eitaa logo
مجردان انقلابی
14.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
زاده‌اش هم، بیشتر مادری میکند، بهتر مادری میکند. رها با همه‌ی بد و خوب‌های صدرا ساخت؛ با همه‌ی دوست‌نداشتنی‌ها ساخت. رها اول مادر شد و مادری آموخت و بعد همسر شد و عاشقی آموخت. چقدر است بین رها و آیه... آیه‌ای که همه چیز داشت و رهایی که هیچ... حالا رهایی که همه چیز دارد و آیه‌ای که... نه؛ آیه هنوز هیچ نشده بود. مادرانه‌هایش برای زینب ساداتش قشنگ بود، خودخواهانه نبود. به خاطر دل دخترکش ازدواج کرد. حالا کمی بدخُلق شده، کمی ارمیاآزاری در خونش جولان میدهد، کمی به خاطر دلش دل زینب کوچکش را میشکند، اما این که خودخواهی نیست، هست؟! مادر است دیگر... از خود میگذرد برای بچه‌اش، لقمه از دهان خودش میزند برای بچه‌اش؛ اما زن است دیگر،...دلش بند یک مرد..... ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
با سلام خدمت اعضای خوبمان نماز و روزه هاتون قبول درگاه الهی و شهادت امام علی بهتون تسلیت میگم داستان شکسته هایم بعد از تو نزدیک به پایان برسه و نظر سنجی می‌خوام بزارم الف_داستان صوتی باشه ب_ متن داستان باشه ج_هبچکدام لطفا گزینه دلخواه به ناشناس ما ارسال کنید یا به همین آیدی ادمین جانتون @mojaradan_bott هر کدام تمایل داشتید ارسال کنید خوشحال میشم شرکت کنید بنظر من متنی باشه خیلی بهتره بنظر من متنی باشه خیلی بهتره متن داستان باشه سلام طاعاتتون قبول درگاه الهی گزینه ۲ سلام متن گزینه ب سلام گزینه ۳ هیچکدام سلام رمان ها متنی باشه بهتره ❤️سلام وقت بخیر داستان متنی باشه بهتره کلا متن بهتر از صوت وفیلم هست التماس دعا خدا قوت‌ ❤️سلام داستان صوتی باشه ❤️سلام طاعاتتون قبول ،متن باشه بهتره 💐 ❤️منم میگم متنی باشه بهتره ، چون بهتر میتونیم بفهمیم متن داستان رو🙏 ❤️سلام هیچ کدام ممنون از کانال خوبتون ❤️سلام متنی باشه بهتره ❤️داستان متنی باشه لطفا🙏🌹♥ ❤️گزینه ب ❤️گزینه ب ❤️متنی باشه رمان ها ❤️سلام خدا قوت ..ب داستان متنی باشه ❤️به صورت متنی باشه ❤️سلام وقت بخیر داستان متنی باشه بهتره کلا متن بهتر از صوت وفیلم هست التماس دعا خدا قوت‌ ❤️سلام عزیزم راجب نظر سنجی بنظرم متنی باشه ❤️با سلام گزینه ب ❤️سلام گزینه متنی ❤️سلام متن داستان باشه .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
تشویق جوانان به ازدواج ویییی من دیگه غششششش🥹😂❤️ ‌اخه بچه توی کابینت دنبال چی میگردی 😂 وای عسیسم😍😍 .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🖤🖤🏴 🎵مولا مولا مولا مولا 🎵بی وضو اسمت رو نمیبرم 🎵مولا مولا مولا مولا 🎵با محبین تو برادرم🖤 🎤حاج 🏴 (ع) 🖤 ‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
هَم‌حَسرٺ‌ِڪربلا وهم‌دَردِفراق؛ بیچ‌ـٰارھ‌دلـم... چھ‌صبرخوبۍدارد! 💔🚶 .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💚🦋|•• یا صاحب الزمان💔 چه قطور شده کتاب تاریخ نبودنت!... هزار و چند فصل دارد؛ دلتنگی زمین! و فصل آخر،هنوز هم ناتمام.... قصه‌ی نیامدنت بسر نمی‌رسد؟ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
