✍ به هارون الرشيد خبر دادند، دزدانى چند سر راه قافله را میگیرند، دست به سرقت و قتل میزنند و چند قافلهای از حجاج و زائرين بيت اللّه الحرام را مورد دستبرد قرار دادهاند.
هارون مأمورين را فرستاد و دستور داد با آنها به شدّت عمل كنند و همه را دستگير كنند.
مأمورين هارون پس از تلاشهای زياد سارقين را دستگير كردند، و قاصدى هم به دربار هارون فرستادند، و عدد دزدان هم كه ده نفر بودند به خليفه گزارش كردند.
مأمورين با دزدان به طرف بغداد حركت كردند، شبها در منزلى استراحت میکردند، روزها هم راه میرفتند. اتّفاقا يكى از اين شبها كه میخواستند بخوابند با اينكه مأمورين به نوبت نگهبانى میدادند كه دزدها فرار نكنند، با اين حال وقتى صبح بيدار میشوند میبینند دزدها نه نفر شده اند و يكى از آنها فرار كرده، هرچه جستجو مى كنند اثرى نمییابند.
از طرفى هم عدد آنها بگوش هارون رسيده است حالا اگر نُه نفر را ببرند، هارون میگوید: آن فرارى رشوه به مأمورين داده...
خلاصه مأمورين حيران و ناراحت جلوى راه ايستادند، پيرمردى را ديدند از حج برمیگردد، دستهای او را بستند، هرچه گفت: موضوع چيست؟ گفتند: يك نفر كم داريم و او را با آن نُه نفر دزد به بغداد آوردند و به دربار هارونى تسليم و سپس به زندان انداختند.
دزدان از زندان نامههایی به دوستان و آشنايان خود فرستاده و كمك خواستند، دوستان آن نُه نفر دزد واقعى، كه در دستگاه هارون مقامى داشتند، دست به كار شده و به مدت دو روز آنها را از زندان آزاد و آنها بكار خويش ادامه دادند. فقط پيرمرد حاجى كه از مكّه برگشته؛ بیگناه و به خاطر اينكه يكى كم داشتند در زندان ماند، زندانبان دلش به حال او سوخت و گفت: همانطور كه رفقايت براى دوستانشان نامه نوشتند و مدد خواستند و اقداماتى هم براى آزادى آنها شد و نجات پيدا كردند، تو هم فكرى بكن شايد دوستى به نظرت برسد و نامهای به او بنويس كه از زندان آزاد شوى.
پير مرد گفت: آرى دوستى دارم و از تو میخواهم كاغذى با قلم براى من بياورى.
زندانبان برايش آورد
و پيرمرد نوشت: (من العبدالذليل الى الربّ الجليل) از طرف بنده ذليل بسوى پروردگارجليل.
سپس نامه را به زندانبان داد و از او خواست نامه را روى پشت بام زندان بگذارد.
زندانبان نامه را به خواهش پيرمرد زندانى، بالاى بام زندان گذارد و برگشت داخل زندان و به پير مرد گفت: نامه را روى پشت بام گذاردم و باد آن را به هوا بلند كرد.
پير مرد گفت: بسيار خوب نامه به دوستم خواهد رسيد.
هارون الرشيد شب در بستر آرميده بود، كه در خواب میبیند، كسى به او میگوید: پيرمردى از بندگان من در زندان تو است كه بیگناه مانده، همين امشب او را با احترام آزاد كن و اگر نجاتش ندهى، زيان متوجه تو و قصرت خواهد شد.
هارون الرشيد از خواب بيدار شد و وزيرش را فرستاد زندان را مورد بازديد قرار داد، پيرمرد را از زندان بيرون آورده به حضور هارون آوردند.
هارون پير مردى را ديد كه در نهايت فصاحت است، علّت زندان افتادن او را پرسيد؟
گفت: من نمیدانم مأمورين مرا گرفته و گفتند: يك نفر را كم داريم چند روز است در ميان زندانم.
📚 داستانهای سوره حمد
#امام_زمان
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شعر طنز نمازدر محضر مقام معظم رهبری"
مواظب باشیم اگه خواستیم نماز بخونیم 👆اینطوری نماز نخونیم😅
💠اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم💠
بفرمایید لبخندحلال😂👌
238-yousef-fa-ansarian.mp3
5.81M
#صوت_ترجمه #صفحه_238 سوره مبارکه #یوسف
#سوره_12
#جزء_12
منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان
www.quran-365.ir
@quran_365
🌼 امام رضا علیهالسلام :
🍃شخص بخشنده از غذاى مردم میخورد، تا مردم از غذاى او بخورند، اما شخص خسيس از غذاى مردم نمیخورد تا آنها نيز از غذاى او نخورند🍃
🍂السَّخِيُّ يَأْكُلُ طَعَامَ اَلنَّاسِ لِيَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِهِ وَ اَلْبَخِيلُ لاَ يَأْكُلُ مِنْ طَعَامِ اَلنَّاسِ لِئَلاَّ يَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِهِ🍂
📗 الكافي ج ۴، ص ۴۱
#امام_زمان
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
📖تفسیر قرآن کریم با داستان📖
✳️ ویژگی سعادتمندان؛ صله رحم
🍃وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ (رعد: ۲۱)🍃
🍂و آنها که پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده، برقرار میدارند🍂
✅ اثر صله رحم
✍ شخصی گرفتاري و مشکل مهمی برایش پیدا شده بود. کسی به او عملی یاد داده بود که چهل روز انجام دهد تا مشکلش حل شود. عمل را انجام میدهد و چهل روز تمام میشود اما مشكل برطرف نمیشود.
میگوید : روزی اضطرابی در دلم افتاد و از منزل خارج شدم، پیرمردی به من رسید و گفت: آن مرد را میبینی (اشاره کرد به پیرمردی که عبا به دوش داشت و عرقچین سفیدی بر سر)؛ گفت : مشکلت به دست او حل میشود! (بعداً معلوم شد که آن شخص آقا شیخ رجبعلی خیاط است) آقا شیخ رجبعلی آدم خاصی بود، خدابه او عنایت کرده بود. مجتهدین خدمت او زانو می زدند و التماس میکردند نظری به آنها بکند!
میگوید: خودم را با سرعت به شیخ رساندم و مشکلم را گفتم! تا سخنم تمام شد گفت : چهار سال است که شوهر خواهرت مرده و تو یک سری به خواهرت نزدهای! توقع داری مشکلت حل شود!؟
💥 میگوید: رفتم به خانهی خواهرم، بچه هایش گریه کردند و گله کردند؛ بالاخره راضیشان کردم و خوشحال شدند و رفتم. فردا صبح اول وقت مشکلم حل شد.💥
📚 استاد فاطمی نیا
#امام_زمان
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای شهیدی که زرتشتی بود و معلم قرآن و حافظ نهجالبلاغه شد!
#امام_حسین
#امام_زمان
#شب_جمعه
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
لطفاً ما را به دوستان خود معرفی کنید.
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
🌷السلام علیک یا اباعبدالله
#امام_حسین
#امام_زمان
#شب_جمعه
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@mojnoor3
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