فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنیدد
#یک_فنجان_ارامش
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💓💒|••
#قرار_عاشقی
#سلام_اربابم
#حسین_جانم
میخواهم بدانی
این که امسال برایت گریه می کند،
همانی نیست که پارسال برایت اشک ریخته!
خیلی تنها تر است.
خیلی مستاصل است.
خیلی پریشان است.
خیلی گم است.
سهم بیشتر ی از تو می خواهد امسال!!
حسین جانم🥲🌱
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین 🥺💔
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_ایها_الغریب
❣#سلام_امام_زمانم ❣
🌱بگیر دست گرفتارهای راهت را
مگیر از دلِ دلدادگان، نگاهت را
🌱شکسته ایم در این عصر سخت وانفسا
بیا که با تو ببینیم روز راحت را
🌱دلم گرفته کجایی به هر کسی گفتم...
خبر نداشت نشانی خیمه گاهت را
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲🍃
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
❤️🍃❤️
#انجه_مجردان_باید_بدانند
اگه در آستانه ی ازدواج قرار دارید
و می خواین تصمیم بگیرید با چه کسی ازدواج کنید؟ حتما بخونید👇👇
🔵چند اصل مهم در انتخاب همسر
💟خودشناسی پیش از ازدواج :
یکی از این راه ها تفکر و ثبت خواسته و داده های خودتون هست؛
بنابراین اگر دم بخت هستید
بهتره یه کاغذ بردارید و در یک فضای راحت بنشینید و از خودتون سوالاتی بپرسید
و درباره مواردی که در ادامه، میگیم بررسی کنید تا خودتونو دقیق تر بشناسید.
💠اعتقادات مذهبی
شناخت خود از نظر اعتقادات مذهبی
یعنی فرد باید خود را در زمینه اعتقادات کامل بشناسد
و تعریف دقیق و جزئی از موارد اعتقادی خود داشته باشه
و حتی این مسئله را هم بررسی کنه که میزان و درجه تقلید و ایمان خود به آن اعتقادات تا چه حده .
ینی خودشو از لحاظ پایبندی به اعتقادات مذهبی ارزیابی کنه؛
چون افراد در امر ازدواج باید در کلیات و جزئیات مسائل اعتقادی هم طراز
یا به هم نزدیک باشند.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
51.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سریال_پوست_شیر
ژانر: خانوادکی_جناحی
#فصل_سوم
#قسمت_۳_۲
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#هنر_زندگی
اگر موفقیت را دعوت کنیم در رسیدن به اهدافمان موفق میشویم؛و اگر عشق را دعوت کنیم زندگی مان سرشار از عشق ومحبت میشود.....
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
25.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
📀 قسمت نوزدهم
💾 دوره آموزشی رایگان
🎉 سوالات خواستگاری 🎉
دکتر مسلم داودی نژاد
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🎀 #سیاست_های_زنانه 🎀
👈چندین سیاست زنانه که با به کار گیری آن می توانید در قلب همسرتان به یک ملکه تبدیل شوید👸
🌸. فقط زمانی که همسرتان می خواهد کاری برای شما انجام دهد از او تعریف و تمجید نکید و همیشه از او تعریف کنید.
🌸. به خاطر خوبی ها و محسنات همسرتان از او تمجید کنید.
🌸. لازم نیست هر مطلبی بین شما و همسرتان بازگو شود اما باید اصل صداقت را رعایت کرد
🌸.رابطه خود و همسرتان را روز به روز ارتقا دهید و در جهت #مثبت هدایت کنید.
🌸.شما شاید نتوانید همسر خود را کنترل کنید اما می توانید بر روی رفتار او تاثیر گذار باشید.
🌸بدانید خوشبختی از دید همسرتان یعنی چه ؟ و خود را به آن نزدیک کنید.
🌸 برای همسرتان یک شریک باشید و در برنامه ریزی های مثل یک رقیب رفتار نکنید.
🌸در مسائل کاری و اجتماعی همسرتان دخالت نکنید و دوستانه ناظر کارهای او باشید.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
15.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علت سردی عاطفی تو خانواده ها چیه؟
برای حلش چه کار کنیم؟
دو تکه از فیلم «ستایش» و «زیر سقف دودی» رو ببینین تا بدونین از چی حرف میزنم🎞
بفرست برای هر کسی که
کیفیت زندگیش برات مهمه💌
#تحلیل_فیلم
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«من بالای آسمان این شهر خدایی را دیدم که هرناممکنی را ممکن میسازد🤍»
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .
مجردان انقلابی
#ناحله 🌼 #قسمت_صد_و_هفتاد_هفت 🚫#ڪپے بدوݩ ذکرنام نویسنده حرام و حقالناس است🚫 یه دور دیگه وسایل
#ناحله 🌼
#قسمت_صد_و_هفتاد_هشت
🚫#ڪپے بدوݩ ذکرنام نویسنده حرام و حقالناس است🚫
گفتم:
_اه محمد شورشو در اوردی
اصلا خونه نیستی
تازه دو روز هم نشده که از خرمشهر برگشتیم
دوباره ماموریت چیه؟
پس من کی ببینمت؟
ببین محمد من ادمم دل دارم
دلم برات تنگ میشه میفهمی؟
یا من کلاسم یا تو سرکاری یا ماموریت.
اشکم در اومده بود به زور خودم رو کنترل کردم
گفت:
ولی خب چه میشه کرد؟
میتونم نرم مگه؟
+کی برمیگردی؟
_یه هفتس فکر کنم.
حالا بازم نمیدونم.
شما برو خونه مامان اینا
خونه نمون .
مواظب باش
خودتو الکی پرت نکن جلو تیر ترقه
خندیدو
+ چشم
+راستی؟
_جانم؟
+اون کتابا رو برات مرتب کردم.
به ترتیب اگه وقت داشتی یه نگاه بنداز.
_چشم
بقیه غذارو بدون حرف خوردیم.
منتظر بودم تموم شه جمع کنم بشورم که گفت:
+شما برو بخواب
من جمع میکنم.
از خدا خواسته بدون هیچ تعارفی رفتم
وقتایی که ظرف میشست همه چی رو باهم تمیز میکرد.
گاز ، سینک، آشپزخونه.
خیلی خوشحال بودم از پیشنهادش.
نفهمیدم چقدر گذشت که خوابم برد .
_
رو تخت تو اتاق خودم دراز کشیده بودم و کتاب میخوندم
چقدر صبر داشتن همسرهای شهدا .
چقدر قبطه میخورم به این همه از خودگذشتگیشون.
دلم میخواست وقتی محمد برمیگرده بگم همه ی کتاباشو خوندم.
دلم خیلی گرفته بود.
شخصیتایی که شهید میشدن هیچکدوم بی شباهت به شخصیت محمد نبودن
از شباهتشون ترسم میگرفت.
من نمیتونستم محمد رو از دست بدم
حتی از فکر کردن به اینکه محمد شهید شه وجودم درد میگرفت.
چشم هام رو بستم
خودم رو گذاشتم جای شخصیت داستان.
نمیتونستم ...
اصلا ...
نه واقعا نمیتونستم.
گریم گرفته بود
بدون صدا اشک میریختم.
از تخت پریدم پایین و یه هدفون گذاشتم گوشم و دوباره دراز کشیدم.
سعی کردم به چیزی فکر نکنم.
اصلا چه افکار احمقانه ای!
الان مگه کسی میتونست شهیدشه؟
چقدر دیوونم من.
یه اهنگ تقریبا شاد پلی کردم
بعد از ازدواجمون با اینکه محمد خودش با اهنگ مخالف بود ولی به من چیزی نمیگفت.
منم به احترامش جلوش اهنگ گوش نمیدادم.
هر از گاهی اگه دلم میگرفت میرفتم سراغ هدفون و این حرفا!
گوشیم رو گرفتم و زنگ زدم بهش.
جواب نداد.
چشمام رو بستم و حواسم رو دادم به موزیک.
یدفعه حس کردم کسی اومد
از جا پریدم و نشستم رو تخت
_اهههه کی اومدی؟
خندیدو
+اول که سلام علیکم.
دوما که حال شما خوبه؟
سوما که همین الان.
_سلام
وای دلم برات تنگ شده بود.
+منم
بیا بریم خونه
_نه بابا گفت به محمد بگو بمونه کارش دارم
+اوه اوه نگفتن چیکار؟
_نه.
+هیچی پس توبیخی خوردیم.
_نمیدونم.
محمد تو با رسولی چیکار کردی؟
اینم عاشق خودت کردی مرد؟
لا اله الا الله.
هی هر روز میگه اقا محمد نیومد
اقا محمد کجاس
هی فلان بهمان ....
خستم کردن به خدا
بیا بریم پایین یه چیزی بدم بخوری .
+من باید دوش بگیرم
_خب پس برو حموم واست لباس بیارم
+حسش نیست
_پاشو برو لوس نشو.
خندید و با من اومد پایین.
رفت تو حمام.
لباساش و حوله رو بردم
تا بیاد واسش همبرگر سرخ کردم
مامان بیمارستان بود .بابا هم طبق معمول پی کاراش.
زیتون و گوجه و خیارشور هم واسش گذاشتم کنار بشقابش.
نون رو هم از فریزر در اوردم تا یخش باز شه
از تو یخچالِ مامان چندتا پرتقال در اوردم و واسش اب گرفتم.
مامان رسید خونه.
وقتی فهمید محمد برگشته خیلی خوشحال شد.
رفت تو اتاقش تا لباساش رو عوض کنه.
رفتم سمت حموم ببینم چرا انقدر دیر کرده.
با دیدن هم زدیم زیر خنده
مشغول خندیدن بودیم که مامان رسید و گفت:
+به به پسر گلم .
چه عجب ما چشممون به جمال شما روشن شد
محمد گفت:
+سلام مامان اختیار دارین این چه حرفیه
خوبین؟
به خدا دل خودمم تنگ شده براتون.
با شوق رفت سمت مامان و بهش دست داد.
مامان محکم بغلش کردو بوسید که گفتم :
_محمد غذات سرد میشه ها.
افتخار نمیدین؟
باهم خندیدن و پشت سر من وارد اشپزخونه شدن که محمد گفت :
_به به چه بو بَرَنگی راه انداختی.
نشست رو صندلی جلوی میز
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´