eitaa logo
مجتبی مجلسی
733 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
34 ویدیو
21 فایل
آرشیو نوشته‌ها و طراحی‌ها @Mojtabamajlesi
مشاهده در ایتا
دانلود
پیشنهاد می‌شود فلان پکیج آموزشی را از صفر تا صد تهیه کنید. پیشنهاد می‌شود فلان کتاب‌ها را به عنوان یک سیر مطالعاتی بخوانید. پیشنهاد می‌شود .... هیچ‌چیز بی‌حاصل‏‌تر از این سرفصل‌های آموزشیِ دستوری و دوره‌رفتن‏‌های پیشنهادى نیست که پیش از طرح سؤال و جوششِ پرسش‏‌ها، گریبان‏‌گیرِ تازه راه افتاده‏‌ها می‌شود. این همه یعنی فرمایندگانِ سیرِ آموزشی راه را بر جستجو، شک، تجربه، شکست، پیروزی و طلبِ علم می‌بندند. آن‌ها می‌کوشند مخاطبانشان را پیش از آنکه برایِ یافتنِ حقیقت به تکاپو بیفتند، با دوره‌هایِ موردِ تأییدِ خود ساکت کنند. انگاری پستانکی در دهانِ کودکی می‌گذاری: نه شیر می‌خورد و تغذیه می‌کند نه گریه می‌کند. نه هزینه‌ای برایِ فرمایندگانِ دوره‌های آموزشی دارد نه به‌زعمِ آن‌ها گمراه می‌شود و سراغِ دیگر منابع می‌رود. در تدوین و پیشنهاد سرفصل‌های آموزشی دقیقاً چنین بلایی را برسر هنرجوها نازل می‌کنیم. هنرجو نمی‌داند چرا و به چه دلیل باید مبانی هنرهای تجسمی بخواند و ما جزء اولین سرفصل‌ها برایش تدوین می‌کنیم. آموزش نرم‌افزارها بدون شناخت روحیات و سبک و سیاق اجرای هنرجو می تواند جز وقت‌تلف‌کردن ثمری نداشته باشد و...
اتفاق دیگری که افتاده است و نباید بدون درنظر گرفتن آن برنامه‌ریزی کرد این است که در دنیای پرشتاب امروز ما هنرجوی صفرکیلومتر به معنای دهۀ هفتاد و شصت نداریم! هنرجوها هر چند مبتدی اما حداقل چندین شاخۀ هنری از عکاسی گرفته تا فیلم‌سازی و نقاشی و... را مزمزه کرده است. در واقع ما هنرجویان بین‌رشته‌ای داریم! ما هنرجویی نداریم که بشود مثل موم در دست به هر شکلی که دوست داریم مجسم‌اش کنیم! اصلا شتاب این عصر اجازۀ چنین رفتاری را نمی‌دهد. ما با چنین هنرجوهایی طرف هستیم و برای برنامه‌ریزی آموزشی این عجایب‌المخلوقات فقط فرصت داریم تا «مسیر حرکت» را به آن‌ها نشان بدهیم. یادشان بدهیم متفکر باشند تا هنرمند شوند. اینکه این مسیر را با چه سرعت، چه زمان و چه پیچ‌وتابی طی کند را باید سپرد به ذوق و سلیقۀ خود هنرجو. تا هم موفق‌تر باشد و خلاق‌تر و هم در تنوع موفق‌تر عمل کنیم. تمام موفقیت در این طرح منوط است به موفقیت ما در مسیریابی و نشان‌دادن آن به هنرجوها. تمام تلاش ما در این دوره بر این مبناست.
وقتشه دوباره بگوییم که خدمتی که ترامپ به هنرهای تجسمی به ویژه گرافیک کرد و درآینده هم خواهد کرد را داسایوفسکی به ادبیات و تارکوفسکی به سینما نکرد!
84.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 رویداد هنری تصویرسازی و پوستر 🔶 «پرچم بر زمین نمی افتد» 🔷 لن تسقط لنا رایة 🚩 (به مناسبت چهلیمن روز شهادت پرچمدار مقاومت سید حسن نصرالله و رشادت های بی نظیر حزب الله لبنان) 📆 زمان برگزاری رویداد: ۱۷و۱۸ آبان ماه ۱۴۰۳ 📍 محل برگزاری رویداد: اصفهان
بهترین قصه‌گو برنده است گرافیک؛ آدم‌ها و کتاب‌ها (۲۹) رسالت اصلی گرافیک دیزاین «رساندن پیام به‌مخاطب» است. اما ابهام اصلی این رسالت سطح ارتباط با مخاطب است. این پیام می‌تواند داده‌ باشد؟ یا اطلاعات؟ و یا قصه؟! این پرسش‌ مهم یک شاخۀ جدید برای مطالعه به ما پیشنهاد می‌دهد، شاخه‌ای که به ظاهر ربطی به گرافیک‌دیزاین ندارد اما وقتی واردش شوید می‌فهمید همۀ گرافیک‌دیزاین - به‌معنای مجاب‌کردن مخاطب و دریافت پیام از سویش - همین است که یاد بگیرید بهترین قصه‌گو باشید. محصول گرافیک‌دیزاینی که «قصه» نداشته باشد، قدرت مجاب کردن مخاطب را برای انتخاب و یا عدم انتخاب ندارد و باید سوگمندانه گفت به هیچ دردی نمی‌خورد. ما باید یاد بگیریم «قصه» بگوییم. «قصه» مجاب کننده، فریب‌دهنده و اغواکننده است. البته خود قصه هم مراتب دارد. موفق و ناموفق دارد. گوناگونی هم به آن اضافه کنید، قصه داریم، روایت داریم و داستان. می‌شود یک سرفصل مطالعاتی مهم که جایش در رشته‌های درسی ما خالی است. بگذریم که جای خیلی چیزها خالی است!
مجتبی مجلسی
بهترین قصه‌گو برنده است گرافیک؛ آدم‌ها و کتاب‌ها (۲۹) رسالت اصلی گرافیک دیزاین «رساندن پیام به‌مخاطب
*** «بهترین قصه‌گو برنده است» اولین کتابی است که در این مبحث می‌توان یافت و آدم‌های زیادی هم پیشنهادش می‌دهند. چاپ هشتم این کتاب را نشر اطراف به چاپ رسانده است. «بهترین قصه‌گو برنده است» نه یک کتاب آموزشی پیرامون قصه‌گویی است و نه چندان تکنیک و مسیرخاصی به شما برای قصه‌گو شدن نشان می‌دهد. «بهترین قصه‌گو برنده است» صرفاً یک کتاب توصیفی و انگیزشی است برای قصه و قصه‌گویی. و من به شخصه سلیقه‌ام نمی‌رود به سمت مطالعه و معرفی چنین کتاب‌هایی! چرا که برای قصه‌گوشدن سراسر انگیزه هستم و ایمان دارم به معجزاتش. برای ادامۀ سیر و سلوک ایمانم تکنیک می‌خواهم و مسیر رسیدن به قصه و این که چگونه داده‌ها و اطلاعاتمان را به قصه تبدیل کنیم. اما چرا این کتاب را معرفی می‌کنم؟ به خاطر خود قصه‌گویی و معجزه‌ای که دارد. این کتاب یک معجزۀ مجسم است؛ چرا؟ اگر همان‌طور که در زیرعنوان کتاب مشخص است اسم این کتاب یک چیز دیگری مثل «قصه‌گویی در کسب و کار» بود شاید به‌جای چاپ هشتم هنوز داشت خاک نسخه‌های چاپ اولش را پاک می‌کرد. برگ برندۀ این کتاب یا همان معجزه، اسم کتاب است. نه به خاطر آرایه‌های ادبی و... نه! اسم این کتاب خودش «قصه» است و مجاب کنندۀ مخاطب برای خرید. اسم این کتاب خودش معجزۀ «قصه‌گویی» است. اگر «قصه» را یک «بازسازی‌کنندۀ تجربه» بدانیم، اسم این کتاب دارد از تجربۀ نویسنده یا ناشر کتاب پس از خواندن کتاب برای مخاطب سخن می‌گوید، این کتاب را بخوانید تا برنده شوید! و چه کسی است که دوست ندارد. بله قصه‌گویی به همین سادگی شما را برنده می‌کند و این کتاب با اسم خود و قصه‌ای که در ان برای مخاطب نهفته است برنده شده است. محتوای این کتاب شاید بار آموزشی چندانی نداشته باشد اما اسم کتاب خودش کلاس درس است.
چاپ سنگی، زاده گسترش سواد و نیاز به منابع خواندنی ارزان قیمت و همه گیر است و تصاویر کتاب های چاپ سنگی، به عنوان جلوه گاه هنر مردمی، ابعاد اجتماعی را به هنر می افزایند. در راستای بررسی این آثار ارزشمند، بر آن شدیم تا در تصاویر نسخ چاپ سنگی مروری داشته باشیم بر ورودیه‌های کتاب‌ها. غیر از سرلوحه‌ها و پایان‌بندی کتاب ها که نمونه‌هایی از آن‌ها را دیدیم کتاب‌های چاپ سنگی که اغلب فاقد جلد بودند برای صفحۀ اول خود و درج نام کتاب و مشخصات نویسنده و ... صفحه‌ای اختصاص می دادند که در ترکیب خوشنویسی و تناسبات سواد و بیاض آن نمونه‌های بی‌نظیری هستند که می‌شود در مشق بصری پای کلاس آن ها نشست. مجموعه‌ای که در دو قسمت آماده شده است نزدیک به 150 نمونه از این صفحات را با کیفیت بالا مشاهده خواهید کرد.
مجتبی مجلسی
✍️✍️در مذمت رئالیسم و واقع‌گرایی ❌یک. از دوگانۀ هنر و صنعت گذر کنیم. این دوگانه برای سال‌هایی است که دیزاین فقط در افتصاد و تجارت و فقط با سفارش‌دهنده معنا پیدا می‌کرد. دیزاین هم‌اکنون در روندی رو به رشد از این فضای محصور گذر کرده است. به قول مرحوم نادر ابراهیمی در اوایل دهۀ شصت: «ما هنوز در مراحل شکل‌گیری هنر گرافیک هستیم و بلاتکلیفی‌اش - مثل سینما، که قرار نبود هنر باشد و در این مورد، عهد و پیمانی هم بسته نشده بود و تعریفی هم برای سینما به مفهوم هنریِ آن وجود نداشت. به همین ترتیب، گرافیک در مراحل جهت‌گرفتگی و هدف یافتگی‌اش نیست تا جوابگوی همۀ بازخواست‌ها و بازپرسی‌ها باشد. یعنی کافی است بگوییم: «فعلاً و موقتاً چنین است» و اینکه چنین چیزی هنر است یا نه، و می‌تواند بعدها هنر بشود یا خیر، می‌ماند برای همان بعدها.» ( مقدمه ای بر مصورسازی کتاب‌های کودکان / نادر ابراهیمی صفحه 20) اگر در این یادداشت دربارۀ هنر سخنی نوشته می‌شود با یک صُغرای «دیزاین هنر نیست» به سراغ استدلال کردن نروید. ❌دو. هنر در دوره‌ای در حد تقلید از طبیعت نگاه‌داشته شده بود. از این روی برخی بزرگان چون افلاطون این تقلید را یک بازی ابلهانه و بیهودگی می‌خواندند چون آدمی که واقعیات را پیش خودش دارد چرا باید تقلبی‌اش را بسازد؟ به‌قول علی شریعتی: «رئالیسم یعنی ماندن در چهارچوب آنچه هست و این با انسان عاصی و انسان همواره تشنه سازگار نیست...» ( هنر/ علی شریعتی صفحه 28) و یا در جای دیگر: «هنر دنبال «آن» است و صنعت دنبال «این». صنعت کوشش می‌کند تا آدم را به آن چیزی که در طبیعت هست و دست انسان به‌آن نمی‌رسد برساند درست برعکس، در هنر آدم در جستجوی آن است، که نیست ... یافت می‌نشود جسته‌ایم ما گفت: آنکه یافت می‌نشود آنم آرزوست.» ( هنر/ علی شریعتی صفحه 21) ❌سه. در دنیای گرافیک‌دیزاینی که تنفس می‌کنیم چه در دورۀ اوج فتومنتاژ و چه در دورۀ هوش مصنوعی در حال رقابتی هستیم بر سر «رئالیسم» و «واقع‌گرایی». پیش‌فرض تولید محصولات گرافیکی به خصوص پوستر و بیلبوردهای شهری‌مان تکنیک‌هایی است که بیشتر بر این واقع‌گرایی مبتنی باشند. حتی اگر به هوش مصنوعی اشکالی وارد می‌کنند محدود می‌شود به همین تطابق آن با واقعیت. و این یعنی رجعت به همان دورانی که افلاطون آن را بازی ابلهانه می‌خواند. این همه طرفداری و اصالت‌دادن به رئالیسم هم بر می‌گردد به یک مریضی به نام «رقصیدن به سازناکوک مخاطب»! آن هم مخاطبی که از مقام مصرف‌کننده ارتقایش می‌دهیم به مقام داور و قاضی و زانو می‌زنیم مقابلش که هر چه می‌خواهی بگو! در مقابل این ارتقاء درجه به مخاطبی که هیچ‌وقت در مقام مصرف‌کننده به تولیدات رنگارنگ ما توجهی نمی‌کند – حتی اگر با سازش هم، کوک شده باشیم – گرافیست را در مقام مرده‌شور پایین می‌آوریم تا شاید روزی سرمان به سنگ بخورد و بفهمیم ما وظایف دیگری مثل فرهنگ‌سازی و ارتقای سواد بصری مخاطب را هم داشته‌ایم! ❌چهار. بیش از یک سال است از واقعۀ دردناک و استخوان‌سوز غزه می‌گذرد. آرشیو ذهنی خودتان را مرور کنید – به عنوان یک مخاطب حرفه‌ای که تولیدات این برهۀ تاریخی را مرور کرده‌اید – چند اثر درخشان در خاطرتان مجسم می‌شود؟ بیشتر تولیدات پر حجم ما در این حوزه یک تلاش‌های کاملاً واقع‌گرایانه بوده که برای مخاطب جز تکرار اخبار و رویدادها ثمری نداشته است. تصویر یک کودک بالای ویرانه‌های غزه که دستش را به علامت پیروزی بالا برده هرچه با کمک تکنیک‌های فتومنتاژ و هوش مصنوعی به واقعیت نزدیک شود همان قدر از گرافیک و پوستر دورتر خواهد شد و کمتر در ذهن مخاطب خسته از اخبار ماندگار خواهد شد و می‌شود یکی از هزاران اخبار و تصاویری که از غزه مخابره می‌شود. ❌پنج. پوستر و گرافیک دیزاین – لااقل در محتوا -هیچ نسبتی با واقعیت و حقیقت و رئالیسم ندارد. هر موقع محتوا و پیام پوستر شما یک واقعیت و حقیقتی را عریان در اختیار مخاطب می‌گذارد بدانید پوستر طراحی نکرده‌اید و شما دیزاینر نیستید. پوستر و دیزاین همیشه یک قصه - که نمودی از واقعیت است - را به خورد مخاطب می‌دهند و این قصه هست که مخاطب را به انجام عمل یا ترک عملی وادار می‌کند. ❌شش. و اما قصه. پاشنه آشیل گرافیک‌دیزاین ماست. باید مطالعه کنید و تجربه. و این مطالعه و تجربه در دنیای کوچک گرافیک‌دیزاین حاصل نمی‌شود دنیایتان را باید بزرگ کنید. کتاب‌های نشر اطراف پیرامون قصه را توصیه می‌کنم. ❌هفت. پوستر بالا اثر استاد عزیز سیدهادی قادری است. یک پوستر به معنای واقعی با یک قصه و محتوای ارزشمند
هدایت شده از حوزه هنری اصفهان
افتتاحیه نمایشگاه "صفای زنده رود" اشاراتی به مکتب خوشنویسی اصفهان 📅گشایش: جمعه 23 آذر ساعت 15 ادامه نمایشگاه تا 9 دی ماه 🕢 ساعات بازدید از 15 تا 19 📍خیابان استانداری، گذر سعدی، عمارت تاریخی سعدی، گالری های بوستان،گلستان،تماشا و نقطه 💠 حوزه هنری استان اصفهان در مجازی: وبسایت | اینستاگرام | ایتا | بله |
✍️✍️ در مذمت ترجمه‌های تصویری در ادامۀ در مذمت رئالیسم و واقع‌گرایی ❌یک. شهید سید مرتضی آوینی در لابلای صفحات کتاب مهجور «انفطار صورت» از «تصویرنویسی» باب شده در عرصۀ گرافیک انتقاد می‌کند و می‌نویسد: «آن‌ها که خواسته‌اند با گرافیک همچون مجموعه‌ای از قواعد تصویرنویسی روبه‌رو شوند، معمولاً کارشان به ابتذال کشیده است. نشریات ژورنالیستی و روزنامه‌ها پُر هستند از تصاویری که با این ابتذال ساخته شده‌اند و حکایت از این نظرگاه اشتباه عام دارند که گرافیک را نه همچون هنر، بل به مثابۀ علمی نازل، با مجموعه‌ای از فرمول‌های اکتسابی می‌شناسند. روش کار این تصویرسازان همواره بر این فرمول مشخص بنا شده است که نخست «مفهوم ترکیبی» مورد نظر خویش را به چند عنصر ساده‌تر و بسیط تقسیم می‌کنند و بعد در قبال هریک از آن عناصر بسیط، معادلی تصویری می‌جویند. تصویر نهایی مجموعه‌ای است مرکب از این معادل‌های تصویری. فی‌المثل اگر مفهوم مورد نظر «صدور انقلاب» باشد، تصویرنویس نخست آن را به دو مفهوم یا عنصر بسیط تقسیم می‌کند، «صدور» و «انقلاب»؛ و آن‌گاه در قبال هر یک از این مفاهیم معدلی تصویری می‌جوید... و بالاخره تصویر نهایی «مشتِ گره‌کرده‌ای» خواهد شد که دارد بال می‌زند!» ❌دو. هرچه بیشتر به «مشتِ گره‌کرده‌ای که دارد بال می‌زند» فکر می‌کنم بیشتر می‌ترسم. برای ما گرافیست‌هایی که حداقل 35 سال بعد از مقالۀ شهید آوینی داریم کار می‌کنیم و ادعا داریم خیلی در گرافیک پیشرفت داشته‌ایم نه تنها «مشتِ گره‌کرده‌ای که دارد بال می‌زند» ایدۀ ایده‌آلی است بلکه گام به‌گام و قدم به قدم همین مراحلی که شهید بزرگوار به عنوان تمسخر مراحل کار «تصویرنویس‌های مبتذل» برشمرد را سرلوحۀ کار خودمان قرار می‌دهیم و به عنوان سرفصل‌های آموزشی به نسل‌های بعد هم منتقل می‌کنیم! ❌سه. پیشرفت فضای گرافیک دیزاین در دهۀ اخیر بر کسی پوشیده نیست اما همه‌گیرشدن این رشته، نبود آموزش‌های اصولی برای رشد و ارتقای تجربه‌کنندگان این رشته آفت‌ها و آسیب‌هایی دارد که اگر به فکر نباشیم پسرفت زیادی نصیبمان خواهد شد. در دنیای پرشتاب رسانه‌ای امروز که خیلی از تعاریف و مرزها عوض شده‌اند و باید بازتعریف شوند این پسرفت جبران‌ناپذیر خواهد بود. ❌چهار. ما عادت کرده‌ایم به «ترجمۀ تصویری» و یا به قول شهید آوینی «تصویرنویسی». یادمان رفته است در ایده‌آل‌ترین حالت ممکن گرافیک‌دیزاین باید «مُجاب‌کننده» باشد. مُجاب کند مخاطب را به انجام فعلی و یا ترک آن. باید فهم کنیم که بین این دو عبارت فاصله بسیار است: - تصویری که «نشان‌دهد» - تصویری که «مجاب کند». این تمایز را اگر فهم کردیم همۀ مشکلاتمان حل می‌شود. فی‌المثل قرار است با موضوع اتفاقات روز و جریانات داخل سوریه پوستر طراحی شود. تصویری که «نشان‌دهد» الجولانی مهرۀ آمریکاست خیلی متفاوت است با تصویری که مخاطب را «مُجاب کند» که الجولانی مهرۀ آمریکاست. در اولی ما جز یک ترجمۀ تصویری و یا تصویرنویسی مبتذل بیشتر نداریم و در دومی اگر بتوانیم اول با تولید محتوا و سپس تولید تصویر مبتنی برآن بربیاییم به قول آوینی گرافیک را در مسیر جریان هنری خودش انداخته‌ایم. این دو مسیر بسیار با یکدیگر متفاوت است و خروجی‌ها و تأثیرگذاری‌های بسیار متفاوتی را تجربه خواهد کرد.