#روز_آخر_بانو
#ایام_فاطمیه
⚫️ ⚫️ ⚫️
بانو سه ماه منتظر این دقیقهام
مشغول کارِخانه شدی! خوش سلیقهام
زهرا مرا چه قدر بدهکار میکنی
داری برای دل خوشیام کار میکنی!
دراین سه ماه، آب شدم، امتحان شدم
با هرصدای سرفهٔ تو نصفه جان شدم
بادیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسّم تو، گریهام گرفت
این بوی نان داغ به من جان تازه داد
حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد
زحمت نکش! هنوز سرت درد میکند
باید کمک کنم، کمرت درد میکند
آیینهٔ پر از تَرَکم، احتیاط کن
فکری به حال و روز بد کائنات کن
تا کهنه زخم بازوی تو تیر میکشد
دستاس خانه، آه نفسگیر میکشد
ازدست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم!
با اینکه اهل صحبت بیپرده نیستم
راضی به رنجِ دستِ ورم کرده نیستم
جارونکش! که فاطمه جان درد میکشم
دارم شبیه پهلوی تو درد میکشم
جارو نکش! که عطربهشت ست میبری
روی مرا زمین نزن این روز آخری
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...
فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....
آشفته خانهٔ جگرم را چه میکنی
خاکی که ریخته به سرم را چه میکنی
زهرا به جای نان، غم ما را درست کن
حلوای ختم شیرخدا را درست کن
مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری
دست شکسته جانب دستاس میبری
جان علی بگو که تو با این همه تبَت
شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت؟
شُستی تن حسین وحسن با کدام دست؟!
آماده کردهای تو کفن با کدام دست!
حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه
ازتشنگی لب پسرت سوخت فاطمه
حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد:حسین
خونابههای پیرُهنت ناله زد: حسین
شاعر محترم: وحید قاسمی
⚫️ ⚫️ ⚫️
«لَعَنَ اللهُ قاتِلیـكِ و ظالِمـیـكِ یا فـاطِمَة»
•••━🍃❀💠❀🍃━•••
مجاورحرم
@mojavereharamm