبل از اینکه به عقد تو در بیارمش از خودش پرسیده بودم و اون فقط گفته بود پدرش اسمش روح الله دادعلی بوده. همین. حالا بگو چرا اینا رو میپرسی؟ چیشده؟
مجید چای اش را نخورده بلند شد و بدون توجه ایی به ملاهادی دوید طرف جاده. میخواست برود رشت
هر طور که شده میخواست زنش را پیدا کند. حتم داشت اتفاقی برای محبوبه افتاده.
تمام راه را خیره شده بود به پنجره و گردنبند صدفی محبوبه را میفشرد. نمیدانست چه در انتظارش است. این اولین مواجه اش با دنیای واقعی بود. خیال نمیکرد روزی دنیا را بگردد برای یافتن کسی که قلبش را ربوده. گویی عشق ترس را در وجودش کشته بود. مجید داشت بزرگ میشد و این خاصیت عاشقی کردنش بود
#آنجایی_که_گریستم
🍁 🍂 قسمت چهل و دوم
محبوبه عرق در اندوه شده بود. گذشته ی تلخ خانواده اش تمام وجودش را به درد آورده بود.
قبل از اینکه دوباره برگردد به انباری امان الله گفته بود در ازای دیدار مادرش، میخواهد بیاید پای چند برگه را امضا کند. آن پیرمرد طمع کار دنبال ارث پدری اش بود. امام الله میگفت مادرش ماهرخ زن زرنگی بوده و تمام اموالش را بی خبر به نام محبوبه زده. حالا در ازای دیدار مادرش آن اموال را میخواست. دلش مثل سیر و سرکه میجوشید.میترسید بلایی سر مادرش آمده باشد.
خیال مجید رهایش نمیکرد و ضعف بدن، بی حالش کرده بود.
گوشه ی انبار به خواب رفته بود که ناگهان تکه سنگی به شیشه انبار خورد. سراسیمه برخواست به لب پنجره رفت. در آن تاریکی چیزی نمیدید. ترس ورش داشته بود. ناگهان شبح تاریکی دید. وقتی خوب دقت کرد سیمای زنی را داشت. آرام پنجره ی آهنی کوچک را باز کرد و گفت :کی هستی؟
که با صدای ضعیف نرگس، ندیمه مادرش روبه رو شد. از شوق شروع به اشک ریختن کرد و از پشت میله های فلزی دستان نرگس را گرفت و پرسید:تو اینجا چکار میکنی نرگس؟ کجا بودی؟ مادرم کجاست
از مادرم خبر داری؟
نرگس غرق در اندوه با صدایی لرزان پاسخ داد :فرار کرده بودم خانم جان. امان الله بیست روزی هست دنبالمه.میخواستن خبرش به شما نرسه. توی این بیست روز خیلی دنبال تون گشتم اما هیچ جا نبودید. منم یه دختر تنها و بی کس و کارم. کل این بیست روز رو در به در بودم. اگر مادرتون سینه ریز شون رو بهم هدیه نمیدادن و اونو مجبور نمیشدم که بفروشم تا حالا از گرسنگی مرده بودم.
اومدم خبر مهمی رو بهتون بدم.
بعد اشک هایش ریختند و ساکت شد.
محبوبه لب های خشکش را تر کرد و گفت :چیزی شده؟ از مادرم خبری داری نرگس.؟
نرگس در سکوت خیره شد به چشمان کم نور محبوبه که رنجور و غمدیده بودند. بعد آرام لب زد و گفت :ماهرخ خانم... مادرتون... مادرتون...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🌺 ولادت با سعادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیهالسلام مبارک باد.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنید
#یک_فنجان_آرامش
.•°``°.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم
دم افطار که بی تاب تر و تشنه ترم
می شوم غرق علمدار...
عمو...آب...حرم
بعد یاد تو می افتم که غریبی آقا...
تو کجا دعوتی افطار؟چرا بی خبرم؟
عطش نوشت:
دوست دارم که دم افطار کمی تشنه شوم ...
نوکر شاه ، که عطشان بشود خوبتر است
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام❤️
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´