⭕️💢 اگر دیدید طرف مقابل شما برای خواستگاری و عقد عجله دارد بدانید که: 🔸ھمان قدر که تاخیر یک مرد برای پیشنھاد دادن می تواند شک برانگیز و گیج کننده باشد، عجله او در این موضوع ھم چندان طبیعی به نظر نمی رسد. 🔻اگر به فاصله کمی بعد از اولین ملاقات دونفره خواست به خواستگاری تان بیاید، مراقب باشید. شاید او برای فرار از چیزی در زندگی خودش تصمیم به این کار گرفته یا شاید ھم موقعیت خاص شما باعث شده که بدون شکل گرفتن شناخت و عشق واقعی چنین پیشنھادی را مطرح کند. ✅ازدواج اتفاق پیچیده ای است و درست است که به ھیجان و عشق برای وارد شدن به آن نیاز دارید، اما گذشته از این احساسات، نیازمند شناخت یکدیگر ھم ھستید. .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
دی‌ان‌آی‌بچه‌شیعه‌این‌شکلیه:) ♥︎ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿نوحه انتقادی مهدی رسولی درباره سکوت سلبریتی‌ها در قبال جنایات غزه .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
اگر احساس میکنید، کسی که با او هستید درکتان نمی کند یا احساساتتان را نمیفهمد و به نیازهایتان پاسخ نمیدهد، حرف هایتان را نکنید. 🔹 نیازها و هیجان های خود را با او در میان بگذارید، شاید باز هم پاسخ مناسبی ندهد و بی تفاوت باشد، اما حداقل شما اطمینان حاصل میکنید که پیش داوری نکرده اید و به طور و روشن خواسته هایتان را با او درمیان گذاشته اید، و اینگونه راحت تر می توانید در مورد رابطه تان تصمیم بگیرید... 👈🏻 این گونه رفتار کردن بهتر از انتظار برای فهمیده شدن و رنج کشیدن است. یادتان باشد حتی ترین دوست و یا همسرتان هم ممکن است از آنچه در ذهن شما می گذرد نباشد. .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
🌔 امشب همه یک دعا... _ مرد و زن .. _ پير و جوان ... _ عالِم و عامي ... 🙏 همه و همه ... شايد به دعاي شکسته💔 دلی مستجاب گردد ... " پايان يافتن غربت ولي نعمت مان " ... .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
سلام بخاطر شب های قدر فعالیت کانال باید عزاداری باشه که اعمال امشب براتون داخل کانال میزارم ان شاالله از فردا فعالیت به روال قبل برمیگرده از همراهی شما سپاسگزارم بمونید برامون🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
50.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 اصلا شب قدر باید به چی برسم ⁉️ بهترین عمل در ⁉️ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
nf00698914-1.mp3
2.1M
🎙علت مستجاب نشدن در 🔴 .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
مجردان انقلابی
#ادمبن_نوشت با سلام خدمت اعضای خوبمان نماز و روزه هاتون قبول درگاه الهی و شهادت امام علی بهتون تسل
سلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت مولای متقیان امیرالمومنین علیه السلام و حادثه جانسوز شهادت هم وطنان مان را در کنسولگری ایران را تسلیت عرض مینمایم از همه شما عزیزان که در چالش گذاشتن رمان شرکت کردید ممنونم انشاالله بهترین ها براتون رقم بخوره تعداد بالایی به گزینه ب یعنی گذاشتن متن داستان رای دادند به امید خدا با یک داستان دیگه فعالیت مون رو بیشتر از پیش ادامه میدیم دار همه شما ادمین جانتون .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 شکسته_هایم_بعد_تو 🇮🇷قسمت ۸۵ و ۸۶ حاج علی: _اینجوری نگید حاج خانوم!نفرین نکنید، شاید اونم ت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 شکسته_هایم_بعد_تو 🇮🇷قسمت ۸۷ و ۸۸ اما زن است دیگر، دلش بند یک مرد تا ابد میماند، باید با این چه کند؟ رها چه گفته بود؟ قبل از آمدن معصومه چه گفت؟ راستی، اگر ارمیا هم مثل سید مهدی شود و دیگر نیاید؟ نه... امکان ندارد! ارمیا کجا و سید مهدی کجا؟ ارمیا کجا و شهادت کجا؟ ارمیا و این حرف‌ها؟ اصلا چه کسی گفته حق دارند ارمیا را با سید مهدی مقایسه کنند؟ سید مهدی تک بود... بهترین بود؛ اصلا سید مهدی نمونه‌ی دومی نداشت! ارمیا هرگز مانند او نمیشد؛ اصلا تقصیر ارمیاست که سیدمهدی دیگر به خواب آیه . ارمیا مزاحم خلوت‌های ذهنی‌اش با یاد سیدمهدی است! چشمانش بسته شد ، و همانجا روی مبل و وسط ذهنی‌اش به خواب رفت... خوابی که سیدمهدی مهمان آن بود و نه ارمیا؛ خوابی که سراسر پریشانی بود و هرج و مرج... ساعت یک و نیم بعدازظهر بود ، که آیه با آخرین مراجعش خداحافظی کرد، ده دقیقه‌ای مشغول نوشتن گزارش بود. زمانی که سررسیدهایش را مرتب در کشوی میزش گذاشت و در آن را قفل کرد، دو ضربه به در اتاقش خورد. این مدل در زدن دکتر صدر بود. آیه بلند شد و در را برای دکتر باز کرد. آیه: _سلام استاد، چیزی شده؟ صدر روی صندلی مراجع نشست و با دست به صندلی بغل دستش اشاره کرد که بنشیند: _مگه باید چیزی شده باشه؟ آیه همانطور که مینشست: _تا چیزی نشه که شما از اون اتاق خوشگلتون بیرون نمیایید. صدر خنده‌ای کرد: _حق داری، حاج علی نگرانته؛ گفت من باهات صحبت کنم. آیه لبخندش پر درد شد: _کارم به اینجا کشید؟ +به کجا؟ _که دست به دامن شما بشن؟ +خودت بهتر میدونی که همه‌ی آدما نیاز به مشاوره و درددل کردن، تخلیه هیجانی و از همه مهمتر شنیده شدن دارن؛ با حرف نزدن و و از میخوای به کجا برسی؟ به فکر هستی؟ امانتداری میکنی؟ رها گفت وضع زینب اصلا خوب نیست؛ وقتی رها میگه خوب نیست من مطمئن میشم یه جای کار داره میلنگه! ارمیا چرا تنها رفت؟چرا وقتی بیمارستان بودی رفت؟ ارمیایی که من سه ساله میشناسم اینجوری نبود! آیه: _سه سال؟ شما که تازه... صدر میان کلامش آمد: _چند ماه بعد از شهادت سیدمهدی بود که یه روز پدرت اومد، ارمیا رو آورده بود. من سه ساله با زیر و بم این بچه آشنام. +چرا میومد؟ _اینا دیگه جزء اسرار مراجع منه؛ فقط گفتم که بدونی ارمیا آشنای یکی دو روزه نیست که بخوای من رو از سرت باز کنی! +اونروز تو بیمارستان حرفای خوبی بهش نزدم. _بعد از اونروز باهاش حرف زدی؟ +نه. _میدونی کجاست و کی میاد؟ +بابا گفت رفته همون روستایی که قرار بود ما بریم. _برنامه آینده‌ت چیه؟ وقتی اومد؟ +نمیدونم استاد! من هنوز با رفتن مهدی کنار نیومدم! _مهدی برمیگرده؟ +نه! _اما ارمیا میتونه بره؛ میتونه خسته بشه! صدای ارمیا از لای در نیمه باز اتاق آمد: _من خسته نمیشم دکتر؛ اینقدر آیه رو اذیت نکنید! صدر به سمت صدا برگشت و با دیدن ارمیا با آن ریش‌های چند روزه، از روی صندلی بلند شد و به سمتش رفت: _سلام؛ رسیدن به خیر! ارمیا شرمنده سرش را پایین انداخت: _ببخشید، سلام. ممنون؛ شما هم خسته نباشید. +تو خسته نباشی مرد خدا! _مرد خدا رو زمین چی کار داره دکتر؟ مرد خدا بالش برای پریدن باز بازه! صدر: _لطفا تو قصد نکن. داغ مهدی برای همه‌مون بس بود! ارمیا: _بعضی داغ‌ها هیچوقت سرد نمیشن، شما که اینو میدونید نباید به آیه خانوم فشار بیارید؛ دست ما امانتن! صدر: _خودتون میدونید؛ من برم که خانومم منتظره. ارمیا: _اون خانوم چی شد؟ صدر منظور ارمیا را فورا فهمید: _بستری شد، تو بیمارستان رازی. ارمیا: _کجا هست؟ صدر: _به امین‌آباد مشهوره. ارمیا: _خطری برای ما نداره دیگه؟ صدر: _خیالتون راحت.سابقه‌ی خرابش اینجا باعث شده اونجا حسابی تحت نظر باشه که داروهاش مصرف بشه. ارمیا: _ممنون دکتر! صدر: _به امید دیدار صدر که رفت ارمیا نگاه با لبخند مهربانانه‌اش را به آیه دوخت: _سلام خانوم، خسته نباشی؛ بریم خونه!هنوز زینب سادات رو ندیدم، دلم براش تنگه! آیه سلامی زیر لبی گفت. همیشه شرمنده‌ی و و ارمیا بود. کلید ماشین را که به سمت ارمیا گرفت گفت: _چطور با اینهمه بد رفتاریای من هنوز خوبی؟ گفته بودی تا من نگم دیگه نمیای؟ ارمیا کلید را از دست آیه گرفت: _اومدم دکتر صدر رو ببینم که حرفاتونو شنیدم؛ من نبودم خیلی اذیتت کردن؟باور کن به خاطر خودت رفتم، نمیدونستم اذیت میشی. آیه دوباره پرسید: _چرا همه‌ش ؟ ارمیا همانطور که کنار آیه قدم میزد گفت: _من امروز رو نبین. اتفاقا.... 🥀ادامه دارد.... ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری @mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 شکسته_هایم_بعد_تو 🇮🇷قسمت ۸۹ و ۹۰ ارمیا همانطور که کنار آیه قدم میزد گفت: _منِ امروز رو نبین. اتفاقا من خیلی بودم. اینی که در خدمت شماست، دسترنج دکتر صدر و حاج علی و سیدمهدی شماست. من همه چیزم رو از اونشب برفی دارم. اونشب معجزه‌ی خدا برای من بود؛ خدا منو کوبید و از نو ساخت. +کاش منم میکوبید و از نو میساخت! _شما رو که کوبید، اما نسبت به ساخت دوباره دارید میکنید. +درد داره؟ _خیلی... +منم خیلی درد دارم؛ احساس بدی دارم. _چرا؟ آیه سرش را پایین انداخت و با دستهایش بازی کرد: +حس میکنم به مهدی... به یادش... با خاطراتش به ایثار و از خودگذشتگی‌ش خیانت کردم. _بیشتر به خودت، احساست و آینده‌ی خودت و دخترت داری خیانت میکنی. سید مهدی میدونست و رفت؛ اون از خودش برای آرامش شما گذشت. +دقیقا همینه؛ حالا من با ازدواجم نشون دادم رفتنش ارزشی نداشت. _اشتباه میکنی آیه. تو نشون دادی زندگی هست... امید هست... آینده هست؛ اگه و رفتن فقط برای این بود که برای ما وجود داشته باشه. آیه خانوم، میدونم سیدمهدی تک بود، لنگه نداشت، اما میگم بیا با بدی‌های من بساز، به خدا دارم خوب بودن رو کنارت مشق میکنم. من کنار تو و زینب سادات یه دنیا آرامش دارم؛ من کنار شما خوب میشم و بدون شما گم میشم؛ مگه سیدمهدی نشدی؟