eitaa logo
مجردان انقلابی
14هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mahfel_adm متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جدال عشق و نَفس💗 پارت 48 مهراب منو گذاشت رو دوشش و اون مرد مارو راهنمایی کرد سمت پادگان. کنجکاو بودم اونجارو ببینم. رفتیم تو یه سالن که به ردیف تختای دو طبقه داشت. مهراب کنجکاو گفت --پس سربازا کجان؟ مردی که فهمیدم اسمش اِجلال المهديه لبخند زد --دوسالی میشه این پادگان خالیه و فقط عده ی معدودی اینجا هستن. مهراب تأیید وار سر تکون داد. اِجلال سمت من با لبخند گفت --دخترم راحت باش. لبخند زدم و نشستم لب یه تخت. اِجلال رفت بیرون و مهراب نشست کنارم --پات چطوره؟ از درد بغض کرده بودم --اصلاً حسی نداره. کلافه تو موهاش دست کشید و بچه رو گرفت خوابوند رو تخت. همون موقع اِجلال اومد و مهراب ماجرای پامو بهش گفت کنجکاو اومد سمت من --الان حالت خوبه؟ مهراب به جای من جواب داد --پاش صدمه دیده. --باید واسه درمان برید بیمارستان شهر. متفکر گفت --نفر برا هر سه رو نه یه بار میان اینجا. امروز اومدن دو روز دیگه میان. گریم گرفت و سرمو گذاشتم رو زانوهام. اِجلال رفت بگه واسمون غذا بیارن. مهراب برگشت سمتم --لباستو ببر بالا. خجالت زده لباسمو بردم بالا و با دیدن کبودی پام شروع کردم گریه کردن همین که دست مهراب خورد به پام از درد جیغ کشیدم و مهراب با بهت گفت --چیشد؟ --خیلی درد داره. --حالا چیکار کنیم؟ با بغض گفتم --نکنه دیگه خوب نشه؟ لبخند زد --نگران نباش. در باز شد و یه پسر هجده نوزده ساله با لباس نظامی با یه سینی غذا اومد تو اتاق و سینی و گذاشت و رفت. با دیدن ماهی سرخ شده دلم ضعف رفت. یکم دقت کردم دیدم یه دیس پر از غذا با دوتا قاشقه. نگاهم رفت سمت مهراب که خندید و گفت --چاره ای نیست. به قدری گشنم بود که زیاد بهش فکر نکردم و شروع کردم غذا خوردن. غذامون تموم شد و مهراب بدون هیچ حرفی بلند شد رفت بیرون. چند دقیقه بعد با دو دست لباس نظامی و دوتا نایلون برگشت. --اینا دیگه چیه؟ --باید بری حموم تا زخمت عفونت نکنه. مشمئز گفتم --باچی؟ یه دست لباسارو گرفت سمتم و یه شامپو از جیبش درآورد. --این دوتا نایلونو یکیشو ببند رو زخم بازوت که تیر خورده یکیشم ببند رو مچ پات. --حالا حموم کدوم وره؟ مهراب خندید --از این وره و از اون وره. اخم کردم و لباسارو ازش گرفتم. رفتم تو حموم و با تعجب دنبال دوش میگشتم ولی نبود. به جاش یه شیر آب با یه تشت آهنی اونجا بود. چاره ای نداشتم. نایلونو رو زخمام بستم و لباسامو درآوردم و حسابی سر و بدنم رو شستم. باالجبار از روسریم به عنوان حوله استفاده کردم و موهامو باهاش خشک کردم. لباسای نظامیو پوشیدم و روسریمو با حجاب بستم رفتم بیرون. با دیدن بچم دست مهراب نگران گفتم --چیشده؟ --هیچی از خواب بیدار شده هم خرابکاری کرده هم گشنشه. --حالا چیکار کنم؟ --بیا بگیرش من برم ببینم میتونم واسش پارچه پیدا کنم. تااومد مهراب بیاد به بچه شیر دادم. مهراب با چندتا تیکه پارچه برگشت. --به نظرم اول باید ببریمش حموم. --چجوری آخه؟ متأسف سرتکون داد و بچه رو بغل کرد. --بلند شو ظرفو پر از آب ولرم کن. --طوریش نشه بچم؟ --نترس. کاری که گفته بود رو انجام دادم. مهراب اول با دستش آبو تست کرد و بعد آروم آروم تموم بدنشو شست. از نظر من خیلی ماهرانه کارشو انجام میداد و با خودم گفتم نکنه قبلاً بچه داشته؟ --آقا مهراب. --بله؟ --شما ازدواج کردین؟ --چطور؟ --آخه حتی حموم بردن بچه رو هم بلدین. خندید --بهم میاد؟ --چی؟ --اینکه بچه داشته باشم؟ --نه خب... حرفمو قطع کرد --نه ازدواج نکردم این کارارم از تو بروشورای آموزش نگهداری از نوزاد یاد گرفتم. کارش تموم شد و با پارچه بچه رو گرفتم بردم رو تخت. یه نایلون پیچیدم زیر یه پارچه و به عنوان مای بیبی ازش استفاده کردم. یه پارچه ی دیگه برداشتم و بچه رو قنداق کردم. یه تیکه پارچه رو شبیه تل مو درست کردم و بستم به سر آمین. بهش شیر دادم تا خوابید. مهراب از حموم اومد و با اون لباسای نظامی خیلی جدی تر به نظر میومد. با دیدن آمین ذوق زده گفت --ای جانم چه خوشملی شده این! لبخند زدم و سرمو تکیه دادم به میله ی تخت. یاد میثم افتادم و بغض کردم. نفهمیدم دارم گریه میکنم و با صدای مهراب برگشتم سمتش. تلخند زد --باورم نمیشه دوتا از رفیقامو از دست دادم. قطره ی اشکی که از چشماش پایین ریختو پاک کرد و دست کشید رو سر آمین --چقدر شبیه باباشه. سرمو گذاشتم رو زانوهام و شروع کردم هق هق گریه کردن. تو همون حالت خوابم برد و صبح با صدای گریه ی آمین از خواب بیدار شدم. بغلش کردم و فهمیدم جاشو خیس کرده. نمیدونستم باید چیکار کنم. برگشتم و دیدم مهراب رو تخت بغلی خوابیده. صداش زدم --آقا مهراب! خدایا این چجوری میرفته سوریه بجنگه با این خواب سنگین؟ دوباره صداش زدم ولی جواب نداد. با جیغ صداش زدم و یدفعه از خواب پرید. --چیشده؟ --آمین! نگران گفت --آمین چی؟ --جاشو خیس کرده. پوفی کشید..                             @mojaradan      
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️حاجت داری بگو"یاالله"❤️🥹 سوره اِسراء آیه ۸۰ رو قبل از شروع هر کاری بخون خیلی کارها هستن خوب شروع میشه ولی پایان خوبی نداره این آیه درخواست شروع و یه پایان قشنگ توی هر کاری که میخوای شروع کنی هست. 🤍 .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃همیشہ داغ دلم قبر خلوٺ حسن اسٺ بہ سر هواے بقیع و زیارٺ اسٺ 🍃تمام هفتہ براے حسین مےسوزم ولے من وقف غربٺ حسن اسٺ 💚 ❤️ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن به امید آنکه روزی به کف افتاد وصالی... ؟ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••|💚🦋|•• قطره‌شدم‌که‌راهی‌دریا‌کنی‌مرا وقتش‌شده‌بیایی‌و‌پیدا‌کنی‌مرا آقابرای‌تو نه!برای‌خودم‌بداست هر‌هفته‌درگناه،تماشاکنی‌مرا    ‌"الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ"    ؟ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
‍ 📌اطلاعات خانوادگی (بخش اول) خانواده اصلی ترین و مهم ترین بستر تربیتی و فرهنگی است. یک خانواده پرتنش نمی تواند جایگاه مناسبی برای پرورش روح و جسم باشد. ارتباطات پدر و مادر با یکدیگر، نحوه برخورد آنها با مسائل و مشکلات، الگویی برای یادگیری فرزندان است. چرخه های معیوب قدرت، مثل زن سالاری یا مردسالاری در نحوه شکل گیری تفکر و بینش افراد موثر است پس باید راجع به آنها خیلی زیرکانه و هوشمندانه مطلع شوید. 🔸می توانید از همسر آینده خود راجع به روابط پدر و مادرش سوال های زیر را بپرسید: ✅وقتی در خانه دعوا می شود پدر و مادرت چطور عمل می کنند؟ ✅در خانه شما حرف اول و آخر را چه کسی می زند؟ ✅معمولا اگر مشکلی پیش بیاد چه کسی آن را حل میکند؟ ✅قدرت در منزل دست کیست؟ ✅شما به عنوان فرزند در خانواده چه مسولیتی برعهده داشتید؟ ✅رابطه خانواده با شما چطور است؟ ✅رابطه شما با کدام یک از اعضای خانواده صمیمی تر است و چرا؟ نحوه شکل گیری رفتار فرزندان به طور کامل به آموزش های آنها در خانواده بستگی دارد. در واقع خانواده محلی است که دیدگاه اصلی و نوع نگاه فرزندان به مسایل مختلف آموزش داده می شود. همسر شما جدای از خانواده ای که در آن رشد کرده است نیست بلکه او عضوی از خانواده و این زنجیره است. پس یادتان باشد همسر شما آینه تمام نمای پدر و مادرش است و رفتارش نشات گرفته از تربیت و روابط بین فردی در خانواده پدری است. اگر خانواده ای از لحاظ فرهنگی، تربیتی، اجتماعی و قانونی دارای مشکل و معضلات فراوان است قطع به یقین همسر شما هم از آن بی بهره نخواهد‌ بود. ؟ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ✍شيطان که کاری جز آزار ما ندارد! پس؛ چرا خدا،او را آفریده،تا دائما،آزارمان دهد؟ ❣آیا این با مهربانی الله، تناقض ندارد؟ ؟ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
596_42512532083244.mp3
7.03M
؟ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ «رهایی» 🖤 در وصف رئیس‌جمهور شهید 🎤 با صدای: سالار عقیلی ✍ شاعر: محمدمهدی سیار 🎵 موسیقی: حبیب خزایی‌فر 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا