🦋تفسیر قرآن کریم با داستان🦋
✳️ دو اجل برای انسان: ۱)اجل معلق؛ قابل تغییر ۲)اجل مسمی؛ غیرقابل تغییر
«أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ* يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُون»َ(نوح : ۳-۴)
«ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ* ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺯﻣﺎنی ﻣﻌﻴﻦ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﻫﺪ. ﺍﮔﺮ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ [ﺗﻮﺟﻪ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ] ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺟﻞ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﺪ، ﺗﺄﺧﻴﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ»
✅ صدقه
🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
👤امام صادق(ع):
✍ یهودی ای از کنار پیامبر(ص) گذر کرد و گفت: السّام علیک (مرگ بر تو).
پیامبر خدا فرمود: «علیک (بر تو باد)».
یاران پیامبر(ص) گفتند: با مرگ، به تو سلام کرد و گفت: مرگ بر تو!
پیامبر(ص) فرمود: «من نیز همان گونه جوابش دادم». پیامبر(ص) سپس فرمود: «گردن این یهودی را مار سیاهی، از پشت می گزد و او را می کشد».
یهودی رفت و هیزم بسیاری جمع کرد و بر پشت خود نهاد. سپس زمانی نگذشت که باز گشت. پیامبر خدا به او فرمود: «بارت را زمین بگذار».
او هیزم ها را زمین گذاشت. ناگهان مار سیاهی که در درون هیزم ها چوبی را به دندان گرفته بود، پیدا شد. پیامبر(ص) فرمود: «ای یهودی! امروز، چه کرده ای؟».
گفت: جز جمع آوری این هیزم ها کاری نکرده ام، آن را بار پشتم کردم و آوردم، در حالی که دو قرص نان، همراهم بود: یکی از آن دو را خودم خوردم و دیگری را به مسکینی صدقه دادم.
پیامبر خدا(ص) فرمود: «به خاطر همان، خداوند، [این مار سیاه را] از او دفع کرد» و فرمود: «همانا صدقه، مرگ بد را از انسان برطرف می کند»
📚کافی، ج ۵
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@masirkhoshbakhti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 راز ثروت مرد جوان
👤حجةالاسلام مؤمنی
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
@masirkhoshbakhti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ مار 🐍 و اره = انسان و خشم
🌸امام صادق علیهالسلام:
الغَضَبُ مِفتاحُ كُلِّ شَرٍّ .
خشم، كليد همه بديهاست .
📚 بحارالانوار
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@masirkhoshbakhti
🦋تفسیر قرآن کریم با داستان🦋
✳️ سربازان خدا
...وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا
...ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ؛ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺍﻧﺎ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ.(فتح: ٤)
✅ شهادت دو کبک
✍ مردی بر سفره پادشاهی مهمان بود، دید که در میان سفره دو کبک بریان قرار دارد. پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را جویا شد. مرد پاسخ داد: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم. آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم و خنده ام گرفت.
امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد راهزن میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از آن امیر دستور قصاص داد.
📚کشکول شیخ بهایی
چو بد کردي مباش ايمن ز آفات
که واجب شد طبيعت را مکافات
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@masirkhoshbakhti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 نقشه گنج
👤 حجةالاسلام عالی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@masirkhoshbakhti