مجاورحرم
سلام علیکم دعوت میکنم؛ اینجا دلنوشتههای خودتون رو درخصوص مصیبت شهادت ریاست جمهور و هیئت همراه و ی
💬#شما_نوشتید
من آقای رئیسی رو دوسش داشتم هرچقدر که تهمت میزدند باز من دوسش داشتم و دلم میخواست پشتش بایستم اما با خودم میگفتم انقدر رئیس جمهور شدن برای آخرت آدم سخت است آخه چرا قبول کرد این ریاست را نکند آخرتش خراب شود با حق های زیادی که در این دوره برگردن آدم می آید و حتی سختیهای اطراف که هی آدم اهل معرفت رو آزار میدهد تو سمت ریاست جمهوری
اما فهمیدم من اشتباه میکردم میشه که اهل معرفت باشی و تو وسط مشکلات و تهمتها باشی و پاک و مطهر بمونی و ششششهید بشی😭😭
چقدر این مرد بزرگ بود
مجاورحرم
سلام علیکم دعوت میکنم؛ اینجا دلنوشتههای خودتون رو درخصوص مصیبت شهادت ریاست جمهور و هیئت همراه و ی
💬#شما_نوشتید
اولین رأی م برای ریاست جمهوری، به نیت گرفتن دولت و قدرت اجرایی از فرد و اطرافیان فردی بود که اقازادگی و سلطنت رو بعد انقلاب میخواستن برگردونن، زندگی رو به کام مردمی که من از اون طبقه اجتماعی بودم تلخ کرده بودن، رای م اثر داشت چند سال بعد، در اون هیاهوی سیاسی، بعد از انتخاب اون رئیس جمهوری که در آخرین سالهای ریاست جمهوریش هوا برش داشت و سودای قدرت عقلش رو ذایل کرد،پیش خودم شرمنده بودم از انتخابش، حس سرخوردگی و سرافکندگی در آغاز سالهای جوانی هر جوان پر از امید و عشق به کشور رو پنچر و مچاله میکنه...از ترس اشتباه میخواستم قدرت انتخاب و رای رو از خودم بگیرم...دلم نمی اومد نرم انتخابات،
از روی شهدایی که تو راهیان نور اسمو رسمشون رو شناخته بودم خجالت میکشیدم. خب با انتخاب غلط و هزینه زیاد روانی اقتصادی سیاسی چی جواب وجدان خودم رو میدادم...
تا یک سیدی اومد جمال نورانی،آراسته بود
متین بودبا وقاربزرگمنش از کلمات سخت و نامفهوم برای من قشر معمولی، استفاده نمیکرد.رأی دادم اون سال سریال خانگی و بازیگرانش، همون یه بزرگ آقایی داشت زورگو و یه زن جلوش ایستاده بود، چنان تاثیری روی ذهنیت جوانان گذاشت از طرفی اون سال یه نفر (که از اعضای خانواده اون کاندید مورد نظرم بود) نیتش دفاع از اسلام بود غافل از اینکه مردم رو میترسوند با ادبیات دفاعی ش از دین...نشد که بشه...من اما مصمم و امیدوارتر بودم دوبار اشتباه کرده بودم تو رای دادنم، حالا با تجربه تر شده بودم فارغ از جو جامعه، فارغ از نیازمند نون و آب و معیشت دور بعدی تو مناظرات، معده درد گرفتم میگفتم بزن تو دهنشون سید ،حروم لقمه ها چرا اینجوری حمله میکنن چه گرگ وحشی و هاری درونشون دارن...
انتخابش کردم تو صفحه م، تو استوری هام اعلام کردم انتخابم رو. توبیخ شدم
توهین شنیدم شیرینی روز بعد رایگیری و اینکه همه کاندیدها دیگر رو دعوت کرد، ادب و منش ازش آموختم.تو این 33 ماه هر کسی از سر دلسوزی برای نظام و او ،یا از سر عناد با نظام و او انتقادی داشت، توهینی کرد، من نگاه میکردم
من مثل بچه ها که فقط به باباشون نگاه میکنن و لبخند میزنن و دوسشون دارن، نگاه میکردم بهش هیچ وقت زبونم به انتقادش نچرخید، نه اینکه نخوام... نمیتونستم ،نمیدونم چرا
من مستاجر بودنم رو از بی برنامه گی خودم و شریک زندگی م میدونستم من شرایط اقتصادی بد رو از تصمیم گیران و سیاست گذران سال 68 به بعد میدونستم، بعد از ویرانی های جنگ تحمیلی تمرکز روی پایتخت بود و محرومیت خواسته ناخواسته تزریق و وادار شد به شهرهای دیگری که از مرکز دور بودن این رو تو اردوی راهیان نور دیده بودم وقتی همه تو اتوبوس خواب بودن چشمم به محرومیت و عقب موندگی شهر ها و روستاها باز بود سید منتخب ما به همون مناطق میرفت چرا باید به خاطر نداشتن ادبیات دیپلماتیک به درد نخور زبون به تمسخرش باز میکردم... ما رئیس جمهور خوش تیپی که فقط حرف از آشتی تمدن ها میزد، تنها هنرش اصلاح کردن مواردی که خودش فکر میکرد ایراد هستن بود، با ضابطه و رابطه های وزیر وزرا،خانواده هاشون، در ایجاد فاصله طبقاتی جامعه و شکاف عمیق نقش موثر داشت
ما رئیس جمهور خاکي مردمی که سودای قدرت آلوده ش کرد و یک جریان انحرافی عقب مونده رو وارد سیاست کرد دیدیم.
ما رئیس جمهوری که با ادبیات خاص و باکلاس خودش حرف میزد، کسی که از خیس شدن تو بارون ناراحت میشد دیدیم
دیدیم همکاری نکردنش رو با نظامیان،
دیدیم تو دوره ریاست جمهوری با صدور مجوز پرواز به هواپیمای اوکراینی مردم ما رو چند فرقه کرد... مردم رو انداخت به جون هم...
یکشنبه سی ام اردیبهشت ساعت نزدیک چهار بود در یک گروه ایتا خوندم بالگرد رئیس جمهور به سلامت نشسته و با ماشین و زمینی در حال تردد هست، بعد تکذیب شد ، من اصلا خبر نداشتم رئیس جمهور کجا رفته،
چون دیگه آنقدر سفر استانی داشت اونقدر مشغول بود ما عادت کرده بودیم.
در واقع به چشم نمی اومد...
ما بی انصافی کردیم
امان از آدمی که عادت قوت قالب مرام زندگی اش میشود...
تلویزیون رو روشن کردم زیرنویس شبکه خبر،
مطلب گروه حاج خانوم که به صادق بودنش ایمان دارم، پس خبر جدی بود ، خبر واقعی و جدی ترس انداخت به جونم هفته قبل در مسافرتم مه رو تجربه کردم غیرقابل پیش بینی میشه مه خب ما آدم عادی ها که با ماشین میریم، مگه میشه به فکر حمل و نقل اصولی رئیس جمهور نباشن، حالا اون نمی خواست، شما چرا به فکرش نبودین ... ساعتها گذشت شب تموم نمیشد مه لعنتی بیشتر میشدتاریکی اومد سرما
همه داشتن به ما می فهموندن لیاقت داشتنت رو نداشتیم تو یه بهت و بی خبری موندیم