🏴🏴🏴
#ویژه_شهادت
#سیره_موسیبنجعفر
#داستان
🔰امام کاظم علیه السلام بیمار شدند، طبیب یهودی را آوردند تا ایشان را معالجه کند،
امام فرمود:
طبیب؛ کمی صبر کن من دوستی دارم باید با او مشورت کنم، آنگاه روی از طبیب برگردانید و به جانب قبله توجه نمود و این دو بیت شعر را خواند:
«اَنْتَ اَمْرَضْتَني وَ أنْتَ طَبیبي
فتفضَّلْ بِنَظْرَةٍ یاحَبِیبي
وَاسْقِني مِنْ شَرابِ وَ دِّک کَأسَاً
ثُمَّ زِدْني حلاوَةَ التَّقْریبِ»
خدایا تو مرابیمار کردهای و تو نیز طبیب منی به فضل خویش نظری به این بنده بیفکن.
از شراب دوستی و عشق خود مرا جامی بده
و شیرینی مقام قرب خودت را برمن اضافه نما.
هنوز حضرت این ابیات را تمام نکرده بود که اثر بهبودی در چهرهٔ مبارکش ظاهر شد و همان لحظه تمام مرض از او دور شد!
طبیب با تحیّر، عجیب نگاه میکرد!
پس از مشاهده این پیشامد گفت:
ای سرور من؛ اول گمان کردم تو بیماری و من طبیب، اکنون آشکار شد که من بیمارم و تو طبیب!
از تو خواهش می کنم مرا معالجه کن.
امام ـ علیه السلام ـ اسلام را بر او عرضه داشت و طبیب یهودی مسلمان شد.
«سر و جانم فدای حضرت موسای کاظم علیه السلام»
•••═━🍃❀💠❀🍃━═•••
مجاورحرم
@mojavereharamm
#سیره_موسیبنجعفر
#ویژه_شهادت
#داستان
🔰صفوان ابن مهران کوفی معروف به صفوان جمّال (کسی که شترهای زیادی دارد)
مردی شایسته و پرهیزکار که از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام بود.
زندگیاش از راه کرایه دادن شترهایش تأمین میشد.
صفوان نقل میکند:
خدمت حضرت موسیبن جعفر علیه السلام شرفیاب شدم.
حضرت به من فرمود:
صفوان تمام کارهای تو پسندیده و نیکو است مگر یکی.
گفتم:
ای وای! فدایت شوم کدام کار مورد قبول شما نیست!؟
فرمود:
شترهای خود را به این مرد ـ هارون الرشید ـ کرایه می دهی.
عرض کردم:
این شترها را از باب حرص و ازدیاد ثروت یا برای صید و شکار و لهو و لعب کرایه نمیدهم، چون برای سفر حج میخواست دادم، خودم نیز متصدی و مباشر خدمت این ملعون نمیشوم غلامهایم را همراه آنها میفرستم.
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود:
آیا او برای پول کرایهٔ تو متعهد میشود؟
عرض کردم:
آری مدیون میشوند تا پس از برگشتن پرداخت کنند.
حضرت فرمود:
دوست میداری که هارون و خانوادهاش زنده باشند تا ساعتی که کرایه تو را پرداخت کنند؟
با خجالت جواب دادم:
بله همین طور است.
امام فرمود:
کسی که بقای ایشان را دوست داشته باشد از جملهٔ آنهاست، هر که از ایشان محسوب شود، جای او در جهنم خواهد بود.
صفوان جمّال میگوید:
پس از فرمایش موسی بن جعفر علیه السلام، بلافاصله همه شترهای خود را فروختم.
این خبر به گوش هارون الرشید رسید، مرا طلب کرد.
پیش او رفتم، گفت:
شنیده ام شترهای خود را فروختهای!!
گفتم:
بله ، پیر و ضعیف شدهام خودم نمیتوانم متصدی امور آنها باشم، غلامانم هم آنطور که باید، مراقبت نمیکنند و از عهدهٔ این کار به خوبی بر نمیآیند.
هارون گفت:
هرگز! هرگز! تو به اشارهٔ موسی بن جعفر این کار را کرده ای.
تقیّه کردم و گفتم:
مرا با موسی بن جعفر چه کار!؟
گفت:
دروغ میگویی... کاش میتوانستم تو را بکُشم.
«سر و جانم فدای حضرت موسی الکاظِم علیه السلام»
•••═━🍃❀💠❀🍃━═•••
مجاورحرم
@mojavereharamm
هدایت شده از مجاورحرم
#سیره_موسیبنجعفر
#ویژه_شهادت
#داستان
🔰صفوان ابن مهران کوفی معروف به صفوان جمّال (کسی که شترهای زیادی دارد)
مردی شایسته و پرهیزکار که از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام بود.
زندگیاش از راه کرایه دادن شترهایش تأمین میشد.
صفوان نقل میکند:
خدمت حضرت موسیبن جعفر علیه السلام شرفیاب شدم.
حضرت به من فرمود:
صفوان تمام کارهای تو پسندیده و نیکو است مگر یکی.
گفتم:
ای وای! فدایت شوم کدام کار مورد قبول شما نیست!؟
فرمود:
شترهای خود را به این مرد ـ هارون الرشید ـ کرایه می دهی.
عرض کردم:
این شترها را از باب حرص و ازدیاد ثروت یا برای صید و شکار و لهو و لعب کرایه نمیدهم، چون برای سفر حج میخواست دادم، خودم نیز متصدی و مباشر خدمت این ملعون نمیشوم غلامهایم را همراه آنها میفرستم.
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود:
آیا او برای پول کرایهٔ تو متعهد میشود؟
عرض کردم:
آری مدیون میشوند تا پس از برگشتن پرداخت کنند.
حضرت فرمود:
دوست میداری که هارون و خانوادهاش زنده باشند تا ساعتی که کرایه تو را پرداخت کنند؟
با خجالت جواب دادم:
بله همین طور است.
امام فرمود:
کسی که بقای ایشان را دوست داشته باشد از جملهٔ آنهاست، هر که از ایشان محسوب شود، جای او در جهنم خواهد بود.
صفوان جمّال میگوید:
پس از فرمایش موسی بن جعفر علیه السلام، بلافاصله همه شترهای خود را فروختم.
این خبر به گوش هارون الرشید رسید، مرا طلب کرد.
پیش او رفتم، گفت:
شنیده ام شترهای خود را فروختهای!!
گفتم:
بله ، پیر و ضعیف شدهام خودم نمیتوانم متصدی امور آنها باشم، غلامانم هم آنطور که باید، مراقبت نمیکنند و از عهدهٔ این کار به خوبی بر نمیآیند.
هارون گفت:
هرگز! هرگز! تو به اشارهٔ موسی بن جعفر این کار را کرده ای.
تقیّه کردم و گفتم:
مرا با موسی بن جعفر چه کار!؟
گفت:
دروغ میگویی... کاش میتوانستم تو را بکُشم.
«سر و جانم فدای حضرت موسی الکاظِم علیه السلام»
•••═━🍃❀💠❀🍃━═•••
مجاورحرم
@mojavereharamm