چرا منو بی‌بال و پر رها میکنی؟ منم میخوام پرواز رو تجربه کنم! آیه اخم کرد: _فقط همینم مونده بری شهید بشی! ارمیا بلند خندید: _پس زیادم از من بدت نمیاد؟ چشم شهید راه خدمت به شما میشم خانوم! ارمیا جلوی در خانه پارک کرد: _بریم ببینیم دختر بابا چیکار میکنه! _دختر بابا با همه قهره. دلتنگه و گریه میکنه؛ همه‌ی اسباب‌بازیاشو خراب کرده و بابا میخواد. ارمیا ابرو در هم کشید: _چرا بهم زنگ نزدی؟ چرا نگفتی اینقدر اوضاع اینجا به هم ریخته؟ _در اصل منم قهر بودم؛ خب من تصادف کرده بودم، حالم بد بود زنی که شوهرم رو دوست داره میخواست منو بکشه؛ چه انتظاری از من داشتی؟ ارمیا: _اون قسمت شوهرم رو که گفتی رو دوست داشتم؛ خوبه منم یه خاطرخواه دارم که شما از رو حسادت یه کم ما رو ببینی! _بله... خاطرخواه دیوونه. این را گفت و ازماشین پیاده شد و نشنید که ارمیا گفت: " همین که باعث شد منو ببینی بسه!" ** زینب به ارمیا نگاه کرد و باز مدادشمعی‌اش را روی کاغذ کشید. ارمیا به آیه نگاه کرد: _قهره؟ _نمیدونم. زینب را مخاطب قرار داد: _زینب مامان؛ بابا اومده ها. زینب عکس‌العملی نشان نداد. ارمیا به سمت زینب رفت و دست روی موهای دخترکش کشید: _دختر بابا... قربونت برم. بغل بابایی نمیای؟ دلم برات تنگ شده ها! زینب سرش را روی پای ارمیا گذاشت؛ مداد شمعی از دستش رها شد: _بابا... صدایش بغض داشت. ارمیا دخترکش را از روی پاهایش بلند کرد و در آغوش کشید: _جان بابا؟ خوشگل بابا... صورت اشک‌آلود زینب را بوسید: _گریه نکن بابا؛ اینجوری هق هق نکن قربون چشمات بشم! آیه بهتر دید پدر و دختر دلتنگ را تنها بگذارد؛ به آشپزخانه رفت تا سفره‌ی نهار را آماده و غذاها را گرم کند. ارمیا را که صدا زد، دقایقی صبرکرد. ارمیا درحالیکه زینب سر روی شانه‌اش گذاشته بود از چهارچوب اتاق خارج شد. ارمیا نگاهی به سفره انداخت و با لبخند کنار آن نشست: _خسته بودی، بهتم زحمتم دادم؛ دستت درد نکنه خانوم. زینب را کنار خودش روی زمین نشاند، برایش غذا کشید و بشقاب را مقابل دخترکش گذاشت. نگاه آیه به زینب ساکت شده‌ی این روزها بود؛ نگاهش به مظلومیت نوظهور زینبِ پر جنب و جوشش افتاد، این تغییرات سریع ، این کناره‌گیری‌هایش، ناخن جویدن‌هایش، همه و همه نشان از افسرده شدن زینب داشت؛ دلش برای دخترکش شور میزد، مادر است دیگر... هر چقدر دکتر باشد و دانا، هر چقدر بهترین باشد و بزرگ،دلشوره جزء جدانشدنی وجود مادرانه‌اش است. غذای نصفه نیمه خورده‌ی زینب ، دلش را آتش زد. نگاه ارمیا بین زینب و آیه در نوسان بود. نمیخواست جلوی زینب حرفی بزند، اما پدرانه‌هایش از دیدن این زینب به درد آمده بود؛ این زینب همیشه هایش نبود.زینب لج میکرد و غر میزد و قهر میکرد و گریه زاری راه میانداخت. آیه کلافه شد و سردرد _مهمان همیشه‌ی این روزهایش_ دوباره آمد و دستمالی که به سرش بست و روی مبلهای راحتی دراز کشید. ی دراز کشید. ارمیا سعی در آرام کردن زینب داشت که آخر مجبور شد به سیدمحمد زنگ بزند.. و رهایی که خودش زنگ خانه را زد. زینب را با مهدی کوچکش که از دیشب از خودش جدا نمیکرد سرگرم بازی کرد و مقابل آیه و ارمیا نشست:..... 🥀ادامه دارد.... ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری @mojaradan
