🌷 #امیرالمؤمنین عليه السلام : 🌷
هر كه خوب #ســوال کند، #دانا شود
مَن أحسَنَ السُّؤالَ عَلِمَ
📚 غررالحكم حدیث7933
*روزی که آیتالله جوادی آملی خاک بر سر ریخت!*
هنگام دفاع مقدس آیتالله جوادی آملی جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند؛ در میان رزمندگان، نوجوان باصفایی بود که ۱۴ سال داشت.
پایین ارتفاع چشمهای بود و باران گلوله از سوی عراقیها میبارید؛ لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.
هنگامی که آیتالله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه میرفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن نوجوان گوش نکرد.
آخر متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیتالله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا میروی؟ گفت میروم پایین وضو بگیرم. گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند میتوانی تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با تیمم کافی است.
نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفت بگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت.
دقایقی بعد قرار بود عدهای از بسیجیان بروند جلو و با عراقیها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیتالله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازهای آوردند. آیتالله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته.
آیتالله جوادی آملی کنار جنازهاش روی خاک نشستند، عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: جوادی! فلسفه بخوان؛ جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!
من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار نماز آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست؟!
هفته بسیج بر دلیر مردان بسیجی مبارک باد
🇮🇷🕊
📚 @Dastan 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ عاقبت به خیری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله
🍃نشانی منزل حکیم الهی قمشه ای...
.
🔹آیت الله جوادی آملی [سلّمه الله] :
.
🔸شخصي از مرحوم شيخنا الاستاد حكيم #الهي_قمشهای پرسيد كه نشاني منزل شما كجاست!؟ و او در پاسخ اين شعر را خواند :
.
يار اگر پرسد نشان منزل ما گو بيا
كوچه جان، در خيابان وفا، ميدان عشق...
.
منبع : ادب قضا در اسلام ، ص ۲۸۰
.
#طریق_السلوک #طریق_الی_الله #راه_وصل #عشق #عاشق #حکیم #حکیم_الهی_قمشه_ای #الهی #جوادی #جوادی_آملی #آیت_الله_جوادی_آملی #حکمت #منزل #خانه #عرفان_اسلامی #عرفان_عملی
.
🔺پیج معرفتي طَریقُ السُّلُوک «صفحه تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
.
@solook110 @solook110
@solook110 @solook110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ضریح بانوی قم سیاهپوش شد
جای زائران خالی...
@Farsna
✍ مرد فاسقي در بني اسرائيل بود كه اهل شهر از معصيت او ناراحت شدند و تضرع به خداي كردند! خداوند به حضرت موسي وحي كرد: كه آن فاسق را از شهر اخراج كن، تا آنكه به آتش او اهل شهر را صدمه اي نرسد. حضرت موسي آن جوان گناهكار را از شهر تبعيد نمود؛ او به شهر ديگري رفت، امر شد از آنجا هم او را بيرون كنند، پس به غاري پناهنده شد و مريض گشت كسي نبود كه از او پرستاري نمايد. پس روي در خاك و بدرگاه حق از گناه و غريبي ناله كرد كه اي خدا مرا بيامرز، اگر عيالم بچه ام حاضر بودند بر بيچارگي من گريه مي كردند، اي خدا كه ميان من و پدر و مادر و زوجه ام جدائي انداختي مرا به آتش خود به واسطه گناه مسوزان . خداوند پس از اين مناجات ملائكه اي را به صورت پدر و مادر و زن و اولادش خلق كرده نزد وي فرستاد. چون گناهكار اقوام خود را درون غار ديد، شاد شد و از دنيا رفت . خداوند به حضرت موسي وحي كرد، دوست ما در فلان جا فوت كرده او را غسل ده و دفن نما. چون موسي به آن موضع رسيد خوب نگاه كرد ديد همان جوان است كه او را تبعيد كرد؛ عرض كرد خدايا آيا او همان جوان گناهكار است كه امر كردي او را از شهر اخراج كنم ؟! فرمود: اي موسي من به او رحم كردم و او به سبب ناله و مرضش و دوري از وطن و اقوام و اعتراف بگناه و طلب عفو او را آمرزيدم.
📚منبع: يکصد موضوع 500 داستان
سيد علي اکبر صداقت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•