eitaa logo
مجاورحرم
261 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
21 فایل
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ➰➰➰➰➰➰➰ ارتباط شما با ادمین از طریق 🆔: @Moradi_nn مرادی
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ ◾️ ▪️ وقتی قرار شد امام رضا بالإجبار تشریف ببرند به مجلس مأمون علیه اللّعنة، به خادمشان اباصلت فرمودند: «اگر دیدی آمدم بیرون و عبا روی سرم کشیده بودم، با من کلامی سخن نگو.» حضرت، كرامت کردند و جلو جلو پیش‌بینی کردند، و از باب تقیّه، به ملازمشان اباصلت اطلاع دادند و فرمودند با من حرف نزن تا بعداً برایت دردسر نباشد. دوست و دشمن دارند نگاه می‌كنند ببینند این زهری که مأمون عباسی حیله‌گر به حضرت خوراند، با بدن آقا چه می‌کند!... راوی می‌گوید از مجلس مأمون تا حجرهٔ امام راهی نبود، اما حضرت بیش از ٥٠ مرتبه هی روی زمین می‌نشستند و به خود می‌پیچیدند و به سختی بلند می‌شدند و می‌فرمودند: آه جگرم... گاهی هم می‌فرمودند: آه پسرم... به هر زحمتی بود رسیدند به حجره، زیرانداز را كنار زدند، پیراهن ِمبارك را بالا زدند، روی خاك کف حجره خوابیدند، مثل مار گزیده دور خودشان می‌‌چرخیدند، و دائم از جدّ غریبشان اباعبدالله الحسین یاد می‌کردند، یک دفعه دیدند آقازاده‌ جوادالائمّه از مدینه به اذن الله آمدند بالای سرشان و آن جناب عالي‌مقام سر به دامان فرزند دلبندش چشم از جهان فرو بست. امّا؛ «لایَوم کَیومكَ یااباعبدالله» 🖤🥀🖤 •••‌━🍃❀💠❀🍃━••• ✍مجاورحرم @mojavereharamm
هدایت شده از مجاورحرم
◼️ ◾️ ▪️ وقتی قرار شد امام رضا بالإجبار تشریف ببرند به مجلس مأمون علیه اللّعنة، به خادمشان اباصلت فرمودند: «اگر دیدی آمدم بیرون و عبا روی سرم کشیده بودم، با من کلامی سخن نگو.» حضرت، كرامت کردند و جلو جلو پیش‌بینی کردند، و از باب تقیّه، به ملازمشان اباصلت اطلاع دادند و فرمودند با من حرف نزن تا بعداً برایت دردسر نباشد. دوست و دشمن دارند نگاه می‌كنند ببینند این زهری که مأمون عباسی حیله‌گر به حضرت خوراند، با بدن آقا چه می‌کند!... راوی می‌گوید از مجلس مأمون تا حجرهٔ امام راهی نبود، اما حضرت بیش از ٥٠ مرتبه هی روی زمین می‌نشستند و به خود می‌پیچیدند و به سختی بلند می‌شدند و می‌فرمودند: آه جگرم... گاهی هم می‌فرمودند: آه پسرم... به هر زحمتی بود رسیدند به حجره، زیرانداز را كنار زدند، پیراهن ِمبارك را بالا زدند، روی خاك کف حجره خوابیدند، مثل مار گزیده دور خودشان می‌‌چرخیدند، و دائم از جدّ غریبشان اباعبدالله الحسین یاد می‌کردند، یک دفعه دیدند آقازاده‌ جوادالائمّه از مدینه به اذن الله آمدند بالای سرشان و آن جناب عالي‌مقام سر به دامان فرزند دلبندش چشم از جهان فرو بست. امّا؛ «لایَوم کَیومكَ یااباعبدالله» 🖤🥀🖤 •••‌━🍃❀💠❀🍃━••• ✍مجاورحرم @mojavereharamm