سلام طاعات و عبادات قبول امشب سومین شب از شبهای قدر، و باتوجه به روایات احتمال اینکه شب قدر اصلی باشه ،خیلی بیشتر از دوشب قدر قبلی هست و باید تمام تلاشمون رو بکنیم از امشب بهترین استفاده رو ببریم،به امیدخدا زودتر اعمال امشب رو میذارم تا بهتر برنامه ریزی کنید💐💐💐
💚اگه میخوای اهل بهشت بشی سوره عنکبوت و سوره روم رو امشب بخون💚 ✍امام صادق(ع) فرمود: هر کس در شب بیست و سوم ماه رمضان سوره «عنکبوت» و «روم» را بخواند، به خدا سوگند که او از اهل بهشت خواهد بود، و من هرگز کسى را از این حکم استثنا نمى‌‌کنم و بیم آن ندارم که در این سوگند خداوند گناهى بر من بنویسد، این دو سوره نزد خدا جایگاهى عظیم دارند. 📘منبع:ابن بابویه، محمد بن على،‏ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۱۰۹، دار الشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق 💌انجام بدید و برای بقیه بفرستید، شاید دیگران هم انجام بدن اونوقت شما هم توی برکتش شریک شدید💚
💢هرکس شب ۲۳رمضان سوره قدر ۱۰۰۰مرتبه بخواند مسائلی از عالم بالا به او نشان میدهند که خودش تعجب میکند💚 ✍آیت الله میرلوحی: امام صادق(ع) فرمودند هر کسی در شب بیست و سوم از افطار تا سحر هزار مرتبه سوره قدر را بخواند صبح می کند در حالی که یقینش کامل شده است و معرفتی که باید به امام زمان (عج) داشته باشد به وسیله این کار پیدا می کند و مسائلی را از عالم بالا به او نشان می دهند که خودش تعجب می کند مسائل بسیار مهمی است که امام صادق(ع) در روایت فرموده اند. 💌امشب با اخلاص و صدق نیت و طهارت قبل از افطار غسل شب قدر را انجام دهند وامشب دامن امام زمان(عج) را محکم بگیرند وبا خواندن سوره قدرمعرفت خودرا به امام زمان (عج) کامل کنند و بعدببینندنتیجه این هزار مرتبه خواندن سوره قدر در شب قدر چیست.
💚ذکرِ کیمیای شب قدر رو از دست ندید💚 💌این ذکر مقدس، کیمیای شب قدر است:۲۲۵ مرتبه ذکر " یا طُهرُ یا طاهرُ یا طَهورُ یا طَیهورُ یا طَیهار " در سجده نیمه شب ۲۳ ماه رمضان ✍علامه حسن‌زاده آملی به نقل از استادشون میرزا علی‌آقا قاضی می‌فرمایند شب ۲۳ ماه مبارک رمضان، زمانی که شب از نیمه گذشت، در حالیکه شخص نه گرسنه، نه از زیاد خوردن سنگین باشد، با وضو و رو به قبله، سر به سجده گذاشته و این ذکر را ۲۲۵ بار تکرار نماید👈" یا طُهرُ یا طاهرُ یا طَهورُ یا طَیهورُ یا طَیهار " وقتی این ذکر گفته می شود، ملائکه نازل می شوند و در همان حالی که ذاکر سر به سجده دارد، با آب رحمت الهی جان و وجودش را از غبار معاصی و کدورت توجّه به عالم کثرت می شویند و ان شاء الله به طهارت باطنی و درونی راه پیدا می کند. با انجام این ذکر ملائکه بر او نازل شده و پاک و مطهرش می‌کنند ان شاء الله🌱 📘منبع:سید علی آقا قاضی (رضوان الله علیه) و علامه حسن زاده آملی (دامت برکاته) 💌انجام بدید و برای بقیه بفرستید، شاید دیگران هم انجام بدن اونوقت شما هم توی برکتش شریک شدید💚