فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دستاوردهای_انقلاب
#دهه_فجر
📚پژوهش بررسی دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران در طی ۴۰ سال انقلاب
سه ماه تهیه فهرست زمان برده
#صعود_چهل_ساله
#استاد_راجی
#نشر_حداکثری👌
📣 دانلود کتاب «صعود چهل ساله»، تبیین دستاوردهای انقلاب اسلامی در عرصه های مختلف به روایت اسناد سازمان های رسمی دنیا
👇👇👇👇
https://haram.razavi.ir/upload/global/2019-02/40789/5c67efb3b9970.pdf
🌿جهاد امیدبخشی:
@jehadeomid
🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
@masirkhoshbakhti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ مینی مسلمان!
👤 حاج آقا قرائتی
🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘
@masirkhoshbakhti
امام حسن عسکری علیه السلام:
شادی نمودن در نزد غمْ زده، از ادب به دور است
لَیسَ مِنَ الأَدَبِ إظهارُ الفَرَحِ عِندَ المَحزونِ
📚تحف العقول، ص ۴۸۹
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
@masirkhoshbakhti
🦋تفسیر قرآن کریم با داستان🦋
✳️ در بندگی، کوچه بن بست نیست!
«...وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا* وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ...»
«... ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﺪ، ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺭﺍﻩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺷﺪﻥ [ﺍﺯ ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ ﻭ ﺗﻨﮕﻨﺎﻫﺎ ﺭﺍ] ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰﺩﻫﺪ * ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰﺑﺮﺩ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻰﺩﻫد...» (طلاق : ۲_۳)
✅ مادر شیخ محمد تقی بهلول
🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
#شیخ_محمدتقی_بهلول میفرمودند:
ما با کاروان و کجاوه به « #گناباد » میرفتیم.
وقت #نماز شد. مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت: #کاروان را نگهدار میخواهم اول وقت نماز بخوانم. کاروان دار گفت:
بیبی! دو ساعت دیگر به فلان #روستا میرسیم. آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت: نه!
میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
کارواندار گفت: نه #مادر. الان نگه نمیدارم. مادرم گفت: نگهدار.
او گفت: اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم. مادرم گفت: بگذار و برو.
من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟
من هستم ومادرم. دیگر کاروانی نیست. #شب دارد فرا میرسد و ممکن است #حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزهی آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید.
کنار جاده ایستاد و گفت: #بیبی کجا میروی؟ مادرم گفت: گناباد.
او گفت: ما هم به گناباد میرویم. بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم. گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت #مسافر #درشکه نشسته و تکیه داده بود. به سورچی گفت: من پهلوی #مرد_نامحرم نمی نشینم.
#سورچی گفت: خانم! فرماندار گناباد است.
بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد.
مادرم گفت:
من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم!
در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم.
خدا برایمان #درشکه فرستاده است؛ ولی مادرم راحت رو به #قبله نشسته بود و #تسبیح میگفت!
آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا. اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم.
اگر انسان بندهٔ خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند.
«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶
منبع: varesoon.ir
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
@masirkhoshbakhti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ زائر مسیحی امام حسین علیه السلام
👤 شیخ حسین انصاریان
☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘
@masirkhoshbakhti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر چه دوریم به یاد تو سخن می گوییم
السلام علیک یا اباعبدالله
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@masirkhoshbakhti