eitaa logo
مجاورحرم
264 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
21 فایل
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ➰➰➰➰➰➰➰ ارتباط شما با ادمین از طریق 🆔: @Moradi_nn مرادی
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴 🔰امام کاظم علیه السلام بیمار شدند، طبیب یهودی را آوردند تا ایشان را معالجه کند، امام فرمود: طبیب؛ کمی صبر کن من دوستی دارم باید با او مشورت کنم، آنگاه روی از طبیب برگردانید و به جانب قبله توجه نمود و این دو بیت شعر را خواند: «اَنْتَ اَمْرَضْتَني وَ أنْتَ طَبیبي فتفضَّلْ بِنَظْرَةٍ یاحَبِیبي وَاسْقِني مِنْ شَرابِ وَ دِّک کَأسَاً ثُمَّ زِدْني حلاوَةَ التَّقْریبِ» خدایا تو مرابیمار کرده‌ای و تو نیز طبیب منی به فضل خویش نظری به این بنده بیفکن. از شراب دوستی و عشق خود مرا جامی بده و شیرینی مقام قرب خودت را برمن اضافه نما. هنوز حضرت این ابیات را تمام نکرده بود که اثر بهبودی در چهرهٔ مبارکش ظاهر شد و همان لحظه تمام مرض از او دور شد! طبیب با تحیّر، عجیب نگاه می‌کرد! پس از مشاهده این پیشامد گفت: ای سرور من؛ اول گمان کردم تو بیماری و من طبیب، اکنون آشکار شد که من بیمارم و تو طبیب! از تو خواهش می کنم مرا معالجه کن. امام ـ علیه السلام ـ اسلام را بر او عرضه داشت و طبیب یهودی مسلمان شد. «سر و جانم فدای حضرت موسای کاظم علیه السلام» •••‌═━🍃❀💠❀🍃━═••• مجاورحرم @mojavereharamm
🔰صفوان ابن مهران کوفی معروف به صفوان جمّال (کسی که شترهای زیادی دارد) مردی شایسته و پرهیزکار که از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام بود. زندگی‌اش از راه کرایه دادن شترهایش تأمین می‌شد. صفوان نقل می‌کند: خدمت حضرت موسی‌بن جعفر علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت به من فرمود: صفوان تمام کارهای تو پسندیده و نیکو است مگر یکی. گفتم: ای وای! فدایت شوم کدام کار مورد قبول شما نیست!؟ فرمود: شترهای خود را به این مرد ـ هارون الرشید ـ کرایه می دهی. عرض کردم: این شترها را از باب حرص و ازدیاد ثروت یا برای صید و شکار و لهو و لعب کرایه نمی‌دهم، چون برای سفر حج می‌خواست دادم، خودم نیز متصدی و مباشر خدمت این ملعون نمی‌شوم غلامهایم را همراه آنها می‌فرستم. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: آیا او برای پول کرایهٔ تو متعهد می‌شود؟ عرض کردم: آری مدیون می‌شوند تا پس از برگشتن پرداخت کنند. حضرت فرمود: دوست می‌داری که هارون و خانواده‌اش زنده باشند تا ساعتی که کرایه تو را پرداخت کنند؟ با خجالت جواب دادم: بله همین طور است. امام فرمود: کسی که بقای ایشان را دوست داشته باشد از جملهٔ آنهاست، هر که از ایشان محسوب شود، جای او در جهنم خواهد بود. صفوان جمّال می‌گوید: پس از فرمایش موسی بن جعفر علیه السلام، بلافاصله همه شترهای خود را فروختم. این خبر به گوش هارون الرشید رسید، مرا طلب کرد. پیش او رفتم، گفت: شنیده ام شترهای خود را فروخته‌ای!! گفتم: بله ، پیر و ضعیف شده‌ام خودم نمی‌توانم متصدی امور آنها باشم، غلامانم هم آن‌طور که باید، مراقبت نمی‌کنند و از عهدهٔ این کار به‌ خوبی بر نمی‌آیند. هارون گفت: هرگز! هرگز! تو به اشارهٔ موسی بن جعفر این کار را کرده ای. تقیّه کردم و گفتم: مرا با موسی بن جعفر چه کار!؟ گفت: دروغ می‌گویی... کاش می‌توانستم تو را بکُشم. «سر و جانم فدای حضرت موسی الکاظِم علیه السلام» •••‌═━🍃❀💠❀🍃━═••• مجاورحرم @mojavereharamm
هدایت شده از مجاورحرم
🔰صفوان ابن مهران کوفی معروف به صفوان جمّال (کسی که شترهای زیادی دارد) مردی شایسته و پرهیزکار که از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام بود. زندگی‌اش از راه کرایه دادن شترهایش تأمین می‌شد. صفوان نقل می‌کند: خدمت حضرت موسی‌بن جعفر علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت به من فرمود: صفوان تمام کارهای تو پسندیده و نیکو است مگر یکی. گفتم: ای وای! فدایت شوم کدام کار مورد قبول شما نیست!؟ فرمود: شترهای خود را به این مرد ـ هارون الرشید ـ کرایه می دهی. عرض کردم: این شترها را از باب حرص و ازدیاد ثروت یا برای صید و شکار و لهو و لعب کرایه نمی‌دهم، چون برای سفر حج می‌خواست دادم، خودم نیز متصدی و مباشر خدمت این ملعون نمی‌شوم غلامهایم را همراه آنها می‌فرستم. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: آیا او برای پول کرایهٔ تو متعهد می‌شود؟ عرض کردم: آری مدیون می‌شوند تا پس از برگشتن پرداخت کنند. حضرت فرمود: دوست می‌داری که هارون و خانواده‌اش زنده باشند تا ساعتی که کرایه تو را پرداخت کنند؟ با خجالت جواب دادم: بله همین طور است. امام فرمود: کسی که بقای ایشان را دوست داشته باشد از جملهٔ آنهاست، هر که از ایشان محسوب شود، جای او در جهنم خواهد بود. صفوان جمّال می‌گوید: پس از فرمایش موسی بن جعفر علیه السلام، بلافاصله همه شترهای خود را فروختم. این خبر به گوش هارون الرشید رسید، مرا طلب کرد. پیش او رفتم، گفت: شنیده ام شترهای خود را فروخته‌ای!! گفتم: بله ، پیر و ضعیف شده‌ام خودم نمی‌توانم متصدی امور آنها باشم، غلامانم هم آن‌طور که باید، مراقبت نمی‌کنند و از عهدهٔ این کار به‌ خوبی بر نمی‌آیند. هارون گفت: هرگز! هرگز! تو به اشارهٔ موسی بن جعفر این کار را کرده ای. تقیّه کردم و گفتم: مرا با موسی بن جعفر چه کار!؟ گفت: دروغ می‌گویی... کاش می‌توانستم تو را بکُشم. «سر و جانم فدای حضرت موسی الکاظِم علیه السلام» •••‌═━🍃❀💠❀🍃━═••• مجاورحرم @mojavereharamm